بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بهداشت جسم؛ جلسۀ 17
تاریخ سخنرانی: 1398/03/29
مکان سخنرانی: بیت آیت الله مهدوی
مصلحتها و منافع بیماریها
هفتۀ گذشته صحبتی را دربارۀ مصلحتها و منافع بیماریها مطرح کردیم و خلاصۀ صحبتمان این بود: بیماری برای بدن نباید باشد؛ در حالیکه کسی حق ندارد خودش را مریض بکند و اگر مریض شد لازم است که برای معالجه اقدام بکند. در عین حال توجه کنیم که بیماری فقط یک جهت بدی و خسارت نیست. همین بیماری یک منافعی هم برایمان دارد؛ یعنی خدا با ما مهربان است و چون با ما مهربان است به دنبال مشکلاتی که برایمان پیش میآید جبران میکند. حالا انواع مصلحتهایی که برای بیماری هست را داریم بیان میکنیم:
1.تأدیب
یکی از مصلحتهای بیماری که خیلی در احادیث تکرار شده تأدیب است. فرمود: خدای متعال بندههای خودش را با بیماری ادب میکند. این برای وقتی است که من عقل خودم را به کار نمیاندازم و سرکشی میکنم، خلاف میکنم. آنوقت یکی از راههایی که خدا استفاده میکند برای اینکه من در مسیر صحیح قدم بردارم، اشتباه نکنم، این است که یک بیماری را دچار من میکند. این بیماری باعث میشود تا من در مسیر صحیح قرار بگیرم. البته چیزهای دیگر هم داریم که هفتۀ گذشته توضیحش را دادم. اما یکی از چیزهایی که باعث ادب ما میشود این است. «إِلَهِی لَا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ» اول دعای ابوحمزه امام سجاد(علیهالسلام) از خدا این را تقاضا میکنند. خدایا با عقوبتت که عقوبت یکیاش همین بیماری است. با عقوبت ادبم نکن. میخواهم طوری باشم پاک باشم، خودم عقلم را به کار بیندازم و در مسیر صحیح باشم؛ اما خب خدای متعال چه کند! مقصر منم، او که مقصر نیست. بالاخره گاهی من هیچ راهی را ندارم، عمداً خلاف میروم. پروردگارم چون من را دوستم دارد، این مثل پدری است که به هیچوجه فرزندش را نمیخواهد بزند؛ اما گاهی فرزندش از هیچ راهی در صراط مستقیم نمیآید مگر اینکه کتک پدر را بخورد. همین که کتکش زد دست از راه خلافش برمیدارد. این کتکزدن غیر از کتک زدن اذیتی است. این برای اصلاح است، برای تربیت است. نشانهاش هم این است که اگر این تربیت داشت به هیچ وجه پدر او را کتک نمیزد.
2.کفارۀ گناهان
فایدۀ دوم بیماریها کفارۀ گناهان است. دربارۀ این هم خیلی حدیث داشتیم و جلسۀ گذشته رویش صحبت کردیم.
3.ذکر خدا
فایدۀ سوم ذکر خدا است. در بیماری انسان به یاد خدا میافتد.
4.استجابت دعا
فایدۀ چهارم هم استجابت دعا است. ما اینها را چون رویش صحبت کردیم فقط یکیاش را الآن گفتم. عزیزانی که جلسۀ گذشته بودید فکر نکنید بیماری فقط یک جهت دارد، نه. بیماری مثل همین چهارمیاش، دعایی که در عمرمان مستجاب نمیشده وقتی مریض میشویم و دچار میشویم بعد که خوب میشویم همین دعا را که میکنیم مستجاب میشود. اینطوری خدای متعال میخواهد دعایمان مستجاب بشود و دنبال ایجاد بهانه است. یک بهانه درست میکند. بهانه هم همان بیماری است. این است که امام چهارم(علیهالسلام) وقتی به دیدن مریضی رفتند که تازه حالش خوب شده بود حضرت به او تبریک گفتند. خب این تبریک گفتن برای چه است؟ برای این است که این الآن به خدا نزدیک شده است. حالا در این قرب خدا دعا میکند، مستجاب میشود. دستور هم داده شده که وقتی به عیادت مریض میروید از او بخواهید دعایتان بکند و زیاد هم معطل نشوید. عیادت مریض که میروید زیاد معطل نشوید، مختصر مگر اینکه خود مریض بگوید بنشین، هرچه بنشینی من لذت میبرم، تازه دارد روحم استفاده میکند. خب آن یک بحث دیگری است. اما اگر ملاحظه کردید که مریض چیزی نمیگوید گاهی در یک محذوراتی است، شما نمیدانید. گاهی دارد درد میکشد، گاهی میخواهد معالجه بکند، دارویی چیزی میخواهد استفاده کند حالا شما نشستید و دارید با او حرف میزنید و این مصلحت نیست. لذا میگویند دستور است است «زُر انصرف» زود زیارت کردید برگردید. در حدی که دل او را شاد بکنید. منتها حالا دارم عرض میکنم یکی از آداب این است. میگویند از او بخواهید که دعایتان بکند؛ چون در آن حالت مریض به خدا خیلی نزدیک است و دعایش مستجاب میشود. شما دعایش کنید که خدا شفای کاملش بدهد، از او بخواهید که به شما دعا بکند.
اسرار بیماری
1.کرامت
حالا ما دو تا از اسرار بیماری را امشب میخواهیم یک مقدار صحبت بکنیم. یکیاش بحث کرامت است. وقتی خدا میخواهد یک بندهای را بزرگ بدارد، بزرگ شمردنش گاهی به این است، مریضش میکند. این معنایش چیست؟ اینها ممکن است از نظر عقلی بگوییم آخر اینکه خلاف عقل است. من وقتی رفیقم را دوستش دارم که اذیتش نمیکنم، تازه آنچه موافق میلش است را برایش فراهم میکنم. نه، اینجا اینطور نیست. گاهی پزشک دوست شماست؛ اما به خاطر این دوستی او چه کار میکند؟ چاقو را برمیدارد شکم شما را پاره میکند و معالجه میکند. پس دوستی به معنای این نیست که موافق نفس شما و میل شما باشد. او موافق منفعت واقعی شما جلو میرود. تکریم مهمان بله واضح است، تکریم مهمان این است که از او پذیرایی میکنند؛ اما گاهی تکریم به معنای آن است که او را محرومش بکنید تا بالاتر بیاید. آنهایی که بازی میکنند، من مثال توپ را میگویم. گاهی توپ را با پایش به سمت خودش میچرخاند اما درحالیکه دارد به سمت خودش میچرخاند به عقب پرتابش میکند. توپ چه میشود؟ نیم متر جلو میرود؛ اما در عین حال چون دارد میتابد مجدد به سمت خودش شخص برمیگردد و میآید. این ببر و بدوز ضرب المثل ماست که ببر یعنی دورش کن؛ اما نه دوری که... هدف نزدیک شدن است. ببرش تا دوباره نزدیک بشود. بچه را گاهی از خانه بیرون میکند نه به قصد اینکه برود و دیگر نیاید. میخواهد قدر پدر را بداند. میرود بیرون یک دور میتابد میبیند خبری نیست با خودش میگوید عجب اشتباهی کردیم، خوب است برگردیم. آنوقت پدر دوباره تحویلش میگیرد. این کاری که روی توپ میشود و این ضربالمثل و مثال پدر اینها را دارم برای نزدیکشدن به ذهن میگویم. خد ای متعال گاهی با بیمارکردن ما دارد ما را اکرام میکند، تعظیم میکند.
پیامبر میفرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ لَیَکُونُ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ الدَّرَجَةُ» گاهی شخص یک درجهای نزد خدا دارد، «لَا یَبْلُغُهَا بِعَمَلِهِ» به هیچ وجه این شخص با عمل به آن درجه نمیرسد. این به هیچ وجه، یعنی اگر 50 سال هم نماز بخواند، روزه بگیرد به آن درجه نمیرسد. «یُبْتَلَى بِبَلَاءٍ فِی جِسْمِهِ فَیَبْلُغُهَا بِذَلِکَ»[1] تنها راهش این است که به یک بیماری گرفتار بشود. وقتی گرفتار شد در آن گرفتاری آنوقت به آن درجه میرسد. ببینید کرامت هست یا نیست؟! خدا میخواهد ما را بزرگ بشمارد، بزرگداشت ما این است، دست ما را بگیرد بالا ببرد؛ اما خدای متعال چه کند؟! دست ما بندهها افتاده، حالا من شوخی میکنم. گیر ما بندههایش افتاده و ما هم لجبازی میکنیم و الا اگر جلو میرفتیم خب به آن درجه میرسیدیم. اما من خودم را پاک نمیکنم. مثلاً یک حالت تکبر دارم، حالت حسادت دارم. حالت کینه دارم و... خودم را پاک نمیکنم و مدام دلم میخواهد بالا بروم. زیارت هم میروم، این طرف و آن طرف میروم، نماز شب میخوانم، دعا میخوانم، زیارت عاشورا میخوانم، هر کاری میکنم بالا نمیروم، مانع دارم. خدای متعال دچار یک بیماری میکند. این بیماری من را افتاده میکند. این خوب است، این به نفع من است؛ اما خوشم هم نمیآید. «عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ»[2] چه بسا خوشتان از بیماری نمیآید، از بیماری همه بدشان میآید اما درواقع به نفعش است. خب مثل آمریکاست که اول انقلاب یک مرتبه رابطه را با ایران قطع کرد. خیال میکرد که میخواهد یک ضربه به ما بزند و ما داریم سود میکنیم، درواقع راحت شدیم. اگر با ما ارتباط داشت مثل ارتباطی که با عراق دارد. ببینید چقدر بلا دارد سر عراق در میآورد. سفارتخانۀ در عراق سفارتخانه که نیست، همان لانۀ جاسوسی است که ما اینجا داشتیم، آنجا هم دارند. منتها آن ولایت فقیهی که اینجا بود مثل حضرت امام خب آنجا نیست. هنوز نتوانستند قانون اساسیشان را با ولایت فقیه تطبیق بدهند. حالا یا نتوانستند یا عرضه نداشتند آن شخصیتهایی که در ایران بودند، خب در عراق نیست. شخصیتهای بزرگی که بالاخره قانون اساسی را تنظیم کردند و ولایت فقیه را گنجاندند و الا همان موقع هم لیبرالها خیلی مقابله میکردند و نمیخواستند؛ اما بالاخره گذاشته شد. الآن سفارت آمریکا در بغداد بیست هزار نفر کارمند دارد. در دنیا چنین سفارتی سراغ دارید؟! به من بگویید، بگویید مثلاً در هندوستان و چه و چه... . بیست هزار نفر دارند چه کار میکنند؟! تمام مسئولیت دارند، نه اینکه آنجا بیکار نشسته باشند و سیگار بکشند. همه دارند جاسوسی میکند. در همه جای کشور عراق دارند دخالت میکنند. باورتان نمیشود؛ اما چیزی که اتفاق افتاد را به شما میگویم. امام جمعۀ نجف هفت هشت سال پیش در خطبههای نماز جمعه داد میزد. میگفت چرا نمیآیید این کتابهای درسی آموزش و پرورش را اصلاح بکنید. آمریکاییها وقتی در عراق آمدند همان روزهای اول در کتابها دست بردند. فوری کتابها را برداشتند آنجایی که نام فلسطین بود را حذفش کردند، آنجایی که علیه اسرائیل بود را حذفش کردند و دستکاری کردند. آمریکاییها زود این کار را کردند و کتابهای جدیدی را در اختیار عراقیها گذاشتند. آمریکاییها حواسشان جمع بود. ما مسلمانها حواسمان نبود؟ چرا حواسمان بود، مردم غافل بودند. آنوقت امام جمعه که حواسش بود داشت داد میزد میگفت حالا یک کاری آمریکاییها چند سال پیش کردند چرا الآن نمیآیید اصلاحش بکنید؟! خب دوباره برگردانیدش. نگذاشتند که، با زور آنجا ایستادند. پس رابطه قطع بشود به نفع است و الا تا آمریکاییها آنجا هستند نمیگذارند. الحمدلله اینجا در ایران ما وقتی رابطه قطع شد یک نفسی کشیدیم. البته شیطنتشان را کردند؛ یعنی از طریق واسطهها هنوز شکایت دارند که این آخرینشان نخست وزیر ژاپن بود و دیدید چه سیلی محکمی از رهبر معظم خورد که این را تاریخ اصلاً ندیده بود. حقیقتاً عزت ایران را ببینید. رهبری معظم چگونه جوابش را دادند که اصلاً آقای ترامپ شایستۀ جوابدادن نیست. گفتند شایستۀ جوابدادن نیست، اینطور آمریکا را کوچک کردند و به ایران اسلامی عزت دادند. دلیلهایش را هم گفتند که فکر نکنند ما تعصب داریم. دلیلش خیلی ساده است و کسی که مذاکره میخواهد بکند نباید تحریم اقتصادی میکرده است. ببینید تحریمکردن یعنی بعد در میز مذاکره از موضع قلدری میخواهد با ما مذاکره کند. انسان ساده باید بفهمد که نباید با چنین کسی... واقعاً میخواست مذاکره بکند، پنج سال، ده سال کاری با ایران نداشت تا ما ببینیم مصالح هر دو کشور را به آنها بگوییم. ببینید وقتی این کار را میکنند آنها هدف دیگری دارند. میخواهد مقاصد خودشان را به ما تحمیل بکنند و نمونهاش کشورهای دیگر است. حالا پس ببینید خدای متعال وقتی میبیند بندۀ او هیچ جلو نمیرود، مانع دارد، مشکلات دارد، نمیرود مشکلاتش را حل بکند، آنوقت دچار بیماریاش میکند. بیماریاش تسویه میکند. بیماری مثل سنگ در ذوب آهن میماند. وقتی هیچ راهی نیست که این اجزای سنگ جدا بشود و شمش آهنش جدا بشود چه کار بکنیم؟! مجبوریم آتش و حرارتش بدهیم. هرچه حرارت سختتر میشود ناخالصیاش جدا میشود تا آن دست آخر میبینیم آن شمش آهن تنها در آمده است تا آهن خالص استفاده بشود.
زودتر از دیگران وارد بهشتشدن با بیماری
در یک روایت دیگر دارد که روز قیامت مریضان امت پیامبر قبل از انسانهای سالم، هفتادسال زودتر وارد بهشت میشوند. اینکه میگوید آنجا هفتاد سال زودتر... معلوم میشود در دنیا به خدا نزدیکتر است اما خب در دنیا ما اینها را با چشممان نمیبینیم. اینطوری است. قضاوتها اینجا در دنیا، ممکن است طور دیگری قضاوت بکنیم؛ اما در آخرت آن کسی که به خدا نزدیک است زودتر وارد بهشت میشود. چند گروه را میگوید زودتر من همۀ روایت را نخواندم. یکیاش این است میگوید کسی که در دنیا مریض بوده در آخرت خدا اینطوری اکرامش میکند. میگوید بفرمایید، زود داخل میشود. بقیه چه، آنهایی که در دنیا سالم بودند گرفتارند هفتاد سال باز میمانند مشکلاتی دارند.
فواید بیماری از نگاه پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
پیامبر فرمودند: «یا سلمان»، سلمان یک موقعی مریض بود، پیامبر به عیادتش رفتند. فرمودند :«یَا سَلْمَانُ إِنَّ لَکَ فِی عِلَّتِکَ إِذَا اعْتَلَلْتَ ثَلَاثَ خِصَالٍ» فرمودند: حالا در بیماریات سه تا ویژگی خدا به تو عطا میکند:
1. «أَنْتَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بِذِکْرٍ» یکی اینکه در بیماری به یاد خدا هستی، بیشتر یا الله میگویی؛
2. «وَ دُعَاؤُکَ فِیهَا مُسْتَجَابٌ» سلمان در بیماری دعا که میکنی مستجاب میشود؛
3. «وَ لَا تَدَعِ الْعِلَّةُ عَلَیْکَ ذَنْباً إِلَّا حَطَّتْهُ» یکی هم این است که این بیماری هیچ گناهی را بر دوش تو نمیگذارد مگر اینکه پاکش میکند. یعنی در بیماری پاک پاک میشوی. بعد فرمودند: «مَتَّعَکَ اللَّهُ بِالْعَافِیَةِ إِلَى انْقِضَاءِ أَجَلِکَ»[3] پیامبر گفتند: خدا تو را بهرهمندت بکند به اینکه تا آخر عمرت همیشه سالم باشی.
دقت کنید دو تا چیز شد. از آن طرف بیماری را گفتند سه تا فایده دارد اما پیامبر دعا نمیکنند خدا مریضت بکند؛ یعنی یک درس شد برای من که هیچوقت از خدا نخواهم مریض باشم. برای کسی دیگر هم تقاضای مریضی نکنم. آن ارادۀ الهی است که هروقت بخواهد، میخواهد من را تکریم بکند، خب من را مریضم میکند، میخواهد گناهانم پاک بشود مریضم میکند. آن ارادۀ الهی است. ما چه باید بخواهیم؟ ما باید از خدا عافیت بخواهیم. لذا پیامبر گفتند خدا عافیت به تو بدهد «الا انقضاء اجلک» هیچوقت مریض نشوی. دعا میکنند؛ اما از آن طرف هم وقتی بیماری میآید تسلیماند. چون میدانند این بیماری یک منافعی زیرش است.
آیت الله بهاء الدینی فرموده بودند، من فهمیدم که باید یک هفته در خانه بخوابم، خیلی ساده، حالا بعضیها دست و پایشان را گم میکنند که چرا مریض شدیم. گفتند من احساسم این است که یک هفته بخوابم. آدمهای اینطوری چقدر راحتاند. آیتالله حکمت نیا میگفتند که وقتی من از ایشان پرسیدم حالتان چطور است؟ فرمودند خیلی خوبم الحمدلله. من مدتی است مهمان دارم، مدام برایمان مهمان میآید و ما هم از او پذیرایی میکنیم. بعد گفتند مهمان. گفتند درد در پای من آمده بود، مدتی مهمان ما شده بود ما هم از او پذیرایی کردیم. فرمودند بعد دیگر خوب شد و رفت. یک مدتی قلبم درد میکرد... ببینید عالم از اول درد را دارد میگوید مهمان. اصلاً نگاهش این است. میگوید برکت است، من هم از او پذیرایی کردم. این نگاه با آن نگاه کسی که نگاه منفی دارد چقدر فرق میکند؟! همهاش درد را دارد میبیند و اصلاً هیچ مصلحتی در آن نمیبیند بعد هم به خدا ایراد میگیرد که خدایا چرا من مریض هستم و گله میکند.
2.ثواب
حالا دومین چیزی که امشب میخواهیم بگوییم، دومیاش ثواب است. برادران و خواهران یکی از فواید بیماری، حسنه است. آنوقت که هیچ فایدۀ دنیایی و اینها نداشته باشد خدا میخواهد ثواب به ما بدهد. ثواب که فقط با احیاگرفتن و روزه گرفتن نیست. آنها هست، یکیاش هم این است. دقت کنید پیامبر میفرمایند: «عَجِبْتُ مِنَ الْمُؤْمِنِ وَ جَزَعِهِ مِنَ السُّقْمِ» من تعجب میکنم از مؤمن که وقتی مریض میشود داد و فریاد میکند. چرا داد و فریاد میکند؟! «وَ لَوْ یَعْلَمُ مَا لَهُ فِی السُّقْمِ مِنَ الثَّوَابِ لَأَحَبَّ أَنْ لَا یَزَالَ سَقِیماً حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.»[4] پیامبر میفرمایند: اگر مؤمن میدانست که این بیماری چقدر ثواب به او عطا میکند آرزو میکرد که تا آن لحظۀ مردن ای کاش من همیشه مریض بودم، اصلاً یک روز هم خوب نبودم و همینطور با بیماری بروم جلو. چون مرتب، حالا من میگویم گر و گر همینطور دارد ثواب به او عطا میشود. ما چون ثوابها را نمیبینیم، جزع میکنیم و پیامبر میفرمایند: من از مؤمن تعجب میکنم که چرا در بیماری جزع میکند، نمیداند این بیماری به نفعش است.
یک موقعی هم امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به دیدن سلمان آمدند این جمله را فرمودند، چون سلمان باز مریض شده بود. آنوقت که امیرالمؤمنین آمدند 340 سال از عمرش گذشته بود. حدود 350 سال ایشان عمر کرد. دیگر خب گاهی مریض میشد. فرمودند: «یَا سَلْمَانُ إِنَّ لَکُمُ الْأَجْرَ بِالصَّبْرِ عَلَیْهِ» بدان که با صبری که در بیماری میکنی خدا به تو پاداش میدهد. «وَ التَّضَرُّعِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ اسْمُهُ» با زاری که درب خانۀ خدا میکنی بالاخره درد میکشی، این دردی هم که میکشی برای تو پاداش نزد خدا است. «وَ الدُّعَاءِ لَهُ» و همچنین برای تو نزد خدا دعا هست. یعنی خدا را صدا میزنی و اجابت میشود. «بِهِمَا یُکْتَبُ لَکُمُ الْحَسَنَاتُ» به واسطۀ این تضرعی که میکنی و دردی که میکشی و دعا میکنی خداوند برایت حسنات مینویسد. «وَ یُرْفَعُ لَکُمُ الدَّرَجَاتُ» درجاتت را بالا میبرد. «وَ أَمَّا الْوَجَعُ فَهُوَ خَاصَّةً تَطْهِیرٌ وَ کَفَّارَةٌ» و اما بدان درد به تنهایی پاککنندۀ شماست و کفارۀ گناهانتان است. سلمان خیلی از این عبارتها خوشش آمد. آنقدر دلش شاد شد که «فَقَبَّلَ سَلْمَانُ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ بَکَى» بلند شد پیشانی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را بوسید و همینطور که داشت میبوسید اشک میریخت و گریه میکرد و یک جملهای گفت. گفت: «وَ قَالَ مَنْ کَانَ یُمَیِّزُ لَنَا هَذِهِ الْأَشْیَاءَ لَوْلَاکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ»[5] چه کسی بود که این مطالب را برای ما خوب تمیز بدهد، تشخیص بدهد و توضیح بدهد برای ما اگر شما نبودید ای امیرالمؤمنین؟! شما هستید که دارید اینها را به ما یاد میدهید.
دو تا روایت دیگر هم بخوانم. امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) میفرمایند: «سَهَرُ لَیْلَةٍ مِنْ مَرَضٍ أَوْ وَجَعٍ أَفْضَلُ وَ أَعْظَمُ أَجْراً مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ»[6] اگر یک شب یک کسی مریض بود و درد داشت. از درد یک شب تا صبح نخوابید، ارزش او از یک سال عبادت بیشتر است. یک سال عبادت بکند این یک شب بیماری که خواب نرفت، ارزش آن بالاتر است. در حدیث دیگر میفرمودند: «حُمَّى لَیْلَةٍ تَعْدِلُ عِبَادَةَ سَنَةٍ» یک شخص تب دار باشد و به خاطر تب خوابش نبرد، از شدت تب، فرمودند این معادل عبادت یک سال خداست. «وَ حُمَّى لَیْلَتَیْنِ تَعْدِلُ عِبَادَةَ سَنَتَیْنِ»[7] اگر این تب دو شب در وجود او بود معادل دو سال عبادت برایش نوشته میشود. «وَ حُمَّى ثَلَاثٍ تَعْدِلُ عِبَادَةَ سَبْعِینَ سَنَةً» اگر به سه شب رسید دیگر عبادت سه سال نیست. سه شب اگر تب داشت معادل هفتادسال عبادت است. خدای متعال چطوری از ما پذیرایی میکند! ببینید اینهاست، مجدداً تکرار میکنم معنای این روایتها این نیست که شخص خودش را مریض بکند، تب دار بکند و یا اگر تب پیدا کرد نرود معالجه بکند. اگر نرفت معالجه بکند مسئول است. اینهایی که داریم میگوییم همهاش رعایت وظیفه است. اگر کسی دقت کرد و وظیفهاش را انجام داد و در عین حال مریض شد، دست و پایش را نمیخواهد گم بکند. اینها مصلحتهای الهی است. خیلی مصلحتهای دیگر هم در آن است.
حالا تا اینجا کافی است ما مصلحتهای دیگر هم داریم که برای اهلبیت(علیهمالسلام) است. اگر فرصتی بشود دیگر ما چون هفتۀ آینده دهۀ امام صادق(علیهالسلام) است روضهمان از سه شنبه شروع میشود، این است که دیگر ده شب از سه شنبه البته نه از چهارشنبه، یک شب زودتر از سه شنبه آغاز میشود. دیگر جلسۀ هفتگیمان در ضمنِ همان جلسۀ دهگیمان است. از سه شنبه تا شب جمعۀ بعد ده شب اینجا روضه است ان شاء الله قدمرنجه میفرمایید جلسه برای امام صادق(علیهالسلام) است. با همان نیت خالصی که دارید انشاءالله حضور پیدا میکنید. ما اگر توفیق داشتیم بعد از دهه یک بحثی را راجع به بیماریهای اهلبیت خدمتتان میگوییم. آن فایدۀ علمی برایمان دارد، فایدۀ عملی ندارد. اما چرا اهلبیت(علیهمالسلام) گاهی مریض میشدند در حالی که آنها رعایت میکردند؟ هم غذا را دقت میکردند، مواظب بودند اما گاهی مریض میشدند، بیماریها یک منافعی برای آنها دارد. دیگر برای آنها کفارۀ گناهان نمیشود گفت، یا بگوییم درجه مثلاً که خدا میخواهد درجه به آنها بدهد، درجۀ آنها خیلی بالاست، آن دیگر بحثش جداست.
اما در عین حال نکات زیبایی است که الآن به ذهنم میرسد. آیۀ 30 سورۀ شوری را اگر یادم نرود ان شاء الله این آیه را مطلع صحبتم قرار بدهیم و منافع بیماری برای اهلبیت را بگوییم که آن هم در روایت آمده است. خود آن خاندان گفتند که چرا مریض میشوند. آنوقت دیگر آنهایی که گل سرسبد عالماند مریض بشوند ما دیگر چه! بالاخره شخص گاهی مریض میشود و زیاد نباید از بیماری نگران بشویم. ما وظیفهمان را خوب و بادقت انجام دهیم. به جوانهای عزیز بهخصوص میگویم مواظب بیماری باشید. چون بعضی جوانها به سن جوانی که میرسند هنوز حال و هوای بچگی در سرشان است. حال و هوای پنج سال قبل که پدر و مادر مدام مواظب بودند که اینجا نخواب و این لباس را بپوش و مواظب باش سرما نخوری و همینطور یاد گرفته که پدر و مادر مدام به او تذکر بدهند. این خوب نیست. شخص اگر مریض شد و مقصر باشد این یک نقطۀ ضعف برای شخص است. میگویند چرا، شما که عقل داشتی چرا سرفه میکنی، چرا تب کردی؟! یک وقت است گفتم علتش خارج از اختیار است آن نه، اما اگر شخص مقصر باشد کوتاهی میکند مریض میشود. این اشکال دارد. این را مواظب باشید. خودتان دانا هستید فکر بکنید. طوری زندگی بکنید که مریض نشوید. ما هم دعای پیامبر را در حق همهتان میکنیم ان شاء الله انقضای مدت عمرتان هیچوقت مریض نشوید و همیشه سالم باشید؛ اما وقتی مریض شدید فوری برای معالجه اقدام بکنید.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
[1] . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج2، ص66.
[2] . بقره، 216.
[3] . الخصال، ج1، ص170.
[4] . الأمالی(للصدوق)، ص501.
[5] . طب الائمه، ص15، مقدمه مولف.
[6] . الکافی، ج3، ص114.
[7] . الکافی، ج3، ص114.