اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اَلحَمدُ لله رَبِّ العالَمینَ وَ الصلوهُ وَ السَّلامُ عَلی أَشرَفِ الأَنبِیاءِ وَ أَقدَمِهِم، حَبیبِ قُلوبِنا وَ طَبیبِ نُفوسِنا، سَیّدِنا وَ مَولانا أَحمَد، أَبِی القاسِمِ مَحَمَّد. صَلَّی الله عَلَیه وَ عَلی أَهلِ بَیتِه المَعصُومِینَ، وَلا سِیَّما بَقِیَه الله فِی الأَرَضِین، عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَه وَ جَعَلَنا مِن أَعوانِه وَ أَنصارِه وَ مِنَ الطالِبینَ لِثارِ جَدِّهِ وَ جَدَتِه وَ لَعنَهُ اللهِ عَلی أَعدائِهم أَجمَعینَ إِلی قِیامِ یَومِ الدّین

    پرسش و پاسخ

      سؤال اول، رفع اتهام و تکبر

    آیا رفع اتهام از خود نشانه­ی تکبر است؟ و آیا انسان باید از خود رفع اتهام نماید یا خیر؟

    پاسخ

     معنای اتهام آن است که واقعیتی را که در وجود شخصی نیست به او نسبت بدهند. و مومن نیز وظیفه دارد که خود را از اتهام خارج کند و نگذارد که دیگران سوء ظن به او داشته باشند. و اگر هم دیگران آثاری را از او مشاهده کرده و نسبت به او گمان بد پیدا کرده­اند، خوب است در صورت امکان از خودش رفع اتهام کند که گاهی این کار لازم هم می­شود.

    این رفع اتهام از خود اگر همراه با بالاتر دیدن خود ­باشد نشانه­ی تکبر است. یعنی شخص وقتی به درون خود مراجعه می­کند می­بیند که این اتهامی که به او زده اند باعث شده تا پایین­تر از دیگران بیاید در حالی که آرزوی او این بوده است که فوق دیگران باشد. به  همین جهت به فکر رفع اتهام از خود افتاده است. چنین شخصی تکبر دارد.

    اما اگر رفع اتهام کردنش از روی بالا­تر دیدن خود نیست بلکه به خاطر آنکه کار خلافی را به او نسبت داده­اند بوده است و حقیقتا چنین چیزی در وجودش نیست، او انسان متکبری نیست و وظیفه­اش رفع اتهام از خود است.

    زیرا در موضع تهمت بودن او سبب سوء ظن دیگران شده است. گاهی نیز این سوء ظن به زبان  کشیده شده و سبب غیبت و تهمت خواهد ­شد. لذا به جاست که خود را از موضع تهمت خارج کند و اگر هم در گذشته کاری انجام شده که اسباب اتهام را فراهم کرده است، باید از خود رفع اتهام کند اما نه به خاطر آنکه خود را از دیگران بالاتر می­داند.

    سؤال دوم،

    کار کردن خانم­ها در خارج از منزل چگونه است؟

    پاسخ

     اولویت در تقسیم کار آن است که خانم­ها کارهای داخل منزل را به عهده بگیرند، چرا که بیرون آمدن از خانه تبعاتی را به دنبال دارد و الا صِرف از خانه بیرون آمدن آنها حرام نیست.

     هنگامی که پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله حضرت زهرا سلام الله علیها را مسئول کارهای داخل خانه قرار دادند و مسئولیت کارهای بیرون از خانه را به  امیرالمومنین     علیه السلام  واگذار کردند، حضرت زهرا سلام الله علیها بسیار خوشحال شدند. ما نیز باید خوشحال باشیم که اسلام این چنین ترجیح داده است. اما اگر در بیرون رفتن از منزل ضرورتی بود، می­تواند از منزل خارج شود اما تبعات خروج از منزل را باید رعایت کند.

      سؤال سوم،

    فرمودید اگر حاجاتتان در شب­های قدر داده نشود بعید است در غیر شب­های قدر مستجاب شود. با این توصیف ما از دعای در غیر ماه رمضان ناامید شده­ایم.

    پاسخ

    واقعیت همین است و انسان نباید از واقعیت صرف نظر کند. در روایت آمده است که اگر کسی در ماه­ رمضان بخشیده نشد بعید است مورد آمرزش الهی قرار گیرد مگر اینکه عرفه را درک نماید. پس به جای نا امیدی باید به تلاش پرداخت و از کوتاهی و تنبلی دست برداشت تا بتوانیم از این شب به خوبی استفاده نماییم و در مورد مقدرات سال آینده دعایمان مستجاب شود. 

    سؤال چهارم،

    در روایت آمده است که « منْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْر »[1] یعنی « هرکس حضرت فاطمه سلام الله علیهارا آنگونه که شایسته است بشناسد همانا شب قدر را درک نموده است ». چه ارتباطی بین شناخت حضرت و شب قدر وجود دارد؟          

    پاسخ

    در روایت توضیحی پیرامون آن داده نشده است و علما صحبت­های زیادی نموده­اند. آنچه به نظر اینجانب می­رسد این است حضرت فاطمه سلام الله علیها واسطه­ی فیض هستند. و شب قدر هم مقدار فیوضاتی که به انسان می­رسد مقدر می­شود. اگر کسی واسطه­ی دریافت این فیض را خوب شناخت می­تواند همه­ی فیوضات را بگیرد. تمام خیرات در شب قدر به واسطه­ی اهل بیت علیهم السلام نازل می­شود. نگاه امامان نیز به مادرشان است. رضایت حضرت فاطمهسلام الله علیها رضایت پروردگار است.

     و امکان ندارد بدون امضای اهل بیت علیهم السلام خیری به کسی برسد. با این وجود هرکس به درگاه آنان پناهنده شود نا امید بر نمی­گردد و آنها کسی را محروم نمی­کنند.

    در دعای ابوحمزه می­خوانیم« أَنتَ الَّذی تُفِیضُ سَیبَکَ عَلی مَن لا یَسئَلُکَ وَ عَلی الجَاهِدینَ بِرُبوبِیَتَک » « تو خدایی هستی که نعمت را از کسی که از تو درخواست ننموده است دریغ نکرده­ای و حتی بر کسانی که تو را انکار می­کنند نعمت داده­ای! ».

      اهل بیت علیهم السلام هم مظهر همه­ی صفات الهی هستند و حتی به دشمنان خود نیز فیض می­دهند. اما به کسی که بر درگاه آنان پناهنده شود فیض کامل را می­رسانند.

    پس ارتباط شناخت حضرت فاطمه سلام الله علیها با درک شب قدر در شناخت واسطه­ است و کسی که واسطه را خوب بشناسد بیشتر استفاده می­کند.

    اراده­ی حضرت مَظهر و مُظهر اراده­ی الهی است. یعنی اراده­ی حضرت فاطمه سلام الله علیها محل ظهور اراده­ی الهی در سیر نزولی و  ظاهر کننده­ی اراده­ی الهی در سیر صعودی است. به بیان دیگر اول خداوند اراده­ می­کند. پس از آن این اراده در وجود مبارک حضرت متجلی می­شود.

    اما شناخت اهل بیت علیهم السلام چیزی نیست که در یک شب یا چند شب بتوان آن­را تحصیل نمود بلکه باید در دوره­ی سال به تحقیق و بررسی پرداخت و با خواندن کتاب و سؤال از علما و پاسخ گفتن به شبهات، آهسته آهسته معرفتمان را بالا ببریم.

    سؤال پنجم، تلاوت قرآن

    خواندن قرآن در زمانی که قرآن تلاوت می­شود چگونه است؟

     

    پاسخ

    جایز است که انسان در هنگام قرائت قرآن خود نیز قرآن بخواند اما اولویت و دستور آن است که سکوت کرده و در معنای آیه­ای که تلاوت می­شود دقت کند. چطور اگر بزرگتری مشغول صحبت بود به احترام کلام او باید سکوت کرده و به کلام او دقت شود. قرآن هم که کلام پروردگار است و بزرگتر از آن کلامی نیست و مقدم بر تمام سخنان است. لذا شایسته است در هنگام تلاوت قرآن سکوت کرده و در صورتی که معانی آن را متوجه می­شویم، به آنها دقت کنیم و اگر هم که ترجمه­ی آن را متوجه نمی­شویم، باز هم سکوت را رعایت کنیم.  چرا که دو دستور در این زمینه به ما داده­اند یکی سکوت و دیگری توجه به معانی آیات. و در این صورت هم  به ثواب آن خواهیم رسید.

     سوال ششم، تواضع و اهداء عیوب

     از طرفی گفته­اند که بهترین دوست تو کسی است که عیوب تو را به تو هدیه دهد.   و از طرف دیگر گفته­اند که در مورد دیگران قضاوت نکنید. این دو چگونه با هم قابل جمع هستند؟

    پاسخ

    جمع آن دو به این است که شما عمل او را تذکر بدهید نه روحیه­ی او را. یعنی زمانی که عمل اشتباهی را از کسی مشاهده می­کنید، اگر پذیرش دارد به او بگویید که آن عمل تو اشتباه بود. اما در مورد روحیه­ی دیگران،  تا از وجود صفت رذیله­ای در کسی اطمینان پیدا نکرده­اید نباید به او تذکر دهید.

     

    سوال هفتم تفاوت کبر و غرور

    تفاوت کبر و غرور چیست؟

    پاسخ

    کبر آن است که در ارتباط با دیگران خود را از آنها بالاتر بدانیم. اما غرور در ارتباط با دیگران نیست. غرور یعنی فریب. انسان مغرور کسی است که کار متناسب با نتیجه­ای را انجام نداده اما مطمئن به نتیجه آن است. چنین انسانی فریب خوره است. مثلا دانش آموزی درس نخوانده است اما می­گوید من نمره­ی بیست می­آورم. و یا انسانی عمل صالحی انجام نداده است اما جایگاه خود را در بهشت می­داند و یا قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت نمی­کند و می­گوید من مطمئن هستم که تصادف نخواهم کرد. چنین انسانی خود را فریب داده است.

    سوال هشتم، نسبت حیوان دادن به خود

     داستانهایی که در آنها بعضی خود را سگ خاندان اهل بیت علیهم السلام می دانستند را چگونه توجیه می­کنید؟

    پاسخ

     دو توجیه می­توان برای این قبیل داستانهایی که از دیگران نقل می­شود، بیان کرد.

    یکی آنکه او اشتباه کرده است. یعنی عمل او را اشتباه می­دانیم نه آنکه بخواهیم در مورد او قضاوت کنیم. در محدوده­ی دین حتی عمل مرجع تقلید را هم حجت نمی­دانیم چرا که عمل ده­ها توجیه ممکن است داشته باشد. بنابراین عمل گنگ است و با دیدن عملی از کسی نمی­توان در مورد او قضاوت کرد.

    دیگر آنکه او نمی­دانسته نه آنکه آگاه بوده و اشتباه کرده است. یعنی به اندازه­ی معرفت خود عمل کرده است. و لذا اگر شخصی عملی را از روی کمی معرفت خود انجام بدهد و حتی نتیجه هم بگیرد، حجت برای دیگران نیست. ممکن است اگر شخص دیگری بخواهد آن کار را انجام دهد، سقوط کند. پدر ما در اشعار و مصیبت­هایی که برای اهل بیت علیهم السلام می­خواندند الفاظ مفرد را جمع می­بستند.

     سوال نهم، تکبر در تواضع

     آیا انسان می­تواند در تواضع خود، تکبر داشته باشد؟ مثلا آثاری از تواضع را انجام دهد و بعد به خاطر آنها خود را بالاتر از دیگران بداند.

    پاسخ

     آری ممکن است که شیطان همه جا وارد بشود برای همین ما باید از خود بسیار مراقبت کنیم. البته ریا خیلی بیشتر ممکن است که در عمل شخص متواضع وارد شود و او قصد خود نمایی داشته باشد.

    عوامل تواضع

    چند عامل باعث ایجاد تواضع در شخص می­شود که به بحث پیرامون آنها می­پردازیم:

     درک عظمت خداوند متعال

    اولین عاملی که باعث می­شود تا انسان متواضع گردد آن است که خدای خود را به عظمت و هیبت و جلالت بشناسد. زمانی که انسان این عظمت را خوب بشناسد آنگاه با تمام وجود اقرار می­کند که "بزرگی فقط برازنده­ی خدا است " .

    امام صادق علیه السلام  در این باره می­فرمایند:«...وَ أَصْلُ التَّوَاضُعِ مِنْ جَلَالِ اللَّهِ وَ هَیْبَتِهِ وَ عَظَمَتِه‏...»[2] به این معنی که ریشه­ی تواضع از درک عظمت و و هیبت خداوند متعال نشأت می­گیرد زیرا بنابر ظاهر عبارت حرف جرِ«مِن» از قبیل «مِن» نشویه است که بیان کننده­ی منشأ تواضع است. به تعبیر امیر المومنین علیه السلام در خطبه­ی همام[3]  که می­فرمایند:«...عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم‏...»  یعنی: خالق ( در دیدن متقین ) بزرگ است در نتیجه همه­ چیز غیر از خالق در دید ایشان کوچک است.

    پس یکی از مصادیق غیرِ خالق، خود انسان است. هنگامی که انسان عظمت و جلالت خدای متعال را به خوبی درک کند، عجز و حقارت و هیچ بودن خود را به خوبی می­فهمد.

    ­ راه­های درک عظمت خداوند

    بنابر این اگر خواهان ریشه دواندن و رسوخ این صفت در دل و جان خود هستیم باید مرتب روی خود کار کنیم و از نظر معرفتی خود را غنی ساخته، خدای خود را خوب بشناسیم و در رفتار و سلوک و نماز خود همواره این مهم را در نظر داشته باشیم که     «الله اکبر» یعنی خدا بزرگ­تر از آن است که وصف شود. و هنگامی که در نماز تکبیر  می­گوییم و دست ها را بالا می­آوریم، قلب ما نیز این معنی را تصدیق کند.

    یکی از مصادیق خوب شناختن خدا، درک واجب الوجود بودن او و ممکن الوجود بودن ماست. یعنی خداوند متعال دارای همه­ی کمالات می­باشد و همه­ی آن کمالات از خودِ او بوده به گونه­ای که هیچ منشأی خارج از ذات پاک حضرت حق ندارد.

    و در مقابل، همه­ی موجودات حتی شریف­ترین و برترین مخلوقات یعنی چهارده معصوم علیهم السلام  نیز ممکن الوجود می­باشند. یعنی هر چند که حضرات معصومین علیهم السلام مثل خداوند متعال دارای همه­ی کمالات هستند اما در حقیقت مثل خداوند نیستند زیرا که   همه­ی کمالات او از خودِ اوست اما اهل بیت علیهم السلام در همه­ی کمالات محتاج و نیاز مند به خداوند متعال هستند و تمام صفات نیکوی ایشان  از خداوند متعال سرچشمه می­گیرد.

     ما نیز اگر ذره­ای کمال در وجودمان باشد، از لطف و عنایت الهی سرچشمه می­گیرد و باید در مقابل پروردگار عالم سر تواضع فرود آورده و این تواضع را با اعمالی نظیر سجده و گذاردن صورت بر روی خاک تقویت کنیم. به ادعیه­ای که در سجده خوانده می­شود دقت کنیم. آنجا که در سجده می­گوییم: «یا مَن لَه الدُنیا وَ الآخِرَه اِرحَم مَن لَیسَ لَه الدُنیا وَ الآخِرَه»  توجه به معنای آن داشته باشیم که خطاب به خداوند متعال می­گوییم:« ای آنکه همه­ی دنیا و آخرت مال اوست، رحم کن به آن که هیچ ندارد، نه چیزی از دنیا و نه چیزی از آخرت ».

     عامل دوم: شناخت پستی انسان

    دومین عاملی که توجه و تفکر بر روی آن به خوبی انسان را متواضع می­کند، شناخت پستی انسان می­باشد. نه به آن معنی که وجود انسان ارزشی ندارد چرا که خداوند متعال فرموده:« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ أَحْسَنِ تَقْویمٍ»[4] یعنی ما انسان را در بهترین شکل آفریدیم و برای این خلقت  به خود بارک الله گفته و فرموده:« فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»[5]

    منظور از پستی انسان این است که خداوند متعال او را به بهترین شکل ممکن آفریده و همه­ی امکانات و زمینه­های رشد و کمال را در اختیار او نهاده است اما اکثر انسان­ها نه تنها از این سرمایه استفاده نکرده­اند بلکه در جهت عکس خواسته­های خداوند متعال گام برداشته اند. همانند انسانی که در پای کوهی ایستاده و توانایی و توان کافی و کامل برای بالا رفتن از آن را دارد اما نه تنها قله­ی انسانیت را فتح نمی­کند بلکه پای خود را نیز قطع می­کند.

    از این روست که در سوره­ی عصر می­فرماید:« إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ»[6] یعنی: مسلّما انسان در زیان است، نه تنها به طرف  بالا صعود نکرده، بلکه سرمایه­ی خود را هم سوزانده است.

    به راستی خداوند مهربان این همه لطف داشته اما در عوض ما این همه به خود بدی کرده ایم. گوهر وقت را به امروز و فردا کردن (تسویف) و دل بستن به آرزو­ها از بین  برده­ایم و با آلوده شدن به گناهان خود را عقب انداخته ایم. پس منظور از توجه به پستی انسان آن است که ببینیم خداوند متعال چه سرمایه­ای در اختیار انسان قرار داده ولی ما خود را به زیور اعمال نیاراسته ، نه صفات خوب را تحصیل کرده­ایم و نه در ترک صفات بد کوشیده­ایم و از همه مهمتر، در راه استواری عقاید خود گام برنداشته­ایم.  به خصوص در روزگار کنونی که عوامل غفلت و آلودگی بسیار فراوان است و به راحتی در دسترس افراد قرار دارد.

     بسیاری از افراد به خصوص جوانان در دام غضب و شهوت که دو عامل بزرگ سقوط هستند، گرفتار شده­اند. به بهانه­های واهی مثل کسب مطالب علمی خود را با استفاده از ماهواره و اینترنت و صحنه­های مبتذل، آلوده می­کنند در حالی که مغرور شده و خود را فریب می­دهند.

    این گونه است که همواره عقب عقب می­رویم و در وادی خسارت غرق می­شویم.      « إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ » مگر یک عده، و آنها کسانی هستند که بار خود را با ایمان و عمل صالح بسته­اند.

     بعضی از مهم­ترن عوامل سقوط انسان

    شایسته است که به بعضی از مهم­ترین ویژگی­­های انسان که در جلوگیری از تکبر بسیار موثر است اشاره شود. آگاهی از این ویژگی­ها بسیار موثر بوده و چشم ما را نسبت به ظلمی که به خود می­کنیم باز می­کند:

     شناخت نفس اماره

    نفس اماره همواره انسان را به سوی پستی و سقوط امر می­کند و انسانی که نفسش را خوب بشناسد، فریب او را نخورده و به او اعتماد نخواهد کرد و در نتیجه پای او به  ورطه­ی گناه کشیده نمی­شود. مانند حضرت یوسف علیه السلام که قرآن کریم از زبان او   می­فرماید:

    « وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیمٌ »[7] یعنی: « من نفس خود را  تبرئه نمى‏کنم، زیرا که نفس پیوسته فرمان‏دهنده به زشتى است مگر آنکه پروردگارم رحم کند که همانا پروردگار من بسیار آمرزنده و مهربان است».

    در نتیجه­ی این شناخت، دیگر با نامحرم خلوت نکرده با این توجیه که مواظب خودم هستم که به گناه آلوده نشوم. این کار حرام است و کمترین اثر سوء آن مشغول شدن فکر شخص می­باشد و فکرِ مشغول نمی­تواند به یاد خدا و کمال خود باشد. چنین انسانی دیگر به یاد امام زمان علیه السلام نخواهد بود. به یاد همراهان ایشان نخواهد بود. بعضی از این همراهان چنان جوان هستند که هنوز مو در صورت ایشان در نیامده است. آنها نیز    انسان­های معمولی مثل ما بودند اما چه کردند که مدارج کمال را به این سرعت طی   کرده­اند؟! خداوند متعال در جواب این سؤال می­فرماید:« وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»[8] آنها زحمت کشیده اند!.

     مستقل نبودن در کمالات

    از دیگر عوامل رسیدن به تواضع آن است  که ما خوب بفهمیم که اگر کمالی و خوبی در وجود ما قرار دارد، همه از جانب خداوند متعال و از لطف و کرم او سرچشمه می­گیرد و ما در این کمالات مستقل نیستیم.

     این معنی باید در عمق جان ما رسوخ کند که انسان مخلوق است، اصل هستی­، ادامه­ی حیات و تمام کمالات،  همه و همه از خداوند متعال نشأت می­گیرد؛ِ "أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْر"[9] آگاه باشید که خلق  از آنِ اوست.

    پیرامون معرفت نفس و اینکه عارف کسی است که نفسش را خوب بشناسد حدود 20 نکته آماده کرده­ام که إن شاء الله در جلسات دیگر بیان خواهم کرد.

    عبادت بیشتر بزرگتر­ها، گناه کمتر کوچکتر­ها

    عامل سومی که می­تواند ما را متواضع کند نکته­ای است که در روایات بیان شده است،

    سایر انسان­ها نسبت به من سه دسته اند: بزرگتر از من، کوچکتر از من، هم سن من.

    بزرگتر­ها بیشتر عبادت کرده­اند، کوچکتر­ها کمتر گناه نموده­اند. نسبت به همسالان این دو را نمی­توان بیان کرد اما می­توان گفت که من به گناهان خود یقین دارم اما اطمینانی نسبت به گناهان آن ندارم. اگر هم گناه کرده باشد باز هم نمی­دانم به اندازه­ی گناهان من باشد؛ چرا که من خود را خوب می­شناسم اما او را نه."بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصیرَةٌ"[10] یعنی: ( نیاز به اخبار نیست ) بلکه انسان بر نفس خویشتن بیناست.

    اگر دیدِ انسان نسبت به دیگران این گونه بود به طور قطع خود را از آنها بالاتر دانسته بلکه نسبت به همه متواضع خواهد بود.

    تبصره: نداشتن کمال

    یکی از عوامل تواضع و بالاتر ندیدن خود نسبت به دیگران نداشتن کمال است. هنگامی که انسان بداند فاقد کمالات است طبیعتا نسبت به دیگران تکبر نخواهد داشت. این نکته را در قالب یک تبصره بیان کردیم تا کسی گمان نکند که این عامل هم همانند عوامل قبلی و در رتبه­ی آن­­ها می­باشد و چون برای تحصیل عوامل قبلی باید تلاش کرد، برای تحصیل این عامل نیز باید حرکت کرد؛ چرا که وظیفه­ی ما تحصیل کمال است. این نکته مانند این می­باشد که بگویند چون یکی از عوامل سقوط از کوه، بالا رفتن ازآن است، پس اصلا از کوه بالا نمی­رویم. در حالی که این سقوط نکردن  ارزشی ندارد و وظیفه­ی ما این است که از کوه بالا رفته و برای رسیدن به کمال حرکت کنیم اما مواظب باشیم که سقوط نکنیم.

    تواضع حاصل از فقدان کمال،تواضعی ارزشمند

    نداشتن کمال ارزشمند نیست اما تواضعی که از نداشتن کمال حاصل شود از دو جهت ارزشمند است.

    جهت اول: کسی که به خاطر نداشتن کمال متواضع است، نخواسته خودش را برتر از دیگران ببیند در حالی که پایین­­تر از آنها هم می­باشد. چنانچه در گذشته هم بیان شد کسانی که کمالی دارند باید متواضع باشند چه رسد به کسانی که فاقد کمال هستند. تکبر برای این­ها بسیار زشت است. پس این که او با واقعیت آشناست و در عالم خیال هم خود را برتر نمی­داند امری پسندیده و نیکوست.

    جهت دوم: تواضع انسانِ فاقد کمال بیانگر آن است که او جهل مرکب ندارد. همان طور که قبلا نیز به این موضوع اشاره شد، بعضی از روی جهل مرکب تکبر دارند. یعنی در عین اینکه فاقد کمال هستند و مثلا دانش چندانی ندارند، بعضی اطراف شان را می­گیرند و آنها کم کم باور می­کنند که دانشمند بزرگی هستند و برتر از آنها کسی وجود ندارد. درمان چنین دردی (جهل مرکب) بسیار مشکل است.

    اما تواضع انسانی که علم ندارد، بیانگر آن است که او علم ندارد و می­داند که علم ندارد. و  اینکه انسان از بی سوادی خود با خبر باشد بسیار مناسب است و باعث می­شود تا راهِ تلاش و حرکت به سوی علم آموزی برای او باز شود.

    نکاتی پیرامون شب­ قدر

    شب بیست و یکم یا شب قدر است یا یا موثر در شب قدر می­باشد. آنچه بیشتر از روایات استفاده می­شود آنست که به احتمال زیاد شب بیست و سوم شب قدر است.

     اهمیت شب بیست و یکم از یک سو به شهادت امیرالمومنین علیه السلام  و توسل به ایشان است و  از سویی دیگر به تأثیر گذاری در شب بیست و سوم. عمل صالح هیچ گاه بی جواب نیست و تلاش در شب بیست و یکم باعث کسب توفیقاتی در شب بیست و سوم می­شود.

    پاکی ظاهر و باطن

    انسان باید ظاهر و باطنش پاک و نورانی باشد. نه مثل مریضی که به جای معالجه در فکر لباس است چون دیگران ظاهرش را می­دیدند اما باطن او را نه. درون انسان هم باید پاک باشد. درون ما باید مملو از نور و پاکی باشد. نه مانند یک سطل زباله هر گونه آلودگی را از هر جایی در آن بریزیم. زمانی که چشم انسان رها باشد، صید می­کند و در حافظه می­ریزد. باید مراقب همه­ی اعضاء خود باشیم به خصوص چشم. در روایت دارد کسی که پاکی چشمش را رعایت کند، بالاترین درجه­ی عصمت را پیدا می­کند. امام صادق علیه­السلام می­فرمایند:« مَا اعْتَصَمَ أَحَدٌ بِمِثْلِ مَا اعْتَصَمَ بِغَضِّ الْبَصَر»  

    آمادگی آری ، احساس استقلال نه!

    با برنامه ریزی خود را برای شب­های قدر آماده کنیم اما خود را مستقل ندانیم. همواره به خاطر داشته­ باشیم که خدای مهربان با احاطه­ی کامل خود همیشه به فکر ماست. این چنین نیست که اگر دعای خاصی را فراموش کردیم، خداوند متعال ما را محروم کند. همانند بچه­ای که برای مسافرت­ بسیاری از چیز­ها را فراموش می­کند اما هنگامی که در مقصد کیف را باز می­کند، می­بیند که پدر و مادرش برای او گذاشته اند. ما چنین خدای مهربانی داریم و سرمایه­ی ما اعتماد به اوست. چشم امید ما به امام مهربان و اهل بیتی است که خداوند کرامت را در ذاتشان قرار داده است. عادت ایشان احسان و نیکوکاری است «عادتکم الاحسان».

     چشم امید مان به عنایت خدای خوبی است که مطمئنیم برای ما هیچ کم نمی­گذارد. سال گذشته توفیقات بسیاری نصیب ما شد که دعا نکرده بودیم حتی به ذهنمان هم      نمی­رسید. همه­ی آنها در شب قدر به لطف الهی نصیب مان شد و چه کسی جرأت دارد که خودش را منشأ توفیقات خود بداند.

     

     

    آری سروکار ما با خدایی است که در دعای ابوحمزه او را این گونه به ما معرفی کرده اند:

     

     

    « َبلْ لِأَنَّکَ یَا رَبِّ خَیْرُ السَّاتِرِینَ وَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ وَ أَکْرَمُ الْأَکْرَمِینَ

    سَتَّارُ الْعُیُوبِ غَفَّارُ الذُّنُوبِ عَلامُ الْغُیُوبِ

    تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِکَرَمِکَ وَ تُؤَخِّرُ الْعُقُوبَةَ بِحِلْمِک‏».

     

     

     

    والسلام علیکم و رحمه الله

     



    [1]. بحارالأنوار/ج43/ص65

    .[2] بحارالأنوار/ج72/ص121

    .[3] (خطبه­ی همام یا خطبه­ی متقین، خطبه­ی 193 از نهج البلاغه است که در آن حضرت به بیان اوصاف اهل تقوا می­پردازند)

    [4]. تین/4

    [5]. مؤمنون/14

    [6]. عصر/2

    [7]. یوسف/53

    [8]. نجم/39

    [9]. أعراف/54

    .[10] قیامة/14

     

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار