أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سید الانبیاء و أقدمهم، سیدنا و مولانا احمد ابی القاسم محمد، صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین، لا سیما مولانا بقیه الله فی أرضه عجل الله تعالی فرجه و جعلنا من خیر أعوانه و أنصاره و من الطالبین لثار جده و جدته
صلوات الله و سلامه علیهما
آنچه پیش رو دارید متن سخنرانی حضرت آیت الله مهدوی حفظه الله است که در روز یک شنبه ، 8/6/ 1388 مصادف با نهم ماه مبارک رمضان، در مدرسهی علمیهی ملا عبدالله پیرامون صفت سخاوت و ایثار ایراد شده است که با توجه به ضیق وقت سعی شده است با حد اقل تغییرات از حالت گفتاری به نوشتاری تبدیل شود.
یکی دیگر از موضوعاتی که به مناسبت بحث سخاوت شایسته است پیرامون آن صحبت شود، صفت ایثار است. همان طور که در جلسات قبل به تعریف ایثار اشاره کردیم، در تفاوت بین سخاوت و ایثار عرض شد که در ایثار شخص انفاق کننده اول به نیاز دیگران توجه میکند و آنها را بر خود مقدم میاندازد ولی در سخاوت اول نیاز خود را برطرف نموده و سپس از مازاد آن به دیگران عطا میکند.
از نکات دیگر اخلاقی این است که انسان بخیل وقتی بخل را از وجودش بیرون کرد و سخاوت را به جای آن قرار داد اگر خوب زحمت بکشد و تلاش نماید بعد از سخاوت به درجهی ایثار نائل میشود. لذا ارزش ایثار بسیار بالاتر از سخاوت است.
صفت ایثار از موضوعاتی است که باید مطالب متعددی را پیرامون آن بیان کنیم چرا که در کتب اخلاقی به طور کامل و جامع به آن پرداخته نشده و حد و حدودش نیز مجهول است.
مثلا از مسائل قابل طرح این است که انسان نیازمند چگونه میشود نیاز دیگری را بر خودش مقدم بدارد و تا کجا این اجازه ادامه دارد چرا که ایثار در بعضی از مواقع جایر نیست. (مانند اینکه شخص بخواهد نفقهی واجب خانوادهاش را پرداخت نکرده و از شکم همسر و فرزندان خود کم کند و به دیگران ببخشد). در بعضی از موارد نیز واجب است انسان احتیاج دیگران را بر خود ترجیح دهد.
بنا بر این شایسته است برای تبیین دقیق موضوع، چند جلسهای در مورد این صفت صحبت نموده و حد و حدود آن و موارد وجوب و حرمت آن و دیگر مسائل را به طور واضح بیان کنیم.
مواسات
از جمله مباحث مربوط به بحث ایثار، مساوات است و همچنین موضوع انصاف، تودد و محبت در راه خدا نیز از عوامل ایثار است.
از دیگر مباحث قابل طرح موضوع ایثار، رضایت خدا و خود، ایثار حق بر باطل، ایثار آخرت بر دنیا، ایثار دنیا بر آخرت و یکی هم ایثار خواستهی خداوند بر خواهش نفس است که در اصطلاح به آن هوای نفس گویند.
موضوع اول که به بیان آن میپردازیم ایثار دیگران بر خود است در جایی که دیگران نیازمند باشند. زیرا دیگران برگردن انسان حقوقی دارند که پایینترین درجهی آن حقوق، مقدم انداختن نیاز محتاج بر خود است.
امام صادق علیه السلام در پاسخ سؤالی در مورد حق برادر مومن ، که کمترین حق مؤمن بر برادر دینیاش چیست؟ فرمودند: کمترین حق این است که خود را مقدم نیاندازد در حالی که برادر دینیاش بیشتر احتیاج داشته باشد.[1]
بنا بر این صحبت را از مواسات و مساوات آغاز کرده و تفاوت این دو را بیان میکنیم.
تعریف مساوات
مساوات یعنی انسان سعی نماید بهرهای را که از زندگی میبرد با دیگران به طور مساوی تقسیم نمایدکه به آن انصاف نیز میگویند. انصاف از کلمهی نصف و متعدی است و منظور از آن این است که انسان سخاوتمند چیزی را که دارد با دیگران نصف میکند؛ نصف آن برای خودش و نصف آن برای دیگران.
این بحث فقط در موارد مادی نیست، بلکه در بهرهها هم همین طور است یعنی کسی که عهده دار یک منصب اجتماعی است اگر با انصاف باشد میگوید: " چرا من فقط سرپرست فلان جا باشم خوب است مدتی این سرپرستی به عهدهی دیگران باشد".
پس معنای انصاف با مساوات تقریباً یکی است چرا که مساوات یعنی انسان دیگران را با خود مساوی قرار دهد.
تعریف مواسات
کلمهی مواسات در حروف اصلی با مساوات یکی است و فقط یک جا به جایی در آن انجام شده است که به معنای یاری رساندن به رفیق است. کلمهی مواسات در لغت به معنای زدودن موهای بدن است. «موسِی» کسی است که مو های زاید بدن را از بین میبرد و «موسَی» وسیلهایست که به کمک آن موها را میزدایند. گاهی از بین بردن موهای زائد بدن، نوعی کمک کردن است، یعنی: انسان به آرایشگر رجوع میکند و از او برای اصلاح موهای زائد بدن کمک میگیرد.
بنا بر آنچه بیان شد اگر دو کلمهی مواسات و مساوات را با هم مقایسه کنیم، در مییابیم که مواسات مقدم بر مساوات است زیرا که همیشه جایگاه نصف کردن وجود ندارد ولی جایگاه یاری رساندن همیشه موجود است؛ یعنی انسان به هر کسی هر گونه کمکی را برساند حتی در حد جواب سؤال، مرتکب نوعی مواسات شده است و یا گاهی اموالتان را نصف نمیکنید اما بخش کمی از آن را به دیگری میدهید، این هم نوعی یاری کردن است.
پس بنا بر این هر مساواتی، مواسات هست ولی هر مواساتی ، مساوات نیست و یکی از مصادیق مواسات، مساوات است.
بنا بر این یکی از راه کارهای مواسات، مساوات است. یعنی وقتی میخواهید کسی را یاری کنید ، به دو گونه میتوانید این کار را انجام دهید که یکی از آنها این است که: مالتان را با او نصف کنید (همان مساوات یا انصافی که بیان شد که در واقع این ها یک مصداق هستند برای یاری رساندن)
آنچه که در بحث مساوات و مواسات به شدت روی آن تأکید میشود، این است که همواره به یاری دیگران بشتابید. اگر ارزش این بحث به خوبی معلوم شود و آن را خوب بفهمیم ، آن وقت بحث ایثار را که میخواهیم به آن بپردازیم ، راحتتر برایمان حل میشود که چرا باید ایثار کنیم؟
به عنوان مثال در بحث مواسات امام صادق علیه السلام میفرمایند:
«خودتان را بواسطهی مواسات با برادران دینی به خدای متعال نزدیک کنید.» این روایت در حالی بیان میشود که مواسات به مرتبهی ایثار نمیرسد. یعنی مواسات قدم اول ایثار است زیرا در مواسات نیاز خودش را با نیاز دیگری نصف میکند، لذا آن درجهی بالای مواسات "ایثار" است ، یعنی خودش استفادهای نمیکند و آنچه را دارد به سائل میدهد. [2]
مثلاً: وقتی رفیقش از او خودرویش را درخواست میکند در حالی که خودش به آن محتاج است، استفاده نمیکند و آن را در اختیار رفیقش قرار میگذارد و جالبتر این که طوری برخورد میکند که ظاهرا هیچ احتیاجی به خودرو ندارد.
بنابراین عالیترین درجهی یاری رسانی، ایثار است یعنی انسان خودش محتاج است ولی استفاده نمیکند و در همان حال ، همه را به برادر مؤمنش میدهد. ولی مرتبههای متوسط ، مساوات و انصاف است که نمی توان گفت ایثار است بلکه تنصیف می کند ( یعنی یک مقدارش را خودش استفاده می کند و مقداری از آن را به رفیقش یا سائل می دهد)
مثلاً: یک نان دارد و گرسنه ای هم از او طلب نان میکند ، او هم نصف آن نان را می بخشد و نصف دیگر را خودش مصرف میکند.
این نوع بخشش را مساوات میگویند که نوعی مواسات هم هست چرا که نوعی یاری رساندن است و می توان گفت انصاف هم هست ولی "ایثار" نیست.
چون ایثار به این است که تمام نان را به دیگری ببخشد و خودش گرسنه بماند و طوری هم وانمود کند که گویا اصلاً گرسنه نیست. به این مواسات هم میگویند ولی این تنها معنای مواسات نیست بلکه مواسات در حد اعلی را "ایثار" مینامند.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: اگر دیدید دو ویژگی در رفیقتان وجود ندارد حتماً از او فاصله بگیرید، فاصله بگیرید، فاصله بگیرید ( حضرت 3 مرتبه تأکید میکنند) ، از امام علیه السلام پرسیدند این ویژگی ها چیست که این قدر مهم است؟! حضرت فرمودند:[3] یعنی: دقت کنید آیا رفیقتان مقید به نماز اول وقت هست آن هم بطور کامل در شبانه روز یا نه (یعنی به یک وعدهی ظهر یا یک وعدهی مغرب نباشد) [4]
دومین خصلتی که در روایت اشاره میفرمایند، مواسات است. یعنی اگر حالت یاری رساندن به شما در وجودش هست با او رفیق باشید
( ولی اگر فقط به فکر خویش است و از دیگران و شما به صورت یک طرفه استفاده می کند و فقط کمک می گیرد و در یاری رساندن بخیل است، چنین شخصی به درد رفاقت نمیخورد)
چند نکته پیرامون انصاف
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
یعنی: آقای تمام اعمال سه چیز است: اول، انصاف داشتن با مردم. دوم، یاری کردن برادر دینی در راه خدا. و سوم، به یاد خدا بودن در تمام حالات.[5]
« متحابّون فی الله » کیانند
از مطالب دیگری که زیر بنای بحث "ایثار" است، کمک کردن در راه خدا است. زیرا افرادی هستند که ایثارشان از روی محبت نیست بلکه اهداف دیگری را دنبال میکنند. (مثل این که میخواهد در آینده کمکی از او بگیرد یا قصد خود نمایی دارد یا ...)
انصاف، مواسات و مساواتی که از آن بحث میکنیم باید از نوع مادر گونه باشد. چون مادر زمانی که به یاری فرزندش میشتابد از روی محبتی است که به او دارد. یعنی به خاطر علاقه ای که به فرزندش دارد ایثار میکند و حتی حاضر است خودش گرسنه بخوابد و غذایش را به فرزند بدهد.
داستان مرد عرب و مهمان نوازی امیر المؤمنین علیه السلام[6]
روزی مرد عربی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد: که من گرسنه ام و جایی هم برای خوابیدن ندارم. حضرت اول او را به سمت منزل خودشان راهنمایی کردند ولی زن های (خانواده) حضرت به او گفتند: اینجا برای خودمان هم غذا نیست. آن مرد عرب به خدمت حضرت باز گشت و گفت: در منزلتان غذایی نبود. حضرت مقداری شرمنده شدند که در منزلشان غذایی نبود و از اصحاب پرسیدند: چه کسی حاضر است این عرب را مهمان کند؟
امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: من او را میبرم که امشب مهمان من باشد. او را به منزل برده و به همسرشان فرمودند: چه غذایی برای مهمان داریم. حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند: خودمان غذایی نداریم و باید گرسنه بخوابیم و فقط یک مقدار کمی غذا برای دخترمان (حضرت زینب علیهاالسلام که در سن کودکی بودند) موجود است.
اما بلا فاصله قبل از اینکه شوهرشان بگویند خودشان فرمودند: یا علی امشب ایثار میکنیم. یعنی همین غذای بچه را به مهمان میدهیم. امام علیه السلام هم فرمودند: پس من بچه را میخوابانم که تقاضای غذا نکند و تا صبح (به تعبیر بنده خدا کریم است) و غذا را میرساند.
همین کار را کرده و بچه را خواباندند و همان غذای مختصر را برای مهمان آوردند. امام علیه السلام بخاطر این که غذا کم بود فضای اتاق را روشن نکردند و خودشان در تاریکی نشسته و دست مبارکشان را تکان میدادند ولی غذا نمیخوردند و مهمان هم فکر میکرد غذا زیاد است و امام علیه السلام هم در حال خوردن شام هستند.
فردای آن روز که امیر المؤمنین نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آمدند، این آیهی شریفه نازل شد: (که بعضی گفته اند شأن نزول این آیه همین مطلب است): « وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ » [7]
البته شأن نزول دیگری هم برای این آیه گفتهاند که وقتی مهاجرین به مدینه آمده بودند ، انصار که خود ساکن مدینه بودند، به یاری آنها شتافتند و نیازهای آنان را برطرف کردند، درحالکه خودشان محتاج بوده و از مهاجرین به گونهای پذیرایی کردند که نیاز آنها بر نیاز خودشان مقدم بود.
بنا بر این ایثاری که از روی شدت علاقه به یک مؤمن یا مسلمان باشد ایثار واقعی است ، نه هر ایثاری.
توضیح بیشتر پیرامون« متحابون»
در روایت آمده است کسانی که «مُتَحابُونَ فِی اللهِ وَ مُتوازِروُنَ فِی الله و المُتَبازُلوُن فِی الله» هستند «هم جیران الله» یعنی: « به خاطر خدا به یکدیگر علاقه دارند و به خاطر خدا یکدیگر را زیارت میکنند و به خاطر خدا و در راه او بخشش و یاری رساندن به دیگران دارند، همسایگان خداوند متعال هستند و به سوی پروردگار و در جوار او در بهشت قرار میگیرند آن هم بدون حساب و کتاب.»
این مطالب مضمون روایتی است که میفرماید: «روز قیامت ملکی صدا میزند ؛ همسایگان خدا کجایند؟ یک عده بر میخیزند ، آنها همان کسانی هستند که محبتشان ، بذلشان و زیارتشان از یکدیگر بخاطر خداست ». [8]
در روایت دیگری آمده است « یکی از اعمال نیکو، نیکی به برادران و تلاش برای رفع حوائج آنهاست. این کار باعث به خاک مالیدن بینی شیطان ، دوری از آتش جهنم و ورود به بهشت است.»
نکتهی مهم در حدیث بالا این است که قبل از اینکه تلاش را مطرح کند ، کلمهی نیکی آمده است یعنی اول برادران خود را دوست دارد و بعد در عمل هم تلاش برای یاری رساندن به آنها میکند.
امام صادق علیه السلام به معلی بن خنیث ـ هنگامی که عازم سفر بود ـ فرمودند: یعنی : «مردم را بوسیلهی کمک مالی و هدیه به ما علاقمند کن » چراکه خداوند عطا کردن را وسیلهی جلب محبت قرار داده و منع از عطا را وسیلهی ایجاد کدورت. بنابراین به دیدار مؤمنین برو و کمکشان کن ».
در روایت دیگربه بیان سه ویژگی پرداخته که هیچ کس نمیتواند آنها را بدست آورد. ( البته این به معنای ناامیدی نیست بلکه دو فایده بسیار مهم دارد.
یکی این که این گونه احادیث، جهت روشن نمودن اهمیت مطلب است چرا که وقتی اهمیت آن را فهمیدیم و از سوی دیگر متوجه شدیم که این صفات در وجود ما نیست، در نتیجه حداقل خود را نزدیک به این کمالات میکنیم. چون وقتی گمان کردیم که نوک قلهی کوه ایستادهایم، دیگر توقف کرده و تلاشی برای بالاتر رفتن نمیکنیم. اما وقتی متوجه شویم که محل ایستادن ما نوک قله نیست، شروع به حرکت میکنیم تا خود را به قله برسانیم.
فایدهی دیگری که این گونه روایات دارد این است که وقتی گفته میشود چهارده معصوم علیهم السلام انسان های "بی نظیری" هستند، با اطمینان تسلیم شده و تصدیق میکنیم که آنها بر فراز قلههای کمال ایستادهاند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آن ویژگی ها را این گونه بیان میفرمایند: یا علی سه خصوصیت است که این امت اصلا طاقت احراز آنها را ندارند :
اول ـ هیچ فردی نمی تواند با برادر دینیاش مواسات مالی داشته باشد (یعنی: هیچ کس نمیتواند همهی داراییاش را در راه دیگران بذل کند)
دوم ـ هیچ کس قادر بر آن نیست که در تمام موارد انصاف ورزیده و قاعدهی نصف و نصف را رعایت کند.
سوم ـ دائماً به یاد پروردگار بودن نیز از آن چیزهایی است که از حوزهی طاقت همه بیرون است. [9]
حال که این سه ویژگی را شناختیم، ضرورت دارد که برای احراز گوشهای از آنها تلاش کرده و اگرچه نمیشود به صورت کامل آنها را شناخت ولی آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید.
در روایت دیگر امیر المؤمنین علیه السلام "زیاد شدن رزق" را از جملهی آثار مواسات با برادران بر شمردهاند. [10]
از سوی دیگر تهدیدهای شدیدی در مورد رعایت نکردن حقوق برادران دینی بیان شده که از جملهی آنها روایت امام صادق علیه السلام است که با تکرار سه گانه "محجوب نیست" فرمودند سه دعاست که حتما مستجاب نمیشود.[11]
اولین دعای مستجاب، دعای پدر به نفع یا به ضرر فرزند است.
دومین دعای مستجاب، دعای مظلوم علیه ظالم (نفرین) است و هم چنین دعای مظلوم درحق کسی که به یاریاش شتافته (یعنی هر دو به اجابت میرسند).
سومین دعای مستجاب، که مربوط به بحث ما میباشد، این دعاست: «دعای مؤمن در حق برادر مؤمنش که به یاری او اقدام کرده و درصدد کمک به او بر آمده است.
لکن به شرطی که این یاری خالصانه و در راه اهل بیت علیهم السلام باشد (فینا) از سوی دیگر فرمودهاند: اگر همین مؤمن نفرین کند در حق آن برادری که میتوانسته به یاری او بشتابد اما دریغ ورزیده و به کمک او نرفته، این دعا نیز به اصطلاح "رد خور ندارد" و مستجاب خواهد شد و این انسان مؤمن که از یاری دیگری کوتاهی کرده مشمول غضب الهی خواهد شد.
از سوی دیگر باید گفت که بعضی موارد در روایات بیان شده که فهم آن باعث تشویق و تحریک ما به سوی صفت ایثار است.
از جمله فرمودهاند: « مَنْ لَا یَرْحَمْ لَا یُرْحَمْ » یعنی : «آن که به دیگران رحم نمیکند ، مورد رحمت پروردگار نیز قرار نمیگیرد ». [12]
یعنی « اگر میخواهی به تو رحم کنند ، تو نیز به دیگران رحم کن ». [13]
ایثار را باعنوان " زکات باطنی" یاد کردهاند و فرمودهاند : ما یک زکات ظاهری داریم که از هر هزار تومان بایستی بیست و پنج تومان آن را به مستحق پرداخت کرد. ولی یک "زکات باطنی" هم وجود دارد و آن ایثار است.[14]
یعنی هر چند خودت محتاج و نیازمندی اما دیگری را بر خودت مقدم بینداز.
این تفصیل بین زکات ظاهری و باطنی، فرمودهی امام صادق علیه السلام است که در جواب کسی که مقدار زکات را پرسید، فرمودند : منظورت زکات ظاهری است یا باطنی و آن فرد گفت هر دو را بفرمایید. آن گاه حضرت فرمودند: « از هر هزار درهم 25 درهمش را باید پرداخت اما زکات باطنی را ایثار معرفی کردند یعنی در موقع حاجت مندی دیگری را بر خود ترجیح ده.» [15]
در روایات اهل بیت علیهم السلام بیشترین فضیلت را برای مؤمنی بر شمردهاند که رفیق مؤمنش را بیشتر دوست داشته باشد. اما به شرط آنکه این علاقه خدایی باشد نه شیطانی وقتی علاقه خدایی شد ، هر کس برادرش را بیشتر دوست بدارد چنین کسی فضیلت بیشتر و جایگاه بلند مرتبه تری نزد خداوند متعال دارد. [16]
در روایت دیگری فرمودند: آن هایی که متحابین در راه خدا هستند (یعنی همدیگر را بخاطر خدا دوست دارند) روز قیامت روی منبرهایی از نور قرار میگیرند که نور جسم آنها ، اطرافشان را نور افشانی میکند. به گونهای نورانی هستند که در اطرافشان شناخته میشوند و میگویند این ها کسانی هستند که در راه خدا همدیگر را دوست داشتند (متحابین در راه خدا بودهاند) [17]
و باز فرمودند: اگر به برادرتان ایثار و ایصال میکنید، در واقع به پیامبر ایصال میکنید. مؤمنی که به برادر مؤمنش چیزی میرساند، در واقع آن را به دست رسول الله صلی الله علیه و آله میرساند.
در جای دیگر آمده است که یکی از علل نیامدن باران ، نبود محبت خدایی بین مؤمنین است و همچنین اقامه نکردن نماز و پرداخت نکردن زکات و میهمان داری نکردن است .[18]
یعنی امت من مشغول خیر خواهی هستند ، تا زمانی که به یکدیگر محبت دارند و نماز به پا میدارند و زکات پرداخت میکنند و از میهمان پذیرایی میکنند. و اگر این اعمال را انجام ندهند به سنین مبتلا میشوند.[19]
با توجه به این حدیث دقت کنیدکه جامعهی ما و یا کل دنیا خواستار ریشه یابی و فهمیدن علت معزل کم آبی یا کم بارانی هستند.
زمانی بود که افراد با یکدیگر ارتباط زیادی داشتند. افراد در محلههای قدیمی، به یکدیگر بیشتر محبت داشتند ولی هر چه رو به جلو میآییم ، نظاره گر بی محبتی افراد به یکدیگر هستیم. مثلا افراد یک محله یکدیگر را نمیشناسند و متأسفانه کار به جایی رسیده است که افرادی که در یک آپارتمان زندگی میکنند ، همسایگان یکدیگر را نمیشناسند تا چه رسد به اینکه بخواهند به یکدیگر یاری رسانند.
اینها حالتهایی است که در کشورهای بی فرهنگ اروپایی وجود دارد و متأسفانه در حال سرایت به شرق مخصوصا کشورهای اسلامی و مخصوصا کشور ماست. گرچه آن ها کارهای خوب بسیار کمی دارند ولی مسلمانان همان کارهای خوبشان را هم فرا نگرفته و فقط اعمال زشت و ناشایست آنها را که فقط زمینه ساز بی فرهنگی بوده است، آموختهاند. آنها چنان قساوت دل دارند که یکدیگر را نمیشناسند.
ولی مسلمانان باید برعکس آنها باشند که راه کار آن حضور در مسجد است. وقتی اکثر افراد یک محله ، اصلا در مسجد حضوری ندارند، معلوم است که اسم همدیگر را نمیدانند و از مشکلات یکدیگر هم خبر ندارند. مسجد در یک محله ، "معیار" جمع شدن همهی افراد در آن محله است.
از این روست که جمعهها مخصوص جمع شدن همهی افراد شهر در مسجد جامع است ولی متأسفانه هنوز هم اکثر افراد جامعه دارای رشد فکری بالایی نیستند.
باید گله مند بود از بسیاری از روحانیونی که در روز جمعه ، نماز ظهر میخوانند در حالی که میدانند رضایت اهل بیت و امام زمان علیهم السلام قطعا در چنین کاری نیست.
باید از آنها پرسید: چگونه هنگام نیت نماز قصد قربت کرده در حالی که اکثر مراجع فتوا به عدم صحت چنین نمازی میدهند؟! فقط در یک صورت میتواند قصد قربت کند و آن هم غفلت است یعنی یادش برود که ظهر جمعه است ولی معمولا این گونه افراد عملا میخواهند مبارزه کنند و قصد قربت آنها اشکال داشته و نمازشان صحیح نیست.
آیت الله العظمی خویی رحمه الله احتیاط میکردند و میفرمودند: آنکه قصد رفتن به نماز جمعه ندارد ، باید آن قدر صبر کند که مطمئن شود اگر بخواهد به نماز جمعه برود ، دیگر به نماز نمیرسد. اگر با ساعتهای فعلی تنظیم کند، باید یک ساعت صبر کند تا بتواند قصد قربت کند و گرنه زمانی که میتواند ، خودش را به نماز جمعه برساند، چگونه میخواهد قصد قربت کند؟!
آنچه در این بحث مهمتر است، اهمیت نماز جمعه است. یعنی یک روحانی باید آنقدر رشد فکری داشته باشد که بداند ، یک روز در هفته باید همه در مسجد جامع شهر جمع شده
و با هم نماز جمعه را به جا آورند. آخر سال هم "حج" اجتماع بین المللی مسلمانان است که بسیار اهمیت دارد.
این سه اجتماع (نماز جماعت، نماز جمعه و حج)، اجتماعی است که بسیار اهمیت دارد ولی بعضی فقط به نماز جماعت و حج اهمیت میدهند. جالب تر این که بعضی آقایانی که نماز جمعه را ترک میکنند ، همیشه حج را به جا میآورند و این در صورتی است که هر کدام از این سه اجتماع اهمیت خاص خود را دارند.
و به هر حال باید دقت شود که چه چیز هایی موجب می شود تا انسان چوب بخورد. اگر به قحطی دچار می شویم و یا مورد تهدید واقع می شویم باید دقت کنیم چه عاملی باعث شده تا این گونه به مشکلات دچار شویم. هنگامی که افراد ساکن در یک محله همدیگر را نمیشناسند و به درد هم رسیدگی نمیکنند از این قبیل مشکلات گریبان گیر جامعه خواهد شد.
و راه حل این گونه مسائل این است که مردم حضور در مسجد داشته باشند و بعد از آن در نماز جمعه حضور پیدا کنند و بعد از آن به لطف الهی در اجتماع عظیم شرکت داشته باشند.
روز قیامت منادی ندا می دهد :« أَنَّهُ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یُنَادِی کُلُّ مَنْ یَقُومُ مِنْ قَبْرِهِ » یعنی « در روز قیامت تمام کسانی که از قبرشان برمیخیزند تا اوضاع قیامت را ببینند صدا زده و مرتبا تکرار می کنند: «اللَّهُمَّ ارْحَمْنِی ،اللَّهُمَّ ارْحَمْنِی» خدایا ما را مورد رحم قرار بده خدا یا ما را مورد رحم قرار بده و جوابی که به آن ها داده می شود این گونه است:« لَئِنْ رَحِمْتُمْ فِی الدُّنْیَا لَتُرْحَمُونَ الْیَوْمَ»اگر در دنیا دیگران را مورد ترحم خود قرار داده اید امروز هم مورد رحمت واقع خواهید شد اما اگر در دنیا به دیگران رحم نکرده اید به شما رحم نخواهد شد. [20]
در روایتی فرمود: رأس العقل دین است. یعنی انسان هایی که بسیار عقل دارند دیندار خواهند بود. و بعد از دین« رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الدِّینِ التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ وَ اصْطِنَاعُ الْخَیْرِ إِلَى کُلِّ أَحَدٍ بَرٍّ وَ فَاجِر» [21]
یعنی رأس عقل پس از این که انسان دیندار میشود اظهار محبت به مردم است و این که نسبت به مردم کار نیک انجام می دهد خواه آنها انسان های خوبی باشند، یا انسانهای بدی. در هرصورت نسبت به آنها اعمال صالحی را اظهار میکند، مشکلات آنها را بر طرف می کند. شایسته است این روایت در بین اقوام ، حداقل در جلسات خانوادگی خوانده شود و بیان شود که بهترین کار این است که بدون در نظر گرفتن این که شخص مقابل چگونه انسانی است نسبت به او اعمال نیک ظاهر کنید.
وجوب ایثار
گاهی ایثار نه تنها خوب است بلکه واجب می باشد. از جمله این موارد می توان به بحث ایثار حق بر باطل اشاره کرد چرا که ترجیح حق بر باطل نوعی ایثار است و این ایثار نه تنها شایسته بلکه واجب می باشد.
بحث ناب دیگری پیرامون عقاید صوفیه وجود دارد که به علت ضیق وقت آن را به جلسهی آینده موکول می کنم.
با توجه به موضوع بحث جا دارد نمونه ای از ایثار اهل بیت علیهم السلام را به مناسبت ذکر کنیم.
امام حسن و امام حسین علیهما السلام مریض شدند. به دنبال آن حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها نذر کردند که اگر حال آنها خوب شد سه روز روزه بگیرند. امام حسن و امام حسین علیهما السلام نیز نذرکردندکه اگر بهبود یافتند آنها نیز سه روز روزه بگیرند.(البته با توجه به حیات حضرت فاطمه علیها السلام، امام حسن و امام حسین علیهما السلام سن کمی داشته اند) در بعضی از روایات بیان شده که حضرت فضه سلام الله علیها نیز به جمع آنها ملحق شدند. امام حسن و امام حسین علیهما السلام بهبود یافتند و نوبت به آن رسید که به نذر خود وفا کنند. لذا شروع کردند به روزه گرفتن. هنگام افطار روز اول که رسید چیزی برای خوردن نداشتند. به همین خاطر حضرت امیر علیه السلام مقداری جو قرض گرفتند. مقدار آن جو ها به میزان پنج قرص نان بود. که به هر نفر یک عدد نان جو می رسید.
افطار آنها همین یک عدد نان و مقداری آب بود که در منزل یافت می شد. حضرت فاطمه سلام الله علیها آن جو ها را آرد کرده و از آن نان تهیه کردند و برای افطار آماده شدند. در هنگامی که می خواستند روزهی خود را باز کنند ناگهان مسکینی درب را به صدا درآورد و گفت:« من مسکین هستم، به من کمک کنید» این خاندان هنگامی که نیاز او را دیدند هر 5 قرص نان را به او بخشیدند و در نتیجه تنها با آب روزهی خود را افطار کردند.
روز دوم نیز بنا بر نذری که کرده بودند روزه گرفتند و به همان ترتیب برای افطار خود نان جو تهیه کردند.
هنگام افطار که فرارسید یتیمی درب خانه را به صدا درآورد و گفت: من یتیم هستم و سرپرستی ندارم . از تاریخ معلوم میشود او نیاز مفصلی داشته است و تنها نبوده است چرا که اهل بیت علیهم السلام مجددا تمام پنج قرص نان را به او بخشیدند و اگر تنها بود که یک دانه نان او را کفایت می کرد.
آنها روزهی روز دوم را هم با آب افطار کردند. اهل بیت علیهم السلام نگاهی به نیاز خودشان نداشتند و حاجت دیگران را مقدم بر حاجت خود می کردند نه مانند دیگران که بین نیاز خود و دیگری مقایسه میکنند. روز سوم را نیز طبق نذر خود روزه گرفتند در حالی که دو روز روزه گرفته بودند و ضعیف شده بودند.
هنگام افطار که فرا رسید این بار نیز شخصی به درب خانهی ایشان آمد و تقاضای کمک کرد. اما آن شخص یک اسیر بود که اصلا دین هم نداشت و در روایت بیان شده که او مشرک بود. و لذا انگیزه برای کمک کردن به او ضعیف تر از همیشه بود چرا که از طرفی دو روز را تنها باآب روزه گرفته بودند و از طرفی شخص سائل مشرک است که اصلا دین ندارد. به همین خاطر بر خلاف روز های قبل، انگیزه برای افطار بسیار قوی می بود. چرا که ممکن بود اگر انسان مومنی از اولیای الهی از انسان تقاضا کند انسان تحریک شود که به او کمک کند اما هنگامی که مشرک از انسان درخواست کند نه.
با این حال حضرات اهل بیت علیهم السلام دست رد به سینهی او نزدند و برای بار سوم هر پنج قرص نان را به او بخشیدند.
سه روز روزه تمام شد در حالی که تنها با آب افطار کرده بودند. فردای آن روز در حالی خدمت پیامبر صلی الله علیه و اله آمدند که بدنشان از شدت ضعف می لرزید. این جا بود که آیات سورهی انسان نازل شد سورهای که از آنِ همان بزرگواران است.
« یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلىَ حُبِّهِ » ضمیر حبه به طعام بر می گردد. یعنی با توجه به این که خودشان هم احتیاج داشتند ایثار کردند « وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِم وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلىَ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا إِنمَّاا نُطْعِمُکمُْ لِوَجْهِ اللَّهِ » .[22]
در روایت آمده است که ایشان به زبان نمی فرمودند که ما برای خدا اطعام می کنیم بلکه این گفتار دل ایشان بود؛ چرا که گفتن این کلام با زبان خود نوعی منت است . این در حالی است که یکی از مفسران در این زمینه می فرمایند: شاید زبان قال بوده است. با تمام احترامی که برای ایشان قائل هستم اما یقینا این چنین نیست. نه تنها اخلاقا به زبان آوردن این جمله که ما خودمان نیاز داشتیم اما به خاطر خدا به شما کمک کردیم یک نوع منت است و در شأن اهل بیت علیهم السلام نیست و هم در روایت قسم می خورند که والله این جمله را به زبان نگفتند بلکه در دلشان می گفتند که ما برای خدا کمک می کنیم و چون برای خدا بود « لَا نُرِیدُ مِنکمُْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا»[23]
از مخاطب خود نه جزائی می خواستند و نه انتظار شنیدن تشکر از ایشان داشتند و این همان ایثار کامل است. یعنی بدون حرف کمک میکنند و در دل نیز انتظار تشکر ندارند.البته وظیفهی گیرنده آنست که تشکر کند.
حد اعلای ایثار در این داستان کاملا به چشم می خورد. اگر از این گونه داستان ها فیلمی ساخته می شد نه تنها تحریک کننده میبود بلکه کسانی که شناختی از اهل بیت علیهم السلام نداشتند آن را ساختگی قلمداد می کردند.
باور نمی کنند که کسانی در این کره خاکی باشند که این گونه محبت و تودد به مردم دارند که حتی انسانهای فاجر و بی دین را هم رد نمی کنند.
و ما اگر یک گام به اهل بیت علیهم السلام نزدیک شویم به گونه ای دیگر با آنها صحبت می کنیم. دیگر هیچ گاه نمی گوییم که ما لیاقت نداشتیم زیرا که ما چه لیاقت داشته باشیم و چه نداشته باشیم اهل بیت علیهم السلام جواب می دهند و بدون کمک کردن کسی را از درب خانهی خود رد نمیکنند. کسانی که این گونه صحبت می کنند امام علیه السلام را نشناخته اند.
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
1 ـ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام « أَنَّهُ سُئِلَ مَا أَدْنَى حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى أَخِیهِ؟ قَالَ أَنْ لَا یَسْتَأْثِرَ عَلَیْهِ بِمَا هُوَ أَحْوَجُ إِلَیْهِ مِنْهُ » مستدرکالوسائل/ج7 /ص212/ح8066- )
1 ـ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:« تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِمُوَاسَاةِ إِخْوَانِکُمْ » بحارالأنوار/ج71/ص391/ باب 28
1 ـ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: « خَصْلَتَانِ مَنْ کَانَتَا فِیهِ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ! قِیلَ: وَ مَا هُمَا ؟ قَالَ: الصَّلَاةُ فِی مَوَاقِیتِهَا وَ الْمُحَافَظَةُ عَلَیْهَا وَ الْمُوَاسَاةُ » بحارالأنوار/ج71/ص391/ باب 28
2 ـ (البته اگر می توان با یک نصیحت یا یک تذکر او را تغییر داد ، باید سعی در اصلاحش نمود ولی اگر رعایت نکرد باید او را رها کرد و از او عذر خواهی کرده و بگویید من انتظار دارم رفیقم به نماز اول وقت مقید باشد)
1 ـ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وسلم أَنَّهُ قَالَ:« یَا عَلِیُّ! سَیِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثُ خِصَالٍ، إِنْصَافُکَ مِنْ نَفْسِکَ، وَ مُوَاسَاةُ الْأَخِ فِی اللَّهِ، وَ ذِکْرُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى کُلِّ حَالٍ » مستدرکالوسائل/ج5/ص285/ح5865/1
2 ـ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أَنَّهُ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَشَکَا إِلَیْهِ الْجُوعَ فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى أَزْوَاجِهِ فَقُلْنَ مَا عِنْدَنَا إِلَّا الْمَاءُ فَقَالَ ص مَنْ لِهَذَا الرَّجُلِ اللَّیْلَةَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَتَى فَاطِمَةَ ع وَ سَأَلَهَا مَا عِنْدَکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَتْ مَا عِنْدَنَا إِلَّا قُوتُ الصِّبْیَةِ لَکِنَّا نُؤْثِرُ ضَیْفَنَا بِهِ فَقَالَ ع یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ نَوِّمِی الصِّبْیَةَ وَ أَطْفِئِی الْمِصْبَاحَ وَ جَعَلَا یَمْضَغَانِ بِأَلْسِنَتِهِمَا فَلَمَّا فَرَغَا مِنَ الْأَکْلِ أَتَتْ فَاطِمَةُ ع بِسِرَاجٍ فَوَجَدَتِ الْجَفْنَةَ مَمْلُوَّةً مِنْ فَضْلِ اللَّهِ فَلَمَّا أَصْبَحَ صَلَّى مَعَ النَّبِیِّ ص فَلَمَّا سَلَّمَ النَّبِیُّ ص مِنْ صَلَاتِهِ نَظَرَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ بَکَى بُکَاءً شَدِیداً وَ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَقَدْ عَجِبَ الرَّبُّ مِنْ فِعْلِکُمُ الْبَارِحَةَ اقْرَأْ وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ أَیْ مَجَاعَةٌ الْخَبَرَ » مستدرکالوسائل/ ج7/ ص215/ح 8073
1 ـ سوره حشر آیه9 یعنی:« و (آنها را در اموال خود) بر خود مقدم مىدارند هر چند خودشان را فقر و نیاز باشد».
1 ـ وَ عَنْهُ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ« خِیَارُکُمْ سُمَحَاؤُکُمْ وَ شِرَارُکُمْ بُخَلَاؤُکُمْ وَ مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ الْبِرُّ بِالْإِخْوَانِ وَ السَّعْیُ فِی حَوَائِجِهِمْ فَفِی ذَلِکَ مَرْغَمَةٌ لِلشَّیْطَانِ وَ تَزَحْزُحٌ عَنِ النِّیرَانِ وَ دُخُولُ الْجِنَانِ أَخْبِرْ بِهَذَا غُرَرَ أَصْحَابِکَ قَالَ قُلْتُ مَنْ غُرَرُ أَصْحَابِی جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ هُمُ الْبَرَرَةُ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ »بحارالأنوار/ج71/ص312/باب 20
1 ـ « یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ لَا تُطِیقُهَا هَذِهِ الْأُمَّةُ، الْمُوَاسَاةُ لِلْأَخِ فِی مَالِهِ، وَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ، وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَال »منلایحضرهالفقیه/ج4/ص358
2 ـ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ:« مُوَاسَاةُ الْأَخِ فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ » بحارالأنوار/ج71/ص395/باب 28- ما، [الأمالی للشیخ الطوسی] الْفَحَّامُ عَنِ الْمَنْصُورِیِّ عَنْ عَمِّ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع ثَلَاثُ دَعَوَاتٍ لَا یُحْجَبْنَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى دُعَاءُ الْوَالِدِ لِوَلَدِهِ إِذَا بَرَّهُ وَ دَعْوَتُهُ عَلَیْهِ إِذَا عَقَّهُ وَ دُعَاءُ الْمَظْلُومِ عَلَى ظَالِمِهِ وَ دُعَاؤُهُ لِمَنِ انْتَصَرَ لَهُ مِنْهُ وَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ دَعَا لِأَخٍ لَهُ مُؤْمِنٍ وَاسَاهُ فِینَا وَ دُعَاؤُهُ عَلَیْهِ إِذَا لَمْ یُوَاسِهِ مَعَ الْقُدْرَةِ عَلَیْهِ وَ اضْطِرَارِ أَخِیهِ إِلَیْهِ
بحارالأنوار/ج71/ص72/باب 2- بر الوالدین و الأولاد و حقوق
2 ـ در زبان عربی دعا فقط شامل طلب نفع نیست بلکه نفرین را هم در بر میگیرد. اگر کسی برای دیگری دعای خوب کرده و طلب خیر کند میگویند: "دَعَاهُ" و اگر بر ضد او دعا کند میگویند: "دَعا عَلَیه". از این رو در روایت تعداد دعاهای مستجاب را سه مورد برشمردهاند حال آنکه بر اساس زبان فارسی تعداد آنها شش مورد میشود.
2 ـ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ یَا نَوْفُ: ارْحَمْ تُرْحَمْ » مستدرکالوسائل/ج9/ص55/107
4 ـ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَسَأَلَهُ رَجُلٌ فِی کَمْ تَجِبُ الزَّکَاةُ مِنَ الْمَالِ فَقَالَ لَهُ الزَّکَاةُ الظَّاهِرَةُ أَمِ الْبَاطِنَةُ تُرِیدُ فَقَالَ أُرِیدُهُمَا جَمِیعاً فَقَالَ أَمَّا الظَّاهِرَةُ فَفِی کُلِّ أَلْفٍ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَلَا تَسْتَأْثِرْ عَلَى أَخِیکَ بِمَا هُوَ أَحْوَجُ إِلَیْهِ مِنْکَ » الکافی/ج3/ص500
5 ـ مرز بین محبت در راه خدا و محبت شیطانی بسیار دقیق بوده تا آنجا که شاید بتوان گفت محبت بسیاری از مؤمنین نسبت به دوستانشان غیر الهی است. اما آن را که خدایی میپندارند. این بحث نیز بسیار دقیق و مفصل است ولی در این مجال باید گفت که محبت مؤمن به مؤمن دیگر باید به اندازهی میزان کمالاتی باشد که دیگری دارد. بنا براین اگر نفر اول بفهمد مؤمن سومی از نظر کمال انسانی و فضائل الهی مرتبهی بالاتری دارد، نسبت به او محبت بیشتری خواهد داشت و از این طریق میتواند خود را امتحان کنید.
1 ـ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ الْمُتَحَابِّینَ فِی اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ قَدْ أَضَاءَ نُورُ وُجُوهِهِمْ وَ نُورُ أَجْسَادِهِمْ وَ نُورُ مَنَابِرِهِمْ کُلَّ شَیْءٍ حَتَّى یُعْرَفُوا بِهِ فَیُقَالُ هَؤُلَاءِ الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّهِ » الکافی/ج2/ص125
2 ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه :« لَا تَزَالُ أُمَّتِی بِخَیْرٍ مَا تَحَابُّوا وَ أَدَّوُا الْأَمَانَةَ وَ اجْتَنَبُوا الْحَرَامَ وَ قَرَوُا الضَّیْفَ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ فَإِذَا لَمْ یَفْعَلُوا ذَلِکَ ابْتُلُوا بِالْقَحْطِ وَ السِّنِینَ » بحارالأنوار/ج66/ص394/باب 38