بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصهای از جلسۀ شماره ۱۶ اخلاق عملی
موضوع: شهوت
تاریخ سخنرانی: 97/03/14
مکان سخنرانی: مسجد ملاعبدالله
عواملی که برای شهوت در آیات و روایات ذکر شده، مجموعاً ۵ عامل گفته شده است.
نکته:
این ۵ عامل به ظاهر ۵ چیز است، اما در یک بررسی دقیق، این پنج عامل به شکل پلکانی، عامل اول علت برای عامل دوم است، عامل دومی برای سومی و سومی برای چهارمی و چهارمی برای پنجمی است.
در چنین مواقعی ذکرکردن ۵ عامل، از یک جهت خوب است که انسان به همۀ این نکات اشراف داشته باشد و حواسش را جمع بکند، اما از یک جهت هم باید دقت کنیم که این ۵ عامل، فقط آن عامل پنجم است که مباشر با شهوت است؛یعنی علت میشود و شهوت را در وجود انسان تقویت میکند و عاملهای قبلی به اصطلاح، عاملهای سبب است. عوامل قبلی هم، همهاش علت منحصره برای اینها نیست؛ عامل اول، علت برای خیلی چیزهاست، یکی از آنها میآید در مسیر شهوت]
بحث را در مقام ثبوت بیان میکنیم (یعنی آنچه در واقع هست اما مقام اثباتش از آخر به اول می آید).
عامل اول: جهل انسان
آیۀ ۵۵ سورۀ نمل :
«أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»
حضرت لوط«علیهالسلام» از قوم خود خیلی ناراحت بود، میفرمود: شما سراغ مردها میروید نه همسرانتان؟ بعد میفرمود : شما جاهل هستید، اگر علم داشتید چنین کاری نمیکردید.
دقت میکنید که جهل، انسان را به شهوت غیر مشروع میرساند؛ اما جهل انسان، منحصراً انسان را به شهوت نمیرساند، جهل علت همۀ بدبختیهاست؛ یعنی آن وقتی که یک شخص در یک معامله خسارت میکند علت آن، جهل اوست.
روایت :
«الجاهل عبد شهوته» غررالحکمودررالکلم، ص.۳۴
امیرالمؤمنین«علیهالسلام» میفرماید:
جاهل، عبد شهوتش است. ( اصطلاحاً ، وصف مشیر به علت است.)
عامل دوم: تضعیف عقل
هر چه عقل را در وجود خود بکوبیم، شهوت میدان پیدا میکند و نفس انسان امیر میشود.
تضعیف عقل به این است که هر چه عقل، فرمان میدهد عمداً گوش نمیکند.
بدانیم هر چه عقل را تضعیف کردیم، شهوت در وجود ما تقویت میشود.
نکته:
باز تضعیف عقل، فقط منجر به شهوت نیست؛ عقل وقتی ضعیف شد، کارهای زشت، خیلی انجام میدهد، طمع به مال دیگران، قتل، سرقت و ... یکی هم این است که، انسان را به شهوت میکشاند.
روایت :
«طاعة الهوى تفسد العقل» غررالحکمودررالکلم، ص۴۳۴.
امیرالمؤمنین«علیهالسلام» میفرمایند: طاعت از هوای نفس که میکنید، عقل را فاسد میکند. (از معلول به علت رسیدن است.)
عامل سوم: تضعیف ایمان و دین
هر چه در وجود ما دین و ایمان به خداوند، به پیامبر«صلیاللهعلیهوآله»، به قرآن ، به معاد ضعیفتر شود، گناهانمان از جمله شهوت زیادتر میشود.
روایت خیلی داریم؛
امیرالمؤمنین«علیهالسلام» میفرمایند:
«طاعةالشّهوة تفسد الدّین» غررالحکمودررالکلم، ص۴۳۴.
دقت که میکنیم، میبینیم در واقع ضعف دین باعث شده است که انسان، اطاعت از شهوتش میکند و اگر ایمانش قوی بود چنین نمیکرد.
روایت دیگر :
«کیف یستطیع الهدى من یغلبه الهوى» غررالحکمودررالکلم، ص۵۱۸.
امیرالمؤمنین«علیه السلام» میفرمایند:
چگونه کسی میتواند هدایت شود در حالیکه هوی بر او غلبه دارد.
از حدیث برمیآید:
کسی که هوای نفس و شهوت بر او حاکم است، همان کسی است که هدایت در او ضعیف است؛
یعنی وقتی هدایت در وجود انسان ضعیف شد و از صراط مستقیم دور شد، نتیجهاش این میشود که هوای نفس بر او غلبه پیدا میکند.
نکته :
�اگر در این سه عامل دقت کنید، سه عامل پشت سر هم و در طول یکدیگر هستند؛ یعنی اول جهل باعث میشود که انسان عقلش را تضعیف کند و عقل هم که تضعیف شود، ایمان به خدا نمیآورد.
عامل چهارم: شگفتزدگی از شهوت (به تعبیر عربی، اغراء که تحریک را میگویند.)
نکته :
اغراء نفس، خودش خیلی نکته دارد، چطور می شود انسان نفس خود را به شهوت تحریک می کند ؟
نگاه حرام (که بدترین هم همین نگاه است):
در حدیث داریم اگر کسی چشمش را مراقبت کند، بیشترین درجهی عصمت را پیدا میکند. معلوم میشود بیشترین سقوط انسان در همین نگاه است.
روایت: امام صادق«علیهالسلام» میفرمایند:
«مَا اغْتَنَمَ أَحَدٌ بِمِثْلِ مَا اغْتَنَمَ بِغَضِ الْبَصَر» مصباحالشریعة، ص۹.
صحبت با نامحرم، خلوت با او، تخیل و تصور صحنههای جنسی و بهخصوص تکرارش خیلی ضرر میزند.
خیلی سؤال میکنند که چه کار کنیم صحنههای گناهی که قبلاً دیدیم فراموش کنیم؟
راهش این است که:
نگذارد آن صحنهها در حافظۀ او بیاید و مرتب ذهن خود را به چیزهای دیگر مشغول کند. تا در ذهن آمد، خونسرد باشد و حواسش را به چیز دیگری پرت کند.
کسانی که موفق به بیرونکردن صحنهها از ذهن هستند، موفق به معالجۀ حافظۀ خودشان هستند.
راه سپردن به حافظه، تکرار مطلب است و راه بیرونکردن از حافظه، عدم تکرار است.
روایت:
«من غری بالشّهوات أباح لنفسه الغوائل» غررالحکمودررالکلم، ص۶۳۵.
کسی که تحریک به شهوت بکند، (گاهی در لغت، «غری» را بهمعنای شگفت زده هم معنی کردهاند.) در واقع برای نفس خودش هلاکت را مباح کرده است.
نکته:
این عامل چهارم، معلول عامل سوم است؛ چه کسی تحریک به شهوت میکند؟
کسی که دین او ضعیف است. بعد دین ضعیف برای کسی است که عقلش کم است و عقل کم هم، از جهل است.
آیۀ ۱۹۷ سورهی بقره: «وَ اتَّقُونِ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ»
«و اتّقون» برای مرحلۀ سوم است، یعنی دینداری و تقوا، دینداری را به چه کسی میگوید؟ نمیگوید: «یا ایّهاالمؤمنون»،
ما خیال میکنیم «و اتّقون» باید مؤمن گفته شود حال آنکه میفرماید «و اتّقون» کسی که عقل خالص دارد.
�گفتیم مرحلۀ دوم عقل است؛ عقل، انسان را به ایمان و تقوا میکشاند.
سورۀ مؤمنون:
«بِسْمِاللَّهِالرَّحْمٰنِالرَّحِیم،ِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون،َ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُون،َ وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»
مؤمن کیست؟ باید بگوییم کسی که گناه نمیکند؛ حال آنکه قرآن میفرماید: مؤمن کسی است که کار لغو انجام نمیدهد؛ کار لغو را، عاقل با عقلش میگوید نباید انجام بدهد.
وقتی اینها را کنار هم میگذاریم میفهمیم که مؤمن همان عاقل است، و آنکه مؤمن نیست از عقلش استفاده نکرده است.
عامل پنجم(که از همه مهمتر است)، پاسخ مثبت به درخواست نفس است.
نفس انسان مطلوب زیاد دارد و میگوید میخواهم؛
مثلاً شهوت خوراک را میخواهد(مرتب بهترین غذای حلال را میخواهد.)،
اگر پاسخ مثبت به آن داده شود، بدانیم داریم شهوت را در وجود نفسمان تقویت میکنیم.
یا مثلاً شهوت پوشیدن بهترین لباس یا شهوت تفریح و...
البته دقت شود که تا حد قناعت و کفاف نیاز بدن است، اضافه بر آن را داریم میگوییم.
تقویت نفس، تقویت شهوت است،
از جمله شهوت جنسی، که هر چه نفس دستور میدهد اطاعت کنیم، فکر نکنیم تضعیف میشود؛
البته تضعیف شدنش موقتی است و برخی فریب میخورند و میگویند که اگر بیشتر جلوی خودت را بگیری بیشتر تحریک میشوی؛
خیر اینطور نیست، مِثل غذا خوردن میماند، غذا را وقتی میخوریم تا یکی دو ساعت سیر هستیم اما شهوت طعاممان را تقویت کردیم؛ یعنی نفس ما گفت بهترین غذا، ما هم گفتیم چشم.
برخی به خطا میگویند که ببینید غذای خوب را خورد، سیر شد، نه اینطور نیست اتفاقاً این غذای خوب را خورد، شهوتش تحریک شد.
دلیلش این است که مرتبۀ بعدی که میخواهد غذا بخورد، ببینید نان خالی میخورد یا خیر؟ بگذارید گرسنه بشود ببینید دوباره شهوت طعام دارد یا نه؟
بله دارد و بیشتر از قبل هم دارد.
پس شهوت طعام، بار اول کار را حل نکرد بلکه دفعۀ بعد بیشتر دستور میدهد.
بحث ما این است که:
آیا اگر به نفس جواب مثبت دادیم آیا سیر میشویم یا بیشتر تمایل پیدا میکنیم؟
دنیای امروز و روانشناسها میگویند: سیر میشوید.
ما هم بر خلاف تمام آنها میگوییم: نه تنها سیر نخواهید شد، بلکه بیشتر تحریک میشوید.
و این را هم روایت میگوید؛ میفرماید دنیا مَثَلَش، مَثَل آب دریاست که شور است.
انسان تشنه، اگر رفت و از آب دریا استفاده کرد، اشتباه میکند؛ آب دریا شور است و به ظاهر تشنگی او را برطرف میکند اما برطرف شدنش کاذب است و چند لحظۀ بعد میگوید بیشتر آب میخواهم...
پس چکار کنیم؟ دین میگوید در استفادۀ از دنیا در حد متوسط(کفاف) یا مقداری پایینتر (قناعت).
مثلاً در تفریح، بدن انسان نیاز به تفریح و ورزش دارد؛ اما حدّ وسط یا یک مقدار کمتر.حال اگر تفریح را زیاد کردیم، هستند کسانی که شهوت به تفریح دارند شهوت به مسافرت دارند. اینها یک اشتباه بزرگ است و یک نوع شهوت است که وجودش را گرفته و متوجّه نیست.
مثلاً با تفریح یک ربعی خستگیات برطرف میشود و بعد عقل میگوید کارهای عاقلانه انجام بده؛ اما میبینید این یک ربع میشود چند ساعت... مواظب زیادهرویها باشیم.
یا مثلاً خوراک؛ خوراک نیاز بدن ماست اما چند رقم خوراک خوردن داریم. حال اگر آمدیم و مرتّب به نفسمان پاسخ مثبت دادیم، نفس سیر نمیشود.
نکته:
بعضی چیزها مِثل نظافت یا نظم از چیزهایی است که نفس خوشش میآید اما در واقع عقل است و اگر بخواهیم نفس را سرکوب کنیم آن وقت بینظمی کار را خراب میکند.
مصباحالشریعة، صفحه ۷۷ امام صادق«علیهالسلام» میفرمایند:
کمخوردن در هر حالی پسندیده است و همۀ قومها میگویند قلّت خوراک، و این کمخوردن، هم برای جسم مفید است هم برای روح،
آنی که پسندیده است از خوردن ۴ قسم است :
ناچاری و ضرورت
تهبندی
اول و شروع غذا
قوت(همان خوراک را می گویند که سبب توانایی انسان می شود).
بعد حضرت میفرمایند:
انسانهای برگزیده خوراکشان به ضرورت است؛
آنهایی که به شکل عُدّه(تهبندی) غذا میخورند، بپادارندگان تقوا هستند؛
آنهایی که غذا را شروع میکنند و یک مقدار میخورند و رها میکنند برای انسانهای متوکّل است؛
و کسانی که غذا را میخورند برای اینکه بدن آنها نیرو پیدا کند، این برای مؤمنین است که پایینترین درجه میباشد.
و چیزی بیشترین ضرر را به روح انسان نمیزند از زیاد خوردن؛
کثرت غذا خوردن دو ضرر به انسان می زند :
دل را قسیّ میکند.
شهوت را در او تحریک میکند(بحث ما هم یک نمونهاش همین بود ، ما فقط خوردن را نگفتیم، خوابیدن و تفریح و لذت جنسی و مسافرت و هر چه نفس انسان خوشش میآید.)
گرسنگی خورشت مؤمنین است، غذای روح است، طعام فکر و دل است و صحت بدن هم هست.
بعد امام صادق«علیهالسلام» از پیامبر «صلیاللهعلیهوآله» نقل کردند که فرمودند:
ظرفی را انسان پر نمیکند که شرّش بیشتر از ظرف شکم باشد، بعد میفرمایند حضرت داوود«علیهالسلام» فرموده: یک لقمۀ ضروری که نیاز دارم به خوردن آن، آن یک لقمه را من ترک بکنم نزد من محبوب تر از این است که ۲۰ شب در خانۀ خدا احیاء داشته باشم.
بعد دومرتبه از پیامبر«صلیاللهعلیهوآله» نقل کردند:
مؤمن در یک معده غذا میخورد و منافق در ۷ معده غذا میخورد.( بزرگان گاهی می فرمایند: منظور از این یک معده، یعنی فقط حلال میخورد اما منافق، یعنی میزان حلال و حرام ندارد).
وای بر مردم از این دو «قبقب»، پرسیدند این دو چیست؟ فرمودند: شکم و فرج.
بعد امام«علیهالسلام» از حضرت عیسی«علیهالسلام» نقل میکند:
مریض نکرد(نشد) قلب را به شدیدتر از قساوت(یعنی بدترین بیماری قلب، قساوت است)
و نفس انسان هم ذلیل نمیشود به سختتر از اینکه گرسنگی را کم کند، همین که گرسنگی را کم کند دوباره نفس مریض میشود(نمیفرماید پرخوری)، این دو چیز (جوع و قساوت) دو افساری است که انسان را طرد از انسانیت و موجب ذلت او میشود.