سورۀ یوسف- آیۀ 31 ( دوشنبه، 9 شهريور 1394 )

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَ آتَتْ کُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکِّیناً وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ

    پس همین‌که [همسر عزیز] مکرشان را بشنید، در پی آنان فرستاد و محفلی برایشان آماده ساخت و به هر یک از آن‌ها [میوه و] کاردی داد و به یوسف گفت: بر آنان درآی. پس چون زنان او را دیدند، [حیران وی شده،] بزرگش یافتند [و از شدت هیجان] دست‌های خود را بریدند و گفتند: جل‌الخالق! این بشر نیست، این جز فرشته‌ای بزرگوار نیست.

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار