بسم الله الرحمن الرحیم

تبیین بیانیه گام دوم انقلاب؛ جلسه11
1398/01/19
حوزه علمیه صدر بازار اصفهان-درس خارج فقه

ادامۀ بیانیۀ گام دوم انقلاب است. دو مطلب را در این ادامه باز بیان می‌کنیم. یکی اینکه رهبری معظم در این قسمت جوانان را محور تحقق پیشرفت نظام در آینده می‌دانند که اگر بخواهد نظام در آینده پیشرفت پیدا بکند، محورش جوان‌ها هستند و البته این معنایش این نیست که دیگران مؤثر نیستند. محور جوان‌ها هستند و پیشرفت آینده هم می‌فرمایند به دشواری گذشته نیست. در چهل سال گذشته خیلی فراز و نشیب‌های سختی داشتیم؛ چون اول کار بود، تجربه هم از حکومت اسلامی نداشتیم و اولین بار بود. الآن اگر در عراق بخواهد حکومت اسلامی پیاده بشود، آن‌ها تجربۀ ما را دارند؛ مثل بسیجشان که وقتی راه افتاد، تجربۀ ما را داشتند؛ اما ما از هیچ جایی تجربه نداشتیم. این الهام به قلب شریف حضرت امام بود که یک مرتبه به دلشان الهام افتاد که علاوه بر اینکه ارتش داریم، سپاه داریم، بسیج هم داشته باشیم، بسیج مردمی، همه بیایند. فرمودند: ما باید 20 میلیون بسیجی داشته باشیم. الآن وقتی فکرش را می‌کنیم می‌بینیم چه عبارت دقیقی به زبان ایشان جاری شده است.
عبارت رهبر معظم این است: «اما راه طی شده فقط قطعه‌ای از مسیر افتخارآمیز به سوی آرمان‌های نظام جمهوری اسلامی است. دنبالۀ این مسیر که به گمان زیاد، به دشواری گذشته‌ها نیست باید با همت و هوشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان طی شود. مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعالان جوان، در همۀ میدان‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بین‌المللی و نیز از عرصه‌های دین و اخلاق و معنویت و عدالت باید شانه‌های خود را به زیر مسئولیت دهند. از تجربه‌ها و عبرت‌های گذشته بهره گیرند. نگاه انقلابی و روحیۀ انقلابی و عمل جهادی را به کار بندند و ایران عزیز را الگوی کامل نظام پیشرفتۀ اسلامی بسازند.»
منظور رهبر معظم پیرزدایی نیست که در دیدار با خبرگان این را اشاره کردند و چیزهای اضافه‌ای هم بود که دیگر صدا و سیما پخش نکرد. در جلسه‌ای که خدمتشان بودیم به آیت الله جنتی اشاره کردند. گفتند اگر پیرزدایی باشد، ما که ایشان را نمی‌خواهیم رد بکنیم. خب افراد جلسه خندیدند. قطعاً منظور پیرزدایی نیست. توجه داشته باشید بالاخره پیرها هم مؤثرند؛ اما سرعت کار جوان خیلی بیشتر است. آن کار اصلی را جوانان جلو می‌برند. الآن خود ما روحانیون وقتی می‌خواهیم موعظه بکنیم «علیکم بالاحداث» را به یکدیگر توصیه می‌کنیم؛ چون آن‌هایی که خوب می‌توانند کار را پیش ببرند، اینجا دین منظور است. دین را چه کسانی می‌توانند جلو ببرند؟ همیشه همین‌طور بوده است. حادثۀ کربلا را ببینید هفتاد و دو نفرند که اکثرشان جوان هستند. آن‌هایی که انقلاب را ایجاد کردند و آینده‌اش هم همین است. در ظهور امام زمان(علیه‌السلام) جوان‌هایی که در رکاب حضرت‌اند این‌ها هستند که به شدت کار را جلو می‌برند. یک اعتکاف اگر شما گذاشته باشید و خودتان نظارت کرده باشید می‌بینید. در اعتکاف عمدۀ بارش را جوان‌ها به دوش می‌گیرند. کار را آن‌ها می‌کنند. وقتی سن گذشت و یک مقدار بالا رفت، حسن فاعلی دارد، می‌خواهد خدمت بکند اما حسن فعلی ندارد، نمی‌تواند. جوان سرعت جهشی و پرشی و یورشی دارد. این سه تا ویژگی حرکت جوان است که وقتی بخواهد نماز شب بخواند، از شب تا صبح احیا می‌گیرد؛ اما همین جوان پنجاه سال بعدش نمی‌تواند، اصلاً در توانش نیست. می‌خواهد روی پایش بایستد، دیگر نمی‌تواند؛ البته ثواب را خدا به او می‌دهد. این را روایت دارد؛ اما حرکت دیگر نیست. لذا همیشه توصیه می‌کنیم هرچه می‌خواهید به امام زمانتان نزدیک شوید در دوران جوانی باشد و هر کسی بارش را بسته در همان ایام بسته است. یک‌وقت فکر نکند در جوانی گناهانش را خوب بکند، بعد در دوران پیری توبه کند. دیگر نمی‌تواند راه را طی بکند. آن‌وقت که سرعت سیر است این است. الآن نظام ما هم همین است. پس اینکه رهبر معظم روی جوان‌ها دارند تأکید می‌کنند، منظورشان پیرزدایی نیست که یکی از آقایان این کار را اشاره کرده بود و ایشان بلافاصله تصحیح کردند، گفتند: منظورم این نیست.
مطلب بعدی‌شان: «این نیروی انسانی مهم‌ترین ظرفیت کشور است.» ظرفیت مادی هم داریم؛ اما نیروی انسانی این خیلی مهم است که ما در همۀ بخش‌ها و رشته‌های علمی نیروی مستعد و آماده داریم، عبارت این است: «نکتۀ مهمی که باید آینده‌سازان در نظر داشته باشند این است که در کشوری زندگی می‌کنند که از نظر ظرفیت‌های طبیعی و انسانی کم‌نظیر است و بسیاری از این ظرفیت‌ها با غفلت دست‌اندرکاران تاکنون بی‌استفاده یا کم استفاده مانده است. همت‌های بلند و انگیزه‌های جوان و انقلابی خواهند توانست آن‌ها را فعال و در پیشرفت مادی و معنوی کشور به معنی واقعی جهش ایجاد کنند. مهم‌ترین ظرفیت امیدبخش کشور، نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی است. جمعیت جوان زیر 40 سال که بخش مهمی از آن نتیجۀ موج جمعیتی ایجادشدۀ در دهۀ 60 است. فرصت ارزشمندی برای کشور است. 36 میلیون نفر در سنین میانۀ 15 و 40 سالگی نزدیک به 14میلون نفر دارای تحصیلات عالی، رتبۀ دوم جهان در دانش‌آموختگان علوم و مهندسی، انبوه جوانانی که با روحیۀ انقلابی رشد کرده و آمادۀ تلاش جهادی برای کشورند و جمع چشمگیر جوانان محقق و اندیشمندی که به آفرینش‌های علمی و فرهنگی و صنعتی و غیره اشتغال دارند. این‌ها ثروت عظیمی برای کشور است که هیچ اندوختۀ مادی با آن مقایسه نمی‌تواند شد.»
من یک گزارشی را در اخبار دیدم. خبرنگار از جوانی که رفته بود برای کمک به سیل‌زدگان پرسید از کجا آمدی؟ جواب خیلی قشنگی داد گفت: مهم نیست که ما از کجا آمدیم. ما از ایران آمدیم هرجا هم که نیاز باشد می‌رویم و حضور پیدا می‌کنیم و همۀ ایران برای ما یکی است. اصلاً نگفت که من از کجا آمدم. ببینید این‌ها برای ما خیلی ارزشمند است که وقتی در اصفهان یا مثلاً در هر شهری حالا من اصفهان را می‌گویم چون اینجا را ما می‌بینیم، وقتی اعتکاف گذاشته می‌شود می‌بینیم هزاران نفر، حدود هشتاد هزار نفر در اصفهان در اعتکاف شرکت می‌کنند. من در خیلی از مساجدش را هم رفتم دیدم که اکثراً همان نیروهای جوانی هستند که بالاخره زمینه‌های گناه برای جوان خیلی فراهم است اما فعلاً آمده در اعتکاف و در مسجد نشسته و با خدا دارد حرف می‌زند. زمان طاغوت عکس این بود. اصلاً جوان اگر نماز می‌خواند مسخره‌اش می‌کردند؛ اما الآن تشویقش می‌کنند.
یک نکته‌ای را هم راجع به خودمان عرض بکنم و آن این است که تحصیل علم در جوانی، تحصیل قوۀ اجتهاد در جوانی، این‌ها را اگر گذاشتید یک مقدار زمان گذشت خیلی سخت می‌شود. تمام بزرگان را بروید بررسی کنید. این بزرگان را ما در سن بزرگی‌شان را داریم نگاه می‌کنیم. آن‌ها در سن جوانی تلاش جدی داشتند. آیت الله عظمای خویی، آیت الله عظمای میلانی شب‌ها در سن جوانی نه در سن دورۀ مرجعیتشان، مباحثه می‌کردند. اینکه دارم می‌گویم سنشان از شما هم شاید کمتر بوده است. شب  درس میرزای نائینی می‌رفتند. درسشان حالا در عراق چون هوا خیلی گرم بوده است بعد از نماز مغرب و عشا درس می‌گفتند. وقتی از درس بیرون می‌آمدند همین‌طور در راه با هم بحث می‌کردند. این دو هم مباحثه‌ای تا درب خانه بحث می‌کردند. اول خانۀ آیت الله میلانی  بوده است. همان جا درب خانه، در کوچه بحث را ادامه می‌دادند. خب گاهی بحث تمام می‌شد و خداحافظی می‌کردند و به خانه می‌رفتند و ایشان هم جلوتر می‌رفتند. اما مکرر می‌گویند اتفاق می‌افتاد که مباحثه‌شان تا صبح طول می‌کشید و اصلاً خسته نمی‌شدند. شور بحث ببینید چه بوده است که بحث را می‌کردند و به جلو می‌رفتند. یک مرتبه پنج ساعت داشتند با هم بحث می‌کردند، اذان صبح می‌شد. دیگر می‌رفتند نماز صبحشان را می‌خواندند و بعد خداحافظی می‌کردند و به خانه می‌رفتند. یک شب هم می‌گویند همان جا درب خانۀ آقای میلانی داشتیم با هم بحث می‌کردیم. حواسمان نبود که صدایمان بالا رفته بود. همسایه بعد از چند ساعت در را باز کرد و گفت حاج آقا ما می‌خواهیم بخوابیم و صدایتان مزاحم ماست و این‌ها تازه متوجه شده بودند که در بحث با هم این‌طور بودند. بحث می‌کردند. این شور بحث این‌ها را به قوۀ اجتهاد می‌رساند؛ اما چیزی که من بارها به شما گفتم فوق آن چیزی است که آیت الله العظمی میلانی و خویی انجام می‌دادند. این را دیگر آن‌ها انجام نمی‌دادند. الآن شما اگر این را انجام بدهید زودتر به درجۀ اجتهاد می‌رسید که آن پیش‌مباحثه است. ببینید این نکته را آقایان به آن دسترسی نداشتند. بعد از بحث می‌ایستادند شب تا صبح بحث می‌کردند. کسی نبود به آن‌ها بگوید؛ اما به ما گفتند. مرحوم آیت الله صادقی(‌رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) یک بار به ما گفتند و من دیدم عجب نکتۀ مهمی است و از طلا ارزشش بیشتر است و نکته‌ای است که دوران گذشته نبود و کسی نمی‌دانست. ایشان فرمودند: پیش‌مباحثه سرعت سیر شما را بیش از ده برابر می‌کند، بیش از ده برابر! یعنی مثلاً قوۀ اجتهادی که باید بیست سال طول بکشد دو سال می‌شود، ببینید ده برابر. این دو ساله مجتهد می‌شوید. این راهش این است. قبل از اینکه بیایید سر درس بنشینید دو ساعت، یک ساعت هرچه دوست داشتید با رفیقتان درس فردا را بحث بکنید و خودتان نظر خودتان را بالا بکشید. بررسی کنید که این درس چه است، چه می‌تواند باشد، نظرتان چه است و بعد سر درس بیایید. آن‌وقت این باعث می‌شود که قبل از اینکه استاد نظرش را به فکر شما جهت بدهد، بالاخره لفظ تحمیل نمی‌گویم، قبل از اینکه به فکر شما جهت بدهد شما بررسی کردید و الا اگر ذهنتان خالی بود و سر درس آمدید استاد هرچه بگوید می‌گویید درست است و سرتان را تکان می‌دهید. این‌طوری انسان دیر به اجتهاد می‌رسد؛ چون ذهنش خالی است زود می‌پذیرد. اما اگر ذهنتان به یک مطلب خوبی رسیده باشد، سر درس مطلب استاد را به این زودی نمی‌پذیرید، مگر اینکه یک دلیل محکمی برایش پیدا بکنید. این را روان‌شناسان هم می‌گویند. می‌گویند: ذهن خالی حالا همان احداثی که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌گویند همین است که «ما القی فیها من شیء الا قبلته» وقتی ذهن خالی است می‌گویند: «کالارض خالیة» است که هرچه در آن می‌ریزید می‌پذیرد؛ چون خالی بوده است. اما اگر ذهن یک مطلبی را ولو بی‌دلیل پذیرفت، بعد جلوی مطلب دوم را می‌گیرد و خلافش را به این زودی نمی‌پذیرد. آن‌وقت این است که بحث را داغ می‌کند، بحث شور می‌شود بحث گرم می‌شود و جلسه از حالت یک طرفه درمی‌آید. بحث حوزه اصلاً همین است. آزاداندیشی که اینجا هست که جای دیگر که نیست. در دانشگاه‌ها هنوز که هنوز است می‌بینم. یک موقعی همین اخیراً دوباره اتفاق افتاد ما یک نظری را گفتیم که رد نظر بعضی از مراجع بود؛ اما دقت نداشتم و حواسم نبود که اینجا حوزه نیست. بعد دیدم که بعضی‌ها آمدند گفتند که چرا این‌گونه صحبت کردید؟! خیال کردند که ما ناراحتیم یا مثلاً خوشمان از فلان مرجع تقلید نمی‌آید، نه. اصلاً آن‌ها طلبه و روحانی را نمی‌شناسند که ما به شدت به همۀ مراجعمان عشق می‌ورزیم و اصلاً سر سفرۀ همۀ آن‌ها نشستیم؛ اما در فکر آزادیم و به راحتی رد می‌کنیم و به راحتی تأیید می‌کنیم. اما علاقه هم به آن‌ها داریم؛ حتی دوست داریم مشمول شفاعتشان باشیم. ان شاء الله قیامت همان‌ها شفیعمان باشند. اما عوام مردم حتی دانشگاهیان این‌ها را نمی‌دانند. آن‌ها عادتشان این نیست. آن‌ها تا رد می‌کنند و می‌گوید این فلانی بی‌سواد است، فلانی نمی‌دانم نمی‌فهمد. ما که این‌طوری کسی را تحقیر نمی‌کنیم، سواد دارند. همین آیت الله عظمای خویی من باز یک جمله از ایشان نقل بکنم. ایشان به درس آیت الله عظمای آشیخ محمد حسین اصفهانی نمی‌رفتند. دلیلش را هم نمی‌دانم چه بود. آقای میلانی می‌رفتند. آقای خویی نمی‌رفتند؛ اما این جمله را هم از آقای خویی نقل کردند که گفته بودند اعلمیت آقای آشیخ محمد حسین اصفهانی، نسبت به من بیش از صد برابر است. ببینید عالم این است. خیلی باصراحت گفته بودند اعلمیت ایشان بیش از صد برابر من است. خیلی صریح این‌ها را می‌گفتند و تواضع داشتند. آقای خویی یک جمله‌ای از آشیخ محمد حسین، در نوشتۀ ایشان دیده بودند؛ اما نتوانسته بودند معنایش را بفهمند. آن‌وقت پیش خود مرحوم اصفهانی رفته بودند که حالا لفظ کمپانی هم گاهی به ایشان می‌گویند. پیش ایشان رفته بودند و گفته بودند این خطی که نوشتید منظورتان چه است؟ حدود دو صفحه ایشان توضیح داده بودند. آقای خویی گفته بودند آقا این دو صفحه را شما برای چه کسی نوشتید؟ مثلاً یک خط نوشتید و دو صفحه توضیح می‌دهید. برای چه کسی این را نوشتید؟ فرموده بودند: برای شما نوشتم. یعنی برای امثال شماها نوشته‌ام، برای عوام که ننوشته‌ام، برای شما نوشتم که بیایید از این یک خط، دو صفحه چیز بیرون بکشید. من خواهشم این است که جلسه را به آن حرارت بدهید. حرارتش به پیش مطالعه و پیش مباحثه است. مطالعه‌تان را جلو بیندازید، خوب مطالعه کنید. بعد با هم بحثی‌تان هم بنشینید بحث را بکنید و بعد سر درس بیایید. آن‌وقت ببینید خیلی زود پیشرفت خواهید کرد. ان شاء الله که موفق باشید.

«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

گروه بندی
کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار