بسم الله الرحمن الرحیم

    موضوع: بهداشت جسم؛ جلسۀ 21
    تاریخ سخنرانی: 1398/09/06
    مکان سخنرانی: بیت آیت الله مهدوی

    آداب عیادت
    در آداب عیادت از مریض جلسۀ قبل چند نکته را عرض کردم و مقداری از صحبت باقی ماند. دستور دین اسلام روی عیادت مریض است منتها آدابی دارد. یکی از آدابش این است که بعد از «ثلاثة الایام» سه روز که گذشت، در بیماری شخص عجله نکنید. چون گاهی بیماری می‌آید و رد می‌شود، خوب می‌شود، نیاز به این نیست؛ اما اگر سه روز گذشت به عیادت بروید. همچنین تأکید شده راجع به کسی که به عیادت شما نیامد نخواهید تلافی بکنید. حالا که خودش مریض شد شما به عیادت او بروید. «ادفع بالتی هی احسن» و همچنین هدیه بردن، دست خالی نروید. وقتی به دیدن مریض می‌روید یک هدیه‌ای برای او ببرید. چهارم، مهربانی، تلطف که حالا این هم خودش نکات متعددی دارد. فرمود وقتی می‌روید بالای سر مریض با او مصافحه بکنید. دست به پیشانی او بگذارید،از روی دلسوزی و مهربانی، احوال او را بپرسید، دعا بکنید، او را به فراموشی از مرگ بیندازید و کاری بکنید او را یک مقدار خوشحالش بکنید. حالا این‌ها بعضی نکاتی بود که در جلسۀ قبل گفته بودیم.
    1. دعاکردن هنگام عیادت
    در این جلسه می‌گوییم که علاوه بر اینکه به عیادت او می‌روید هم شما برای مریض دعا بکنید و هم از مریض بخواهید که برای شما دعا کند. دعایی که شما برای مریض می‌کنید این است که آرزوی طول عمر برای او بکنید. در روایت دارد: «فَإِنَّ ذَلِکَ لَا یَرُدُّ شَیْئاً» فکر نکنید حالا دعا می‌کنید قضا و قدر الهی را به هم می‌ریزد نه، اگر بناست مثلاً مریض فوت بکند تقدیر الهی محقق می‌شود؛ ولیکن این دعای شما «یُطَیِّبُ النَّفْسَ»[1] او را خوشحالش می‌کند و خود «ادخال سرور» بحث مهمی است که انسان یک مؤمن را مسرورش بکند ولو می‌داند که اگر تقدیر حتمی باشد که فوت بکند این دعا هیچ تأثیری ندارد. اما یک وقت هم تقدیر حتمی نیست، خب دعای شما مؤثر است. حالا ما چه می‌دانیم، حالا بالای سر یک مریض رفتیم، نمی‌دانیم از آن تقدیرات اول است یا دوم. ما چه می‌دانیم بالاخره وظیفۀ ما دعاست. آنچه مهم است این است که ما او را مسرورش بکنیم. مثلاً این عبارت در حدیث دارد که: «اللهم آجره علی وجعه و عافه الی منتهی آجله»[2] پیامبر دیدن یک مریض که رفته بودند این دو تا دعا را در حق او کردند. یکی اینکه گفتند خدایا او را اجرش بده، به خاطر این بیماری که دارد تحمل می‌کند و دوم فرمودند که تا آخر عمرش خدایا سلامتی به او بده. ببینید دعا چقدر دقیق است تا آخر عمرش، یعنی اگر ده سال دیگر هست مریض نشود، اگر یک روز هم هست دیگر نگفتند چقدر از عمر او باقی است؛ اما دعا می‌کنند که باقی ماندۀ عمرش با سلامتی طی بشود. «عافه» یعنی عافیت بده او را «الی منتهی اجله» تا آخرین روزی که مرگش فرا می‌رسد.
    2. متواضعانه نشستن در بالای سر مریض
    همچنین از آداب این است که بالای سر مریض بنشینید خیلی متواضعانه بالای سرمریض بنشینید. در یک جا هم دارد که پیامبر نشستند و هفت بار این دعا را در حق مریض تکرار کردند. دعایش کردند: «أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَظِیمَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَنْ یَشْفِیَکَ»[3] این جمله را هفت بار تکرار کردند و اتفاقاً همان جلسه مریض خوب شد. این‌ها درس‌هایی برای ماست که پیامبر هم به عیادت می‌رفتند. آن شخصیت اول عالم امکان به عیادت می‌رفتند. هم چقدر متواضع بودند که بالای سر مریض راحت می‌نشستند و هم اینکه دعا می‌کردند و هم دعا را تکرار می‌کردند. خود تکرار دعا این را قبلاً هم خدمتتان گفتم گاهی در بعضی جاها دارد امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) سه بار هر دعایی را تکرار می‌کردند. حالا اینجا دارد هفت بار تکرار کردند و همان جا هم نتیجه‌اش این بود که این شخص حالش خوب شد.
    3. تقاضای دعاکردن مریض در حق عیادت‌کننده
    اما ادب بعدی این است که از مریض تقاضا بکند که یک دعا در حق من بکن. این هم یک ادب دیگر است به دلیل اینکه مریض به دلیل شکستگی دلش، چون مریض است دلش شکسته است، آدمی که دل‌شکسته است به خدا خیلی نزدیک است. نزدیکی‌اش هم دلیلش ساده است؛ چون عقلش بهتر کار می‌کند و نفس او کمتر کار می‌کند. آن‌وقت که عذرخواهی می‌کنم بدن سالم است، گاهی ماهایی این‌طوری هستیم، وقتی بدنمان سالم است نفسمان بر ما مسلط است و مدام من را تحریک می‌کند گناه بکن، نمی‌دانم حرف زشت بزن، سر به سر یک کسی بگذار، اذیتش بکن یا توهین به او بکن، حالا حرف‌های مختلف، این‌ها همه نتیجۀ کم عقلی است. عقل انسان وقتی تشدید شد دست از ضررزدن به دیگران برمی‌دارد و می‌خواهد خیر به دیگران برساند. آن‌وقت می‌فرمایند که شخص مریض این حالت دلشکستگی‌اش سبب می‌شود که کمتر به فکر گناه و آن کار خلاف و ضرر به دیگران و این‌ها بیفتد. آن وقت از او بخواهید که برایتان دعا بکند، دعایش زود مستجاب می‌شود. حالا عبارت این است: «إذا دخلت على مریض فمره أن یدعو لک ، فإن دعاءه کدعاء الملائکة»[4] پیامبر می‌فرمایند وقتی به عیادت مریض رفتی از او تقاضا بکن، به او بگو، بگو یک دعا در حق من بکن و این دعای او را می‌فرمایند مثل دعای ملائکه است؛ یعنی همان‌طور که آن‌ها دعایشان ردخور ندارد مریض هم همین‌طور است. آن‌وقت این تقاضای دعا از نظر روانی یک فایدۀ دیگر هم دارد و آن این است که وقتی به مریض می‌گوییم یک دعا در حق من بکن، دارید به او شخصیت می‌دهید. دارید می‌گویید شما در موقعیتی هستی که مستجاب الدعوه هستی. ببینید خود این اثر روانی هم دارد؛ یعنی مریض زودتر حالش خوب می‌شود، جایگاه خودش را دیگر متوجه می‌شود. می‌فهمد به خدا خیلی نزدیک است. بعد چه بسا شما بلند می‌شوید می‌آیید؛ اما مریض به خاطر آن جایگاهی که فهمیده پیش خدا دارد، دعا می‌کند و از خدا طلب عافیت می‌کند و چون نزدیک هم هست دعایش هم مستجاب می‌شود. این‌ها همه نکاتی است که بالاخره وقتی در این احادیث دقت می‌کنیم بالاخره این نکات روانی را هم دارد؛ اما آنچه در عبارت است فقط همین است، می‌گوید دعای او مثل دعای ملائکه می‌ماند. ملائکه دیگر معصومند، دعایشان مستجاب است. شما هم همین کار را با مریض بکنید و به او بگویید دعایتان بکند. در عبارت دیگر امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «مَنْ عَادَ مَرِیضاً فِی اللَّه‏» یک قید اضافه می‌کنند. می‌گویند کسی که به خاطر خدا به عیادت مریضی رفت؛ یعنی چشم‌داشت دیگری ندارد، فقط می‌خواهد این دستور خدا را رعایت کرده باشد و به عیادت او می‌رود، آن وقت فرمودند که مریض هیچ دعایی در حق این عیادت‌کننده نمی‌کند مگر اینکه خدا مستجاب بکند. «لَمْ یَسْأَلِ الْمَرِیضُ لِلْعَائِدِ شَیْئاً إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ»[5] هرچه مریض تقاضا کند برای این عیادت کننده همه‌اش را خدا به او می‌دهد. این‌ها یک فرصت‌های مهمی است که باید توجه به این نکته خیلی بکنیم. این است که کسانی این بحث‌ها را می‌دانند توجه‌دارند؛ اما من دیدم بعضی از کسانی که چه بسا ده‌ها سال هم در حوزه بوده است فکر نکنید حالا در بیرون از حوزه، نه در حوزه هم خیلی‌ها هستند حضور دارند اما به این روایت برخورد نکرده است. لذا می‌بینید کوچکترین آداب را رعایت نمی‌کند و حتی به این توجه ندارد. چه خوب است که انسان در مدت عمرش حداقل یک بار این احادیث اهلبیت(علیهم‌السلام) را ببیند. حالا من هم خیلی روایت دیدم این‌ها که دارم خدمتتان می‌گویم بعضی‌اش را دارم می‌خوانم و الا حدیث که در این باب‌ها فراوان است.
    4. چیزنخوردن جلوی مریض
    ادب هفتم، این است که نزد مریض که رفتید چیز نخورید. علتش هم این است که مریض خودش نمی‌تواند هر چیزی را بخورد؛ اما شما که سالم هستید خب می‌توانید هر چیزی را بخورید. ببینید و این خوب نیست مریض متوجه بشود شما غذایی را دارید می‌خورید، آن‌وقت ته دلش ناراحت می‌شود. می‌گوید ببین من مریضم و نمی‌توانم استفاده کنم. چه نکات دقیقی در این احادیث آمده است. می‌گویند جلوی مریض چیزی نخورید که اگر خوردید هبط اجر می‌شوید یعنی خدا هرچه مزد و ثواب به شما داد همه از بین می‌رود. به خاطر اینکه دل مریض رنجانده شد. این را مواظب باشید. پیامبر نهی کردند از اینکه «أَنْ یَأْکُلَ الْعَائِدُ عِنْدَ الْعَلِیلِ فَیُحْبِطُ اللَّهُ أَجْرَ عِیَادَتِهِ»[6].
    5. عیادت در زمان کوتاه
    نکتۀ هشتم، فرمودند: مدت نشستنتان را کوتاه قرار دهید. باز این هم چند تا مطلب را با هم به آن توجه بکنید. از یک طرف بدانید تخفیف جلوس نزد مریض یکی از آداب است. نروید آنجا بخواهید یک ساعت، نیم ساعت بنشینید و از هر دری بخواهید بگو و مگو بکنید. دلیلش هم واضح است که مریض در حال بیماری است، در حال درد است، شما سالم هستید ان شاء الله همیشه سلامت باشید. او دارد درد می‌کشد نمی‌تواند به شما منتقل بکند یا گاهی مریض نیاز به یک کارهایی دارد، عذر می‌خواهم مثلاً دستشویی می‌خواهد برود جلوی شما نمی‌تواند، شما نشستید و نکات دیگر. حالا لازم نیست همۀ مطالب گفته بشود. بالاخره برای مریض یک شرایط خاصی است. همان دردش گاهی نیاز به این دارد که پایش را دراز بکند بخوابد و جلوی شما نمی‌تواند این کار را بکند. شما هم مدام می‌گویید نه راحت باش، خب راحت باش، بلند شو برو تا راحت باشد، یعنی چه راحت باش! ادب پس تخفیف است. می‌فرمایند: «أَعْظَمُ الْعِبَادَةِ أَجْراً أَخْفَاهَا»[7] بالاترین عیادتی که ثواب دارد آن عیادتی است که کوتاه‌ترین است. به خلاف جاهای دیگر است؛ مثلاً می‌گویند نماز را طولش دهید ثواب بیشتری دارد. این یکی کوتاه‌کردن پاداش بیشتری دارد. اما در کنار این نکتۀ کوتاه‌کردن نکتۀ بعدی این است که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند مگر اینکه خود مریض تمایل دارد که شما بنشینید و این تمایلش را ابراز بکند، به زبان بیاورد بگوید شما بنشینید و هرچه شما اینجا بیشتر باشید راحت‌ترم، لذت می‌برم، خوشحالم که شما اینجا آمدید. خیلی خب، این بحث عوض شد. این کاشف از این است وقتی مریض خودش تقاضا می‌کند این کشف از این می‌کند که مریض یا درد فعلاً ندارد یا اگر درد هم دارد حضور شما را ترجیح می‌دهد. چنانچه کشف از این می‌کند که مریض کار خاصی نمی‌خواهد انجام بدهد، شما که اطلاع ندارید، او باید بگوید. او می‌گوید که شما بنشینید، چند دقیقۀ دیگر باشید من مثلاً از حضورتان لذت می‌برم. لذا فرمودند: «إِلَّا أَنْ یَکُونَ الْمَرِیضُ یُحِبُّ ذَلِکَ وَ یُرِیدُهُ وَ یَسْأَلُهُ ذَلِکَ»[8] فقط دوست داشتن نیست، می‌گویند تقاضا هم بکند بگوید. به زبان هم بگوید که بنشیند، آن‌وقت آنجا ادب در این است که به خاطر خوشحالی مریض یک مقدار بیشتر بنشیند.
    6. اغباب؛ یک روز در میان به عیادت‌رفتن
    و ادب آخری که باز در روایت‌ها آمده است بحث اغباب است. اغباب که در زیارت هم آمده به معنای یک در میان است، یک روز در میان را می‌گویند. می‌گویند عیادت مریض را مکرر انجام بدهید نه اینکه یک بار رفتید بگویید دیگر ما به عیادتش رفتیم. مریض را به عیادتش بروید و ادب یک روز در میان است. در روایت دارد، چهار روز یک بار هم دارد. پس معلوم می‌شود که مقیدش نکردند که حتماً یک روز در میان باشد گاهی می‌شود چهار روز یک بار، این است که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «أَغِبُّوا فِی الْعِیَادَةِ وَ أَرْبِعُوا»[9] امر فرمودند غب داشته باشید اغباب، که در زیارت هم گفتیم همان‌طور است. آنجا هم می‌گویند همین‌طور که به دیدن دوستتان بروید حالا اینجا در عیادت است و هم چهار روز یک بار انجام بدهید؛ ولیکن یک استثناء هم دارد «إِلَّا أَنْ یَکُونَ مَغْلُوباً» یعنی اینکه مریض حالش وخیم باشد، حالش بد است. این معنایش این است که بخواهید یک روز در میان به عیادتش بروید حالش بدتر می‌شود. امروزه این‌طور می‌گوییم قبلاً این‌طور نبود که در حدیث بیاید؛ اما امروزه می‌گوییم گاهی پزشک ممنوع الملاقات می‌کند، شرایطی برای مریض است، مثلاً در آی سی یو است ، در یک شرایطی است می‌گوید نه، عیادت نیایید، زودتر حالش خوب می‌شود یا در منزل است؛ اما بالاخره پزشک به او گفته شما بیرون و داخل نرو. خیلی خب، شما دیگر ملاحظۀ او را بکنید. تحمیل فکر خودتان را به او نکنید که من چه می‌کنم. ببینید او خواسته‌اش چه است، مریض چه خواسته‌ای دارد. لذا این نکتۀ آخر هم دو تا مطلب با هم است. از یک طرف عیادت بروید، تکرار بکنید، تکرارش را گفتیم چقدر؛ اما از طرف دیگر اگر حال مریض وخیم است نه. گاهی حتی یک بارش هم نه، چون پزشک گفته نه، خیلی خب، گاهی می‌توانید با واسطه پیغام برایش بدهید. بگویید من می‌خواستم به عیادت شما بیایم، به پسرش به دخترش، به خانمش، بالاخره به واسطه می‌گویید. گاهی تلفنی، قدیم که تلفن نبود الآن تلفن هست. خیلی خب بالاخره خود تلفن هم یک نوع ابراز علاقۀ به طرف است. یک تلفن به او می‌زنید می‌گویید من مایلم به عیادتتان بیایم اما ملاحظۀ حالتان را می‌کنم، هروقت حالتان بهتر شد حضوری می‌آیم. اما همان تلفن دل او را شاد می‌کند و تأثیرگذار است. چقدر آداب دقیق و خیلی خوبی را ما در روایت‌ها می‌بینیم.
    تأکید بر عیادت از:
    1. عیادت‌کردن از بندۀ مؤمن
    اما یک بحث دیگر داریم که کسانی هستند که می‌گویند حتماً به عیادتشان بروید. در احادیث تأکید شده است. لذا یک وقت مثلاً یک فرد معمولی مریض شده، یک وقت نه، تأکید روی مؤمن شده است. روی مؤمن چند تا روایت داریم. همیشه غیر مؤمن را هم به عیادتش بروید. حالا فرض کنید یک کسی شیعه نیست؛ اما مریض شد. بی‌نماز است، منکر خداست یا اصلاً دین را قبول ندارد شما هم دیدید هیچ کاری نمی‌کند؛ اما حالا مریض شده، شما به عیادت او بروید. چه بسا همین عیادت شما اصلاً او را مؤمنش بکند. مثل آن عیادت پیامبر که آشغال می‌ریخت روی سرشان پیامبر هیچ جواب نمی‌دادند تا رفتند به عیادتش، اصلاً بعد مسلمان شد ولیکن تأکید روی مؤمن شده است. اگر یک‌وقت مؤمنی مریض شد تأکیدش در این حد است. من ترجمۀ حدیث را برایتان می‌گویم. روز قیامت خداوند ماها را سرزنش می‌کند. سرزنشش این است: می‌گوید ای فلانی من مریض شده بودم، چرا به زیارت و عیادت من نیامدی؟! شخص می‌گوید خدایا تو ساحت مقدست بالاتر از این است که مریض شوی، تو که مریض نمی‌شوی! خطاب می‌شود بندۀ مؤمن من مریض شده بود و به عیادت او نرفتی. عیادت او به منزلۀ عیادت من است، ببینید چقدر... ما زیارت امام حسین(علیه‌السلام) را شنیدیم که در کربلا به زیارت آن حضرت کسی می‌رود مثل این است که خدا را در عرش زیارت کرده است. آن‌وقت حالا این حدیث را باورتان شد، ببینید چقدر مهم است که وقتی مؤمن مریض می‌شود به عیادت او که می‌روید دارید خدا را زیارت می‌کنید و اگر کوتاهی کردید حالا پناه می‌بریم به خدا ان شاء الله این‌طور نشود؛ اما مورد مؤاخذۀ خدا در قیامت واقع می‌شویم. ببینید این تکلیف بوده است. لذا سرزنش می‌کند و می‌گوید چرا من مریض شدم، دیدن من نیامدی؟! بعد می‌گوید خدایا تو که مریض نمی‌شوی! خطاب می‌شود مؤمن مریض شده بود اگر به عیادت می‌رفتی به منزلۀ عیادت من بود. آن‌وقت در آنجا دارد که: «لَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَنِی عِنْدَهُ» اگر به عیادت مؤمن می‌رفتی، من را کنار او می‌یافتی. خدا می‌گوید، خدای سبحان می‌فرماید من را کنار او می‌یافتی؛ یعنی تا به عیادت مؤمن رفتید بدانید خدا آنجاست، حضور دارد؛ البته خدا همه جا هست. اما این معلوم است حضور خدا معنایش یک حضور ویژه است. «لَوَجَدْتَنِی عِنْدَهُ ثُمَّ لَتَکَفَّلْتُ بِحَوَائِجِکَ فَقَضَیْتُهَا لَکَ» اگر به دیدن مؤمن می‌رفتی و عیادتش می‌کردی من را نزد او می‌یافتی. آن‌وقت دنبالش می‌گوید که یافتن معنایش این است که من متکفل حوائجت می‌شدم؛ یعنی هر حاجتی داشتی به خاطر عیادت مؤمن من حاجتت را می‌دادم و مشکل تو را برآورده می‌کردم، مشکلت را حل می‌کردم، خواسته‌ات را به تو می‌دادم. «وَ ذَلِکَ مِنْ کَرَامَةِ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ وَ أَنَا الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ»[10] اینکه من حاجتت را می‌دهم فکر نکن به خاطر خودت است. این به خاطر جایگاه آن مؤمن است که شما به عیادتش رفتی و من خدای رحمان و رحیم هستم.
    2. عیادت از سادات
    دومین گروه که باز تأکید روی عیادتشان شده است سادات هستند. پس بین سید و غیر سید باز یک تفاوت است. هر دو را بروید اما برای آن‌که سید است تأکید بیشتری شده است. روایت هم دارد که پیامبر فرمودند: «عِیَادَةُ بَنِی هَاشِمٍ فَرِیضَةٌ وَ زِیَارَتُهُمْ سُنَّةٌ.»[11]؛ اگر سیدی مریض شد عیادتش واجب است؛ اما اگر مریض نشد دیدنش مستحب است.
    3. عیادت از خاندان و اقوام
    سوم، خاندان، یعنی از اقوامتان اگر مریض شد این باز تأکید بیشتری شده به خاطر انتسابی که با شما دارد و این را دقت بکنید. این‌ها در احادیث آمده است.
    4. عیادت از مساکین
    و چهارم، مساکین. همه را به عیادتشان بروید باز این تأکید است. این‌که مسکین است و وضع مالی‌اش خوب نیست این تأکید بیشتری شده است و این نکته دارد. شاید به خاطر این است که مسکین را افراد به عیادتش نمی‌روند. نگاه به ظاهرش می‌کنند می‌بینند وضع مالی‌اش خوب نیست نمی‌روند. این یک نکته است که فایده برای آن دارد. یک فایده هم برای خودتان دارد. مهم این است که وقتی رفتید مسکین را دیدید بعد در زندگی خودتان قانع هستید و می‌گویید ببین وضعش این‌طور است این‌که وضعش خیلی بدتر از من است. آن‌وقت خوشحال می‌شوید، خوشحال نه برای اینکه او وضعش بد است. خوشحال برای خودتان بشوید و بعد بگویید الحمدلله. دیدید آن‌هایی که وضعشان خوب نیست، هیچ وقت الحمدلله نمی‌گویند. این یعنی چه؟ این معنایش چه است؟ این است که راضی نیست. از خدا راضی نیست و این خیلی بد است. کسی که به تقدیر الهی راضی نباشد شکر به جا نمی‌آورد. همین شکر به جا نیاوردن دوباره گرفتاری‌اش بیشتر می‌شود؛ در حالی که اگر شاکر باشد طوری دیگر با او جبران می‌کند. آن‌وقت چه است که شاکر نیست؟ مدام به بالادستش نگاه می‌کند، نگاه به برادر و خواهرش می‌کند می‌گوید این‌ها وضعشان چقدر خوب است. این است که به ما دستور دادند که گاهی بروید کنار مساکین، بنشینید یک مقدار از وضع آن‌ها اطلاع پیدا کنید. بعد دارد که پیامبر وقتی عیادت مساکین می‌رفتند این‌ها چه کار می‌کردند؟ «یعود المساکین و یسأل عنهم»[12] تازه پیامبر می‌نشستند از او سؤال می‌کردند درخواست از او می‌کردند. این خیلی جالب است که پیامبر تازه این‌طور شخصیت به او می‌دادند. می‌گفتند یک دعا در حق من بکن و خودشان هم دعا به او می‌کردند؛ اما جایگاهش را بالا می‌آوردند می‌گفتند شما الآن در شرایطی هستی که دعایت مستجاب است، به خدا خیلی نزدیک هستی. خود این‌ها جایگاه مریض را مشخص می‌کند و طرف را به دعاکردن تشویقش می‌کند.
    7. به جای‌آوردن حمد خدا در هنگام عیادت
    ادب دیگر این است که وقتی دیدید که برادر مؤمنتان مثلاً یک مریضی خاصی دارد حمد خدا را به جا بیاورید، اما آهسته حمد به جا بیاورید. حمد به جا بیاورید، معنایش این است که شکر خدا را به جا بیاورید که شما مبتلا نیستید به آن بیماری که او مبتلا شده است؛ اما آهسته بگویید که یک‌وقت اگر بلند بگویید آن مریض خیال می‌کند خوشحالید، دارید حمد می‌کنید که او گرفتار شده است. این‌ها را باید خیلی مواظب باشید. حالا ممکن است مریض چنین فکری هم نکند؛ اما مؤمن باید این اندازه مواظب باشد که یک‌وقت کوچک‌ترین رنجشی برای مریض ایجاد نشود. جلوی مریض آهسته بگوید او نفهمد. خیلی این دقت‌ها هست.
    یک بار یک کسی آمده بود پیش پیامبر می‌گفت من هر گناهی کردم، انواع گناهان، حالا چه کار کنم؟ پیامبر فرمودند: مادرت زنده است؟ گفت نه، پدرت چه؟ گفت چرا پدرم هست. فرمودند برو به پدرت هرچه می‌توانی خدمت بکن، این کفارۀ گناهت است. هرچه می‌توانی تلاش کن همین‌طور خدمتش بکن. این بلند شد و رفت. بعد که رفت آهسته پیامبر گفتند: «یا لیت کانت امه» ای کاش مادرش زنده بود. ببینید پیامبر هم این را گفتند، هم جلوی او نگفتند. هم گفتند که اصحاب بفهمند که اگر کسی به مادرش برود خدمت بکند زودتر گناهانش پاک می‌شود و زودتر به خدا نزدیک می‌شود. این ویژگی خاصی است. خداوند متعال مادر را بیشتر از پدر به خدمت او دستور داده است. از طرفی هم جلوی خودش نگفتند. اگر جلوی خودش می‌گفتند ای کاش مادرت بود زودتر مثلاً موفق می‌شدی، خب این حسرت می‌خورد یک آهی می‌کشید آه مادر... ببینید چقدر پیامبر مواظبند. این آداب را در اشخاص معمولی شما یکی‌اش را ببینید، اینقدر دوستش دارید. دوست‌داشتن افراد به قیافه و لباس و این‌ها که نیست. ما خیال می‌کنیم مثلاً کسی حالا قیافه‌اش را نگاه می‌کنیم، این‌طوری نیست که. می‌بینم این ادب دارد، از نگاه کردنش، حرف زدنش خیلی دقیق است. ان شاء الله خدمت امام زمان(علیه‌السلام) برسید آن‌وقت می‌بینید. می‌بینید تمام رفتارشان حکیمانه است، تمام رفتارشان، مثل ماها نیستند، همین‌طور نگاه کنیم و حرف بزنیم و... آن‌ها نه، در تمام حرف‌هایشان دقت می‌شود. روی کلمه به کلمه‌اش دقت می‌شود، نگاهشان، بلند شدنشان، حتی آهسته حرف زدن یا بلند حرف زدن، تمامش با دلیل است. ما هم باید با این احادیث خودمان را مؤدب بکنیم. این‌ها نکاتش است. لذا فرمودند: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ» اما بعد فرمودند «وَ لَا یُسْمِعُهُ»[13] جلوی مریض اگر دیدی کسی حالا مریض است حمد خدا را به جا بیاورد اما بلند نگوید، آهسته بگوید، آن را نشنود.
    8. خیره‌نشدن زیاد به مریض
    و آخرین نکته‌ای که امشب عرض می‌کنیم این است که چندین روایت داریم که به شخص مریض که دارد درد می‌کشد، آن هم درد حسی، در ظاهر دردش پیداست اگر دردش پیداست زیاد خیره نشوید. این در روایت‌های مختلف آمده است. دلیل‌های متعددی هم دارد. حالا یک‌وقت شخصی مریض است اما در ظاهرش هیچ چیز پیدا نیست یا مثلاً پانسمان کرده، خیلی خب، اما علی ای حال می‌گوید به آن بیماری حسی خیره نشوید، اگر بیماری‌اش پیداست. مثلاً یک زخمی فرض کنید به بدنش است، مثلاً روایت جزام را گفته است. ببینید جزام به پوست بدنش آثار بیماری پیداست. می‌گوید این را خیره نشوید و مدام نگاه کنید، برای چه اینقدر نگاه می‌کنید؟! اولین مشکلش این است، خیره که می‌شوید نگاه می‌کنید آن مریض را محزونش می‌کنید. این ناراحت می‌شود. دیگر خیره‌شدن ندارد که. آهسته شما حمد خدا را به جا بیاورید که شما گرفتار نیستید. ببینید این‌ها نکاتی است که بالاخره او الآن گرفتار است. شما هم دارید مدام خیره می‌شوید و گاهی افراد مدام سؤال می‌کنند، از کجا جزامی شدی و چه شد و علتش چه است و...؟ بابا چه کار داری اینقدر سؤال می‌کنی، طرف را ناراحتش می‌کنی بعد هم هیچ چیز. مگر اینکه یک‌وقت خودتان دارید گرفتار می‌شوید و می‌خواهید اطلاعات علمی پیدا کنید، آن یک بحث دیگر است. حالا ببینید آداب چقدر دقیق است که می‌گوید اصلاً نگاه به محل بیماری او خیلی نکنید. درد دارد می‌کشد مثلاً فرض کنید دلش درد می‌کند، دستش را گرفته به خودش و جلوی شما حالا ممکن است آه هم نکشد اما شما نمی‌خواهد مدام نگاهش بکنید. نگاه نکنید. روایت این است: «فَإِنَّ ذَلِکَ یَحْزُنُهُمْ»[14] این نگاه زیاد آن‌ها را محزونشان می‌کند، ناراحتش می‌کند. دلیل دیگرش هم این است که قساوت برای شما می‌آورد. ببینید شما نباید دلتان قسی بشود. این هم هست. وقتی بلای یک کسی را می‌بینید و همین‌طور نشستید و شما اشک نمی‌ریزید که...، اگر یک وقت گریه می‌کردید آن قساوت نمی‌آورد اما معمولاً افراد گریه نمی‌کنند، عادی‌اش این است؛ اما من حالا کلی می‌گویم. خب وقتی کسی گریه نمی‌کند حالا سر حیوان را دارند می‌برند روایت می‌گوید که نگاه نکنید. شما که برای حیوان گریه نمی‌کنید. خب نگفتند گریه بکن اما نگاه نکن چون دلت قسی می‌شود. کشتن ولو کشتن یک حیوان را نایستید نگاه بکنید. حتی انسان به دارزده را گاهی در وسط چهارراه به دار می‌زنند، علنی هم می‌زنند. باز می‌گوید نگاه نکنید. آن‌وقت خیلی‌ها می‌گویند برویم ببینیم چه کسی است که به دارش زدند. خصوصاً جوان‌ها را دیدید حریص‌اند مدام نگاه بکنند. خب این نفس انسان است. مدام می‌گوید برویم نگاه بکنیم. اما اگر یک وقت رفتید نگاه کردید قساوت پیدا می‌کنید بعد روضۀ امام حسین(علیه‌السلام) خوانده می‌شود اشکتان نمی‌آید. حالا فقط علتش این نیست. ده‌ها علت است، صدها علت دارد اما این هم یکی‌اش است و می‌گویند دل باید خیلی ظریف باشد. حتی کسی که مستحق اعدام است را می‌گویند شما نگاه نکنید. او استحقاقش را دارد برود شما نگاه نکن. از جمله بیمار را. بیمار حالا ولو تقدیر الهی است حالا مریض شده است. شما خیلی نگاه نکنید. اما اگر بیماری‌اش مخفی است و عادی نشسته است نه دیگر او نگاه ندارد. شما قساوت هم پیدا نمی‌کنید. این برای وقتی است که بیماری ظاهر است؛ مثلاً دردی علنی دارد. زخمی علنی دارد. جزام مثلاً این‌ها را می‌گویند: «لَا تُدِیمُوا النَّظَرَ» استمرار نکنید نگاهتان را به اهل بلا و مجزومین که این سبب حزن آن‌ها می‌شود.
    داستان مرحوم آقای توکلی
    خدا مرحوم آقای توکلی را رحمت کند. عزیزانی که آن سال‌ها سی سال، سی و پنج سال پیش، اوایل انقلاب با ما به اعتکاف مشهد می‌آمدند، قبل از اینکه اصفهان اعتکاف راه بیفتد سال‌های پیش دوستان می‌آمدند. یادشان است آقای توکلی بود اهل مشهد ساکن آنجا بود. ایشان خیلی آدم پاک و پیرمرد بود. منتها افراد در مسجد او را نمی‌شناختند و خیلی هم شوخی می‌کرد، جوان‌ها بیشتر در شوخی‌اش به او علاقه داشتند، اما رد گم می‌کرد. خیلی در ولایت آدم عجیبی بود. ایشان پزشک متعارف نبود مدرک نداشت؛ اما سنتی اطلاعات پزشکی بلد بود. آن وقت رفته بود همین گاومیشان که همین پارسال سیل آمده بود. آنجا عرض شود که ایشان آن موقع در جوانی‌اش مثلاً هفتادسال پیش به آنجا رفته بود. آنجا هم تمام اهل تسنن‌اند و ایشان رفته بود آنجا و در کار دندان، منتها می‌گویم پزشکی تجربی داشت نه اطلاعات دانشگاهی، خب بالاخره معالجه می‌کرد. یک مشکلی آنجا برای خودش پیش آمده بود. در زمستان مثل اینکه زمین خورده بود و پایش شکسته بود. این مدتی که پایش شکسته بود به بیمارستان رفته بود و دستش بند شده بود و یک مدتی آنجا خوابیده بود و یک مدتی بعد در منزل آمده بود و آن‌وقت می‌گفتند وقتی که من در بیمارستان بودم کسی به عیادت ما نمی‌آمد. من دلم شکست، وقت عیادت که می‌شد مردم به عیادت دوستانشان می‌آمدند و ما آنجا غریب بودیم دیگر. دلم شکست و رویم را کردم به امام زمان(علیه‌السلام) گفتم آقا عیادت استحباب دارد. اجداد شما به عیادت مریض می‌رفتند و پیامبر می‌رفتند و نمی‌خواهید به این استحباب عمل بکنید، من از شما تقاضا می‌کنم به عیادت من بیایید و کمی با آقا دردودل کردیم و گریه کردیم اما خبری نشد. بعد منتقل شدیم به منزل و در منزل هم چند روزی استراحت داشتیم. آن‌وقت یک بار که خانمم بیرون رفت تا خرید بکند دوباره دلم شکست. گفتم ببین آن‌وقت که من پایم خوب بود نمی‌گذاشتم خانمم برود خرید بکند؛ اما حالا ایشان دارد می‌رود خرید بکند و دوباره شروع کردم با امام زمان حرف زدن. یک وقت دیدم آقا از بیرون اتاق حضور پیدا کردند از مثلاً حال بود حضور پیدا کردند و وارد شدند سلام کردند و آمدند وارد شدند. هیچ کسی هم در خانه نبود. آمدند نشستند بالای سرم و احوال من را پرسیدند و ما هم دیگر دست و پایمان را گم کردیم. حواسمان نبود که ما این درخواست را کردیم و آقا این را زود اجابت کردند و آمدند بالای سرمان نشستند. آن‌وقتش جالب است که می‌گفتند آقا از من عذرخواهی کردند و گفتند شما در بیمارستان از من تقاضا کردی که من به عیادت بیایم اما در آنجا محیط بیمارستان مناسب نبود. تا دیدم آقا دارند عذرخواهی می‌کنند من یک حرف دیگری پیش کشیدم و حرف در حرف کردم که آقا عذرخواهی نکنند؛ اما دیدم آقا مؤدبانه هیچ چیز نگفتند تا من جمله‌ام تمام شد وقتی تمام شد جمله‌شان را ادامه دادند آن جمله را تکمیل کردند. همان جمله را گفتند شما در بیمارستان از من تقاضا کردی بیایم، حالا وسط حرفشان هم ما یک مقدار حرف زدیم هیچ چیز نگفتند اما ادامه دادند و گفتند آنجا مناسب نبود اما اینجا در منزل تقاضا کردی اینجا مانعی نبود، آمدم. ببینید اهلبیت(علیهم‌السلام) این آداب را دقت کردند. حالا زمان غیبت مصلحت در غایب بودن امام است. یک وقت کسی حالا از صحبت ما برداشت این را نکند که وظیفۀ امام است که به عیادت مریض بیاید و بخواهند بیایند عیادت بکنند که غایب نیستند، باید بیایند بین مردم زندگی بکنند. چون مرتب انواع و اقسام بیماری‌ها را افراد دارند. همه هم دلشان می‌خواهد که آقا به عیادتشان بیایند. نه، این را توجه داشته باشید که امام مصلحت نیست به عیادت بیایند. باید غایب باشند؛ اما در یک میلیون مریض هم ممکن است یکی هم این‌طوری به عیادتش بروند تا دل من و شما را محکم بکنند. ما یک چیز دیگر را داریم بحث می‌کنیم. یک وقت کسی از صحبت ما اشتباه برداشت نکند.

    «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»


    [1] . بحار الانوار، ج78، ص225.

    [2] . دانشنامه احادیث پزشکی، ج1، ص208.

    [3] . بحار الانوار، ج78، ص224.

    [4] . الجنائز، ص52؛ مشابه این روایت از امام صادق«علیه‌السلام» نقل شده است: «إِذَا دَخَلَ أَحَدُکُمْ عَلَى أَخِیهِ عَائِداً لَهُ فَلْیَسْأَلْهُ یَدْعُو لَهُ فَإِنَّ دُعَاءَهُ مِثْلُ دُعَاءِ الْمَلَائِکَةِ»: الکافی، ج3، ص117.

    [5] . بحار الانوار، ج78، ص217.

    [6] . بحار الانوار، ج78، ص228.

    [7] . وسائل الشیعه، ج1، ص79.

    [8] . بحار الانوار، ج78، ص214.

    [9] . بحار الانوار، ج78، ص222.

    [10] . بحار الانوار، ج7، ص304.

    [11] . بحار الانوار، ج93، ص234.

    [12] . الموطّأ، ص979.

    [13] . بحار الانوار، ج90، ص217.

    [14] . طب الأئمه، ص106.

     

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار