بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بهداشت جسم؛ جلسۀ 26
تاریخ سخنرانی: 1398/10/11
مکان سخنرانی: بیت آیت الله مهدوی
عوامل دیوانگی فرزند
چیزهایی که باعث دیوانگی فرزند میشود، دو چیز را در روایات ذکر فرمودهاند: یکی از امام هشتم(علیهالسلام) است: «الْجِمَاعُ بَعْدَ الْجِمَاعِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونَ بَیْنَهُمَا غُسْلٌ یُورِثُ لِلْوَلَدِ الْجُنُونَ»[1] کسی آمیزش داشته باشد با همسر و بدون اینکه غسل بکند آمیزش مجدد بکند و در آن آمیزش دوم صاحب اولادی بشود، برای اولادش دیوانگی میآورد و یا اینکه در مرحلۀ اول حالا آمیزش هم نداشته باشد اما جنب باشد. مثل احتلام در خواب، از خواب بیدار میشود جنابت برایش به وجود آمده، بدون اینکه غسل بکند با همسر خودش جماع بکند. این باعث جنون ولد میشود. و مورد دوم از پیامبر است که در اول ماه و وسط ماه و آخر ماه اگر کسی صاحب اولاد بشود، جنون و بیماری جذام و بیماری خبل، خبل همان کودنی را میگویند، اینها هم به خودش و هم به بچۀ او وارد میشود.
عوامل دورکنندۀ جنون
و اما چیزهایی که مانع جنون است، چهار چیز را گفتند که باعث میشود جنون را از انسان دور میکند:
1.شروع و پایان غذا با نمک
یکی اینکه پیامبر به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: غذا که میل میکنی ابتدا و انتهای آن را با ملح، با نمک شروع بکن و خاتمه بده. آنوقت در ادامۀ روایت میفرمایند که شخصی که این کار را انجام میدهد از هفتاد نوع بیماری دور میماند که از آن بیماریها، بیماری جذام است، بیماری برص است که همان پیسی پوست را میگویند، لکهایی میافتد و یکی هم جنون است[2]. اگر کسی غذایش را با نمک افتتاح کند. انتهای غذا مجدداً نمک میل بکند نه خیلی. اینکه میگویم مقدار کم است. در هفتههای قبل اشاره کردم سرکه همین کار نمک را بهتر انجام میدهد که اگر کسی با سرکه این کار را انجام بدهد آن بهتر است؛ منتها آن تهیهاش چون تر است یک مقدار سخت است؛ اما در مرحلۀ پایینتر، این کار از نمک میآید.
2.بوییدن گل نرگس
دومین چیزی که جنون را از انسان میگیرد، بوییدن گل نرگس است. روی گل نرگس خیلی تأکید شده است. در این روایتی که وارد شده میفرمایند که ولو روزی یک بار بو بکنی، اگر نتوانستی در هفته یک بار، بعد حضرت میفرمایند نشد در یک ماه یک بار، نشد در کل عمرت یک بار. گل نرگس را بو بکن؛ «فَإِنَّ فِی الْقَلْبِ حَبَّةً مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ شَمُّهُ یَقْلَعُهَا»[3] میفرماید در درون انسان یک دانهای از دیوانگی است و همچنین بیماری برص و جذام و کسی که گل نرگس را بو میکند آن دانه را از بدنش دفع میکند. به عبارت دیگر اقتضایی که برای جنون گاهی در افراد است، آمادگی است، دیوانگی برایشان ایجاد بشود با بوییدن گل نرگس دفع میشود.
3.گرفتن سبیل و ناخن در جمعهها
مورد سوم از چیزهایی که جنون را از بین میبرد، گرفتن سبیل و ناخن در تمام جمعهها است. امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند که این کار را انجام بده، بعد میفرمایند گاهی هست که چیزی نیست، ناخن بزرگ نشده یا سبیل را گرفته و هنوز بزرگ نشده است. فرمودند: «فَإِنْ لَمْ یَکُنْ فِیهَا شَیْءٌ فَحُکَّهَا» اگر میبیند مثلاً ناخن بزرگ نشده و چیزی نیست یک مقدار به حالت ساییدن روی ناخن را بساب. «لَا یُصِیبُکَ جُنُونٌ وَ لَا جُذَامٌ وَ لَا بَرَصٌ»[4] این سه تا بیماری به تو نمیرسد. این نشان میدهد یکی از عوامل بیماریها همین میکروبی است که حالا یا از سبیل وارد بدن میشود؛ چون مرتب تنفس میکند، این است که سبیلشان را نمیگیرند و در دهانشان آمده است. اینها خیلی در معرض بیماری هستند. انواع بیماریها، میآید غذا بخورد، به خصوص آب بخورد میکروب را همراه خودش فرو میدهد. متوجه هم نیست، آنوقت جالب است که بعضی از اینها در هوای باز خیلی حساسند؛ اما بدتر از آن این است که این سبیلش بدتر از آن، دیگر دارد صاف غذای مسموم را میخورد یا ناخن همینطور. با دو دستش دارد انواع چیزها را برمیدارد میل میکند.
4.آبی که از دهان بچه خارج میشود
چهارمین چیزی که جنون را از انسان دور میکند آن آبی است که از دهان بچه خارج میشود و یک حدیث نسبتاً مفصلی است. حضرت دارند لطف خدا را بیان میکنند و میگویند شما اصلاً توجه به این نکته ندارید؛ اما خدای متعال بهطور طبیعی این را در خلقت بشر گذاشته است و لذا بچه در همان دوران کودکی این رطوبت از بدنش خارج میشود و در واقع برای بزرگسالیاش دیوانگی دیگر سراغش نمیآید. حتی در آن روایت اشاره دارد که ببین بزرگهایی که دیوانه هستند گاهی از دهانشان آب خارج میشود که این همان رطوبت بدن است. این باعث شده دیوانگی با این رطوبت، اینها مثل اینکه یک تلازمی دارد، آب بدنش زیاد است دارد خارج میشود. آنوقت پروردگار یکی از نعمتهایش این است که در دوران کودکی بدون اینکه بچه خودش توجهی داشته باشد، گاهی بزرگترها ناراحت هم میشوند که چرا از دهان بچه آب خارج میشود؛ در حالی که اشکالی ندارد. این درواقع مانع و دافع دیوانگی در بزرگسانی است.
سستی و ضعف بدن
بحث دیگر دربارۀ سستی و ضعف بدن است. گاهی میشود بدن ضعیف است، قوی نیست. حالا یک مقدارش به پیری برمیگردد گاهی حالا این را نباید... بالاخره «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ»[5] است. پروردگار نعمتهایی که به شخص داده است، یواش یواش سن که بالا میرود نعمتها را از او میگیرد. خیلی آهسته که ناراحت هم نشود. یکمرتبه نمیگیرد، شخص بدش میآید، یواش یواش میگیرد. وقتی یواش یواش گرفت بدش نمیآید. بعد از ده بیست سال میبیند دیگر نمیتواند راه برود، نمیتواند بنشیند، نمیتواند دستشویی برود. آنوقت کمکم خودش میگوید خدایا خسته شدم دیگر و اگر میشود من را ببر. خب این را زودتر میگفت، خدای متعال همین را میخواهد که وقتی شخص از دنیا میخواهد برود ناراحت نشود. اما الآن میبیند ناراحت میشود و کراهت از مردن دارد. چه کار میکند، کراهت را از او بگیرد؟ آن آسایش در دنیا را از او میگیرد. یواش یواش میگیرد تا وقتی که در سختی افتاد، آنوقت راضی به رفتن میشود. ای کاش آنوقت که انسان سالم است، راضی به رفتن باشد. شهید این امتیاز را دارد که آنوقت که در اختیارش است قدرت دارد و میداند بهطور متعارف بالاخره از زندگی خودش عمری دارد؛ اما میآید با خدا معامله میکند و جانش را در راه خدا میدهد.
اینکه راضی به رفتن است این خیلی امتیاز بزرگی است که شخص انقطاع داشته باشد. رمز اعتکاف هم همین انقطاع است که باز الآن در آستانۀ آن داریم قرار میگیریم و مجدداً جلساتش دارد برگزار میشود. حالا از هفتههای قبل و امروز جلسههایی برای برنامههای اعتکاف داشتیم و برای سیزده رجب، چهاردهم و پانزدهم آماده میشویم، ببینید سر اعتکاف انقطاع است که انسان با اختیار خودش، خودش را در مسجد حبس میکند. در مسجد میتواند بیرون بیاید؛ اما عمداً نمیآید. این حبس کردن نفس در مسجد با اختیار که به آن موت اختیاری میگوییم دارد تمرین میکند. آیا من میتوانم سه روز در دنیا نباشم؟ خیلیها میگویند نمیشود، ما چقدر کار داریم. اینکه میگوید نمیشود این آمادۀ مردن هم نیست. اگر به او بگویند که برای سفر آخرت آماده هستی؟ میگوید نه، من خیلی کار دارم. آنوقت اینها خیلی ضرر میکنند. آدمهای اینچنینی آخرتش را از دست میدهد و به دنیایش میفروشد. دین از راههای مختلف آمده میگوید که سعی کن دلت را از دنیا بکنی. یکیاش روزه است. روزۀ ماه مبارک رمضان سرش همان دلکندگی از دنیاست. دارد این را به ما یاد میدهد. یکی حج است. حج همین است. آنهایی که به مکه مشرف شدند میدانند که حاجی باید از 24 چیز دل بکند، اصلاً حرام است به سراغش برود. یکوقت میبینید مدتی که در لباس احرام است خیلی آرام میشود؛ چون دیگر حرص دنیا از او گرفته میشود. یکی بحث زهد است. اصلاً زهد تمامش این است. خدا میخواهد ما از دنیا منقطع بشویم. «إِنَّمَا أَرَادُوا الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا لِتَفْرُغَ قُلُوبُهُمْ لِلْآخِرَةِ»[6] حضرت میفرمایند رمز اینکه گفتند زاهد در دنیا باشید برای این است که دل فارغ بشود. برای آخرت بگوید من دیگر در دنیا کاری ندارم و به سمت آخرت توجه بکند. اصلاً رمز زهد در همین است. نه اینکه خدا نعمتهایش کم شده، میگوید کم بخورید تا به همۀ ما برسد یا چیزهایی که گاهی میگویند، اینطوری نیست. یکی هم اعتکاف است. یکی هم جهاد است. اینها تمام اعمالی است در دین اسلام به ما گفتند تا انقطاع به وجود بیاید.
خب، حالا عرضم این است که چیزهایی که در بدن ضعف میآورد یکوقت طبیعی است، شخص سنش بالا رفته، اما یک مقدارش قابل پیشگیری است. حالا در خوراکیهایش را داریم میگوییم و الا گفتم حالا سن یک مقدار دخالت دارد، یک مقدار مثلاً ورزش دخالت دارد. آنهایی که بدنشان را عادت به ورزش میدهند، خب بدن تقویت میشود.
خوراکیهای سستی آور:
خربزه
اما در خوراکیها چیزهایی که سستی میآورد، بدن را ضعیف میکند یکی ناشتا خربزه خوردن است. امام هشتم(علیهالسلام) میفرمایند «الْبِطِّیخُ عَلَى الرِّیقِ یُورِثُ الْفَالِجَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْهُ»[7] میگویند خربزه را اگر شخص ناشتا بخورد این فالج است، همان فلجکننده است، حالا یکوقت فلج کامل است که اصلاً دیگر میافتد، اصلاً دیگر نمیتواند بلند شود. گاهی هم نه، در این حد فلجکننده نیست اما فلج در حد این است که بدن خیلی ضعیف میشود. دیگر خیلی قدرتی در بدنش نیست. حضرت میفرمایند: این خربزه را ناشتا اینطوری کسی میل بکند، این سستی اندام را به دنبال دارد و بعد هم میگویند به خدا پناه میبریم.
ماهی
مورد دوم این است که شخص ماهی خورده و به دنبال ماهی غسل با آب سرد بکند. خود ماهی اصطلاحاً میگویند خوراکش سرد است، سستی را میآورد؛ اما دیگر بعد این سستی بدن را تکمیل میکند که به جای اینکه با آب متعارف حالا آبی که گرم است غسل بکند با آب سرد... این هم باز حدیثش از امام هشتم(علیهالسلام) است. میفرمایند: «الِاغْتِسَالُ بِالْمَاءِ الْبَارِدِ بَعْدَ أَکْلِ السَّمَکِ یُورِثُ الْفَالِجَ»[8] کسی که غسل با آب سرد بکند بعد از اینکه ماهی خورده، این اثر فلج را در خودش مییابد. سستی، حالا یا فلج اصلی هم ممکن است. یکوقت بدنش زیاد مقاومت نکند اصلاً ممکن است بیفتد.
خب، مقابلش برای تقویت بدن چه بکنیم؟ یکی اینکه فرمودند بعد از خوردن ماهی چند تا دانه خرما میل بکنید. امام صادق(علیهالسلام) یک موقعی خودشان ماهی میل کرده بودند بعد فرمودند چند تا دانه خرما برایم بیاورید. وقتی آوردند فرمودند: «مَا بِی شَهْوَةٌ وَ لَکِنِّی أَکَلْتُ سَمَکاً» فرمودند زیاد میل به خرما هم نداشتم؛ اما چون ماهی خورده بودم خواستم جبران آن را بکنم. بعد یک قاعده بیان کردند فرمودند: «مَنْ بَاتَ وَ فِی جَوْفِهِ سَمَکٌ لَمْ یُتْبِعْهُ بِتَمَرَاتٍ أَوْ عَسَلٍ لَمْ یَزَلْ عِرْقُ الْفَالِجِ یَضْرِبُ عَلَیْهِ حَتَّى یُصْبِحَ»[9] که این نشان میدهد که خوردن ماهی در شب، این را باز آدم باید بیشتر از آن مواظب باشد. حالا یک وقت ظهر بخورد آن کمتر بدن را تضعیف میکند. فرمودند: اگر کسی شب ماهی میل بکند و بخوابد و هیچ خرما یا عسلی به دنبال خوردن ماهی میل نکند، آنوقت میفرمایند یک رگ فلجکننده است که مرتب به او میزند. حالا این زدن رگ به معنای این است که مسلط به او میشود. تا چه موقع؟ «حَتَّى یُصْبِحَ» خب این نشان میدهد که همینطور مرتب لحظه به لحظه، دقیقه به دقیقه مدام بدنش ضعیفتر میشود؛ لذا میگویند این کار را نکنید.
سرفهکردن
یکی هم سرفهکردن است. سرفهکردن را میگویند کراهت نداشته باشید؛ در حالی که سرفه گاهی بیماری است. گاهی انسان سرما خورده است، آن را میگویند معالجه بکند. ریۀ او ناراحت است؛ اما آنوقت که بدن سالم است باز سرفه فوایدی دارد، یکیاش این است که میفرمایند: «فَإِنَّهُ یَقْطَعُ عُرُوقَ الْفَالِجِ»[10] این سرفه رگهای فلجکننده را ریشهکن میکند.
دعایی که پیامبر به انس یاد دادند
یک مورد هم بحث دعاست. یک خط دعا هست که پیامبر به انس یاد دادند. انس همان غلامشان است. فرمودند که یک دعا یادت میدهم که این دعا را سه بار صبح بخوان. نتیجهاش این است که بیماری جذام و برص و یکی هم همین فالجی که الآن داریم صحبت میکنیم، فلجکننده و یکی هم کوری، این چهار تا بیماری در دنیا سراغت نمیآید. «اللَّهُمَّ اهْدِنِی مِنْ عِنْدِکَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ انْشُرْ عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْ بَرَکَاتِکَ»[11] این دعایی است که پیامبر فرمودند با خدای خود حرف بزن، از خدا تقاضا بکن. اولاً دعای معنوی است، هدایت را از خدا بخواه، بگو خدایا از جانب خودت من را هدایت بکن. از فضلت به من فیض برسان، رحمتت را بر من شمول کن و دعای آخر «أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْ بَرَکَاتِکَ» از برکاتت بر من نازل کن که از جمله سلامتی در دنیا است.
جلوگیری از فزع
1.شستن دست و صورت و مسواکزدن
آخرین عرض امشبمان جلوگیری از فزع است. این را خیلی سؤال میکنند. در همین دو روز هم باز یکی آمد پرسید. مرتب میآیند میپرسند. به خصوص معمولاً سؤالهایشان برای بچههاست که بچۀ ما ناآرامی میکند و از خواب وحشتناک یک مرتبه بالا میپرد، اظهار ناراحتی میکنند، گریه میکند یک مرتبه جیغ میزند. البته اینها حالا سنینش فرق میکند. یک بخش از آن برمیگردد به اینکه صورت بچه را باید تمیز بکنند، نمیکنند. مثلاً اگر شیرخوار است شیر بخورد، بعد یک مقدار شیر گاهی از دهانش به بیرون میریزد صورتش خلاصه شیری میشود، بعد هم میخشکد و بچه میخوابد. یک عاملش این است. یک مقدار بزرگتر میشود، میتواند مسواک بزند خب نمیزند. این را بزرگترها باید راهنماییاش بکنند. آنوقت وقتی هم که شروع میکند صورت بچه را تمیز میکند، حالا اگر بچه است نمیتوانید به صورتش آب بزنید با یک پنبه میتوانید یک مقدار خیس بکنید و دور دهانش را تمیز بکنید. یک مقدار بزرگتر میشود، صورتش را دیگر آب بزنید بشویید. یا خودش میتواند دیگر برود مسواک بزند به او بگویید مسواک بزند و دست و صورتش را کامل بشوید. بزرگترها دیگر بالاتر از این وقتی میخواهد بخوابد علاوه بر اینکه مسواک میزند برای خوابیدن وضو بگیرد که روایت دارد وقتی کسی وضو بگیرد بخوابد، این مثل این است که تا صبح احیا گرفته است. خیلی ارزش دارد، شخص همینطور بیدار باشد و با خدا حرف بزند، دعا بخواند، یک وضو میگیرد میخوابد. آنوقت این وضو آثاری دارد یکیاش همین است که زمانی که دارد وضو میگیرد صورتش را دارد میشوید، مسواک هم قبلش مستحب است بزند.
2.فصد
و یکی از چیزهای دیگر که حالا میخواهم اضافه کنم برای اینکه جلوی این ناراحتیها را بگیرد فصد است. روایتش این است امام صادق(علیهالسلام) یک شخصی آمد خدمتشان گفت: من یک دختری دارم که خیلی نگرانش هستم. به بچۀ خودش خیلی علاقه داشت نگرانش بود. از جمله نگرانیاش این بود که میگفت روز و شب خیلی گریه میکند و اظهار جزع میکند و اگر صلاح میدانید یک دعا در حق او بکنید. خب امام در حق آن دختر دعا کردند؛ اما بعد فرمودند «مُرْهَا بِالْفَصْدِ فَإِنَّهَا تَنْتَفِعُ بِذَلِکَ»[12] گفتند به او بگو که فصد بکند. فصد رگزدن را میگویند؛ نه حجامت. رگ را میزنند و یک مقداری خون را از بدن میگیرند. البته این کار هر کسی هم نیست، یک وقت سر خود این کار را نکنید؛ چون خطراتی هم دارد. اگر یک وقت بعضیها را دیدم همینطور تابلو زدند که ما حجامت میکنیم، فصد میکنیم، اینها را مواظب باشید. اشخاصی که پزشک نیستند خب اطلاعاتشان کم است. یک سری اطلاعات عمومی دارند. خب آن اطلاعات عمومی را ماها هم داریم، گاهی هم بیشتر از آنها هم داریم؛ اما خطر ممکن است در بیست تا سی مورد هم اتفاق بیفتد. در هر صورت فصد از پا داریم، هفتۀ گذشته در بحثم یک اشارهای کردم، به خصوص در پا چون خون که پایین میرود و بالا میآید معمولاً برای برگشتش یک مقدار ضایعاتی که در خون است در پا میماند. حالا جوان است یک مقدار ورزش میکند و این خون به جریان که میافتد این ضایعات را بالا میکشد و بعد به وسیلۀ فضولات بدن دفع میشود. اما بعد که سن یک مقدار بالا میرود و تحرکات بدن کم میشود این فضولات بیشتر میشود و آنوقت پادرد پیدا میکند. همۀ پادردها هم مال این نیست. گاهی پادرد عوامل دیگری دارد اما یکی از عواملش هم این است. لذا اینهایی که پادردی هستند اگر فصد بکنند احتمال این هست. اگر عاملش این باشد درد پایشان خوب میشود. گاهی هم دو سه تا عامل سبب پادردشان شده است. وقتی فصد میکند بعد میبیند نصف دردش کم شد. در هر صورت یک فصد از دست داریم و یک فصد از پا داریم، از جاهای دیگر هم هست. این فصد که حالا دارم میگویم از پا است که پادرد را خوب میکند و از جمله این روایت که خواندم که دیگر نمیگوید فصد از کجا. این معلوم میشود یک مقدار خون بدنش زیاد شده است و خون بدن هم حالا به دلایلی وقتی زیاد میشود خیلی اظهار ناراحتی و بیتابی میکند. «لیلاً و نهاراً» در این روایت داریم. آن وقت حضرت گفتند که یک دستور فصد به دخترت بگو. او یک مقدار خون که از بدنش بگیرد خوب میشود.
خدا ان شاء الله به همۀ شما سلامتی بدهد که در رکاب امام زمان(علیهالسلام) سالم بتوانید خوب خدمت بکنید.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
[1] . طب الامام الرضا(علیهالسلام)، ص28.
[2] . بحار الانوار، ج63، ص397.
[3] . طب النبی(صلی الله علیه و آله)، ص30.
[4] . الکافی، ج6، ص490.
[5] . یس، 68.
[6] . الکافی، ج2، ص16.
[7] . الکافی، ج6، ص361.
[8] . بحار الانوار، ج59، ص321.
[9] . الکافی، ج6، ص323.
[10] . طب النبی(صلی الله علیه و آله)، ص32.
[11] . الخصال، ج1، ص220.
[12] . طل الائمه(علیهم السلام)، ص108.