أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سید الانبیاء و أقدمهم، سیدنا و مولانا احمد ابی القاسم محمد، صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین، لا سیما مولانا بقیه الله فی أرضه عجل الله تعالی فرجه و جعلنا من خیر أعوانه و أنصاره و من الطالبین لثار جده و جدته

    صلوات الله و سلامه علیهما

     

    آنچه پیش رو دارید متن سخنرانی حضرت آیت الله مهدوی حفظه الله است که در روز         سه شنبه ، 10/6/ 1388 مصادف با  یازدهم  ماه مبارک رمضان، در مدرسه­ی علمیه­ی ملاعبدالله پیرامون صفت سخاوت و ایثار ایراد شده است که با توجه به ضیق وقت سعی شده است با   حداقل تغییرات از حالت گفتاری به نوشتاری تبدیل شود.

     

    در دو جلسه­ی گذشته به بحث ایثار رسیدیم و نکاتی را در این زمینه مورد بررسی قرار دادیم. آنچه امروز در ادامه­ی همان بحث ها شایسته است بیان شود، حد و حدود ایثار است. البته کسانی که می­خواهند از این بحث به نتیجه­ی مطلوبی برسند باید مباحث دو جلسه­ی قبل را نیز حتما مطالعه نمایند.

    حد ایثار

    برای روشن شدن بحث و بیان حد ایثار، به پنج مطلب اشاره می­نماییم.

    مطلب اول: ایثار در حق الله

    اولین نکته­ای که در مورد ایثار باید به آن توجه داشت این است که در تقدیم احتیاج دیگران، نباید حکم الهی پایمال شده و رضایت الهی از دست برود؛ چه اینکه با ترجیح دنیا بر آخرت حکم الهی کنار گذاشته شود و یا با ترجیح خواهش نفس بر فرمان خدا، و چه با ترجیح هر چیزی غیر از دستور خدا بر حکم خدا. بنابراین در ایثار باید همواره رعایت جایگاه دستورات الهی بشود و حکم الله به هیچ وجه زیر پا گذاشته نشود.

    در مطلب سوم روایتی از امام صادق علیه السلام نقل می­شود که مربوط به فرقه ای خاص به نام صوفیه است و قسمت آخر آن روایت با این بحث تناسب دارد.

    مطلب دوم: ایثار در حق الناس

    نکته­ی دیگری که در این رابطه باید دانست جواز ایثار در حق الناس و حقوقی است که در اختیار انسان است. یعنی شخص ایثار کننده حقوقی دارد که می­تواند از آن صرف نظر کرده و دیگران را بر خود مقدم بیندازد. اما آیا انسان می­تواند در تمام موارد حق الناس ایثار کرده و حق خود را نادیده بگیرد؟ مثلا شخصی که در صف اول نماز جماعت برای خود جا گرفته است آیا صحیح است که دیگری را برخود مقدم انداخته و جایش را به او بدهد و خود را از این بهره­ی آخرتی محروم نماید؟

    در پاسخ به این سؤال باید گفت در بحث حقوق فردی انسان که به خود او مربوط است و اینکه کسی حق شخصیِ خود را به دیگری بدهد یا نه، به شرطی ایثار مطلوب و مورد ستایش است که کمالات آخرتی انسان از دست نرود و آن ایثار مانع رشد معنوی او نشود.

     بنا بر این در موارد دنیوی و مادی، همچون ایثار غذایی که خود به آن محتاج است و دیگری هم به آن نیاز دارد، ایثار ممدوح وعملی شایسته است و انسان ایثارگر در چنین جایی تمام غذای خود را به دیگری می­دهد.

    با این بیان معلوم شد که ایثار غیر از انصاف، مساوات و مواسات است زیرا در انصاف و مساوات، انسان  نیمی از آنچه را که دارد به دیگران عطا می­کند و یا در مواسات با بخشیدن بخشی از غذا به یاری برادر دینی­اش می­شتابد، اما هیچکدام از این موارد ایثار نیست بلکه ایثار در جایی محقق می­شود که خود شخص شدیدا به چیزی احتیاج دارد ولی احتیاج دیگران را بر خودش مقدم انداخته و آن شیء را در اختیار دیگران قرار می­دهد.

    ابو بصیر از امام باقر و یا امام صادق علیهماالسلام نقل می­کند که از ایشان سؤال کردم :

    أَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ «فضیلت کدامیک از صدقه­هایی که می­دهیم بیشتر است؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمودند : صدقه­ای که انسان محتاج به دیگران عطا کند. سپس امام علیه السلام به این آیه       ­9 از سوره­ی حشر اشاره کردند که آیا کلام خدا را نشنیده ای که فرمود : « وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ » ، « دیگران را مقدم می­اندازند اگرچه خود او نیازمند و فقیر است » فرمودند : آیا دیگر فضیلتی را بالاتر از این سراغ دارید » ( که شخصی خودش محتاج باشد و تمام آنچه را که دارد در اختیار دیگری قرار دهد؟! ) [1]

    شأن نزول آیه­ی نهم از سوره­ی حشر که امام صادق علیه السلام به آن اشاره فرمودند، مربوط به مهاجرین و انصار است. زمانی که مهاجرین از مکه به مدینه آمدند در حالی که خانه و  کاشانه­ای نداشتند، بنا شد انصار به آنها کمک کرده و محل زندگیشان را فراهم کنند به این صورت که هر کدام چند نفر از مهاجرین را در منزل خود جای دهد و اتاقی را در اختیارش گذاشته و اثاث زندگی و مایحتاج آنها را برایشان تهیه کنند. کار انصار در این خدمت رسانی به مهاجرین به جایی رسید که گاهی خودشان شدیداً نیازمند بودند اما تأمین نیازهای مهاجرین را بر خود مقدم می­انداختند و این آیه­ی شریفه در مدح انصاری نازل شد که از زندگی خودشان صرف نظر می­کردند و به دیگران می­بخشیدند.

    انار بهشتی  

    در اینجا شایسته است به داستانی از امیر المؤمنین علیه السلام اشاره کنیم که حکایت از اوج ایثار و از خود گذشتگی امام متقین حضرت علی علیه السلام دارد

    «زمانی که همسر امیر المؤمنین علیه السلام در بستر بیماری به سر می­بردند امام علیه السلام بر بالینشان نشسته و اصرار می­کردند که از من تقاضایی کنید تا برای شما برآورده نمایم (زیرا حضرت فاطمه سلام الله علیها در تمام عمرشان هیچ گاه به امیر المؤمنین علیه السلام دستوری نداده بودند و هیچ خواسته ای از ایشان نداشتند.) [2]

    حضرت فاطمه سلام الله علیها در پاسخ باز هم دستور ندادند و فرمودند: " اگر انار باشد میل دارم" و فقط امام را از خواسته­ی خود مطلع نمودند. امام علیه السلام به فکر فرو رفتند که بعد از یک عمر همسرشان از ایشان درخواستی کردند ولی پولی برای تهیه­ی انار در اختیارشان نیست. از طرفی می­خواستند خواسته­ی همسرشان را اجابت کنند و از طرف دیگر پولی نداشتند.

    بالأخره  به ذهنشان رسید که انار را از کسی قرض کنند برای همین سراغ یک شخص یهودی رفتند و تنها اناری را که نزد او بود قرض گرفتند و به طرف منزل بازگشتند.

    در مسیر بازگشت در کنار کوچه به بیماری برخوردند و از او شروع به احوالپرسی و دلجویی نمودند. آن بیمار به امام علیه السلام گفت: یا علی! من سه روز است که اینجا نشسته­ام و حال بسیار بدی دارم و هیچ کس احوال مرا نپرسیده است. امام پرسیدند چه چیزی میل داری؟ و او در جواب گفت: انار میل دارم. امام علیه السلام دوباره به فکر فرو رفتند که اگر انار را به این فقیر بدهم خواسته­ی دختر پیامبر را چه کنم؟ و اگر انار را برای همسرم ببرم، درخواست این سائل را چه کنم.

     (امام علیه السلام می­توانستند انار را نصف کرده و با مساوات با او رفتار کنند. آن بیمار هم اگر شرایط امیر المؤمنین علیه السلام را می­دانست و حضرت برایش توضیح می­دادند یقینا به همان نصف راضی می­شد) بالأخره ایثار نموده و تمام انار را به آن فقیر دادند و نه تنها انار را دادند بلکه در کنار بیمار نشسته و انار را برایش دانه کردند تا به راحتی میل کند و احسانشان را کامل نمودند و وقتی به منزل برگشتند انارهایی را مشاهده نمودند که خداوند متعال از بهشت برای همسرشان فرستاده بود.»

    بسیار واضح است که ایثارهایی در این حد، در غیر از معصومین سلام الله علیهم نظیر نداشته و نخواهد داشت. انسان های عادی اگر دست به چنین کارهایی بزنند بالأخره یک جایی کار را خراب می­کنند. مثلا بر فقیر منت می­گذارند و او را می­رنجانند و یا به او می­گویند: "           می خواستم این انار را برای همسرم ببرم اما چون شما نیاز دارید به شما می­دهم" و بالأخره آنرا به منت می­کشاند.

     تنها کسانی که اهل ایثارند و آنرا به صورت کامل از خود بروز می­دهند اهل بیت علیهم السلام هستند، انسانهایی که در قله­ی کمال قرار دارند و هیچ کس نمی­تواند خود را با آنها مقایسه کند و اصلا یکی از معجزاتی که برای اهل بیت علیهم السلام قائلیم همین صفت ایثار است که کسی نمی­تواند مانند آنان ایثار کند و همه­ی مردم در مقابل این عمل خاضع و عاجزند.

    مطلب سوم: ایثار از نظر فقهی واجب نیست

    نکته­ی سوم در مورد ایثار واجب نبودن آن است به طوری که اگر کسی ایثار نکرد واجبی را ترک نکرده و مرتکب حرامی نیز نشده است. بلکه از ملکات و صفات بسیار مهم اخلاقی است که بسیاری از مردم از تحصیل آن عاجزند. بحث از این گونه صفات دو فایده را برای ما به همراه دارد یکی اینکه بالا بودن کمالات اهل بیت علیهم السلام را متوجه می­شویم و دوم اینکه در می­یابیم که چقدر از آنها دوریم.

    حال که این صفت از مباحث اخلاقی است در عمل کردن به آن باید جوانبش را کاملا سنجیده و با دقت وارد شویم تا به نتیجه­ی مطلوب برسیم.

    سماعه بن مهران از امام صادق علیه السلام در مورد کسی سؤال می­کند که نزد او چیزی نیست مگر غذای یک روز. آیا آن را به کسی که غذای یک روزش را ندارد ببخشد یا نه؟ و همچنین اگر کسی غذای یک ماهش را دارد، آیا آنرا به کسی که غذای ماهش را ندارد ببخشد یا نه؟ و همچنین اگر کسی غذای سالش را دارد، آیا آنرا به کسی که غذای سالش را ندارد ببخشد یا نه؟ و یا اینکه کفاف را رعایت کند0 یعنی به اندازه­ی نیاز و شأن خود بردارد و ما زادش را به زیر دستان خود بدهد؟ )

    امام علیه السلام در پاسخ هر دو را تأیید کرده و فرمودند: پرسش تو دو قسمت دارد (که هر دوی آن جایز است اما قسمت اول، که همه چیزش را به دیگران ببخشد،) بهترین شما از این دو قسم کسی است که بر ایثار حریص­تر باشد ( یعنی به اندازه­ی کفاف و نیاز خود را هم نگه نداشته و همه را ایثار می­کند ) خدای عزوجل می­فرماید : « وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ »، « دیگران را مقدم می­اندازند اگرچه خود او نیازمند و فقیر است » و اما قسم دوم این است که ملامت بر کفاف نشود و به اندازه­ی نیاز و کفافش بردارد و مازادش را به دیگران بدهد و آنکه دستش بالاتر است (یعنی بیشتر دارد بهتر از آن کسی است که دستش پایین است) [3]

    مطلبی که در این جا به مناسبت بحث شایسته است عنوان شود در مورد صوفیه است.

    در زمان اهل بیت علیهم السلام عده­ای بودند که لباس های پشمینه می­پوشیدند و برای جلب نظر مردم و زیاد شدن مرید، به تظاهر و دکّان داری روی آورده بودند

     که به آنها صوفیه[4] می­گفتند. مثلا به جای لباس نرم، لباس ضخیم می­پوشیدند تا خود را زاهد جلوه دهند و یا اینکه بر خانواده­ی خود تنگ می­گرفتند و آنها را در فشار و سختی قرار      می­دادند.

    شخصی از امام صادق علیه السلام در مورد همین صوفیه سؤال کرد و گفت : "صوفیه ایراد      می­گیرند که چرا امام صادق علیه السلام به این آیه عمل نمی­کنند که فرمود « وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ » [ یعنی ایثار نمی­کنند و دیگران را بر زن و فرزندان خود ترجیح نمی­دهند] امام علیه السلام در پاسخ فرمودند: اولاً ایثار مباح و جایز است نه واجب، مادامی که از آن نهی نشده باشد، در این صورت ثوابشان بر عهده­ی پروردگار است (یعنی اگر ایثار مورد نهی قرار گرفت مانند مثال هایی که قبلا اشاره شد دیگر جایز نیست).

     سپس فرمودند: (خدای متعال صوفیه را از این عمل نهی کرده است. یعنی آنها زن و بچه­ی خود را گرسنه می­گذاشتند و غذای آنها را به دیگران می­دادند تا مردم آنها را انسان­های خوبی بدانند) خدای متعال به خلاف آنچه صوفیه عمل می­کنند فرمان داده و آنها را از این عمل نهی فرموده است و امر خدا ناسخ عمل صوفیه است.

     

     همچنین نهی خدا از عمل صوفیه، رحمتی بر مؤمنین است خداوند می­خواسته که مردم به جان خود و خانواده و فرزندانشان ضرر نزنند، بعضی از افراد این خانواده ضعیف و طفل هستند و بعضی کودکند و بعضی پیرمردها و پیر زنانی­اند که سنّشان بالا و تحملشان کم است و طاقت تشنگی و گرسنگی ندارند. اگر من نان خودم را صدقه بدهم و نان دیگری هم نداشته باشم که به خانواده­ام بدهم، اهل خانه­ی من با مشکل دچار شده و از گرسنگی می­میرند ( و آیا خدای متعال بر این عمل راضی است؟ )[5]

     نتیجه­ای که از مطلب سوم بدست می­آید این است که ایثارکردن و مقدم کردن دیگران بر خود، آنگونه که صوفیه گمان می­کردند شرعا واجب نیست و حتی در بعضی از موارد هم حرام می­شود که در مطلب اول به آن اشاره شد و جملات آخر این روایت نیز به همان قسم اول باز می­گردد که انسان ایثارگر باید مراقب باشد خدای متعال از ایثار او نهی نکرده باشد و یکی از مصادیق نهی خدا این است که اهل خانه و فرزندان شخص در سختی و گرسنگی قرار گیرند و او حق آنان را ایثار کرده و به دیگران عطا کند.

    مطلب چهارم: ایثار در امور مهم  

    نکته­ی چهارمی که در مورد ایثار باید گفت این است جواز ایثار تا جایی ادامه دارد که ضرر آن قابل تحمل باشد (مثلا ضرر یک شب گرسنه خوابیدن و غذای خود را به دیگری دادن قابل تحمل است ) اما در صورتی که ضرر آن قابل تحمل نباشد، ایثار جایز نیست؛ مانند اینکه در موقعیتی قرار دارد که آب نیست و اگر آب خود را به کسی بدهد خودش از تشنگی     می­میرد و یا در جایی اگر غذای خود را به دیگری ببخشد از گرسنگی خواهد مرد. به این گونه موارد "مهامّ امور" می­گویند.

     پس در مواردی که جان انسان در مخاطره بیفتد به گونه­ای که اگر از حق خود بگذرد و به دیگران عطا کند جانش را از دست خواهد داد ایثار لازم نیست چه اینکه شخص مقابل نیز از نظر تشنگی و گرسنگی مانند خود ایثارگر باشد یعنی او هم جانش در خطر باشد و اگر آب یا غذا به او نرسد بمیرد، و یا اینکه در مرحله­ی پایین­تری از تشنگی و گرسنگی قرار داشته باشد. به هر حال برای ایثار در اینگونه موارد دلیل شرعی وجود ندارد و انسان باید جان خود را از خطر مرگ حفظ نماید.

    داستان جنگ موته  

    یکی از اتفاقاتی که جنگ موته رخ داد که بعضی از بزرگان نیز آنرا در موضوع ایثار ذکر کرده ولی توضیح نداده­اند، این است که « شخصی در آن جنگ ظرف آبی را بالای سر مجروحی ­برد که لحظات آخر عمرش را می­گذراند. وقتی آب را به او تعارف ­کرد آن مجروح به نفر دوم اشاره کرده و می­گوید:" به او آب بده! ". آن شخص به سراغ نفر دوم رفته و به او تعارف می­کند. اما او نیز به نفر سوم اشاره کرده و می­گوید:" او را سیراب کن!". هنگامی که این فرد سراغ شخص سوم می­رود او نیز به نفر اول اشاره کرده و می­گوید:" اول به او آب بده!". وقتی به بالین شخص اول باز می­گردد که او را سیراب کند می­بیند که جان از بدنش خارج شده و به شهادت رسیده است. به سراغ شخص دوم می­رود تا به او آب بدهد اما او را نیز شهید می­یابد و بالأخره وقتی به نفر سوم می­رسد او را نیز در حال شهادت ملاقات می­کند.»

    آنچه در ابتدا از این داستان به ذهن می­رسد ، تغایر آن با نکته­ی چهارم است؛ چراکه گفتیم ایثار در امور مهم، و در جایی که جان انسان در خطر باشد صحیح نیست در حالی که در این داستان هر سه نفر، دیگری را بر خود مقدم انداخته و سپس به شهادت رسیدند.

     اما این طور نیست و در این داستان علت اینکه هرکدام از این سه نفر آب ننوشیده و دیگری را بر خود مقدم می­انداختند یأس از زنده بودن بود زیرا اگر آب هم می­نوشیدند باز هم شهید می­شدند و ایثار و عدم ایثار آنان تأثیری در حفظ جان آنان نداشت.

    استثنای مورد چهارم  

    تنها جایی که از قانون ممنوعیت ایثار در اموری که به انسان ضرر مهم وارد می­کند استثناء می­شود،  زمانی است که : « اقوی المناط » در کار باشد. برای مثال فرض کنید یک لیوان آب برای من و دیگری وجود دارد که هر کدام بخوریم جانمان حفظ می­شود و دیگری می­میرد. در این صورت انسان هیچ مسئولیتی نسبت به دیگری نداشته و باید آب را بخورد و جان خودش را حفظ ­نماید. اما در صورتی که "مناط" در شخص دیگر قوی تر از من باشد ( یعنی حفظ جان او از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد ) مثلا او یک عالم دینی، مرجع تقلید و یا ولی فقیه باشد و من یک انسان عادی، در این گونه موارد ایثار واجب می­شود و من برای حفظ جان او باید آب را به او داده اگرچه جان خود را از دست بدهم. در مورد حفظ جان پدر و مادر نیز چنین است و انسان باید در مقام تعارض، جان آنها را حفظ نماید اگرچه خودش از دنیا برود.

    مطلب پنجم: رتبه بندی در ایثار   

    نکته­ی دیگر رتبه بندی در ایثار است یعنی وقتی انسان می­خواهد کسی را بر خود ترجیح بدهد آن دیگری ممکن است پدر و مادر، زن و بچه، اقوام، همسایه­ها و یا مردم دیگر باشند.          بنا بر این آیا انسان اجازه دارد تا والدین خود نیازمندند به مردم عادی ایثار کند؟

    در پاسخ به این سؤال، اطرافیان شخص را به پنج رتبه تقسیم می­نماییم، یعنی اگر کسی خواست برای ایثار کردن بین دو نفر یکی را انتخاب کند و او را بر دیگری ترجیح دهد نمی­تواند به دلخواه خود عمل نموده و به هر کدام که خواست ایثار کند بلکه باید طبق ظوابط و رتبه بندی عمل نماید.

    امام صادق علیه السلام از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می­فرمایند : پنج دانه خرما یا پنج عدد نان یا پنج دینار یا پنج درهم که انسان مالک آن باشد و می­خواهد آنرا رد کند و به دیگران بدهد، افضل این است که آنرا به والدین بدهد. سپس در رتبه­ی دوم بر زن و بچه­ی خودش انفاق کند. و در مرحله­ی سوم به اقوام فقیر خود عطا نماید و در مرحله­ی چهارم به همسایه­ها و در مرحله­ی پنجم فی سبیل الله ببخشد. سپس فرمودند: کم ارزش ترین انفاق­ها همین قسم پنجم است. [6]

    مطلب ششم: موارد مجاز برای نقض رتبه بندی   

    گفته شد که در ایثار، رتبه بندی وجود دارد و رعایت رتبه ها در ایثار لازم است. حال اگر کسی خواست به دیگران ایثار کند اما نه بر اساس رتبه بندی مذکور، می­تواند یا نه؟ در جواب به این سؤال باید گفت که از نظر اخلاقی این کار پسندیده نیست و از نظر فقهی هم تنها در جایی جایز است که ضرر مهمی به رتبه­های قبلی نخورد.

    مثلا کسی که می­خواهد از پدر و مادرش صرف نظر کرده و به زن و بچه­اش انفاق کند، به شرطی می­تواند این کار را انجام دهد که به پدر و مادر خود ضرر بزرگی وارد نشود چرا که در این صورت این ایثار حرام است.

     مثال دیگری که اتفاقا در جلسات قبل از بنده سؤال شد این است که اگر کسی وصیت کرده اموالش را به دیگران بدهند در حالیکه زن و بچه­اش محتاج ­باشند، آیا این کار درست است؟

     

     

    پاسخ این سؤال منفی است و علاوه بر ایرادات فقهی، از نظر اخلاقی هم اشکال دارد.

    اما از نظر فقهی باید گفت که اگر در زمان بیماریِ منجر به فوت، چنین وصیتی صورت گرفته باشد، این بخشش صحیح نیست و آن شخص فقط می­توانسته نسبت به یک سوم کل دارایی­ خودش وصیت کند و بیش از آن حق انفاق نداشته است. اما اگر در زمان سلامتی این کار انجام شده اشکال فقهی ندارد اما از نظر اخلاقی مرتکب کار بسیار نا بجایی شده است که روایت زیر نشانگر زشتی آن است:

    در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مردی انصاری از دنیا رفت. در زمان مرگ به جز پنج نفر عبد، خانه و اثاث زندگی هیچ دارایی دیگری نداشت. این پنج عبد را هم در راه خدا آزاد کرد و این در حالی بود که دارای فرزند صغیر بود. [7]

    بعد از دفنش حضرت رسول صلی الله علیه وآله از این واقعه و وضعیت فرزند صغیر او مطلع شدند و فرمودند: « لَوْ أَعْلَمْتُمُونِی أَمْرَهُ مَا تَرَکْتُکُمْ تَدْفِنُونَهُ مَعَ الْمُسْلِمِینَ یَتْرُکُ صِبْیَةً صِغَاراً یَتَکَفَّفُونَ النَّاسَ »[8]  یعنی  « اگر به من گفته بودید که این مرد چه کرده است، اجازه نمی­دادم که در قبرستان مسلمانها دفن شود. به خاطر اینکه دختر بچه­ی صغیرش را رها کرده و او نیز مجبور است دست گدایی به سوی مردم دراز کند».

     پس از آن امام صادق علیه السلام فرمودند : پدرم برایم بیان کرد که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند : « ابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ الْأَدْنَى فَالْأَدْنَى » وقتی می­خواهی انفاق کنی، از عیال خودت شروع کن و در اینجا نیز اولویت را رعایت کرده و از هر کس به تو نزدیک­تر است شروع نما و سپس به ترتیب رتبه­های بعدی که از تو دورترند.

     

    بررسی ایثار اهل بیت علیهم السلام در آیه­ی اطعام   

    در پی بیماری امام حسن و امام حسین علیهماالسلام اهل خانه­ی امیرالمؤمنین  علیه السلام  نذر کرده بودند سه روز روزه بگیرند و هر روز افطار ساده­ی خود که نان جویی بیش نبود به فقیر و مسکین و اسیر بخشیدند. حال ممکن است این سؤال به ذهن بعضی خطور کند که مگر ایشان نیاز شدید نداشتند پس چرا چنین کردند؟

    بر اساس آنچه تا کنون بیان شد جواب معلوم است اما برای تبیین زوایای بحث به چند مطلب اشاره می­نماییم.

    1ـ بخشش از مال خود  

    اول آنکه امیر المومنین علیه السلام فقط سهم خودشان را بخشیدند و حتی از خانواده­ی خود درخواست انفاق نکردند بلکه بقیه­ی افراد خانه خودشان با اختیار و رضایت خود اقدام به ایثار نمودند.  [9]

    2ـ خاندان اهل بیت علیهم السلام، اسوه­ی ایثار   

    نکته­ی دوم اینکه امام علی علیه السلام می­دانستند بقیه­ی افراد منزل دارای روحیه­ی ایثار هستند چنان که ما هم مطمئن هستیم. بنا بر این اگر آن حضرت علیه السلام سهم بقیه را نیز با دست خود انفاق می­کردند باز هم اشکالی نداشت چون نسبت به رضایت کامل آنها اطمینان داشتند.

     

     

    3ـ منتفی بودن خطر مرگ   

    سوم آنکه در این انفاق ضرر مردن برای اهل خانه وجود نداشت و طبق آنچه بیان شد فقط در صورت ابتلا به ضرر مهم، انفاق بیجا و حرام بود.

    ایثار مقدس

    در کتاب گلشن ابرار آمده است که مرحوم مقدس اردبیلی رضوان الله علیه در ایام قحطی گرفتار شده بودند و دستور دادند موجودی گندم یا آرد منزل به فقرا داده شود. همسر ایشان خیلی ناراحت شده و به شدت ایشان را تحت فشار قرار دادند. تا آنجا که مرحوم مقدس اردبیلی از خانه بیرون رفتند و در مسجد کوفه معتکف شدند. ( و گویا از وضعیت پیش آمده به محضر خدا عرض حال کردند که خدایا! من برای رضای تو این کار را انجام دادم ولی خانواده اینگونه برخورد می­کند) در طول این سه روز که در مسجد به سر می­بردند شخص عربی به منزل ایشان مراجعه کرده و مقدار زیادی گندم به همسر ایشان عطا می­کند و می­گوید اینها از طرف جناب مقدس است. پس از اتمام سه روز مرحوم مقدس به منزل بازگشته و با آن همه گندم مواجه شدند و پرسیدند این ها از کجا آمده است. همسر ایشان پاسخ داد که این ها ر ا عربی آورد و گفت از طرف شما آورده است. مرحوم مقدس گفتند من کسی را نفرستادم » و تازه متوجه شدند که از عالم بالا آمده است.

     

     

    والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

     

     

     

     

     

     

     

     



    1ـ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ: أَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: جُهْدُ الْمُقِلِّ، أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَ" یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ " تَرَى هَاهُنَا فَضْلًا وسائل‏الشیعة/ج 9 /ص431 /باب 28/ح12413

     

    1ـ البته یکی از نکات اخلاقی که رعایت آن بسیار مهم است دستور ندادن به دیگران است که رعایت نکردن آن از نظر اخلاقی بسیار مورد مذمت قرار گرفته است. بنا بر این انسان برای رفع نیازهای خود نباید به دیگران دستور دهد اما می­تواند در غالب جملات خبریه دیگران از وضعیت خود مطلع کند تا آنها به یاری­اش بشتابند. برای مثال خانم در منزل به جای اینکه به شوهر خود دستور دهد و به او بگوید:" فلان چیز را تهیه کنید!"، بگوید:" فلان چیز در خانه نیست".

     

    1ـ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ لَیْسَ عِنْدَهُ إِلَّا قُوتُ یَوْمِهِ، أَ یَعْطِفُ مَنْ عِنْدَهُ قُوتُ یَوْمِهِ عَلَى مَنْ لَیْسَ عِنْدَهُ شَیْ‏ءٌ وَ یَعْطِفُ مَنْ عِنْدَهُ قُوتُ شَهْرٍ عَلَى مَنْ دُونَهُ وَ السَّنَةُ عَلَى نَحْوِ ذَلِکَ أَمْ ذَلِکَ کُلُّهُ الْکَفَافُ الَّذِی لَا یُلَامُ عَلَیْهِ؟ فَقَالَ : هُوَ أَمْرَانِ أَفْضَلُکُمْ فِیهِ أَحْرَصُکُمْ عَلَى الرَّغْبَةِ وَ الْأَثَرَةِ عَلَى نَفْسِهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ الْأَمْرُ الْآخَرُ لَا یُلَامُ عَلَى الْکَفَافِ وَ الْیَدُ الْعُلْیَا خَیْرٌ مِنَ الْیَدِ السُّفْلَى وَ ابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ» وسائل‏الشیعة/ج9/ص431/ح12411/باب 28

     

    1ـ البته صوفیه ای که در زمان ما ادعای صوفی گری دارند با آن ها بسیار متفاوت اند؛ زیرا آنها لباس پشمی برتن می­کردند ولی در زمان ما هیچگاه لباس پشمی بر تن نکرده اند. اما نقطه­ی مشترک بین این دو این است که هم آنان در زمان اهل بیت علیهم السلام از ارتباط با ائمه علیهم السلام دوری می­جستند و هم اینان در زمان ما با علما ارتباط نداشته و بعضا تقلید هم نمی­کنند و حتی حاضر نیستند از علما سؤال بپرسند. گاهی هم برای توجیه کار های خود، دین را به دو قسمت شریعت و طریقت تقسیم کرده و به مریدان خود توصیه می­کنند که در امور شریعت، یعنی واجب و حلال از مراجع سؤال کنید اما در مورد طریقت، یعنی راه خداشناسی و سیر و سلوک ال الله به ما مراجعه کنید.

    بنده دو ایراد اساسی به آنها دارم: یکی اینکه تقسیم بندی دین  به شریعت و طریقت را از کجا آورده اید؟ آیا امام زمان علیه السلام و یا یکی دیگر از اهل بیت علیهم السلام اینگونه فرموده اند؟ یا اینکه از تراوشات ذهنی خودتان است؟

    ایراد دوم اینکه اگر شما مریدانتان را در امور شریعت به تقلید از مراجع معظم، سفارش می­کنید پس خودتان در این امر از چه کسی تقلید می­نمایید؟!

     

      1ـ وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ « أَنَّ الصُّوفِیَّةَ احْتَجُّوا عَلَیْهِ بِقَوْلِهِ تَعَالَى " وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ " فَقَالَ : إِنَّ ذَلِکَ کَانَ مُبَاحاً جَائِزاً وَ لَمْ یَکُونُوا نُهُوا عَنْهُ وَ ثَوَابُهُمْ مِنْهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِخِلَافِ مَا عَمِلُوا بِهِ فَصَارَ أَمْرُهُ نَاسِخاً لِفِعْلِهِمْ وَ کَانَ نَهْیُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى رَحْمَةً مِنْهُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ نَظَراً لِکَیْلَا یُضِرُّوا بِأَنْفُسِهِمْ وَ عِیَالَاتِهِمْ مِنْهُمُ الضَّعَفَةُ الصِّغَارُ وَ الْوِلْدَانُ وَ الشَّیْخُ الْفَانِی وَ الْعَجُوزُ الْکَبِیرَةُ الَّذِینَ لَا یَصْبِرُونَ عَلَى الْجُوعِ فَإِنْ صَدَّقْتُ بِرَغِیفِی وَ لَا رَغِیفَ لِی غَیْرُهُ ضَاعُوا وَ هَلَکُوا جُوعا » وسائل‏الشیعة/ج 9 /ص432 /باب28/ح12414

    1 ـ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَمِنْ ثَمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:  خَمْسُ تَمَرَاتٍ أَوْ خَمْسُ قُرَصٍ أَوْ دَنَانِیرَ أَوْ دَرَاهِمَ یَمْلِکُهَا الْإِنْسَانُ وَ هُوَ یُرِیدُ أَنْ یَمْضِیَهَا فَأَفْضَلُهَا مَا أَنْفَقَهَا الْإِنْسَانُ عَلَى وَالِدَیْهِ ثُمَّ الثَّانِیَةُ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ ثُمَّ الثَّالِثَةُ عَلَى قَرَابَتِهِ الْفُقَرَاءِ ثُمَّ الرَّابِعَةُ عَلَى جِیرَانِهِ الْفُقَرَاءِ ثُمَّ الْخَامِسَةُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ هُوَ أَخَسُّهَا أَجْراً  » وسائل‏الشیعة/ج 9 /ص432 /باب28/ح12414

    1 ـ گفته شد که اولاد در رتبه­ی دوم قرار داشته و فی سبیل الله رتبه­ی آخر است.

    2ـوسائل‏الشیعة/ج9 /ص432 /28

    1 ـ بر اساس آنچه نقل شده هنگام دخواست سائل، اول امام علیه السلام سهم خود را عطا نمودند سپس حضرت فاطمه­ی زهرا سلام الله علیها، و بعد از آن امام حسن و امام حسین علیهما السلام، و بعد از آن جناب فضه، خادمه­ی حضرت زهرا سلام الله علیها، هرکدام سهم خود را به سائل عطا کردند.

     

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار