بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
♦ وَ قالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدینَةِ امْرَأَتُ الْعَزیزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا إِنَّا لَنَراها فی ضَلالٍ مُبینٍ ♦
و زنانی در شهر گفتند: زن عزیز از غلام خود کام میخواهد و سخت دلدادۀ او شده است. بهراستی ما او را در گمراهی آشکار میبینیم.