بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مال و ثروت؛ جلسۀ 5
تاریخ سخنرانی: 97/07/28
مکان سخنرانی: اداره کل هلال احمر استان اصفهان
فقر و غنا و انجام وظایف
بعضی فکر میکنند فقط با فقر است که انسان آزمایش میشود؛ ولی در هنگامی هم که انسان ثروت دارد باز مورد آزمایش قرار میگیرد. فقر و غنا مثل بیماری و صحت میماند. بعضی فقط در هنگام بیماری میگویند مواظب باش یکوقت حرفی برخلاف نظر خدا نزنی؛ در حالیکه در سلامتی هم اینچنین است. وقتی هم که فرد سالم است، آنوقت هم وظیفه دارد. در سلامتی هم وظایفی داریم و باید مواظب باشیم. وظیفۀ ما خدمتبه دیگران، سر زدن، کمک کردن و اینها است. موقع مریضی هم وظایف دیگری دارد. در سلامتی وظیفۀ شکرکردن را بعضیها یادشان میرود. خیال میکند فقط وقتی مریض است باید «یا اللّه» بگوید. فقر و غنا هم همینطور است. ما حق نداریم خودمان را فقیر بکنیم و باید تلاش کنیم. حق نداریم خود را مریض بکنیم، باید برویم معالجه بکنیم؛ اما اگر مریض یا فقیر شدیم وظایفی داریم و اگر غنی بودیم، آنوقت که ثروت داریم، آنوقت که سلامت هستیم هم وظایفی داریم. انسان در ثروت هم وظایفی دارد. در این وظایف، چه در ثروت چه در فقر، باطن افراد رو میافتد. خدای متعال مشخص میکند که این چهکاره است.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «الْغِنَى وَ الْفَقْرُ یَکْشِفَانِ جَوَاهِرَ الرِّجَالِ وَ أَوْصَافَهَا»[1]؛ فقر و غنا، گوهری که در رجال است را کشف میکنند. آن گوهرها را بیرون میریزد که این چه کاره است. مثلاً زمانی که پولی را بهدست میآورد مشخص میشود که او چقدر پول دوست است و انفاق میکند یا نه، خمس مالش را میدهد یا نه. اینجا مشخص میشود و باطنش رو میافتد و یا آنوقتی که فقیر است دربارۀ پروردگار چه فکر میکند، تسلیم است یا نه؟ بعضیها تسلیماند اما راضی نیستند. باز این خشنود بودن یک درجه بالاتر است؛ چون خیلیها دست و پا میزنند که خودشان را از این حالت در بیاورند و میگوید نمیخواهم در این حالت باشم.
داستان آشیخ حسین آل رحیم
آشیخ حسین آل رحیم فقیر و مریض بود، ازدواج هم نمیتوانست بکند. یعنی به او دختر نمیدادند؛ چون سرطان ریه داشت و از حنجرهاش خون بیرون میآمد، فقیر هم بود. خب... یک دختری را مد نظر گرفت؛ اما وقتی به خواستگاری رفت به او ندادند. گفتند شما وضعت اینطوری است، مریض هستی. آنوقت چهل شب جمعه مسجد کوفه رفت تا اینکه شب آخر خدمت امام رسید. امام را نمیشناخت. امام گفتند: حالت چطور است؟ گفت: چه کار داری؟ خیلی اخلاقش در هم و ناراحت بود. گفت چه کار داری؟ آقا فرمودند که حالا اگر برای من بگویی چه اشکالی دارد؟ آن اخلاق خوب حضرت امام باعث شد که یکمرتبه روحیهاش عوض شود. شروع کرد دردودلکردن و گفت که چنین شده است. آنوقت وقتی داشت تعریف میکرد یک استکان قهوه هم داشت. اصلاً ناراحت بود که چرا مهمان آمده است و حالا میخواهد قهوه را به او تعارف بکند؛ اما بعد دیگر قهوه را تعارف کرد. آنوقت میگوید آقا تا نزدیک دهانشان آوردند؛ اما ظاهراً اصلاً نخوردند و دوباره برگرداندند و به او دادند. فرمودند: اما بیماریات خوب شد، آن ازدواجت هم حل میشود. فقرت به مصلحتت است. ببینید همین را گفتند و بعد همینطور هم شد. یعنی وقتی که از امام جدا شد سینهاش بهطور کامل خوب شد و هر چه میخواست بهزور سرفه کند، سرفهاش نمیآید. کاملاً خوب شد. بیماری سرطانی که چند سال بود، همه هم او را میشناختند و در نجف معروف شده بود. مرتب خون از سینهاش میآمد، خیلی هم معالجه کرده بود؛ اما خوب شد. بعد هم پدر دختر آمد سراغش که آقا چه شده است؟ رفتهای شکایت ما را به امام زمان(علیهالسلام) میکنی. دیگر حالا اینقدر وضعت خوب شده است، بیا بابا دختر ما را بگیر! تازه اسباب ازدواجش را هم فراهم کردند؛ اما فقیر بود.
رضایت؛ بالاتر از تسلیم
گاهی فقر به مصلحتمان است، اینقدر نمیخواهد دست و پا بکنیم. منتها بعضیها تسلیماند؛ ولی خشنود و راضی نیستند. بالاتر از تسلیم رضایت است. بله، کسی رضایت را نباید داشته باشد که کار نکرده است و تنبلی کرده است. یکوقت من نمیروم معالجه بکنم، مریضیام سخت میشود. اینجا نباید خشنود باشم که مریضم. تازه باید بروم استغفار هم بکنم و توبه نمایم. اگر مقصر ما هستیم نه؛ اما آنجایی که مقصر نیستیم، این اشکال ندارد. دنیا است دیگر، فراز و نشیب دارد. گاهی بالا و گاهی پایین. اما بدانیم خدا حکیم بوده و تمام مقدراتش دقیق است.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
[1] . غرر الحکم و درر الکلم، ص61.