بسم الله الرحمن الرحیم

    موضوع: غیبت؛ جلسۀ2
    تاریخ سخنرانی: 1398/09/09
    مکان سخنرانی: هلال احمر استان اصفهان

    صحبتی که از هفتۀ گذشته خدمتتان عرض کردم بحث غیبت بود. در تعریف غیبت سه تا محور وجود دارد: یکی یادکردن است نه گفتن؛ بنابراین غیبت منحصر به زبان نیست. من ممکن است بنویسم، بدی یک کسی را به ایشان بدهم. این نوشتن من هم غیبت می‌شود. ممکن است بدی یک کسی را با اشاره، اشاره بکنم که عایشه یک بار این کار را کرد. یک خانمی خدمت پیامبر آمد و رفت. بعد که رفت عایشه با دستش اشاره کرد که این کوتوله بود، ما می‌گوییم کوتوله یعنی اشاره کرد که قدش کوچک است. پیامبر فرمودند که غیبتش را کردی. حرف نزد، فقط با دستش اشاره کرد. علی ای حال با هر بیانی من بدی یک کسی را به شما منتقل بکنم این غیبت او را دارم می‌کنم. محور دومش این است که آن برادر دینی ما باید باشد. برای آن‌ها که از نظر دینی با ما برادر نیستند غیبت‌کردنشان حرمت ندارد؛ اما اینکه حرمت ندارد معنایش این نیست که حالا برویم غیبتشان را بکنیم نه. از نظر اخلاقی خوب نیست انسان بدی یک کسی را بگوید. اخلاقاً می‌گویند اگر از یک کسی بدی سراغ دارید به خودش بگویید حلش می‌کند نه اینکه بیایید تازه بدی را پخشش بکنید. نمی‌توانید جلویش را بگیرید حالا هیچ چیز نگویید، دیگر حالا گفتن ندارد که.
    تفاوت تحسس با تجسس
    و نکتۀ سوم این است که بدی او را من نقل بکنم نه خوبی او را. در عربی فرق است بین تجسس و تحسس. نقطه‌اش فقط کم است، تجسس جیم است، تحسس هم همان است؛ منتها با ح نوشته می‌شود. فرقش چیست؟ آن‌وقت که من بررسی می‌کنم بدی یک کسی را می‌خواهم بیرون بکشم این را تجسس می‌گویند. وقتی بررسی می‌کنم خوبی یک کسی را بیرون بکشم تحسس می‌گویند. «فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ»[1] آن‌وقت که می‌خواستند بروند یوسف را پیدا بکنند، آن تجسس نبود تحسس بود. چون یک گوهر گرابنهایی به نام یوسف را می‌خواستند... من می‌خواهم ببینم فلانی نماز شب می‌خواند یا نه، مدام ناخن می‌زنم یک طوری از قرائن ببینم... خب این هم تحسس می‌شود. حالا پشت سر اگر خوبی یک کسی را گفتیم این غیبت نیست. بدی است که اگر بگوییم غیبت است. منتها توجه دارید بعضی‌ها می‌گویند خوبی ما را راضی نیستیم نقل بکنید، خیلی خب، حالا این باز اگر راضی نبود، معنایش این نیست که اگر گفت غیبت است. ببینید در دایرۀ غیبت «ما یکره» است. رکن سوم این بود که او خوشش نیاید اما اینکه گفته راضی نیستم بگویید خوبی‌اش هم هست. وقتی می‌گوید راضی نیستم غیبت نیست. اگر کسی گفت؛ اما نکتۀ اذیتش را باید مواظب باشیم. یعنی من اگر آمدم خوبی یک کسی را گفتم بعد خبر به خودش رسید و ناراحت شد، اذیتش کردم باید از او بروم حلالیت بطلبم. اذیت‌کردن حرام است، ما اجازه نداریم کسی را اذیت بکنیم؛ اما اگر خبر به او نرسید دیگر اشکالی ندارد. ولو خودش هم گفته راضی نیستم، خب راضی نباشد. من خوبی‌اش را می‌گویم برای اینکه دیگران یاد بگیرند و از او تأسی بکنند حالا خودش هم راضی نیست، یک طوری هم نقل بکنم که خبر به خودش نرسد، به‌خصوص بعد از فوت او. دیگر بعد از فوتش که دیگر بحث شخص او که دیگر مطرح نیست که من می‌خواهم خوبی او را بگویم تا افراد بروند یاد بگیرند. خوبی او بالاخره پخش بشود، گفته بشود. ما بعضی موارد این‌چنینی داریم. حالا من یکی دو نمونه‌اش را عرض بکنم.
    راجع به آشیخ محمد حسین نجفی می‌گویند که خادم حرم امام امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) شب‌ها در را می‌بست و سحر می‌آمد قبل از نماز صبح باز می‌کرد. یک بار که آمد در را سحر باز کرد شنید که صدای گفتگو از داخل حرم می‌آید. فکر کرد دزدی آمده دوید جلو دید که آقای نجفی روبه‌روی قبر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نشستند و با حضرت دارند صحبت می‌کنند و همین‌طور این خادم متحیر بود. یک چند لحظه ایستاد آن وقت می‌گوید آقای نجفی به من اشاره به سکوت کردند. بعد هم فرمودند تا زنده هستم راضی نیستم جایی نقل بکنی. خب این‌طوری است. بعضی راضی نیستند.
    شیخ اعظم انصاری گاهی در بعضی حالاتشان دارد خیلی کتوم بودند مواظب بودند؛ اما یکی هم مثل جعفر نعلبند وقتی خدمت امام زمان رسید در آن داستانی که حالا نمی‌خواهم نقل بکنم بعد کتمان کرد. دو جا نقل کرد دید مردم انکار می‌کنند، دیگر هیچ جایی نقل نکرد. آن‌وقت مجدداً حضرت احضارش کردند. همین‌جا اصفهان هم بوده است. می‌گوید یکی را فرستادند درب خانه و آمد من را خدمت امام برد و حضرت فرمودند: چرا داستان ما برای مردم نقل نمی‌کنی؟ گفتم آقا من نقل کردم، بعضی‌ها تخطئه کردند. فرمودند نه، شما نقل بکن تا مردم بدانند که ما به جدمان سیدالشهدا(علیه‌السلام) و به زائرین جدمان چه علاقه‌ای داریم. مردم این را بدانند. ببینید گاهی هم این است. مصلحت در گفتن داستان است. حالا اگر ما نقل می‌کنیم که نمی‌خواهیم جعفر نعلبند را معرفی‌اش بکنیم. داستانی است اتفاق افتاده باید مردم بدانند امام زمان(علیه‌السلام) به زائرین امام حسین(علیه‌السلام) یک لطف ویژه‌ای دارند. این لطف ویژه را وقتی فهمیدیم، آن‌وقت اثر روی تربیت ما دارد. برای این جهت بوده است که مردم همین اربعین که می‌بینید چه اظهار علاقه‌ای می‌کنند باید در دورۀ سال باشد. امام حسین(علیه‌السلام) دورۀ سال باید در دلمان جا داشته باشند تا ما تربیت شویم و خدای ناکرده کار خلاف نکنیم.

    «و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»


    [1] . یوسف، 87.

     

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار