اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلحَمدُ لله رَبِّ العالَمینَ وَ الصلوهُ وَ السَّلامُ عَلی أَشرَفِ الأَنبِیاءِ وَ أَقدَمِهِم، حَبیبِ قُلوبِنا وَ طَبیبِ نُفوسِنا، سَیّدِنا وَ مَولانا أَحمَد، أَبِی القاسِمِ مَحَمَّد. صَلَّی الله عَلَیه وَ عَلی أَهلِ بَیتِه المَعصُومِینَ، وَلا سِیَّما بَقِیَه الله فِی الأَرَضِین، عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَه وَ جَعَلَنا مِن أَعوانِه وَ أَنصارِه وَ مِنَ الطالِبینَ لِثارِ جَدِّهِ وَ جَدَتِه وَ لَعنَهُ اللهِ عَلی أَعدائِهم أَجمَعینَ إِلی قِیامِ یَومِ الدّینپرسش و پاسخ
پرسش و پاسخ
سؤال اول، تقدم بر دیگران به خاطر سیادت
بنده سید هستم و دوستانم به خاطر سیادت همیشه مرا بر خود مقدم میاندازند. من نیز برای جلوگیری از اتلاف وقت میپذیرم. آیا این خلاف تواضع نیست؟
پاسخ
در پاسخ باید گفت که این گونه کارها حالت دوپهلوی دارد. یعنی گاهی انسان فقط برای معطل نشدن دیگران، دعوتشان را اجابت میکند و زودتر از آنها خارج میشود. اما گاهی در کنار جلوگیری از اتلاف وقت، خود را هم برتر میداند.
این کار مانند نصیحت کردن به دیگران است. برخی از افراد به نیت خیرخواهی دیگران را نصیحت میکنند. اما بعضی هم در ضمن نصیحت کردن، قصد دارند دیگران را مرید خود کنند. و متأسفانه این نصیحت کردن مانع میشود تا مرید باز بودن خود را بفهمد.
شیطان نیز انسان را فریب داده و معمولا وجه پسندیدهی کار را برایمان جلوه میدهد.
پس انسان باید با دقت فراوان از نفس خویش مراقبت نماید تا مبادا در دام شیطان افتاده و به بهانهی کار خیر، به رذایل اخلاقی دچار شود.
انسان برای ارزیابی خود میتواند در برخی از مواقع خود را بیازماید. مثلا در جایی که دو نفر سید وجود دارند ببیند آیا حاضر است او را بر خود مقدم بیاندازد یا خیر؟
و اگر هم او را جلو انداخت آیا قلبا به این امر راضی است یا خیر؟ یا در جایی که دیگران از سیادت او خبر ندارند آیا حاضر است آنها را مقدم بیاندازد.
البته میتواند در جاهایی که او را مقدم میکنند به دیگران بگوید:" کوچکتر از خودتان را جلو میاندازید؟". و یا بگوید:" چون ادب در چشم گفتن است دستورتان را میشنوم" و سپس جلو برود. بنابراین کیفیت کار بسیار مؤثر است و انسان نباید از امتحان مردن خود غافل شود.
سؤال دوم، ارتکاب گناه و از بین رفتن استعداد
آیا اگر کسی مرتکب گناه شد مانند کسی است که پای خود را قطع نموده و دیگر توان بالا رفتن از کوه را دارد. یعنی آیا استعداد رسیدن به کمال در وجودش از بین میرود؟ اگر چه توبه نماید.
پاسخ
خیر اینگونه نیست. البته در مثالهای مادی همینطور است. یعنی اگر شما ریشهی درختی را سوزاندید دیگر توان رشد نخواهد داشت. و یا اینکه اگر پای انسانی قطع شد از برخی از حرکتها بی نصیب خواهد ماند. اما نمیتوانیم در مورد مسائل دینی اینگونه قضاوت کنیم.
اگر کسی در ابتدای جوانی خود، به انواع گناهان آلوده شد ولی یک مرتبه از خواب غفلت بیدار شد و برای اصلاح خود تصمیم جدی گرفت، راه برای او باز است و میتواند با استمداد از لطف الهی گذشتهی تباه شدهی خود را جبران نماید.
و به همین مطلب دلالت دارد روایتی که میفرمایند:« التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ »[1] یعنی کسی که از گناه خود توبه نماید مانند کسی است که اصلا گناهی نکرده است. و خدای متعال چنان آثار گناه را از انسان توبه کننده محو مینماید که گویا هیچ گناهی مرتکب نشده است. پس نظر کسانی که با استناد به این روایت انسان توبه کننده را مانند کسی میدانند که گناه نکرده اما بین گناهکاری که توبه نموده و بین انسان بی گناه فرق میگذارند صحیح نیست.
نه تنها خداوند او را مانند کسی قرار میدهد که هیچ گناهی ننموده است بلکه در برخی از موارد طبق آیهی 70 از سورهی فرقان، گناهانش را به حسنات تبدیل مینماید. قرآن کریم میفرماید:« إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً » یعنی« کسانی که از گناهان خویش توبه نمایند و عمل صالح بجا آورند خدای متعال گناهان آنان را به حسنات تبدیل مینماید ». یعنی مانند این است که این شخص گنهکار در این مدت به جای گناه، مشغول عبادت بوده است.
برای تقریب به ذهن میتوان گفت سگی که نجس العین است اگر در نمک بیفتد به نمک پاک تبدیل میشود، و ذات نجسِ او به ذاتِ پاک تبدیل میشود. نه تنها از نجس بودن خارج میشود بلکه میتوان آن نمک را برای خوردن استفاده نمود.
پس این مسئله با مسائل دنیوی تفاوت دارد.
مثلا شاگردی را تصور نمایید که در امتحان املای خود، 40 مورد غلط داشته باشد. نمرهی این شاگرد منفی 40 میشود. اگر معلم بخواهد به این شاگرد ارفاق نماید در نهایت20 نمره به او ارفاق نموده و نمرهی صفر به او میدهد. اما دیگر به هیچ وجه نمرهی منفی 20 را به نمرهی 20 تبدیل نمیکند.
اما خدای متعال با بندگان خود اینچنین نیست و علاوه بر بخشش گناه، بدیهای آنان را به عمل صالح تبدیل مینماید.
پس نباید آیهی قرآن را با عقل ناقص خود معنا نموده و تبدیل سیئات به حسنات را استبعاد نماییم. بلکه دخول در ولایت اهل بیت علیهم السلام مانند شوره زاری است که هر موجود نجسی را پاک میکند. و البته در کنار این ولایت، التزام به عمل صالح و ترک معصیت نیر ضروری است.
اگر کسی به بهانهی اینکه به گناه آلوده شده است از حرکت و سیر معنوی باز بایستد، و از لطف و رحمت الهی ناامید شود یقینا در دام شیطان افتاده است. بلکه انسان باید با سعی و کوشش فراوان خود را در مسیر صعود به قلهی کمال قرار دهد و تباهیهای گذشتهی خود را مانند جناب حرّ، جبران نماید. بداند که اهل بیت علیهم السلام همانطور که از جناب حرّ دستگیری نموده و توبهاش را پذیرفتند و سرانجام در رکاب امام علیه السلام به شهادت رسید، او را نیز قبول فرموده و دستگیری مینمایند.
سؤال سوم، راه تشخیص درست صفات
ممکن است ما در مواردی دچار توهم شویم و نتوانیم وجود یک صفت را در خودمان تشخیص دهیم. راه تشخیص درست در اینگونه موارد چیست؟
پاسخ
همانطور که بارها اشاره نمودهایم برای تشخیص درست میتوانید خود را بیازمایید. مثلا در مشورت دادن به دیگران ببینید آیا حاضرید مشورت کننده را به شخص دیگری که بهتر از شما میتواند مشورت دهد معرفی نمایید و آیا اگر او را به دیگری معرفی کردید قلبا رضایت دارید یا خیر؟ اگر واقعا راضی بر نصیحت دیگران بودید معلوم میشود نصیحت شما برای خیرخواهی و به دور از مریدبازی بوده است. اما اگر بر این کار راضی نبودید بدانید که مشکلی در کار است و در این کار به دنبال مطرح کردن خود نیز بودهاید.
البته گاهی هم در تشخیص دچار اشتباه میشویم. مثلا شیطان به بهانهی اینکه مبادا به ریاکاری مبتلا شویم فریبمان میدهد و ما را از انجام عمل صالح منصرف مینماید. شیطان به ما القا میکند" اگر در جمع نماز شب خواندی ریا میشود" و ما را از اصل نماز شب محروم میکند. در اینگونه مواقع باید بدانیم که اگر وسوسهای منجر به ترک عمل صالح شد، این وسوسهی شیطانی است و نباید در دام او بیفتیم. اگر در مقابل شیطان ایستادگی نمودیم و به تمام وسوسههایش جواب منفی دادیم، و هر چه خواست ما را فریب دهد نپذیرفتیم بالاخره ما را رها میکند.
انسان نباید به بهانهی جلوگیری از ریا عمل صالح را ترک نماید بلکه باید در حین انجام عمل، رعایت خلوص را نیز داشته باشد. مثلا نمیتواند به بهانهی حضور قلب بیشتر در نماز فرادا، خودش را از نماز جماعت محروم نماید بلکه باید هم نماز جماعت را بخواند وهم سعی کند حضور قلبش را بیافزاید. این ترک عمل، کار شیطانی است.
راهکار تحصیل تواضع
در مورد تحصیل صفت تواضع مانند دیگر صفات اخلاقی، دو راهکار علمی و عملی وجود دارد.
منظور از علاج علمی، تفکر بر روی مطالبی است که آگاهی انسان را نسبت به صفت تواضع بالا میبرد و انگیزهی انسان را برای کسب این صفت تقویت میکند. برای این بخش به حدود سی مورد اشاره مینماییم.
معالجهی عملی نیز عمل نمودن به نکاتی است که این صفت را در وجود مان ایجاد مینماید.
درمان علمی
1ـ تفکر بر روی این نکته که هیچ دلیلی برای نزدیکتر بودنمان به خدای متعال وجود ندارد، تواضع را در انسان تقویت میکند.
انسان برای اثبات مطلبی به دلیل قطعی و 100% نیاز دارد. اما برای رد دلیل لازم نیست دلیل قطعی بر خلافش باشد بلکه یک احتمال کوچک نیز دلیل را از دلیلیت میاندازد. مثلا برای بادشدن یک بادکنک، نباید هیچ سوراخ و شکافی در آن باشد تا بادکنک به درستی باد شود. اما یک سوراخ بسیار ریز مانع از باد شدن آن میشود.
دلیل نیز همینطور است اگر کسی به دلایلی گمان کند که بیشتر از دیگران به خدا نزدیک است، با اینکه تا قلهی کمال هم پیشرفته باشد و واقعا به خدای متعال نزدیک شده باشد، این دلیل او با یک احتمال کوچک از بین میرود.
و آن احتمال این است که شاید شخص دیگری هم باشد که از من به خدا مقربتر باشد. شاید کسی باشد که تازه به تکلیف رسیده، و خدای متعال عنایت بیشتری به او داشته باشد. همین احتمال کفایت میکند که انسان نتواند خود را مقربتر از دیگران به خدای متعال بداند.
به عبارت دیگر همانطور که در گذشته نیز بیان شد طبق روایت امام صادق علیه السلام نزدیکترین انسانها به خداوند متعال انسانهای متواضع هستند[2] با این وجود اگر کسی بخواهد خود را نزدیکترین افراد به خدای متعال بداند، این تکبر و برتر بینی مانع از قرب به خداوند میشود و با وجود تکبر دیگر شخص نمیتواند نزدیکترین انسانها به خداوند باشد.
در واقع کسی که ادعا دارد همهی کمالات را تحصیل نموده است، یکی از کمالات تواضع نسبت به دیگران است و اگر کسی خود را بالاتر دید هنوز نتوانسته است همهی کمالات را در خود تحصیل نماید تا بخواهد خود را برتر از دیگران و با کمالتر از آنها بداند.
2ـ تواضع سرِ همهی خیرها و خوبی ها است.
3ـ با تواضع خداوند حلّهی کرامت را بر انسان میپوشاند.
4ـ تواضع انسان را در زمین و آسمان، و نزد خدا و ملائکهی او محبوب میکند.
5 ـ تواضع سلامتی میآورد.
6ـ تواضع، به انسان هیبت میبخشد.
7ـ تواضع باعث نظم کارها میشود.
8ـ فضیلتهای انسان متواضع در جامعه منتشر میشود. اما تکبر، مانع از بروز خوبیهای شخص در میان مردم میشود.
9ـ انسان متواضع از عبادت خسته نمیشود.
10ـ انسان متواضع عاقلترین انسانها است.
11ـ تواضع موجب میشود تا انسانها به یکدیگر فخر فروشی نکنند.
12ـ تواضع مانع از تعدی و تجاوز به دیگران میشود.
13ـ درجهی انسان متواضع در دید مردم بالا میرود.
14ـ تواضع بهترین سنگر و اسلحه در برابر شیطان است.
15ـ تواضع دلیل نجابت و بزرگی انسان است.
16ـ تواضع رأس العقل است.
17ـ زکات شرافت انسان تواضع است.
18ـ شریفترین سیادت و بزرگی تواضع است.
19ـ تواضع، شریفترین مخلوق است.
20ـ انسان متواضع جلیلترین انسانها است.
21ـ تواضع بزرگترین و شریفترین شرافتها است. یعنی اگر همهی شرافتهای دیگر را در یک طرف قرار دهیم، تواضع افضل از آنها است.
22ـ تواضع نردبان شرافت است و اگر کسی بخواهد به شرافت برسد باید از این راه حرکت نماید.
23ـ تواضع انسان را از صدیقین قرار میدهد.
24ـ تواضع انسان را شیعهی واقعی امیرالمومنین علیه السلام قرار میدهد. زیرا اهل بیت علیهم السلام انسانهای متواضعی بودند. مانیز اگر بخواهیم پیرو آنان باشیم باید متواضع باشیم.
مرحوم آیت الله میرجهانی رحمه الله از علمایی بودند که در اواخر عمر مبارکشان به انواع بیماریها مبتلا شده بودند و شاید عضوی در بدنشان وجود نداشت که بیمار نباشد. با این وجود وقتی خدمتشان میرسیدیم مقید بودند به هر زحمت و مشقتی که میشود از ما پذیرایی کنند. این کار اینقدر برایشان مشکل بود که گاهی مردد میشدیم به محضرشان برسیم. اینگونه در مقابل میهمان متواضع بودند.
25ـ بهترین کمالی که میشود بر روی آن حساب کرد تواضع است. گاهی انسان به نسب و حسب خود مینازد اما بهترین حَسَب، تواضع است.
26ـ اصل تمام خیرها در تواضع است.
27ـ آسمانیها کاملا انسان متواضع را میشناسند.
28ـ تواضع موجب قبولی عبادات انسان و جلب رضای خداوند میشود. و انسان متکبر بهرههای از قبولی اعمال نمیبرد.
29ـ تواضع همان صفتی است که موجب شد خداوند حضرت موسی علیه السلام را برگزیند.
30ـ تواضع موجب اتمام نعمت است.
31ـ تواضع، فضل و رحمت خدا را جلب میکند. ( مانند کوه جودی که در جلسهی قبل اشاره شد. )
معالجهی عملی
در مورد راهکارهای عملی راههای زیادی وجود دارد که به چهل مورد از مهمترین آنها اشاره مینمایم.
البته باید توجه داشت که با عمل کردن به این راهکارها، روحیهی تواضع به زودی در وجود انسان قرار نمیگیرد بلکه باید مدتی به انجام آنها ملتزم باشد و با سختی آنها را عمل کند تا آهسته آهسته روحیهی تواضع در وجودش قرار گیرد و به راحتی و بدون فکر اعمال متواضعانه از انسان سر بزند.
شاید روایتی که در جلسات قبلی بیان شد به این مضمون که انسان با قلب سلیم نفسش را پایین بیاورد، به همین ایجاد روحیه اشاره داشته باشد یعنی انسان متواضع روحیهی خود را پایین میآورد و سپس اعمال متواضعانه از او سر میزند.
1ـ احتراماتی که دوست دارد دیگران برایش قائل باشند، خودش نسبت به دیگران عمل نماید. مثلا اگر دوست دارد دیگران با الفاظ سنگین با او صحبت نمایند او نیز با کلمات سنگین با دیگران صحبت کند.
نام دیگران را با القاب آنها ببرد و سبک صدا نزند. و به خصوص پشت سر دیگران، ادب را راعایت نماید. چرا که گاهی انسان در حضور مردم خجالت میکشد آنها را سبک صدا بزند اما در غیاب آنها ادب را رعایت نمیکند.
برخی از افراد در نامه نوشتن به بزرگان به بهانهی جلوگیری از اسراف، در کاغذ کوچکی سؤال خود را مینویسند. در حالی که باید شأن عالم را رعایت نمایند. بنابراین باید مراقب بود که اینکار از روی تکبر نباشد.
2ـ از عوامل دیگر تواضع، رعایت ادب در سخن گفتن، نگاه کردن، در معاشرت با دیگران، و در ا عمال است.
یکی از توصیهایی که مرحوم آیت الله نخودکی رحمه الله به جد ما فرموده بودند، مطالعهی آیا 63 تا 77 از سورهی فرقان بود. این شخصیت بسیار بزرگ توصیه کرده بودند که این آیات را بخوانید و در خود پیاده نمایید.
این آیات مربوط به خصوصیات « عباد الرحمن» است. بنده یکبار دیگر آنها را برای این بحث تلاوت نمودم و در تمام این خصوصیات به غیر از یک مورد، روح تواضع را یافتم.
این 14 آیه به عدد معصومین علیهم السلام نیز هست.
خصوصیات عباد الرحمان عبارت اند از:
1ـ عباد الرحمان بر روی زمین، هموار حرکت میکنند.
2ـ در برخورد با جاهلان و در پاسخ آنان فقط سلام میکنند. و به بحث و جدل و توهین رو نمیآورند. در حالی که انسانهای متکبر وقتی با جاهلی برخورد نمایند و توهینی به آنها شود آنا هم در مقابل به توهین میپردازند.
3ـ از دیگر خصوصیات عباد الرحمان سجود و رکوع در پیشگاه الهی است. در این آیات به صراحت به تواضع اشاره نشده است اما ریشهی سجود و رکوع در پیشگاه الهی تواضع است.
عباد الرحمان هم در معاشرت با مردم و جاهلان متواضعاند و هم در هنگام عبادت و در ارتباط با خدا.
4ـ عباد الرحمان دست به دعا برداشته و از خدای متعال میخواهند که عذاب جهنم را از او بردارد. دعا کردن نیز از نشانههای تواضع است. اما شخص متکبر که بهشت را جایگاه خود میداند از دعا کردن خودداری میکند.
5ـ در جلسات گذشته بیان شد که انسان متکبر یا اصلا بخششی ندارد و یا اینکه اگر بخواهد ببخشد به اسراف و ریخت و پاش رو میآورد.
اما عباد الرحمان در انفاق نمودن اسراف نمیکند و به افراط و تفریط دچار نمیشوند.
6ـ انسان متکبر خود را از دیگران بالاتر میداند و کار او گاهی به جایی میرسد که ندای فرعونیت سر داده و خود را خدا میپندارد. اما عباد الرحمان فقط خدای یگانه را میپرستند و از شریک قایل شدن برای او بیزارند.
7ـ عباد الرحمان دستشان را به کشتن کسی آلوده نمیکنند. اما انسان متکبر دیگران را تحقیر نموده و حتی ممکن است مرتکب قتل شود.
8ـ عباد الرحمان زنا نمیکنند.
9ـ عباد الرحمان در جایی که گفتار باطل گفته شود حاضر نمیشوند.
10ـ عباد الرحمان وقتی با لُغوی برخورد میکنند با حالت بزرگ منشانه از کنار آن عبور میکنند.
11ـ در آخر هم دست به دعا برداشته و متواضعانه از خدای متعال چشم روشنی میخواهد.[3]
با دقت در این آیات در مییابیم که ریشهی تمام آنها تواضع است. براستی انسان متکبر کدامیک از این صفات را میتواند تحصیل نماید.
12ـ انسان متکبر بدیهای دیگران را با بدی جواب میدهد اما انسان متواضع بدی را با خوبی پاسخ میگوید.
13ـ از دیگر مواردی که تواضع را در انسان تقویت صلهی رحم میکند.
14ـ حضور در درس و شنیدن کلام استاد و نوشتن مطالب او موجب تواضع میشود.
15ـ گوش دادن به نصایح دیگران نیز موجب تواضع است.
16 ـ مشورت خواستن از دیگران نیز نشانهی تواضع است. شخص مشورت کنده خود را پایینتر از مشاور میداند.
17ـ توجه به عیوب خود نیز از عواملی است که انسان را متواضع میکند.
18ـ عذرخواهی از مردم و خدا انسان را متواضع میکند. انسان متکبر از کسی عذر خواهی نمیکند و همیشه طلبکار است.
19ـ کظم غیظ عامل خوبی برای تحصیل تواضع به شمار میشود. در حالی که انسان متکبر اگر عصبانی شد به هیچ وجه کوتاه نمیآید و به بهانهی حق طلبی، به دنبال بالاتر جلوه دادن خویش است. این شخص از اشتباه دیگران نیز نمیگذرد و عذرخواهی آنان را نمیپذیرد و گرفتن حقش را به قیامت موکول میکند.
اما انسان با فرو خوردن خشم خود و یا بالاتر از آن باعفو کردن و گذشت از اشتباه دیگران، تواضع را در خودش تقویت نموده است.
20ـ تعریف نمودن فضایل دیگران نیز از عوامل تقویت تواضع است.
کسی که به تعریف از دیگران مشغول شود ناخود آگاه تواضع پیدا میکند.
21ـ گفتن کلمهی « چشم» نیز انسان را متواضع میکند اما چشمی که بجا گفته شود نه اینکه در پاسخ به درخواست گناه یا کار زشت چشم بگوییم. مثلا چشم گفتن در پاسخ به اوامر والدین و یا راه باز کردن برای دیگران موجب تواضع میشود.
13ـ نشستن در پایین جلسه آن هم با رضایت درونی انسان را متواضع میکند.
14ـ دعای زیاد و بالا آوردن دست در دعا انسان را افتاده میکند.
15ـ سلام کردن به همه، با صدای بلند نیز انسان را متواضع میکند. در واقع سلام کردن هم از جهت کمی مهم است که به همهی افراد سلام کند و هم از جهت کیفی مهم است که با صدای بلند سلام نماید که هر دوی آن در تفسیر افشلاء سلام آمده است. اما انسان متکبر یا اصلا سلام نمیکند و یا زیر زبانی سلام میکند.
16ـ ترک مراء در جایی که حق با انسان است نیز موجب تواضع است.
17ـ پوشیدن لباسهای معمولی و وصله زدن به کفش و لباس نیز مؤثر است. ( البته نکات مهمی در این بحث وجو داشت که در جلسهی گذشته بیان شد)
18ـ دوری از فخر فروشی و خودستایی از دیگر عوامل تحصیل تواضع است.
19ـ تلاش متناسب با شأن برای گذران زندگی نیز مؤثر است.
20ـ خدمت کردن داخل منزل انسان را متواضع میکند.
21ـ خدمت به دیگران به خصوص به غیر از پدر و مادر و به غیر از استاد و همسر. چرا که کمک کردن به این اشخاص به خاطر حقوقی است که به گردن انسان دارند. البته از نظر ارزش گذاری، تواضع و خدمت به والدین بسیار با ارزش است و بیشتر از خدمت به دیگران ثواب دارد اما برای تقویت روحیهی تواضع، باید به افراد معمولی خدمت نماییم.
مثلا شخصی گاری میبرد و شما در راندن گاری به او کمک میکنید.
22ـ کثرت رکوع و سجود، از عواملی است که تواضع را در انسان زیلد میکند.
23ـ هر عملی که نفس انسان را ذلیل مینماید تواضع را زیاد میکند.
مثلا نشستن در خاک، در جایی که نیت الهی داشته باشد نفسش ذلیل میشود. مانند شخصی که نتوانسته است در صف نماز جماعت بایستد و برای نماز خواندن مجبور است روی زمین بایستد و اقتدا کند.
از دیگر کارهایی که انسان را ذلیل میکند شستن نجاست است. انسان باید بتواند نجاست خود را بشوید تا بتواند کمی متواضع شود.
و یا گذاشتن صورت روی خاک ـ نه در مقابل دید دیگران که موجب جرأت پیدا کردن مردم شود.
والسلام علیکم و رحمه الله
.[2] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ فِیمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ ع یَا دَاوُدُ کَمَا أَنَّ أَقْرَبَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْمُتَوَاضِعُونَ کَذَلِکَ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْمُتَکَبِّرُونَ» کافی/ج2 /ص123
.[3] قال الله تعالی: « وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا(63) وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیَامًا(64) وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا(65) إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا(66) وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ یُسْرِفُواْ وَ لَمْ یَقْترُُواْ وَ کَانَ بَینَْ ذَالِکَ قَوَامًا(67) وَ الَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَاهًا ءَاخَرَ وَ لَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتىِ حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لَا یَزْنُونَ وَ مَن یَفْعَلْ ذَالِکَ یَلْقَ أَثَامًا(68) یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یخَْلُدْ فِیهِ مُهَانًا(69) إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیَِّاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا(70) وَ مَن تَابَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلىَ اللَّهِ مَتَابًا(71) وَ الَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ کِرَامًا(72) وَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بَِایَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یخَِرُّواْ عَلَیْهَا صُمًّا وَ عُمْیَانًا(73) وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍُ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا(74) أُوْلَئکَ یجُْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبرَُواْ وَ یُلَقَّوْنَ فِیهَا تحَِیَّةً وَ سَلَمًا(75) خَلِدِینَ فِیهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا(76)