بسم اللّه الرحمن الرحیم

     

    موضوع: تشرف حاج محمد‌علی فشندی (رحمة‌الله)

     

    تأثیر زمان و مکان در تقرب به خدا

    زمانهای مبارک و مکانهای مقدس می‌تواند در تقرب انسان به خداوند متعال مؤثر باشد و دعا کردن در این زمانها و مکانها به استجابت بسیار نزدیک است و از همین رو بسیاری از تشرفات خدمت فرزند پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و میوۀ دل حیدر(علیه‌السلام) و امید قلب زهرای اطهر(علیهاالسلام) در مکانهای مقدسی چون مسجدالحرام، مسجد النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) ، سرزمین عرفات، سرداب مطهر در سامرا و حرم های مطهر ائمه معصومین(علیهم‌السلام)  اتفاق افتاده است.

    حاج محمد علی؛ مشهور به وارستگی

    واقعۀ تشرف حاج محمد علی فشندی که بین اهل دل و عشاق امام زمان(علیه‌السلام) مشهور است، از همین نمونه ‌هاست که در سرزمین عرفات رخ داده است. کسانی که با حاج محمد علی در ارتباط بوده‌اند  از جمله مرحوم والد رحمه‌الله  که در یک سفر زیارتی عمره با او بودند، صمیمیت، خلوص و صدق، محبت شدید به اهل بیت(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) ، خدوم بودن او در سفر و حَضَر را باور داشتند و کردار انسانی و اخلاق اسلامی ایشان را ستوده و تصدیق کرده‌اند . برخی، تشرفات فراوان او را حتی تا بیش از چهل مرتبه بر شمرده‌اند . او جریان تشرف خویش را در سرزمین عرفات که ظاهراً در سال 1353 ه.ش اتفاق افتاده است، این گونه برای برخی ازعلمای قم نقل می‌کند.

    حضور خادم الحاج در سرزمین عرفات

    سال اولی که به مکه مشرف شدم، از خدا خواستم بیست سفر به مکه بیایم تا بلکه امام زمان(علیه‌السلام) را هم زیارت کنم. بعد از سفر بیستم نیز خداوند متعال بر من منت نهاد و سفرهای دیگری هم به زیارت خانه خدا رفتم. ظاهراً سال 1353 بود که به عنوان خادم کاروان از تهران به مکه اعزام شده بودم. شب هشتم از مکه به عرفات رفتم تا مقدمات را فراهم کنم. به این دلیل که بعد وقتی حاجی ‌ها همه به عرفات می‌آیند، از جهت چادر و وضع مکان نگران نباشند.

    شرطه ‌ای از مأموران سعودی آمد و گفت: آقا چرا الان آمدی؟ هنوز که کسی نیامده است. گفتم: چون می‌خواهم مقدمات کار را آماده کنم. گفت: پس امشب نباید بخوابی. گفتم: چرا؟ گفت چون ممکن است دزدی بیاید و دستبرد بزند. گفتم: مانعی ندارد.

    حضور حضرت در چادر حاج علی

    بعد از رفتن شرطه تصمیم گرفتم، شب را نخوابم. وضو گرفته و مشغول نافله شب شدم. نیمه ‌های شب بود بعد از نماز شب، حال خوشی پیدا کردم. در همین حال بود که سید بزرگواری جلوی چادر ظاهر گردید و بعد از سلام وارد شد و نام مرا برد. من از جا بلند شدم، پتویی چند تا کردم و زیر پای آقا افکندم.

    ایشان نشستند و فرمودند: چای درست کن! عرض کردم: آقا همۀ اسباب چایی آماده است اما چای نیاورده ‌ام. چه قدر خوب شد شما تذکر دادید. فردا می‌روم و برای مسافران چای تهیه می‌کنم. آقا فرمودند: شما آب روی چراغ بگذار تا من چای بیاورم. از خیمه بیرون رفتند و مقداری چای در حدود هشتاد الی صد گرم آوردند و به دست من دادند. وقتی چای را دم کردم و نوشیدم، متوجه شدم چای بسیار معطری است. چای آن قدر خوشبو و شیرین بود که من یقین کردم از چای ‌های دنیا نیست. بعد فرمودند: غذا چه داری؟  گفتم نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمی‌خورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور. گفتم: این ماست مال همۀ کاروان است. فرمودند: ما سهم خود را می‌خوریم و دو سه لقمه از آن نان و ماست میل فرمودند.

    در این وقت چهار جوان که تازه مو در صورتشان روییده بود، جلوی چادر آمدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، اما دیدم سلام کردند و سپس نشستند و آن آقا بعد از جواب سلام فرمودند: شما هم چند لقمه بخورید! آنها هم خوردند، سپس آقا به آنها فرمودند: شما بروید! آنها هم خداحافظی کرده و رفتند. خود آقا ماندند و درحالی‌که به من نگاه می‌کردند سه بار فرمودند: خوشا به حالت که در بیابان عرفات بیتوته کرده‌‌ای. جدم حضرت امام حسین(علیه‌السلام) نیز در اینجا بیتوته کرده بودند.

    خواندن نماز و دعای مخصوص سید الشهدا(علیه‌السلام) به همراه حاج علی

    آن آقای بزرگوار فرمودند: دلت می‌خواهد نماز ودعای مخصوص جدم را بخوانی؟ گفتم: آری. فرمودند: برخیز غسل کن و وضو بگیر!

    عرض کردم: هوا طوری نیست که من با آب سرد غسل کنم. فرمودند: من بیرون می‌روم، تو آب را گرم کن و غسل کن! ایشان بیرون رفتند. من هم بدون اینکه متوجه باشم چه می‌کنم و ایشان کیست، وسیله غسل را فراهم کرده و غسل کردم. بعد هم وضو گرفتم. آقا برگشتند و فرمودند: حاج محمد علی غسل کردی، وضو گرفتی؟ گفتم: بله. فرمودند: دو رکعت نماز به جا بیاور، بعد از حمد 11 مرتبه قل هوالله بخوان! این نماز امام حسین(علیه‌السلام) در این مکان است.

    بعد از نماز، آقا دعایی را خواندند که یک ربع الی بیست دقیقه طول کشید. هنگام قرائت دعا، اشک مانند آب ناودان از چشم مبارکشان سرازیر بود. هر جمله دعا که می‌خواندند، در ذهن من می‌ماند و حفظم می‌شد. دیدم مضامین دعا بسیار عالی است. من با اینکه دعا زیاد می‌خواندم و با کتب دعا آشنا بودم، مانند این دعا نشنیده بودم. در فکرم خطور کرد که دعا را فردا برای روحانی کاروان بگویم تا بنویسد. تا این فکر به ذهنم آمد، دیدم آقا از فکر من خبر دارند. فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم(علیه‌السلام) است و در هیچ کتابی هم نوشته نشده و از یاد تو می‌رود.

    عرضۀ اعتقادات حاج علی به امام(علیه‌السلام) 

    بعد از تمام شدن دعا نشستم و عرض کردم: آقا! ببینید توحید من خوب است؟ می‌گویم این درخت و گیاه و زمین، همه را خدای متعال آفریده و به این اعتقاد دارم. فرمودند: برای تو همین مقدار خداشناسی کافی است و بیشتر از این از تو انتظار نمی‌رود. عرض کردم: آیا من دوستدار اهل بیت(علیهم‌السلام) هستم؟ فرمودند: آری و تا آخر هم هستید و اگر آخر کار شیطان ها فریب دهند، آل محمد(علیهم‌السلام) به فریادت می‌رسند. عرض کردم: آیا امام زمان(علیه‌السلام) در این بیابان تشریف می‌آوردند؟ فرمودند: امام در حال حاضر در چادر نشسته‌اند . با اینکه حضرت با صراحت فرمودند، اما من متوجه نشدم و به ذهنم این گونه رسید که یعنی امام در چادر مخصوص خودشان نشسته اند.

    وعدۀ دیدار مجدد

    بعد گفتم: آیا در روز عرفه امام با حاجی ‌ها در عرفات می‌آیند؟ فرمودند: آری. گفتم: کجا هستند؟ فرمودند: نزدیکی جبل ‌الرحمه، اما کسی ایشان را نمی‌شناسد. گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر(علیه‌السلام) به خیمه ‌های حجاج تشریف می‌آورند و به آنها نظر دارند؟ فرمودند: امام به چادر شما می‌آیند زیرا فردا شب مصیبت عمویم حضرت ابوالفضل(علیه‌السلام) خوانده می‌شود.

    درخواست امام(علیه‌السلام) از حاج علی

    سپس دو اسکناس صدریالی سعودی به من دادند و فرمودند: یک عمره برای پدرم به جا بیاور! پرسیدم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: سید حسن. گفتم اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی. پول را گرفتم و قبول کردم. آقا بلند شدند بروند. ایشان را تا در چادر بدرقه کردم. حضرت برای معانقه برگشتند و با هم معانقه کردیم، خوب یاد دارم که خال طرف راست صورتشان را بوسیدم. سپس مقداری پول خرد سعودی به من داده، فرمودند: برگرد! تا برگشتم آقا غایب شدند و دیگر ایشان را ندیدم. هر چه این طرف و آن طرف نظر کردم، کسی را نیافتم. داخل چادر شدم.

    شناختن امام(علیه‌السلام) بعد از جدایی

    مشغول فکر بودم که این شخص چه کسی بود؟ یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیةالله(علیه‌السلام) بوده‌اند . به خصوص آنکه اسم مرا می‌دانستند، فارسی حرف می‌زدند، از نیت من خبر داشتند و نامشان سید مهدی، فرزند سید حسن بود. نشستم و زار زار گریه کردم. شرطه ‌ها فکر کردند خوابم برده و سارقین اثاثیۀ مرا برده‌اند . دور من جمع شدند. به آنها گفتم: مشغول مناجات بودم، گریه ‌ام شدید شد. بعد به یاد آن حضرت تا صبح گریستم. فردا که کاروان آمد، قصه را برای روحانی کاروان گفتم. او هم به مردم گفت: متوجه باشید که این کاروان مورد توجه امام زمان(علیه‌السلام) است. در میان آنها شوری به پا شد.

    وفای به وعدۀ دیدار

    تمام مطالب را به روحانی کاروان گفتم، اما فراموش کردم بگویم آقا فرموده‌اند  فردا شب، چون شما متوسل به عمویم حضرت ابوالفضل(علیه‌السلام) می‌شوید، می‌آیم. شب عرفه شد. اهل کاروان جلسه ‌ای تشکیل دادند و روحانی کاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه‌السلام)  را خواند. اینجا به یاد گفته امام زمان(علیه‌السلام) افتادم. هرچه نگاه کردم حضرت را داخل چادر ندیدم. ناراحت شدم و با خود گفتم: خدایا وعده امام(علیه‌السلام) حق است. بی اختیار از مجلس بیرون آمدم. جلوی چادر حضرت ولی عصر(علیه‌السلام) را دیدم که بیرون خیمه ایستاده‌اند و به روضه گوش می‌دهند و گریه می‌کنند. عرض ادب کردم. می‌خواستم اشاره کنم مردم بیایند و آن حضرت را ببینند. اما آقا اشاره کردند که حرف نزن! به همان حال ایستاده بودند تا روضه تمام شد و دیگر حضرت را ندیدم.

    چشم ما حلقه صفت شام و سحر

    هست در فکر تو پیوسته به در

    همچو یعقوب ز هجران پسر

    این نوشتیم زخونآب جگر

    کای فروزنده تر از ماه بیایوسف فاطمه از چاه درآ

    جان ما آمده از هجر تو بر لب، بازآ

    روز ما بین که بود تیره تر از شب، بازآ

    ای امید دل صدیقه کبیر عجّل

    وی زداینده غم از دل زینب بازآ

    پیام ها و برداشت ها

    1. حج و برکات آن

    دعا کنیم خداوند توفیق زیارت خانه خودش و زیارت حضرت رسول(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و دختر گرامیشان و ائمه بقیع(علیهم‌السلام) را روزی همۀ آرزومندان بگرداند. به خصوص جوانان باید در کسب این توفیق، سعی و جدیت بیشتری داشته باشند؛ زیرا انسان در ایام جوانی هم بهتر می‌تواند مناسک حج را انجام دهد و هم از معنویت موجود در آن مکان ‌های شریف بهرۀ بیشتری ببرد. ماه مبارک رمضان و شب قدر آن، زمان مقدر شدن حج برای هر انسانی است و از این رو در دعاهای این ماه، حضور در مراسم معنوی و پرشکوه حج از پروردگار خواسته شده و گاه تکرار گشته است:

    «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ» (برکات فراوانی برای حج در روایات آمده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود.)

    پاکی گناهان

    حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) فرمودند:

    إِنَّ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ الذُّنُوبَ کَمَا یَنْفِی الْکِیرُ الْخُبْثَ مِنَ الْحَدِید؛ [1]

    همانا حج و عمره فقرو گناهان را از بین میبرد همانطور که دم آهنگری خباثت را از آهن میزداید

     راهیابی به بهشت

    پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فرمودند:

    «الْحَجُّ ثَوَابُهُ الْجَنَّةُ وَ الْعُمْرَةُ کَفَّارَةُ کُلِّ ذَنْبٍ»[2] (ثواب حج بهشت است و عمره کفارۀ هر گناهی است.)        

    دارا بودن نور حج

    امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «الْحَاجُّ لَا یَزَالُ عَلَیْهِ نُورُ الْحَجِّ مَا لَمْ یُلِمَّ بِذَنْبٍ»[3] (نور حج از حاجی بیرون نمیرود تا زمانی که گناهی از او سر نزند.)                      

    [برای دو مورد زیر مستندی نیامده است. مؤلف نشانی در پانوشت داده اند ولی ما چیزی مطابق با این دو نیافتیم]

     آرامش و تسکین دل[4]

     همنشینی با پیامبران و صالحان[5]

    در امان بودن از عذاب و خشم الهی

    از امام صادق(علیه‌السلام) در مورد معنای این آیه که فرمودند: «هر کس داخل در آن شود در امان خواهد ماند» سؤال شد که آیا با داخل شدن در بیت امنیت حاصل میشود یا با داخل شدن در حرم؟ حضرت فرمودند:

    مَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ مِنَ النَّاسِ مُسْتَجِیراً بِهِ فَهُوَ آمِنٌ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنَ الْوَحْشِ وَ الطَّیْرِ کَانَ آمِناً مِنْ أَنْ یُهَاجَ أَوْ یُؤْذَى حَتَّى یَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ؛[6]

    هرکس داخل در حرم شود، در حالی که به خدا پناه برده باشد، از غضب خدا در امان خواهد بود، و هر حیوان وحشی و پرنده‌ای داخل آن شود، در امان خواهد بود از اینکه او را رم دهند یا اذیت کنند، تا زمانی که از حرم خارج شود. 

    دفع گرفتاری ‌های دنیا و هراس های قیامت

    همچنین حضرت صادق آل محمد(علیهم‌السلام) فرمودند:

    وَ عَلَیْکُمْ بِحَجِّ هَذَا الْبَیْتِ، فَأَدْمِنُوهُ فَإِنَّ فِی إِدْمَانِکُمُ الْحَجَّ دَفْعَ مَکَارِهِ الدُّنْیَا عَنْکُمْ، وَ أَهْوَالِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ [7]

    بر شما باد به حج این خانه، پس آن را ادامه دهید تا در تداوم حج، بدی های دنیا و سختی های قیامت از شما دفع شود.                       

     استجابت دعا

    فرمود از امام صادق(علیه‌السلام) شنیدم که فرمودند:

    «ثَلَاثَةٌ دَعْوَتُهُمْ مُسْتَجَابَةٌ الْحَاجُّ»[8] )سه گروهند که دعایشان مستجاب است؛ اول حاجی است(.                    

    تأمین سلامتی بدن و هزینه ‌های زندگی و فراخی روزی

    حضرت سید الساجدین، زین العابدین(علیه‌السلام) می فرمایند:

    حُجُّوا وَ اعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَبْدَانُکُمْ وَ تَتَّسِعْ أَرْزَاقُکُمْ وَ تُکْفَوْنَ مَئُونَاتِ عِیَالِکُمْ؛[9]

    حج بجا بیاورید تا بدنهایتان سالم بماند؛ و روزی های شما وسیع گردد؛ و بتوانید از عهدۀ هزینه های خانوادۀ خود برآیید.                       

    پیشگیری از عذاب و هلاکت

    امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند:

    «لَوْ تَرَکَ النَّاسُ الْحَجَّ لَمَا نُوظِرُوا الْعَذَابَ»[10] (اگر مردم حج را ترک کنند، از عذاب الهی در امان نخواهند بود.)

     شایسته است برای تحصیل این همه فواید و برکات، جدیت زیادتری داشته باشیم و در همه زمان ‌ها و به خصوص در ماه مبارک رمضان دعا کنیم که تقدیرات موجودات، در شب قدر قطعی می‌گردد. گاهی یک دعا و درخواست مانند دعای حماد بن عیسی مستجاب می‌شود. حماد بن عیسی گفت: در بصره خدمت حضرت موسی بن جعفر(علیه‌السلام) رسیدم عرض کردم:

    آقا فدایت شوم از خدا بخواه به من منزل و همسر و فرزندی عنایت کند و هر سال موفق به زیارت خانه خدا شوم. امام(علیه‌السلام) دست خود را بلند کرده، عرض کردند: ألّلهُمَّ صلّ علی محمد و آل محمد، خدایا حماد بن عیسی را منزل و همسر و فرزندی با پنجاه حج خانه خود روزی فرما. حماد گفت: همین که قید کردند پنجاه سال فهمیدم بیش از پنجاه سال حج نخواهم کرد. حماد گفت: هم اکنون چهل و هشت حج به جای آورده ‌ام. این خانه من است که به دعای آن حضرت نصیبم شده و زنم پشت پرده صدایم را می‌شنود و این فرزند من است؛ تمام آنچه امام(علیه‌السلام) برای من دعا کرد، نصیبم شده است.

     حماد بعد از آن دو سال دیگر، به حج رفت تا پنجاه سال تمام شد. بعد در سال پنجاه و یکم که عازم مکه بود و با ابوالعباس نوفلی همسفر شد وقتی به محل احرام رسید و رفت غسل احرام کند سیلی در دره جاری شد و او را با خود برد و غرق شد و از دنیا رفت و قبل از اینکه حج پنجاه و یکم را انجام دهد، در سیاله که اولین منزل از مدینه به مکه است دفن شد.

    اگر کسی مالک همه دنیا هم باشد باز هم ثروتش به اندازه پاداش یک حج نیست. پاداش حج آنقدر با عظمت است که حضرت صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «وَدَّ مَنْ فِی الْقُبُورِ لَوْ أَنَّ لَهُ حَجَّةً بِالدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا»[11] (مردگان در قبرهایشان آرزو می‌کنند: ای کاش دنیا و آنچه در آن هست را می‌دادند و به جای آن پاداش یک حج به آنها داده می‌شد.)

    2. خدمت به همسفران

    خدمت به هم نوعان و به خصوص همسفران در حج بسیار مهم است. در حضور رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)   از مردی سخن به میان آمد و دربارۀ او گفته شد او آدم خوبی است. سپس درباره اوصاف وی به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)   عرض شد: او با ما به حج آمد، هر زمان، در هر مکانی منزل می‌کردیم، پیوسته لا اله الّا الله می‌گفت، آنگاه که حرکت می‌کردیم، پیوسته خدا را یاد می‌کرد و لا‌اله‌الّا‌الله می‌گفت، تا باز در منزلی دیگر فرود می‌آمدیم. رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فرمودند: پس چه کسی شترش را علوفه می‌داد و غذایش را آماده می‌کرد؟ پاسخ دادند: ما. سپس فرمودند:«کُلُّکُمْ خَیْرٌ مِنْه»[12] (همۀ شما از او بهترید.)

    امام زین العابدین حضرت سجاد(علیه‌السلام) به طور ناشناس در کاروان ‌های حج حضور داشتند و به حاجیان خدمت می‌کردند.[13] اسماعیل خَثعَمی می‌گوید به امام صادق(علیه‌السلام) عرض کردم: وقتی ما به مکه می‌رسیم، همراهان ما، مرا نزد اثاثیه گذاشته و خود به طواف می‌روند. حضرت فرمودند: «أَنْتَ أَعْظَمُهُمْ أَجْراً»[14] (پاداش و اجر تو از آنها بیشتر است.)

    در احوالات حضرت امام(قدس‌سره) نوشته شده که زمانی با جمعی از طلاب برای زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) به مشهد رفته ‌ بودند. حضرت امام(قدس‌السره) خودشان حفاظت اثاثیه را بر عهده گرفته بودند تا طلاب به حرم بروند. حال اگر این خدمت در سفر به پدر و مادر یا یک عالِم باشد، اجر و پاداش آن به مراتب مضاعف می‌گردد. گاه این گونه خدمت ‌ها کفارۀ گناهان بزرگ قرار می‌گیرد. حتی خدمتی کوچک و احتمالی مثل کنار زدن سنگ وسط جاده که مبادا به پای کسی برخورد کند، در نظر پروردگار ارزشمند است.

    3. اهل بیت(علیهم‌السلام) آگاهان به همه چیز

    امام زمان(علیه‌السلام) بر همه نیازها و مشکلات مردم احاطه علمی دارند و از بیماری و غصه های مردم نگران و محزون می‌شوند.

    امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به رُمَیلَه فرمودند:

    لَیْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ یَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا بِمَرَضِهِ وَ لَا یَحْزَنُ إِلَّا حَزِنَّا بِحُزْنِهِ وَ لَا یَدْعُو إِلَّا أَمَّنَّا لِدُعَائِهِ وَ لَا یَسْکُتُ إِلَّا دَعَوْنَا لَهُ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ هَذَا لِمَنْ مَعَکَ فِی الْقَصْرِ أَ رَأَیْتَ مَنْ کَانَ فِی أَطْرَافِ الْأَرْضِ قَالَ یَا رُمَیْلَةُ لَیْسَ یَغِیبُ عَنَّا مُؤْمِنٌ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا فِی غَیْرِهَا؛[15]

    هیچ مؤمنی نیست که بیمار شود، مگر آنکه ما به بیماری او بیمار می‌شویم؛ و ناراحت نمی‌شود، مگر آنکه به ناراحتی او ناراحت میشویم؛ و دعا نمیکند مگر اینکه برای دعای او آمین می‌گوییم؛ و ساکت نمی‌شود، مگر آنکه ما برای او دعا می‌کنیم. رمیله عرض کرد: یا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، این فرمایش شما مربوط به کسانی است که در کنار شما در قصر کوفه‌اند ، پس نسبت به کسانی که در اطراف زمین ‌اند، چگونه ‌اید؟ فرمودند: ای رمیله، هیچ مؤمنی نه در شرق زمین و نه در غیر آن از نظر ما غایب و مخفی نیست.

    کسی که امام معصوم(علیه‌السلام) را به احوال و اعمال خویش آگاه می‌داند، در مشکلاتی که در زندگی با آن مواجه است، آرامش روحی و رضایت درونی دارد. او با وجو د این آرامش، دست از توسل به ساحت مقدس امام(علیه‌السلام) بر نمیدارد و در همان حالی که برای حل مشکلاتش متوسل میشود، معتقد است که وجود هیچ مشکلی بی مصلحت نیست و در نتیجه کاملاً تسلیم است. او از رفتار و اعمال خود به جد مراقبت می‌کند و با اطمینان به اینکه امام(علیه‌السلام) حامی مهربان و شفیق دلسوزِ او هستند، به پروردگار مهربان توکل کرده و هیچ گونه تشویش و نگرانی در وجودش راه ندارد.

    4. لزوم تحقیق در اعتقادات و تقلید در احکام

    انسان عاقل در مباحث اعتقادی و کلامی تحقیق می کند. در رساله ‌های عملیه نیز به این نکته تصریح شده است که تقلید در اصول دین جایز یا کافی نیست. بنابراین بر هر مکلفی واجب است که در اصول دین و اعتقادات تحقیق و بررسی کند؛ مقدار تحقیق برای هر کسی به اندازه ظرفیت فکر و درک اوست. لذا امام(علیه‌السلام) به حاج محمد علی فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است و بیشتر از این از تو انتظار نمی‌رود. مفهوم این کلام این است که این مقدار برای برخی اشخاص کافی نیست. مانند جملۀ معروفی که پیامبر خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)  به آن پیرزن فرمودند: به چه دلیل خدا را شناختی؟ دستش را از چرخ نخ ریسی برداشت و گفت از اینکه حرکت این چرخ نیاز به مُحَرِّک دارد. پس حرکت زمین و ستاره ها هم نیاز به حرکت دهنده دارد.

    البته معنای لزوم تحقیق این نیست که بدون مراجعه به عالم، هرکس جداگانه بنشیند و فکر کند و استدلال نماید بلکه حتماً باید به عالم دینی و کارشناس مذهبی مراجعه کرد. مراجعۀ به عالم نیز می‌تواند از راه دیدار حضوری یا خواندن کتاب او، و یا به هر وسیلۀ دیگری باشد که شخص بتواند با یم عالم دینی ارتباط برقرار کند و دلیلها را از او گرفته و با عقل و درک خود بررسی و تأیید نماید. به یقین معنای رجوع به عالم این نیست که سخنان آن عالم را بدون دلیل و چشم و گوش بسته بپذیرد؛ بلکه مراد این است که کلام با دلیل را بپذیرد و حرف بی پایه و اساس را رد کند.

    امام صادق(علیه‌السلام) به معاویة بن وهب فرمودند:

    مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ یَأْتِی عَلَیْهِ سَبْعُونَ سَنَةً أَوْ ثَمَانُونَ سَنَةً یَعِیشُ فِی مُلْکِ اللَّهِ وَ یَأْکُلُ مِنْ نِعَمِهِ ثُمَّ لَا یَعْرِفُ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَته؛[16]

    چه زشت است بر مردی که هفتاد یا هشتاد سال از عمرش در ملک خدا زندگی کرده باشد ولی خداوند را آنچنان که شایسته است نشناخته باشد.

    این نکته دقیقا بر خلاف احکامی است که در رساله نوشته شده است؛ زیرا احکام رساله با روش های بسیار تخصصی از مبانی دینی استخراج شده است و ضمیمه کردن دلیل هر مسئله در ذیل آن، برای افرادی که تخصص دینی ندارند ممکن نیست. این کار دقیقا مانند تخصصی میماند که پزشک برای درمان بیمار استفاده میکند. به یقین هیچ پزشکی نمیتواند دلایلی را که از آن راه به یک تشخیص دست پیدا میکند، برای بیماری که تخصص پزشکی ندارد بازگو کند. البته در مباحث پزشکی معمولا افراد چون و چرا هم نمیکنند و هر چه پزشک میگوید به تشخیصش اعتماد میکنند. عمل به رسالۀ احکام نیز همینطور است و اشخاص غیر متخصص در دین باید بدون چون چرا  آنها را بپذیرند و عمل کنند.

    5. تصرفات الهی در فهم و درک انسانها

    در همان حالی که انسان، موجودی دارای اراده و اختیار است، اماگاهی به دلیل مصلحت‌هایی در او تصرف می‌شود، چیزی را که باید به طور طبیعی بفهمد، نمی‌فهمد. چنانچه گاهی نیز به او مطالبی القا می‌گردد که شخص به ظاهر ممکن است فکر کند با تلاش خودش آن مطلب را به دست آورده است، در حالی که به علت توسل یا دعا یا نمازی که انجام داده، مورد عنایت اهل بیت(علیهم‌السلام) قرار گرفته است.

    داستان مقدس اردبیلی و گرفتن جواب سؤالات از امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در این باره معروف و مشهور است.

    6. حضور حضرت در مراسم حج

    امام زمان(علیه‌السلام) در موسم حج حضور دارند و مناسک حج را به جا می‌آورند. دومین نائب خاص حضرت مهدی(علیه‌السلام) جناب محمد بن عثمان عَمری فرمود:

    وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ یَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ فَیَرَى النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَه؛‌[17]

    به خدا قسم، صاحب امر امامت هر سال در موسم حج حضور پیدا می‌کنند و مردم را می‌بینند و می‌شناسند و مردم هم ایشان را می‌بینند، اما نمی‌شناسند.

    7.اهتمام به گریه بر سید الشهدا(علیه‌السلام)

    امام(علیه‌السلام) به مجالس مصائب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و به‌خصوص به مصیبت‌های جدشان سیدالشهدا (علیه‌السلام) و عمویشان حضرت اباالفضل(علیه‌السلام) عنایت و توجه ویژه دارند. در واقع ایشان صاحب عزا هستند و چه بسا حضور هم پیدا می‌کنند. مولایمان حضرت صاحب العصر و الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف  در زیار ناحیۀ مقدسه خطاب به [د بزرگوارشان حضرت سید الشهدا(علیه‌السلام) می‌فرمایند:

    فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَةً عَلَیْکَ وَ تَأَسُّفاً عَلَى مَا دَهَاکَ وَ تَلَهُّفاً، حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاکْتِیَاب‌؛ [18]                       

    در هر صبح و شب برای شما ندبه میکنم. و به جای اشک بر شما خون میگریم؛ از روی حسرت و غم و غصۀ مصیبتهایی که بر شما وارد شد.

    8. زیارت به نیابت

    سزاوار است حاجی اگر حج واجب خویش را انجام داده است، به نیابت از پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) و حضرت فاطمه(علیهاالسلام) حج یا عمره و یا طواف انجام دهد. موسی بن قاسم نقل میکند به امام جواد(علیه‌السلام) عرض کردم: تصمیم دارم به نیابت شما و پدرتان طواف کنم، لیکن به من گفته شده که نمی‌شود به نیابت از اوصیا طواف انجام داد. امام(علیه‌السلام) فرمودند:

    «می‌توان به نیابت از اوصیا طواف انجام داد پس هر مقدار برای تو امکان دارد، طواف کن که این کار جایز است.»

    موسیبن قاسم گوید پس از سه سال به حضور آن حضرت شرفیاب شده و عرض کردم:

     من پیش تر از شما اجازه گرفتم تا به نیابت از شما و پدرتان طواف کنم. شما به من اجازه دادید و من نیز به نیابت از شما و پدرتان زیاد طواف کردم. سپس چیزی در قلب من گذشت و به آن عمل کردم. حضرت فرمودند: چه بود؟ گفتم: یک روز به نیابت از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) طواف کردم. امام جواد(علیه‌السلام) سه بار فرمودند: «صَلَّی اللّهُ عَلَی رَسُولِ اللّهِ» (درود خداوند بر فرستادۀ او.) ادامه دادم: روز دوم به نیابت از امیر مؤمنان(علیه‌السلام) ، روز سوم به نیابت از امام حسن(علیه‌السلام)، روز چهارم به نیابت از حسین بن علی(علیه‌السلام)، روز پنجم به نیابت از علی بن الحسین(علیه‌السلام)، روز ششم به نیابت از ابو جعفر بن علی(علیه‌السلام)، روز هفتم به نیابت از جعفر بن محمد(علیه‌السلام)، روز هشتم به نیابت از پدرتان موسی بن جعفر(علیه‌السلام)، روز نهم به نیابت از پدرتان علی(علیه‌السلام) و در روز دهم به نیابت از شما ای آقای من. اینها کسانی هستند که به ولایتشان پای‌بندم. امام جواد(علیه‌السلام) فرمودند: در این صورت به دینی اعتقاد داری که خداوند جز آن را از بندگانش نمی‌پذیرد.

    سپس گفتم: گاهی نیز به نیابت از مادرتان فاطمه(علیهاالسلام)طواف می‌کردم. امام(علیه‌السلام) فرمودند: به نیابت از مادرم زیاد طواف کن و این برترین کاری است که انجام می‌دهی ان شاءالله.[19]

    در حدیث دیگری آمده است: اگر هنگام طواف و نماز طواف و یا زیارت قبر نبی اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)  نیت کردی که این طواف و نماز و یا زیارت از طرف پدر و مادر و همسر و فرزندان و دوستان و جمیع اهل شهرم باشد و بعد به هر کدام از آنها خبر دادی که من برای شما طواف و نماز و زیارت به‌جا آوردم در گفتار خود راستگویی.[20]

    در اینجا لازم است عرض کنم بعضی از مراجع معظم تقلید(دامه‌ظله)، در کنار نیابت از امام زمان(علیهم‌السلام)، روش دیگری را هم ذکر فرموده‌اند  و آن اینکه شخص عمل را برای خودش به‌جا آورده و سپس ثواب آن را خدمت آن حضرت هدیه کند.

    9. ائمه(علیهم‌السلام) دانای به همۀ لغات

    امام(علیه‌السلام) به همۀ لغت ‌ها و زبان ‌های رایج، عالم ‌اند و به هر زبانی که بخواهند سخن می گویند. روایات بسیاری در این زمینه وجود دارد. اباصلت از این که امام هشتم(علیه‌السلام) همیشه با هر کسی با زبان خودش سخن می‌گفتند، تعجب کرده بود. امام(علیه‌السلام) فرمودند:

    یَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا کَانَ لِیَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا یَعْرِفُ لُغَاتِهِم‌؛[21]

    ای اباصلت، من حجت خداوند بر مخلوقاتم و خدا بر هیچ گروهی کسی را حجت قرار نمی‌دهد که زبان آنها را نداند.

    امام هفتم حضرت کاظم(علیه‌السلام) چند نفر غلام رومی داشتند که با زبان رومی به یکدیگر می‌گفتند: ما هر سال فصد می‌کردیم اما اینجا که آمدیم، دیگر فصد نمی‌کنیم. امام(علیه‌السلام) با شنیدن این مطلب، برای فصد آنها به دنبال طبیب فرستادند.[22]جمعی از اهل خراسان نزد حضرت صادق(علیه‌السلام) آمدند، بدون اینکه چیزی بپرسند، حضرت فرمودند:

    «مَنْ جَمَعَ مَالًا مِنْ مَهَاوِشَ أَذْهَبَهُ اللَّهُ فِی نَهَابِر» آنها گفتند: فدایت شویم، ما این سخن را نمی‌فهمیم. حضرت فرمودند:«هر مال که از باد آید بدم شود.»[23] این جمله همانند این ضرب‌المثل فارسی است که مال باد آورده را باد می‌برد. کنایه از این که مالی که بدون زحمت و از راه حرام به دست آمده باشد، به سرعت از دست می‌رود.

    10. علم امام(علیه‌السلام)  جبرآور نیست

    خبر دادن امام زمان(علیه‌السلام) از واقعۀ آینده، به معنای جبری بودن آن واقعه نیست. برای مثال اگر فرمودند: فلان کس این عمل را انجام خواهد داد، آن شخص عمل مذکور را با اختیار خودش انجام می‌دهد. چنانچه اگر هم خبر نمی‌دادند، باز همان واقعه به کیفیت اختیاریش واقع می‌شد. آگاهی امام(علیه‌السلام) نظیر یک آینه است که آنچه مقابل او قرار می‌گیرد با هر رنگی که باشد، تصویر آن را نشان می‌دهد، نه آنکه چون تصویر در آینه مثلاً به رنگ سبز است، باید جسم مقابلش هم جبراً سبز رنگ باشد. رنگ اختیاری یا جبری بودن اعمال انسان ‌ها به هر گونه که هست، علم امام(علیه‌السلام) را تشکیل می‌دهد، نه آنکه علم امام(علیه‌السلام) باعث شود قضیه ‌ای به طور جبری واقع شود.

    منتظر من می‌نشینم شه بیاید یا نیاید

    بلکه رخسارش ببینم شه بیاید یا نیاید

    هجر او آتش به دل زد گر بسوزم یا نسوزم

    روز و شب با غم قرینم شه بیاید یا نیاید

    رنج خار از چیدن گل گر ببینم یا نبینم

    می کنم صبر و تحمل شه بیاید یا نیاید

    اشک غم با یاد رویش من بریزم یا نریزم

    می‌کِشم بار فراقش شه بیاید یا نیاید

    با جفا و جور دشمن گر بسازم یا نسازم

    دوست خواهد این چنینم شه بیاید یا نیاید

    غرقه در غرقات هجرم او بخواهد یا نخواهد

    برگذشته از سر آبم شه بیاید یا نیاید

    کاش می‌مردم از این غم او ببیند یا نبیند

    می شدم قربان کویش شه بیاید یا نیاید

    نه توانم صبر کردن گر بداند یا نداند

    نه مرا تاب جدایی شه بیاید یا نیاید

    خاطرش افسرده حیران گر بگوید یا نگوید

    سوخت مغز استخوانم شه بیاید یا نیاید[24]

    «الحمد‌لله رب العالمین»


    [1] . وسایل الشیعه، ج 11، ص107.

    [2] . مستدرک الوسایل، ج‌8، ص7.

    [3] . الکافی، ج‌4، ص255.

    [4]بحارالانوار، ج 75، ص183.

    [5]من لا یخضره الفقیه، ج 2، ص235.

    [6]. الکافی، ج‌4، ص226.

    [7]. الأمالی (للطوسی)، ص668.

    [8] . وسائل الشیعة، ج‌7، ص128.

    [9]. الکافی، ج‌4، ص252.

    [10] . الکافی، ج‌4، ص271.

    [11]وسایل الشیعه، ج 11، ص117.

    [12] . بحار الأنوار، ج‌73، ص274.

    [13]. بحار الأنوار، ج‌46، ص69.

    [14] . الکافی، ج‌4، ص545.

    [15] . بحارالانوار، ج 26، ص140 .

    [16]. بحار الأنوار، ج‌4، ص54.

    [17] . بحار الأنوار، ج‌52، ص152.

    [18] . بحار الأنوار، ج‌98، ص238.

    [19]  . وسائل الشیعة، ج‌11، ص200.

    [20]  . وسائل الشیعة، ج‌11، ص205.

    [21] . بحار الأنوار، ج‌26، ص190.

    [22] . بصائر الدرجات، ج‌1، ص338.

    [23]. بصائر الدرجات، ج‌1، ص336.

    [24] آیت الله میر جهانی رحمه‌الله.

     

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار