بسم الله الرحمن الرحیم

    موضوع: بهداشت جسم؛ جلسۀ 11
    تاریخ سخنرانی: 1397/12/15
    مکان سخنرانی: بیت آیت‌الله مهدوی

    رابطۀ غصه با نابینایی
    عرایضی دربارۀ بهداشت بدن داریم. در این جلسه یک مطلب دربارۀ این است که غصه از چیزهایی است که بدن را نحیف، پیر و بیمار می‌کند و در نهایت عمر را کوتاه می‌کند. بیماری برای انسان می‌آورد و در آیۀ 84 سورۀ یوسف یک جمله‌ای دارد که علم پزشکی امروز باید آن را اثبات بکند. ما حدود 15 سال پیش شاید هم بیشتر به پزشکان متخصص چشم که هنوز هم بخشی‌شان هستند، عرض کردم که این آیۀ شریفه را شما وظیفه دارید بررسی کنید که چطور غصه سبب کوری چشم می‌شود. آیۀ شریفه این است: «وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ یا أَسَفى‏ عَلى‏ یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ» حضرت یعقوب(‌سلام‌الله‌علیه) وقتی دیدند بچه‌هایشان نااهل هستند و نمی‌پذیرند، راه صداقت را  و توصیه و موعظه را قبول نمی‌کنند و کتمان حقیقت می‌کردند. نمی‌گفتند ما چه بلایی سر یوسف آوردیم. تازه به او می‌گفتند چرا این‌قدر نام یوسف را تکرار می‌کنی، فراموشش کن. حضرت یعقوب‌(سلام‌الله‌علیه) از این‌ها روی برگرداندند و گفتند ای وای و تأسف از دوری یوسف «یا أَسَفى‏ عَلى‏ یُوسُفَ» و چشمانشان از حزن نابینا شد. این کلمۀ از، اینجا به معنای منشأ است مثل اینکه می‌گوییم فلانی از سرطانی که گرفت فوت شد؛ یعنی سرطان عامل فوت او شد. کلمۀ از که به او می‌گوییم «مِن نشویه» است. در عربی گاهی این است. این نکته را می‌خواهم بگویم. علم پزشکی امروز به این نکته هنوز نرسیده است. «وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ» دو چشم او سفید شد از غصه‌ای که داشت. به پزشکان گفتم این‌ها جوابی برای ما نداشتند و تازه اولین بار بود که با این سؤال مواجه می‌شدند؛ اما خب الآن بیش از 15 سال هم هست که گذشته ولی هنوز جوابی پیدا نکرده‌اند.
    حالا پزشک عزیزمان امشب هنوز نیامدند. نمی‌دانم که می‌توانند این مطلب را اثبات بکنند و این را بیان بکنند که چطور غصه سبب نابینایی چشم می‌شود. «فَهُوَ کَظیمٌ» می‌فرماید که این جناب یعقوب همین‌طور غصه گلوی او را فشار می‌داد. ما اجمالاً از آیه این را می‌فهمیم که غصه‌ای که ایشان می‌خورد سبب کوری چشم او شد؛ اما علم امروز باید بیاید این آیه را تفسیر بکند. ما استمدادمان از پزشکان این است که بیایند این آیات و روایاتی که ما اینجا بررسی می‌کنیم و صحبت می‌کنیم، این را یا حل بکنند یا بگویند هنوز ما به این مسئله نرسیدیم؛ چون ما اطلاعی از تخصص آن‌ها نداریم. اما این مطلب را عرض می‌کنم بیش از 15 سال پیش من گفتم به آقایان پزشکی که متخصص چشم بودند.
    اما چند تا روایت هم در این زمینه عرض می‌کنم. فرمود: «مَنْ کَثُرَ هَمُّهُ»؛ کسی که غصۀ او زیاد شد، «سَقِمَ بَدَنُهُ»[1] بدن او بیمار می‌شود. یعنی فکری که ناراحت هست روی سلامتی بدن تأثیر می‌گذارد و سلامتی را از او می‌گیرد. این سیستم بدن که باید سالم حرکت بکند و کار بکند این معیوب می‌شود و در نهایت شخص مریض می‌شود. البته جوان تا یک حدی بدنش چون قوی است مقاومت می‌کند و این بیماری‌ها را از خودش دور می‌کند. لذا این‌طور نیست تا یک کسی غصه خورد بلافاصله مریض بشود؛ اما تأثیر منفی را در نهایت دارد. این یک چیز طبیعی است. هم‌چنین می‌فرمایند: «الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ‏»[2] غصه نصف پیری است. نصف دیگرش هم عوامل دیگر است که مثلاً غذای مناسب نمی‌خورد یا مشکلاتی که ممکن است در اثر تصادف برایش به وجود بیاید؛ اما نصف پیری نتیجۀ غصه‌ها است.
    رابطۀ غصه با چاقی و لاغری
    فرمودند: «الْهَمُّ یُذِیبُ الْجَسَدَ»[3] غصه جسد را ذوب می‌کند. در یک شرایطی بدن چاق می‌شود؛ چون سیستم بدن درست کار نمی‌کند. در یک شرایطی لاغر می‌شود. آن شرایطی که چاق می‌شود مربوط به انسان فکور است. انسانی که عقل زیاد داشته باشد، غصۀ زیادی که می‌خورد این غصه‌ها سبب چاقی بدن او می‌شود. انسان‌هایی که اهل تفکر نیستند و بی‌خیال هستند و همه‌اش دنیایی هستند و عقل کمی دارند، این‌ها غصه سبب ذوب بدنشان می‌شود؛ «الْهَمُّ یُنْحِلُ الْبَدَنَ»[4] می‌گوید غصه نحیف می‌کند بدن را یا فرمودند: «الهم یهدم الجسد» غصه جسد را خراب می‌کند؛ یعنی جسم را از بین می‌برد.
    روایتی هم از امیرالمؤمنین‌‌(علیه‌السلام) در بحارالانوار است. این روایت را علامه مجلسی آنجا نقل می‌کنند، جلد 62 صفحۀ 271. می‌فرمایند 4 تا کلمه است که اگر این 4 کلمه را شخص بقراط یا جالینوس که این‌ها از حکما بودند، اگر این‌ها می‌گفتند 100 نفر فوری کاغذ باز می‌کردند و کاغذ خودشان را به آن 4 تا کلمه زینت می‌دادند. خیلی انسان غصه می‌خورد که امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) دارند این حرف را می‌زنند. ما بگوییم خب طوری نیست. می‌گوییم طلبه هنوز قلم و کاغذ دستش نیست و همین‌طور با مطالب علمی خیلی ضعیف برخورد می‌کند. این نشان می‌دهد این فعال نیست و برای مطالب علمی ارزش قائل نیست. آدم‌های این‌طوری به جایی هم نمی‌رسند و به مطالب علمی اهمیت نمی‌دهند. آینده‌شان از حالا مشخص است. حالا چه در حوزه و چه در دانشگاه درس می‌خواند؛ اما مطلب علمی را مهمش نمی‌داند. آن‌هایی که مهم می‌دانند اولین کارشان یادداشت است. کار بعدی‌شان مذاکره است، فقط یادداشت نیست. یعنی مرتب بحث می‌کنند. هرجا می‌نشینند روی همان مطلب صحبت می‌کنند، این را تثبیتش می‌کنند و زوایایش را باز می‌کنند. برای همدیگر نقل می‌کنند. گاهی سؤالات به ذهنشان می‌رسد. مجدداً می‌روند این را مطرح می‌کنند، به جای اینکه بنشینند مباحث گرانی و نمی‌دانم چه را در جلسه‌ها...، دیدید گاهی افراد فکر دنیایی دارند. تا زبانش را باز می‌کند مشخص می‌کند که در درونش چه می‌گذرد. آن‌که اهمیت به مطلب علمی می‌دهد، مطلب علمی را حفظ می‌کند. حفظ می‌کند یعنی یادداشت می‌کند نه به حافظه بسپارد. این اشتباه است که ما می‌گوییم حفظ یعنی حافظه نه، آن‌ که تازه یادش می‌رود. حفظ یعنی نوشتن. آن‌وقت این را امیرالمؤمنین(‌علیه‌السلام) دارند می‌گویند. عوض اینکه بگویند من حجت خدا هستم و دارم به شما می‌گویم همۀ این‌ها را یادداشت بکنید، به نفعتان است. دارند از بقراط می‌گویند و جالینوس که اگر آن‌ها می‌گفتند 100 نفر قلم و کاغذها را درمی‌آوردند و یادداشت می‌کردند. می‌خواهند بگویند شما چرا این‌طور نیستید. «أَرْبَعُ کَلِمَاتٍ فِی الطِّبِّ لَوْ قَالَهَا بُقْرَاطُ أَوْ جَالِینُوسُ» اگر آن دو نفر می‌گفتند، در حضورشان 100 تا برگه حاضر می‌شد. «ثُمَّ زَیَّنَهَا بِهَذِهِ الْکَلِمَاتِ» و شروع می‌کردند این 4 جمله را یادداشت می‌کردند. حالا یکی‌اش که مربوط به حالا بحث ما هم هست این را دقت بکنید.
    پرهیز از سرمای اول زمستان و استقبال از سرمای اول بهار
    امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِی أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِی آخِرِهِ»؛ سرما را اولش که پاییز تمام می‌شود، اول زمستان وارد می‌شود این سرما را از آن پرهیز بکنید و آن سرمایی که در آخر است یعنی آخر اسفند و اوایل بهار می‌شود، آن‌وقت هم هنوز یک مقداری سرما هست؛ مثل تقریباً زمان حالا، آن را می‌فرمایند بروید به سراغش و استقبال بکنید. آن سرما را سعی کنید به بدنتان وارد بشود. هردویش سرما است. مثلاً روی درجه عرض بکنم. فرض کنید هردویش 10 درجه باشد، یعنی سردی هوا 10 درجه است. می‌گویید هوا سرد است. آن سردی 10 درجه در اول زمستان را از آن فاصله بگیرید و نگذارید به بدنتان وارد بشود. اما 10 درجۀ آخر اسفند و اول بهار را سعی کنید از آن استقبال بکنید. فرمودند: «فَإِنَّهُ یَفْعَلُ فِی الْأَبْدَانِ کَفِعْلِهِ فِی الْأَشْجَار» این سرما همان کاری را با بدن می‌کند که با درختان می‌کند. با درختان چه می‌کند؟ «أَوَّلُهُ یُحْرِقُ وَ آخِرُهُ یُورِقُ»[5] سرمای اول آتش می‌زند. آن سرمای اول زمستان را دیدید که با درخت‌ها چه می‌کند؟ همۀ برگ‌هایش را پایین می‌ریزد. این سرما با درخت که این کار را می‌کند، با بدن شما هم همین کار را می‌کند. لذا نگذارید این سرما به بدنتان آسیبی وارد بکند. اما آخر این سرما که در آخر اسفند و اول بهار است آن سرما «یورق» یعنی برگ درخت را می‌رویاند. سرما است اما مقدمۀ این است که کم کم می‌بینید درختان دارد سبز می‌شود. فرمودند همان کاری که سرما با طبیعت دارد می‌کند، شما هم دقت بکنید این کار را رعایت بکنید. این یکی از نکات حکیمانه است. یک مطلب دیگری را هم پشت این صحنه عرض بکنم. آن سرمای اول که 10 درجه حالا مثال زدیم اگر کسی سرما بخورد سرمایش طولانی می‌شود. چون اول زمستان است پشتش 10 درجه 8 درجه، 6 درجه می‌شود و کم‌کم مدام دارد کم می‌شود. فرض کنید شخص آن موقع یک سرماخوردگی در آخر پاییز پیدا بکند. اگر مواظبت از خودش نکند  و سرما بخورد این سرما بعد از چند ماه استمرار پیدا می‌کند و این همان است که به دنبالش فرمودند برگ درختان را می‌ریزد. با بدن هم همین کار را می‌کند؛ اما 10 درجۀ آخر اسفند مثل حالا به عکس است. 10 درجه‌ای است که اگر این سرما وارد بدنتان بشود باعث شادابی بدنتان می‌شود. یعنی بدنتان را از کسالت درمی‌آورد. دو سه ماه بوده که مدام بدن را گرم نگه داشتید و در این گرم نگه داشتن قوز کردید، ورزش نکردید، حرکت نداشتید لذا می‌گویند سعی کنید خودتان را آزاد بکنید. پشت این 10 درجه هم 12 و 14 هست؛ یعنی مدام حرارت کم‌کم زیادتر می‌شود. نگران این جهت نباشید، فقط حالا این معنایش این نیست که سرما بخورید، این دارند... . دقت می‌کنید این نکته را امام دارند می‌گویند.
    چند تا روایت هم هست حالا من یکی‌اش را خدمتتان گفتم که ببینید امام‌(علیه‌السلام) می‌گویند این‌ها برای بدنتان خیلی نافع است. چند چیز هم باز در روایات متعدد آمده که باعث خرابی بدن یا حتی کشته شدن بدن می‌شود. یعنی شخص حتی ممکن است بمیرد. بعضی از این‌ها را چون در مباحث گذشته خدمتتان گفتم، این روایت‌ها مشترک است لذا این‌ها را تکرارشان نمی‌کنم. یک دو موردش را عرض می‌کنم:
    ضرر حمام‌رفتن با شکم پر
    امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «دُخُولُ الْحَمَّامِ عَلَى الْبِطْنَةِ»[6] آن‌وقت که شکم سیر است اگر کسی حمام برود، این خیلی ضرر دارد و چه بسا ممکن است باعث کشته شدنش هم بشود. حالا اگر هم کشته نشود، خیلی برای او ضرر دارد و بدن را خراب می‌کند.
    ضرر خوردن گوشت خشکیده و فاسد
    یکی هم «أَکْلُ الْقَدِیدِ الْغَابِّ» خوردن گوشت خشکیده‌ای که فاسد شده است. در عبارت‌هایی که جلسه‌های قبل داشتیم گوشت خشکیده را نهی کرده بودند که پخته شده؛ اما خشک شده و زمان زیادی از آن گذشته است. این را گفتند استفاده نکنید، چرا که زود فاسد شده و مشکل پیدا می‌کند. اما در این روایت می‌گوید اگر فاسد هم شده باشد «غاب» به معنای فاسد است، می‌گوید اگر فاسد باشد دیگر این خیلی برای بدن ضرر دارد. انواع میکروب‌ها در آن است و نافع نیست، تازه بد هم هست.
    مزایای خوردن انار و آب نیمه‌گرم
    اما آخرین عرضی که امشب داریم را می‌فرمایند 2 تا چیز صالح داریم که اگر وارد معدۀ کسی که ناصالح است بشود برایش مفید است و معده‌اش را صالح می‌کند و عکسش 2 چیز فاسد داریم که اگر وارد معدۀ سالم هم بشود معده را خرابش می‌کند. این 4 چیز را دقت کنید و سعی کنید از آن 2 چیز صالح خوب استفاده کنید و از آن 2 چیز فاسد هم استفاده نکنید مگر راهکارهای خودش را که این‌ها همه راهکارهای علمی دارد. تعبیر امام صادق(علیه‌السلام) است: «شَیْئَانِ صَالِحَانِ» 2 چیز صالح است که «لَمْ یَدْخُلَا جَوْفَ وَاحِدٍ قَطُّ فَاسِداً إِلَّا أَصْلَحَاهُ»[7]؛ 2 چیز صالح است که وارد شکم کسی که فاسد شده است نمی‌شود مگر اینکه شکم فاسد او را اصلاحش می‌کند. این 2 چیز چه است؟ یکی رمان، یعنی انار است. از انار به خوبی استفاده بکنید. حالا باز معنایش این نیست که زیاده‌روی بکنید. بعضی‌ها فکر می‌کنند که حالا تا یک چیزی خوب است، یعنی باید خیلی بخورند، نه. این میوه از میوه‌های خاصی است که متأسفانه جوان‌ها کمتر رغبت می‌کنند استفاده کنند، به لحاظ حوصله‌ای که ندارند صبر ندارند. شهید اول نارنگی است و شهید دوم هم پرتقال یا موز و این‌ها است و به انار که می‌رسد دیگر هیچ چیز، اصلاً استفاده نمی‌کنند و می‌گویند حوصله نداریم. در حالی‌که انار این اندازه ارزشمند است؛ حتی می‌گوید معده‌ای که فاسد است اگر انار وارد آن بشود آن را اصلاحش می‌کند. یکی هم «الْمَاءُ الْفَاتِرُ» آب نیمه گرم است. این را من توصیۀ دائمی به شما می‌کنم که همیشه سعی کنید آب حدود 37 درجه‌ای که حرارت معده هست را بیاشامید. حرارت داخل بدن که 37 درجه است، آبی را هم که میل می‌کنید حدوداً همین درجه باشد. نفس انسان زیاد میل ندارد. نفسش می‌خواهد آب خنک باشد و به خصوص آب یخ باشد و بعضی جوان‌ها هم می‌گویند تگری می‌خواهیم باشد. این خیلی برای معده ضرر دارد به خصوص صبح. صبح ضرر بیشتری دارد، چرا که بدن گرم است و از رختخواب بلند می‌شود، التهاب دارد تشنه‌اش است. یک مرتبه می‌آید آب سرد را برمی‌دارد و می‌خورد. شما روی بدن خودتان یک استکان آب بریزید ببینید چه می‌شود. خب احساس می‌کنید دیگر. آن وقت دارید این آب را وارد معده‌تان می‌کنید که قطعاً ضرر دارد. آن‌وقت بعضی فکر می‌کنند آب نیمه‌گرم آن تشنگی را تأمین نمی‌کند در حالی‌که این‌چنین نیست. عذر می‌خواهم یک مقدار من واضح‌تر حرف بزنم. این آب خنک شهوت است. ما فکر می‌کنیم شهوت فقط شهوت جنسی است نه، شهوت خورد و خوراک هم یکی‌اش این است که می‌گوید من به دهانم طعم نمی‌کند، حتماً باید آب خنک باشد. باید جگرم خنک بشود و نمی‌دانم چه. این شهوت است نباید خودمان را به این شهوت‌ها عادت بدهیم. این نفس است، عقل نیست و راهش هم دو سه روز بیشتر نیست. دو سه روز شما آب جوش میل بکنید نه آب جوشی که حالا زبانتان بسوزد. منظورم این است که آب جوش درست کنید و بردارید، بگذارید یک مقداری که خنک شد همین سی، سی و پنج درجه که خنک شد، دیگر تحملش را دارید، راحت میل بکنید. مرتب این‌طوری آب میل بکنید. اصلاً بدنتان دیگر به آب نیاز ندارد و کاملاً هم مفید است. در این روایت امام صادق‌(علیه‌السلام) می‌فرمایند حتی معده‌ای که فاسد است این آب نیمه‌گرم، آب فاتر این چنین مفید است که اصلاح می‌کند و معده را صالحش می‌کند. آب فاتر آب نیمه‌گرم را می‌گویند.از آن طرف بعضی‌ها را هم دیدم که مثلاً آب جوش یا چای داغ را برمی‌دارد می‌خورد. این‌ هم باعث سرطان می‌شود. در روایت‌ها از این‌ها نهی هم شده و این را هم مواظب باشید که هیچ وقت این کار را نکنید. به‌خصوص اینکه انسان می‌فهمد دیگر. خدای متعال حس بدن را در دهانش گذاشته می‌فهمد که این آب داغ است. خیلی خب آب داغ خیلی ضرر دارد، آب سرد هم خیلی ضرر دارد لذا بین این دو را ملاحظه بکنید که سوزندگی نداشته باشد و همان که می‌گویم سی، سی و پنج درجه کافی است. دیگر وقتی که احساس می‌کنید در دهانتان می‌گذارید هیچ سوزش خاصی ندارد، این‌طوری میل بکنید و در خوردن عجله نکنید.
    فاسد شدن معدۀ سالم با پنیر و گوشت خشکیده
    2 چیز را هم امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند که فاسد است و اگر وارد معده بشود معدۀ سالم را هم خرابش می‌کند؛ «الْجُبُنُّ وَ الْقَدِیدُ» یکی پنیر است. پنیر تنها بخواهد همین‌طور خالی بخورد، این برای بدن ضرر دارد. آن‌وقت برای رفع ضررش خوردن گردو گفته شده است. پنیر را با یکی دو تا دانه گردو که همراه بکنید دیگر مشکلی ندارد و یکی هم غدید که همان گوشت خشکیده است که همین امشب باز رویش صحبت داشتیم. جلسه‌های قبل هم رویش صحبت داشتیم.

    «و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»


    [1] . تحف العقول، ص58.

    [2] . نهج البلاغه، ص495.

    [3] . غرر الحکم و درر الکلم، ص56.

    [4] . غرر الحکم و درر الکلم، ص31.

    [5] . الدعوات للراوندی، ص75.

    [6] . الکافی، ج6، ص314.

    [7] . الکافی، ج6، ص314.

     

     

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار