بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بهداشت جسم؛ جلسۀ 25
تاریخ سخنرانی: 1398/10/04
مکان سخنرانی: بیت آیت الله مهدوی
کارهای عمدۀ عصبها در بدن انسان
در بدن انسان 360 عصب وجود دارد و این عصبها چهار تا کار عمده انجام میدهند: یکی هضم غذاست. غذایی را که میخوریم را در این عصبها هضم میکند؛ دوم، جذب غذاست. بعد از اینکه هضم شد موادی که مفید برای بدن است را جذب بدن میکند؛ سوم، دفع غذا و فضولات آن است. آن زواید را دفع میکند، آنچه مفید نیست و چهارم، امساک آن فضولات غذاست. امساک برای مواردی است که انسان این طرف و آن طرف میرود. اگر امساک نداشت همینطور سلس البول و سلس المدفوع پیدا میکرد و الآن کسانی که بیمارند همینطورند، همینطور بول از آنها دفع دارد میشود. خداوند همۀ آنها را شفا بدهد. این یکی از لطفهای بزرگ خدا به ماهاست که همین در موارد معمولی این عصبها نمیگذارد که این بول یا مدفوع از بدن به بیرون بریزد. لذا انباشته میشود و بعد هر کسی با اختیار خودش آن را خارج میکند. این در اختیار شخص گذاشته شده است. اما امساکش دیگر در اختیار شخص نیست، همینطور خود به خود این عصبها نگه میدارد و تا انسان دفع نکند این خارج نمیشود و این همینطور آنجا میماند. این چهار تا کار عمده برای عصبها است. اگر بخواهیم این چهار تا کار سالم در عصبها انجام بشود باید عصب تحریک نشود.
عوامل تحریککنندۀ اعصاب:
1.ناراحتیهای عصبی
غصه و ناراحتی، فکر پریشانی از چیزهایی است که این عصب را به شدت آزرده میکند و به آن ناراحتی عصبی میگوییم. وقتی یک کسی غصه دارد معنایش این نیست که همان لحظۀ اول مثلاً قوۀ ماسکهاش را از دست میدهد و بولش همینطور راه میافتد، نه. بدن مقاومت میکند و در دراز مدت اثر منفی میگذارد. یعنی این بدنی که باید صد سال، دویست سال سالم باشد، این سلامتیاش را زود از دست میدهد.
2.موسیقی
یکی دیگر از چیزهایی که باز عصب را به هم میریزد موسیقی است. اینجاست که ببینید دین اسلام چقدر سلامتی را برای ما آورده است؛ چون آنهایی که عقلشان کم است و نفسشان ظاهر را نگاه میکند جذابیت موسیقی را نگاه میکنند. میگوید این صدا، صدای قشنگی است و من هم که از آن لذت میبرم. اما دیگر فکر این را نمیکند که این 360 تا عصب در این بدن است و با این موسیقی که گوش میکند، بچه را دیدید دست و پایش را تکان میدهد این نتیجۀ عصب است، عصب تحریک شده است. عصب که تحریک میشود بچه جلوی دستش را نمیگیرد و لذا راحت دستش را میبرد مطابق با صدای آهنگی که میشنود دست و پا یا سرش را مثلاً تکان میدهد. آدمهای بزرگ جلوی خودشان را میگیرند؛ اما عصب تحریک شده است. آنکه در اختیار شخص که نیست. این عصب که تحریک بشود تمام آن چهار تا کاری که گفتیم به هم میخورد. یعنی مثلاً غذای مقوی خورده، وقتی موسیقی گوش میکند یا غصه میخورد این دو تا عاملی که گفتیم، غصۀ زیاد میخورد یا موسیقی گوش میکند این عصب کار خودش را انجام نمیدهد و غذا درست هضم نمیشود. اولینش این است. دوم اینکه، هضم شده جذب بدن نمیشود. دفع میشود و همچنین آن حالت بعدی، همینها در درازمدت البته، بول و مدفوعشان را هم دیگر نمیتوانند نگه دارند. همینطور بی اختیار میشوند، همینطور از دستشان میرود. این برای این است که این نگرانی فکری زیاد داشته یا موسیقی زیاد گوش کرده است. منتها اینهایی که میگوییم معنایش این نیست که غصه کمش اشکال ندارد یا موسیقی کمش اشکال ندارد. چرا، کمش هم اشکال دارد. اینها مثل سم است. سم که انسان کم بخورد اشکال دارد، زیادش هم اشکال دارد؛ اما کم که میخورد بدن مقاومت میکند سم را بیرونش میکند؛ اما آخرش سم، سم است. ما یکی از کارهای خوبی که باید بکنیم این است که این اعصاب بدنمان را باید بگذاریم خوب کار بکند. هیچگونه غصه به آن ندهیم، تحریکش هم نکنیم. موسیقی هیچ گوش نکنیم. وقتی هم میگویم موسیقی، منظورم موسیقی محرک است و الا صداهای معمولی که به حرکت نمیاندازد عصب را نه، آن صدای معمولی را، صدا خیلی داریم، حتی با همین دستگاههای آهنگ هم که مثلاً گاهی آهنگهای متعارف است اینها نه، اما ریتم موسیقی گاهی ریز است تند تند میزند، به طوری که عصب به حرکت میافتد همین سلامتی ما به هم میخورد. این را مواظب باشیم.
خوراکیهای استحکامبخش اعصاب:
1.کشمش
در خوراکیها هم دو تا چیز است که در روایت دارد عصب را استحکام میبخشد، محکمش میکند. یکی کشمش است. خدمت پیامبر یک طبق خاصی آوردند که روپوشی رویش افتاده بود. وقتی گذاشتند روپوش را کنار زدند دیدند اِ زبیب است. زبیب همان کشمش را بگوییم یا کشمش سیاه، مویز را میگویند. پیامبر فرمودند: «کُلُوا بِسْمِ اللَّهِ نِعْمَ الطَّعَامُ الزَّبِیبُ»[1] فرمودند: بخورید با اسم خدا، این زبیب خوب طعامی است، همین کشمش یا مویز. دنبالش فرمودند: «یَشُدُّ الْعَصَبَ» عصب را محکمش میکند. عصب یا همان اعصاب را استحکام میبخشد.
در روایتهای دیگر دارد همین مویز تلخه را از بدن دفع میکند، بلغم را از بین میبرد، عصب را محکم میکند، خستگی را از بین میبرد، خلق انسان را نیکو میکند، و «یُطَیِّبُ النَّفْسَ» دل انسان را پاکیزه میکند «وَ یَذْهَبُ بِالْغَمِّ» غصه را هم از بین میبرد. خب اینها هفت تا اثر[2] شد برای زبیب که خدمتتان گفتم. حالا ما از این هفت تا یکیاش را داشتیم بحث میکردیم آن سومیاش عصب بود که گفتم عصب را محکم میکند.
2.گوشت گوسفند با شیر
و دومین چیزی که باز عصب را محکم میکند گوشت گوسفند است با شیر. البته ما عادت نداریم؛ ولیکن بعضی این کار را میکردند. قدیم وجود داشته که گاهی گوشت را در شیر میپختند. به جای اینکه در آب بپزند، در شیر میپختند. آنوقت روایت هم دارد که امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «مَنْ أَصَابَهُ ضَعْفٌ فِی قَلْبِهِ أَوْ بَدَنِهِ» اگر کسی در بدنش یا دلش احساس کرد خیلی ضعیف شده است، «فَلْیَأْکُلْ لَحْمَ الضَّأْنِ بِاللَّبَنِ» فرمودند: گوشت گوسفند را یا گوشت میش را با شیر بخورد. «فَإِنَّهُ یُخْرِجُ مِنْ أَوْصَالِهِ کُلَّ دَاءٍ وَ غَائِلَةٍ» این سبب میشود که از اندام او هرچه عوارض هست، درد هست از بین میبرد. «وَ یُقَوِّی جِسْمَهُ وَ یَشُدُّ لِثَتَهُ»[3] همچنین جسمش را قوی میکند، لثۀ دندانش را هم مستحکم میکند.
سردرد و درمان آن:
و اما بحث دیگری که داریم مربوط به سردرد است که متأسفانه خیلی هم زیاد شده است. سردردها یک بخشش برای رعایت نکردن مثلاً استراحت است. خب شخص نیاز دارد که در شبانه روز شش الی هفت ساعت استراحت بکند. آنوقت بعضی به دلایلی حالا دلیلش را کاری نداریم، گاهی هم نه میگوید دیگران نگذاشتند بخوابیم. آن روزها ساواک نمیگذاشت. آنهایی را که به زندان میبرد یکی از شکنجهها این بود که طرف را نمیگذاشتند بخوابد. همینطور در نوبتهای مختلف مأمور میآمد گاهی اینها را شلاق میزد اذیت میکرد. یکوقت چهل ساعت پنجاه ساعت طرف بیدار بود. دیگر همینطور مثلاً بدنش میافتاد، اذیت میکردند. حالا گاهی میشود شخص به دلایلی یا کار مستمری دارد یا نه حرص است، حرص به دنیا آنقدر زیاد است که نمیخوابد. خلاصه اگر سردرد عامل ظاهری دارد که آن را باید حل کند. نظم را رعایت بکند. ولیکن در گیاهان و خوراکیها و میوهجات هم یک سری چیزهایی هست که حالا من نه تایش را خدمتتان میگویم چیزهایی است که سردرد را خوب میکند.
1.ختمی
یکی ختمی است. گل ختمی البته گل ختمی را نمیخورند، با گل ختمی سر را میشویند. عطاریها دارند. امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «غَسْلُ الرَّأْسِ بِالْخِطْمِیِّ أَمَانٌ مِنَ الصُّدَاعِ»[4] اگر کسی سر را با ختمی بشوید امنیت از سردرد دارد. یا در حدیث دیگر فرمودند روز جمعه اگر کسی سرش را با ختمی بشوید این از سنت پیامبر است و چند تا فایده دارد. «یُدِرُّ الرِّزْقَ» رزقش را به طرف او سرازیر میکند. «وَ یَصْرِفُ الْفَقْرَ» فقر را از او دور میکند «وَ یُحْسِنُ الشَّعْرَ وَ الْبَشَرَ» پوست و موی بدنش را هم زیبا میکند. «وَ هُوَ أَمَانٌ مِنَ الصُّدَاعِ»[5] و میگویند این گل ختمی از سردرد امنیت میبخشد.
2.نوشیدن آب ولرم
دومین چیزی که سردرد را حالا یا خوب میکند یا حالا تخفیف میدهد این است که «ماء الفاطر» آب ولرم بنوشد. حالا این را من اصلاً توصیه میکنم آب سرد خوب نیست. دمای داخل بدن 37 درجه است. لذا اگر کسی آبی که میل میکند 37 درجه باشد این با دمای درون بدن یکسان است؛ اما اگر آبی که میخورد مثلاً 30 درجه باشد، بالاخره 7 درجه خنکتر از داخل بدن است. یک مقدار اثر منفی روی معده میگذارد. معده باید صبر بکند تا دوباره این را گرمش بکند. آنوقت میشود گاهی ما دیگر آب یخ میخوریم بعد میگوییم جگرمان خنک شد، حال آمدیم؛ اما نمیدانیم که این برای معده ضرر دارد. این حالا اگر کسی سردرد دارد میفرماید آب ولرم، در عربی میگویند فاتر «ماء الفاتر» استفاده کند. امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: که روش پیامبر همیشه این بود که وقتی روزه بودند و میخواستند افطار بکنند، افطارشان این بود که اولاً یک شیرینی ابتدا میکردند، با شیرینی افطار میکردند. اگر شیرینی نبود «فَإِنْ لَمْ یَجِدْ فَسُکَّرَةٍ» یک حبه شیرینیجات حالا سکره، شکر را میگویند، قند را میگویند و یک چیز اینطوری بالاخره اگر حلوا نبود با یک شکری یا قندی، «أَوْ تَمَرَاتٍ» یا چند تا دانه خرما استفاده میکردند. «فَإِذَا أَعْوَزَ ذَلِکَ» وقتی که خرما هم نبود میخواستند روزهشان را افطار بکنند با آب ولرم یا آب جوش نیمهگرم، میگذاشتند نیمه گرم بشود استفاده میکردند «وَ کَانَ یَقُولُ» آنوقت حضرت میفرمایند: این آب ولرم معده را پاکیزه میکند و کبد را هم شستشو میدهد و سردرد را خوب میکند[6].
3.شستن دو پا در حمام
سومین چیزی که باز سردرد را خوب میکند شستن دو قدم است. «غسل القدمین بالماء البارد» دیگر این آب 30 درجه و اینها نیست. همین آب معمولی و آب متعارف و خنک است. بهخصوص بعد از حمام که قدیم در این حمامهای عمومی رسم بود که یک حوضچهای بیرون حمام بود که شخص وقتی از حمام بیرون میآمد یک دقیقهای میایستاد. این دستور دین است. حالا آنهایی که سرشان نمیشد فکر میکردند برای آبکشی است. حالا آبکشی هم هست اما واقعش این است. حالا در حمامهای خصوصی در منزلتان هم که هست این کار را بکنید وقتی کارتان تمام شد. «عقیب الخروج بالحمام» پیامبر میفرمودند: این «امان من الصداع» جلوی سردرد را میگیرد. پس یکی از عوامل سردرد این است. حمامتان که تمام شد بدن حرارت دارد این را سعی کنید پایتان را در آب خنک یک دقیقه نگه دارید و بعد بیرون بیایید.
4.روغن بنفشه
چهارم، از چیزهایی که سردرد را خوب میکند روغن بنفشه است. روغن بنفشه را هم میشود به چشم بمالد، هم میتواند روی سر بمالد. حالا اینکه گفتم از امام صادق(علیهالسلام) و هم از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) دارد که «دَهْنُ الْحَاجِبَیْنِ بِالْبَنَفْسَجِ»[7] دو تا ابرویش را با همین روغن بنفشه بمالد، یک مقدار روغن مالی بکند این مؤثر در خوب شدن سردرد است.
5.حنا
پنجم، حنا. همین حنایی که رنگ دارد این را میگوید حنا خضاب اسلام است. در دین اسلام کسی میخواهد خضاب بکند موی سر و صورتش را با حنا بکند و در ضمن یکی از آثارش این است که سردرد را از بین میبرد. دید چشم را تیز میکند «یُحِدُّ الْبَصَرَ» و قدرت جنسی را تقویت میکند و همین حنا «هُوَ سَیِّدُ الرَّیَاحِینِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ»[8] میگوید: در رأس گلهای خوشبو در دنیا و در آخرت خضاب است.
6. انفیه
ششم از چیزهایی که باز سردرد را خوب میکند «السُّعُوطُ» صعود همان انفیه را میگویند که حالا یادم آمد خدا رحمت کند مرحوم آیت الله مولوی را که در مشهد ما هر وقت خدمتشان میرفتیم حالا مرسوم هم نبود؛ اما ایشان گیاه انفیه همراهشان بود. گاهی وقتها جلوی خود ما در دماغشان میگذاشتند و با نفس این را بالا میکشیدند. این انفیه جلوی سردرد را میگیرد؛ « مَصَحَّةٌ لِلرَّأْسِ»[9] سر را سالم میکند و بدن را پاک میکند و همچنین سایر دردهای سر را اینها را از بین میبرد.
7. روغنمالی سر با کنجد
دارد که خود پیامبر هم هر وقت که سرشان درد میگرفت «بِدُهْنِ الْجُلْجُلَانِ»[10] جلجلان، کنجد را میگویند. پیامبر، با روغن کنجد سرشان را روغنمالی میکردند برای اینکه سرشان خوب بشود. علی ای حال هم روغن کنجد و هم انفیه. این هم هفت تا.
8.حجامت سر
هشتم حجامت است. البته حجامت از بدن داریم، حجامت از سر هم داریم. این سردرد حجامتش از سر است و کار هر کسی هم در ضمن نیست. یک وقت سرخود نرود پیش یک کسی چون بعضیها را شنیدم که مسلط نیستند، پزشک هم نیستند همینطور برای پول درآوردن حجامت را شروع کردند و خب سر حساس است، یک وقت یک تیغ را جابهجا بزند، خلاصه حافظۀ شخص را ممکن است از دست بدهد و یک مشکلی برایش درست بکند. «دواء من داء الجنون و الجذام و العشاء و البرص و الصداع»[11] علی ای حال حجامت در سر را میفرماید حجامت در سر پنج تا فایده دارد: یکی دیوانگی را از بین میبرد، بیماری جزام، بیماری عشاء، عشاء شب کوری را میگویند که نمیبیند، چهارم بیماری برص و پنجم صداع که همان سردرد است. حجامت این پنج تا خاصیت را برای شخص دارد. در ضمن این حجامت در روایتهای دیگر دارد که حجامت از پا اگر بکند پادرد خوب میشود. برای سر از سر است.
خدا یکی از علما را رحمت کند. ایشان میگفتند من پادرد داشتم و مدتی هم بود همینطور خیلی هم دارو و معالجه و اینها کرده بودیم. حالا خب ایشان چون این روایت را نخوانده بودند که یک حجامت از پا باید بکنند تا دردشان خوب بشود نمیدانستند. آنوقت گفتند ما به کربلا رفتیم و به حضرت ابالفضل(علیهالسلام) متوسل شدیم و گفتیم پادرد خیلی ما را اذیت میکند. بعد که به ایران برگشتیم رفتم سر یخچال یخ بردارم، یخ لیز بود افتاد روی پایم. صاف روی رگ پایمان افتاد. خیلی ناراحت شدیم و تا آمدیم جلوی خون را بگیریم خون زیادی از پایمان رفت؛ اما بعد که خون بند آمد دیدیم پایمان هم خوب شد. فهمیدیم این خون در حالی که «عصی ان تکرهوا شیء فهو خیر لکم» گاهی انسان ناراحت میشود اما برایش خیر است. حالا این را ما داریم.
یکی از دوستان خودمان چند سال بود پایش همینطور میشلید و راه میرفت و در این جلسهها هم میآمد. از او پرسیدم گفت بله مدتی است پایم اینطوری شده است. به او گفتم حجامت پا را بکن. حجامت پا را کرد و گفت یک چیزهای زردرنگی از پایم اول بیرون زد و بعد هم دیگر خوب شد و همین باعث خوبشدن پای او شد و دیگر حالا پایش سالم شده و راه میرود. البته پادردها همهاش به خاطر این نیست. دردهای دیگر هم داریم که یکوقت مشکلات دیگر باشد. این یکی از عوامل است. گاهی به مرور که خون به پا میآید، زواید خون، آن فضولاتش برنمیگردد تا در رگ به بالا بیاید همینطور در رگ پایین پا کمکم رسوبات میماند. آنوقت چون فضای رگ گرفته میشود این باعث پا درد میشود. آنوقت گاهی باید حجامت بکند. گاهی باید فصد بکند. حالا فصد هم این هم یکی از کارهایی است که بعضی از همان پا انجام میدهند، آن هم چیز خوبی است.
9.کاسنی
نهم کاسنی است. کاسنی هم امام هشتم(علیهالسلام) دارد که یک کسی خدمت امام بود. تب داشت سردرد هم داشت. حضرت فرمودند که کاسنی را آردش بکند، گردش بکند، کاسنی را به شکل گرد در بیاورد. «صَیَّرَهُ عَلَى قِرْطَاسٍ وَ صَبَّ عَلَیْهِ دُهْنَ الْبَنَفْسَجِ»[12] عرض شود که این گردش را حضرت ریختند روی کاغذ و روغن بنفشه هم ضمیمهاش کردند، همین گرد کاسنی را و گفتند این را بگذار روی پیشانیات و خوب شد.
یک داستانی هم دارد من خیلی سال پیش دیدم. یک کسی بود سالها بود پادرد داشت و خیلی معالجه کرده بود، موفق هم نشده بود. بالاخره توسلات خیلی کرد؛ حتی عراق به عتبات رفته بود اما پادردش خوب نمیشد. آنوقت یک شب خواب امام زمان(علیهالسلام) را دید که حضرت در خواب معالجه کردند و فرمودند بر تو باد به عرق کاسنی. این غیر از این کاسنی است که گفتم. این کاسنی که اینجا گفتیم خود گیاهش را گرد میکند. آن خوابی که از حضرت دید حضرت گفتند عرق کاسنی را استفاده بکنید. آنوقت خودش میگوید اگر اشتباه نکنم کتاب (العبقری الحسان) مرحوم نهاوندی آنجا نقل میکند. میگوید این عرق کاسنی را که خوردم مثل آب که روی آتش بریزند چطور حرارت از بین میرود، پادردم اینطوری خوب شد. منتها اینها را میگویم هر کسی یک درد خاصی دارد. ممکن است... تشخیص درد خودش خیلی مهم است که به چه چیزی باید مطرح بشود.
10. میل کردن ماهی تازه
و آخرین چیزی که حالا ده تا میشود. آخرین چیزی که سردرد را خوب میکند و به خصوص در سردرد شقیقه، این دو طرف سر گودی که در دو طرف هست، گاهی سردرد در این دو طرف است که طرف فشار به اینها میآورد. حالا اگر یک وقت درد شقیقه یا شکم دارد عرض شود که در حدیث امام هشتم(علیهالسلام) میفرمایند که زود ماهی تازه میل بکند. میگویند تأخیر نیندازد و زود اقدام بکند؛ اما نه ماهی که مدتی است از آب گرفته شده است «فَلَا یُؤَخِّرْ أَکْلَ السَّمَکِ الطَّرِیِّ صَیْفاً وَ شِتَاءً»[13] میفرمایند: تابستان و زمستان هم ندارد. ماهی تازه هم درد سر را و درد شکم را از بین میبرد.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
[1] . بحار الانوار، ج63، ص153.
[2] . الخصال، ج2، ص344.
[3] . طب الأئمه، ص64.
[4] . بحار الانوار، ج73، ص86.
[5] . بحار الانوار، ج73، ص88.
[6] . الکافی، ج4، ص153.
[7] . الکافی، ج6، ص522.
[8] . طب النبی، ص30.
[9] . تحف العقول، ص101.
[10] . الکافی، ج6، ص524.
[11] . جامع المسانید و السنن، ج16، ص2298.
[12] . الکافی، ج6، ص363.
[13] . بحار الانوار، ج59، ص324.