بسم الله الرحمن الرحیم

    موضوع: بهداشت جسم؛ جلسۀ 7
    تاریخ سخنرانی: 1397/10/26
    مکان سخنرانی: بیت آیت‌الله مهدوی

    4راهکار برای مریض‌نشدن
    عرض شود که مطلب اول ما راجع به این است که فرمودند: اگر 4 تا کار را انجام بدهید هیچ وقت مریض نمی‌شوید. حالا من این 4 تا کار را از اهلبیت‌(علیهم‌السلام) بیان می‌کنم. آن پزشک متخصص بیایند و خصوصیات این را بگویند که چه‌طور این  4 تا راه‌کار در سلامتی انسان مؤثر است. این خیلی مهم است.
    ان‌شاءالله این‌ها را خودتان که عمل می‌کنید به دیگران هم بگویید تا همیشه سالم باشید. من یک توصیه به جوان‌ها بکنم. بعضی جوان‌ها را می‌بینم گاهی مریض که می‌شوند به سلامتی اعتنا نمی‌کنند. این خوب نیست. ببینید درایت هر شخص و عقلش اقتضا می‌کند که... . من آن‌هایی را که مواظب باشند تا هیچ وقت مریض نشوند را می‌گویم، این‌ها دانا هستند. این دانابودن شخص است. از یک‌سرفه کردن شروع بکنید. ببینید یک جوان چطور می‎شود که مدام بخواهد سرفه بکند. خب راهکار دارد. دیگر زود بروید این را معالجه بکنید و نگذارید برای شما بماند. نگویید چیز مهمی نیست. عقل شما خیلی مهم است. بگذارید یک عاقل وقتی نگاهتان می‌کند، بگوید ایشان خیلی برای سلامتی‌اش حواسش جمع است. در دین هم همین است، آن مهم‌تر است که یک شبهه هم نگذارید در فکرتان بماند؛ حتی یک شبهه هم نماند. این نشان‌دهندۀ عقل شخص است. حالا ما چون بحثمان در بحث پزشکی است این 4 تا نکته را دقت بکنید و اهمیت بدهید.
    امیرالمومنین(علیه‌السلام) به فرزندشان امام حسن(علیه‌السلام) فرمودند: پسرم! «أَ لَا أُعَلِّمُکَ أَرْبَعَ خِصَالٍ تَسْتَغْنِی بِهَا عَنِ الطِّبِّ»[1] می‌خواهی 4 تا خصلت را یادت بدهم، 4تا ویژگی که اصلاً شما نیاز به طب نداشته باشی و تا آخر عمرت همیشه سالم باشی؟ عرض کردند: بله.
    1.پرهیز از خوردن غذا قبل از گرسنگی
    در ابتدا فرمودند: «لَا تَجْلِسْ عَلَى الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ جَائِعٌ»؛ هیچ وقت سر سفرۀ غذا ننشین مگر اینکه گرسنه باشی. گاهی وقت‌ها به هر دلیلی انسان گرسنه نیست، حالا با دلیلش کاری نداریم. گاهی مریض است، گاهی نه غذا خورده، گاهی ریزخوری کرده و یک چیزهایی را ریزخوری کرده است، حالا نه غذا، مثلاً تنقلات خورده است. این‌ها را من کاری ندارم؛ اما امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) فرمودند: 4 تا ویژگی هست که اگر انسان انجام بدهد، هیچ وقت مریض نمی‌شود. اول فرمودند: تا وقتی گرسنه نیستی و اشتها نداری سر سفرۀ غذا ننشین؛
    2.بلند شدن از سر سفره قبل از سیرشدن
    دوم فرمودند: «وَ لَا تَقُمْ عَنِ الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ تَشْتَهِیهِ» وقتی می‌خواهی از سر سفره بلند شوی، وقتی باشد که هنوز چند لقمه اشتها داری. خودتان را سیر نکنید. این سیرکردن باز برایتان ضرر دارد. اگر می‌خواهید سالم باشید، آن‌وقت که احساس می‌کنید دو سه لقمۀ دیگر یا 5 تا لقمه دیگر مانده تا سیر شوید، حالا لقمه‌اش را من دارم می‌گویم، الآن یک مقدار دیگر اشتها دارید که میل بکنید، دیگر نخورید. این اندازه برایتان کافی است. دیگر نگویید رفیق من دو برابر من خورد، من هم باید مثل او بخورم. ببینید خودتان را با کسی مقایسه نکنید. خودتان را هم با روز قبل مقایسه نکنید. نگویید دیروز من یک نان خوردم، ظهر امروز هم باید حتماً یک نان را بخورم. نه، دیروز با امروز فرق می‌کند؛ حتی دو روز با هم فرق می‌کند. اشتهای انسان گاهی  به این بستگی دارد که غذای قبلی که خورده غذای چربی بوده است؛ مثلاً گوشت خورده باشد، غذاهای زودهضم یا دیرهضم خورده باشد. این‌ها با هم متفاوت است. حتی یک شیرینی انسان می‌خورد گاهی جلوی اشتهای او را می‌گیرد و بعد می‌بیند میل ندارد. خیلی خب چرا؟ چون همان شیرینی بدن من را تقویت کرده است. خدای متعال بدن ما را طوری قرار داده که می‌فهمیم که میل داریم یا میل نداریم. آن‌وقت حالا بعضی‎ها شوخی می‌کنند، برای اینکه حالا خسته نشوید عرض می‌کنم که گفته بود معده را سه قسمتش بکن. یک قسمتش غذا، یک قسمتش هم هوا باید برود و بیاید، یک قسمتش را هم برای آب بگذار که آب که می‌خوری بالاخره آن هم جا داشته باشد. هوا هم برای این  است که چون معده می‌خواهد این غذا را بچرخاند، بالاخره می‌خواهد هضمش بکند، یک قسمتش را گفته بود هوا باشد. آن وقت یکی گفته بود که من قسمت غذایش را که غذا می‌خورم، آن دیگر سهمش است. قسمت آب را هم باز من غذا می‌خورم؛ چون می‌دانم آب جای خودش را باز می‌کند. قسمت هوا را هم من غذا می‌خورم، می‌خواهد نفس برود، می‌خواهد نرود! شوخی کرده بود.
    یکی هم برای سیر شدن است که این را هم دقت کنید. برای سیر شدن، این هم یک شوخی دیگری است. این را مرحوم پدر ما نقل می‌کردند که جمعی چهار پنج نفر رفیق بودند. این‌ها دیگر حالا بدشانسی‌شان یک شب سه جا با هم شام دعوت داشتند. گفتند عجب ما بدشانس هستیم. ای‌کاش این‌ها شب‌های دیگر بود که قشنگ می‌رفتیم شام می‌خوردیم. بعد این‌ها تصمیم گرفتند هر سه جا را بروند و کامل هم غذا بخورند. فقط با هم قرار گذاشتند که به صاحب‌خانه نگویند که ما جای قبلی هم بودیم یا داریم به جای بعدی می‌رویم که یک مرتبه چشمشان نکنند؛ چون بعضی‌ها می‌گویند: چقدر این‌ها مثلاً غذا می‌خورند! این‌ها رفتند جای اول و غذایشان را سیر خوردند و از صاحب خانه تشکر کردند. بلند شدند و جای دومی رفتند. خب جای دومی هم که رفتند صاحب‌خانه فکر کرد این‌ها گرسنه هستند. غذا آورد و آنجا هم نشستند و کامل خوردند. خب معلوم بود که خیلی به آن‌ها فشار آمد. بلند شدند و از صاحب‌خانه تشکر کردند و به جای سومی رفتند. دیگر جای سومی که می‌رفتند یکی از این‌ها خیلی پرخوری کرده بود و شکمش به‌شدت درد گرفته بود. در دالان خانۀ سومی که رسیدند، شکم این ترکید صدایی کرد و افتاد. رفقایش دیدند که اگر صدایش بالا برود که این مریض شده، خودشان نمی‌توانند شام بخورند. زود یک پتو انداختند رویش که پیدا نباشد. حالا اصلاً او مُرد. گفتند ولش کن حالا بعد می‌رویم دفنش می‌کنیم و رفتند سر سفره نشستند و همین که خوردند بعد صاحب‌خانه گفت سیر شدید؟ یکی‌شان گفت سیر آن است که در دالان است. حالا این کنایه از این شده که سیر باید حتماً صدایش دربیاید تا بگوید این سیر شده است. این روایت می‌گوید: نه تا سیر نشدی دست از غذا بکش. منتها حالا حدیث این بود که تا وقتی که هنوز اشتها داری.
    3.خوب‌جویدن غذا
    سوم فرمودند: «وَ جَوِّدِ الْمَضْغَ» این هم خیلی نکته‌ای است. فرمودند: اگر می‌خواهی همیشه سالم بمانی خوب بجو. «جوّد»؛ به معنای نیکو و «مضغ» هم به‌معنای جویدن است؛ منتها نمی‌گویند چه عددی؛ چون بعضی‌ها می‌گویند لقمه را باید  30 تا 35 مرتبه باید جوید. نه، ما عدد نداریم؛ به‌خاطر اینکه لقمه‌ها فرق می‌کند. یک نان را شما در نظر بگیرید مثلاً نانی که لواش باشد با نانی که سنگک است تعداد جویدنش با هم فرق می‌کنند. حتی مثلاً سبوس داشته باشد یا نداشته باشد. می‌بینید بعضی از غذاها اجزایش راحت در دهان باز می‌شود. لذا ما عدد نداریم؛ اما آنچه که داریم این است: «جَوِّدِ الْمَضْغَ» خوب و نیکو بجو بعد فرو بده؛
    4. دستشویی‌رفتن قبل از خوابیدن
    چهارم فرمودند: «وَ إِذَا نِمْتَ فَاعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَى الْخَلَاءِ» وقتی می‌خواهی بخوابی به دستشویی برو و روده‌های خودت را خالی کن. عجله هم نکنید. حالا این را من اضافه کردم. عجله نکنید؛ چون بول فوری بیرون می‌آید اما مدفوع فوری بیرون نمی‌آید. لذا عجله نکنید تا یک مقدار مدفوع هم خارج بشود و روده‌تان سبک شود. این برای سلامتی بدنتان خیلی مؤثر است. امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) فرمودند: اگر این 4 تا کار را انجام بدهید؛ «ِ فَإِذَا اسْتَعْمَلْتَ هَذَا اسْتَغْنَیْتَ عَنِ الطِّبِّ.» اصلاً هیچ‌وقت نیاز به طبابت و معالجه ندارید.
    یک کسی به امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) گفت که همۀ علوم در قرآن هست، مگر طب. همه چیز هست؛ اما طب در قرآن نداریم. حضرت فرمودند: «أَمَا إِنَّ فِی الْقُرْآنِ لَآیَةً تَجْمَعُ الطِّبَّ کُلَّهُ»[2] فرمودند: یک آیه در قرآن داریم که همۀ طب در این یک آیه جمع است. آن آیه چیست؟ «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»[3] خب این یک آیه است؛ اما شامل همین بندی که الآن گفتیم می‌شود. خود امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) دارند می‌گویند. می‌گویند این آیه یک چیز کلی می‌گوید که اسراف نکنید. اسراف یکی‌اش این است که من بدون اشتها سر سفره بنشینم؛ پس این اسراف می‌شود. اسراف بعدی این است که خودم را سیر بکنم تا جایی که صدایش هم شنیده بشود دیگر. خب نه انسان نباید خودش را این‌قدر سیر بکند. اسراف بعدی این است که نَجَوم. این‌ها همه اسراف است؛ «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» اسراف این است که من کاری بکنم تا بدنم مریض بشود. در حالی‌که سرم می‌شود؛ اما شب می‌گویم حالش را ندارم به دستشویی بروم. خب نه امام می‌گویند هر چقدر می‌خواهی بخوابی، آن آخر شب این دستشویی را برو. این‌ها خیلی مؤثر است. این بحث اول ما بود.
    معیار سلامتی و بیماری و موقع استفاده‌کردن از دارو
    و اما بحث دومی که داریم یک مطلبی است که خیلی نکات کنارش است و آن این است که وقتی مریض می‌شوید فوری اقدام به معالجه نکنید. فوری اقدام به داروخوردن نکنید. به قول بعضی‌ها یک پشه می‌آید از کنار سرش رد بشود، می‌گوید من مریض شدم. یک سرفه می‌کند، می‌گوید من مریض شدم، فوری معالجه بکنیم و بعد هم می‌خواهد استراحت هم بکند که مدرسه هم نرود. به‌خصوص اگر روز امتحان هم باشد که دنبال یک بهانه هم می‌گردد که مدرسه نرود. فوری می‌گوید من مریضم و می‌خوابد. نه، دستور این است وقتی مریض شدید معیار را دقت کنید. سلامتی و بیماری را شما مقابل هم بگذارید، اگر سلامتی‌تان بر مریضی‌تان می‌چربد هنوز اقدام نکنید. ببینید معیار این است که در ترازو پنجاه، پنجاه باشد. منتها تشخیص این دیگر با خودتان است. دیگر نگویید من چطوری بفهمم؟
    این دیگر با خودتان است. این چند تا عبارت را ما داریم. خیلی حدیث داریم من چندتایش را خدمتتان می‌خوانم:
    پیامبر می‌فرمایند: «مَن غَلَبَت صِحَّتُهُ مَرَضَهُ فَلا یَتَداوى»[4] کسی که صحتش بر بیماری او غلبه دارد مداوا نکند.
    امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) به یک عبارت دیگر می‌فرمایند: «لَا یَتَدَاوَى الْمُسْلِمُ حَتَّى یَغْلِبَ مَرَضُهُ صِحَّتَهُ»[5] مسلمان مداوا نکند مگر اینکه بیماری غلبه پیدا بکند؛ یعنی بر سلامتی‌اش بچربد و مسلط به او بشود بعد چرا دیگر، برود معالجه بکند.
    این یک عبارت بود و عبارت دیگر این است که معیار دوم حالا این پنجاه پنجاه زیاد معیار واضحی نیست. یک معیار دیگر این است: می‌فرماید تا وقتی بدن شما تحمل می‌کند درد را از دارو استفاده نکن. مثلاً درد دارید اما می‌گویید خیلی نیست، می‌توانم تحمل بکنم. خیلی خب، مثلاً گردنتان درد می‌کند، دستتان درد می‌کند، پایتان یا یک گوشۀ بدنتان، یک جایی درد می‎کند، می‌گویند اگر می‌توانی تحملش بکنی اقدام به معالجه نکن؛ «تَجَنَّبِ الدَّوَاءَ مَا احْتَمَلَ بَدَنُکَ الدَّاءَ»تا وقتی بدنت می‌تواند بیماری را تحمل بکند شما از دارو فاصله بگیر. «فَإِذَا لَمْ یَحْتَمِلِ الدَّاءَ فَالدَّوَاءُ»[6] وقتی نتوانستی درد را تحمل بکنی، آن‌وقت به سراغ دارو برو. خب این روایت یک استثناء دارد. استثنایش چه است؟ این است که گاهی دردها کم است، تحملش را هم دارید؛ اما برای یک بیماری بزرگ آژیر خطر است. به‌طوری‌که متخصص می‌گوید تو آپاندیست دارد مشکل پیدا می‌کند. حالا شما می‌گویید من می‌توانم تحمل  بکنم. آقا اگر آپاندیس پاره شود، اصلاً جانت درخطر می‌افتد! پس دقت داشته باشید بیماری‌هایی هست که یک اثر جزئی دارند. این لطف خدای متعال است که من تا مریض می‌شوم، اثرش می‌آید. مثلاً یک گوشۀ بدن باد می‌کند. این لطف خدا است. اگر اثر نداشت که انسان نمی‌فهمید. یک مقدار فرض کنید شکمش درد می‌کند و متخصص می‌گوید این درد احتمالاً خطر بزرگی است. الآن ما زیاد داریم سرطانی‌هایی که اثر درد در بدنش آمده و فهمیده است؛ اما اعتنایی نکرده و یک ماه بعد نزد پزشک رفته است. دکتر می‌گوید شما سرطان داری، ماه پیش اگر آمده بودی من جلویش را گرفته بودم. گذاشتی تا خوب سرطان وارد خون شده است و چه و چه، حالا آمدی! پس ملاحظه کنید 2 تا چیز شد. یک وقت دردی است که کاشف از بیماری درشت نیست، در این موقع شما همین روایت را به آن عمل بکنید؛ یعنی تا وقتی بدنتان می‌تواند تحمل بکند، جلو بروید. الآن یک نمونۀ دیگر این‌طوری را من مثال می‌زنم. گاهی وقت‌ها شما رفتید و معالجه کرده‌اید. بعد از پایان معالجه مثلاً عمل جراحی کرده‌اید. دکتر مُسکِّن می‌نویسد که شما درد کمتری را حس بکنید. خیلی خب شما اگر رسیدید به یک جایی که می‌گویید درد کم است، من می‌توانم تحمل بکنم، دیگر نمی‌خواهد مسکن استفاده بکنید. دیگر برای این که مسکن نیاز نیست. درد خاصی هم ندارید، درد تمام شد، فعلاً مثلاً اینجا یک جراحی است یا مثلاً شکم را پاره کرده‌اند، حالا وصل کرده‌اند، این سوزش شکم است. نمی‌توانید تحمل بکنید، مسکنش را بخورید که درد نکشید؛ اما وقتی می‌توانید تحمل بکنید دیگر استفاده نکنید.
    حدیث دیگر، هرکدام از این حدیث‌ها دست ما یک معیار می‌دهد و الا روایت‌های دیگر هم ما داشتیم. من این‌ها را که دارم می‌خوانم، این‌ها هر کدام یک معیار است به ما می‌دهد. می‌فرماید «مَنِ استَقَلَّ بِدائِهِ» وقتی بیماری‌تان بیماری کوچکی است. «فَلا یَتَداوَیَنَّ» مداوا نکنید. چرا؟ «فَإِنَّهُ رُبَّ دَواءٍ یورِثُ الدّاء»[7] حضرت می‌فرمایند گاهی دواها خودش بیماری‌زا است. فکر نکنید دوا همیشه خوب است، نه. خود دوا گاهی اثرات جانبی دارد و بیمارتان می‌کند. بنابراین تا وقتی بیماری کوتاه است با آن بسازید.
    جملۀ بعدی امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) می‌فرمایند:«شُربُ الدَّواءِ لِلجَسَدِ کَالصّابونِ لِلثَّوبِ؛ یُنَقّیهِ و لکِن یُخلِقُه»[8] نوشیدن دوا برای جسم مثل صابون است. صابون چه‌کار می‌کند؟ می‌فرمایند: «کَالصّابونِ لِلثَّوبِ؛ یُنَقّیهِ و لکِن یُخلِقُه» شما وقتی لباستان کثیف شده، صابون به آن می‌زنید. تمیزش می‌کند؛ اما کهنه‌اش هم می‌کند. ما فقط به تمیزی صابون نگاه می‌کنیم. نه، صابون که زدید، این چرک لباس را چه‌کار کرد؟ از بین برد، اما کهنه‌اش هم کرد. برای دوا ببینید امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) این مثال‌ها را چقدر زیبا بیان کردند. می‌فرمایند: دوا این است. فکر نکنید دوا همیشه برای شما نافع است، نه. بیماری را از شما دور می‌کند، مثل صابون است؛ اما جسمتان را فرسوده می‌کند.
    جملۀ دیگر می‌فرمایند: «امْشِ بِدَائِکَ مَا مَشَى بِکَ‏»[9] تا وقتی درد با تو می‌سازد، تو هم با او بساز. زود نمی‌خواهد اقدام به معالجه بکنی.
    جملۀ بعدی می‌فرماید: وقتی که دوران بیماری‌تان گذشت که پزشکان به آن طول درمان می‌گویند، این طول درمان یک مقدار سربالایی دارد، بعد صاف می‌شود، بعد در سرازیری می‌افتد و رو به صحت می‌رود، این‌طوری است دیگر. آن وقت که رو به سربالایی است خب معالجه می‌کنید. آن وقت که صاف شد و افتاد در سرازیری به آن چه می‌گوییم؟ می‌گوییم آثار صحت نمایان شد؛ یعنی فهمیدید که در سرازیری افتاده است و رو به خوب شدن است. امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) می‌فرمایند از آن لحظه به بعد که در سرازیری افتادید، دیگر معالجه را قطعش کنید. خوب این عبارت‌ها را دقت کنید. حالا باید متخصصین این‌ها را توضیح بدهند که این‌ها چه نکات زیبایی درونشان است.
    امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «مَنْ ظَهَرَتْ صِحَّتُهُ عَلَى سُقْمِهِ» کسی که صحتش بر بیماری‌اش ترجیح داده شد؛ یعنی ظاهر شده که دارد سالم می‌شود؛ اما «فَشَرِبَ الدَّوَاءَ» باز هم آمد دوا خورد، «فَقَدْ أَعَانَ عَلَى نَفْسِهِ‏»[10] این کمک به ضرر خودش کرده است.
    و جملۀ آخر امام هفتم‌(علیه‌السلام) می‌فرمایند[11]: «ادْفَعُوا مُعَالَجَةَ الْأَطِبَّاءِ مَا انْدَفَعَ الدَّاءُ عَنْکُمْ»؛ سراغ پزشک نروید تا وقتی که عرض شود که بیماری از شما مندفع است. اندفاع یعنی خودبه‌خود از شما دارد فاصله می‌گیرد. تا وقتی بیماری به جِد سراغتان نیامده شما هم نمی‌خواهد به سراغ طبیب  بروید. چرا؟ مثالش را دقت کنید. امام هفتم‌(علیه‌السلام) می‌فرمایند: سراغ طبیب که می‌روید، از طبیب‌های جلسه عذرخواهی می‌کنم، بالاخره دوباره من اینجا کسی را نمی‌گوییم. دوباره یک عزیزی، یک نامه می‌نویسد و می‌گوید شما فلانی را گفتید. نه من این‌ها را نمی‌گویم. امام هفتم‌(علیه‌السلام) می‌فرمایند: سراغ طبیب رفتن به منزلۀ بِنا است. سراغ بنا که می‌روید «قَلِیلُهُ یَجُرُّ إِلَى کَثِیرِهِ.» تیشه را که بند می‌کند، اول می‌گوید که تیشه را می‌آید می‌گذارد و یک‌جا را می‌کَند و بعد می‌گوید آنجا را باید درست کنی، آنجا را هم باید درست کنی و هیچ چیز. ما زیاد سراغ داریم که بنا اول می‌گوید که مثلاً ما چند متر... . همین امروز یک نامه‌ای داشتم می‌خواندم که نوشته بود بنا به ما گفت که مثلاً 5 میلیون بیشتر خرج این نیست؛ اما همین که آمد شروع کرد، می‌بینم تا حالا ده سیزده میلیون خرج شده و هنوز هم می‌گوید چقدر دیگر هم باید بدهید. امام هفتم‌(علیه‌السلام) می‌فرمایند: سراغ طبیب رفتن هم همین است. حالا نمی‌خواهد طبیب دست شما را بند بکند؛ اما این‌طور می‌شود دیگر. این هم فرمود مثل بنا می‌ماند. خدا ان‌شاءالله به همه‌تان سلامتی بدهد از آن سلامتی‌هایی‌ که طول عمر پیدا بکنید. همیشه سالم باشید به شرطی که سلامتی‌تان را در مسیر دین خرج بکنید، ان‌شاءالله، ان‌شاءالله از یاران امام زمان‌(علیه‌السلام) باشید.

    «اللهم صل علی محمدٍ و آل محمد و عجل فرجهم»


    [1] . بحار الانوار، ج59، ص267.

    [2] . الدعوات، ص75.

    [3] . اعراف، 31.

    [4] . الإصابة، ج7، ص204.

    [5] . بحار الانوار، ج59، ص70.

    [6] . بحار الانوار، ج59، ص66.

    [7] . دانشنامه احادیث پزشکی، ج1، ص90.

    [8] . شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج20، ص300.

    [9] . نهج‌البلاغه، ص472.

    [10] . بحار الانوار، ج59، ص65.

    [11] . وسائل الشیعه، ج2، ص409.

     

     

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار