بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
♦ وَ قالَ الَّذی نَجا مِنْهُما وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِتَأْویلِهِ فَأَرْسِلُونِ (45) یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنا فی سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یابِساتٍ لَعَلِّی أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ (46) ♦
و آن کس از آن دو زندانی که نجات یافته بود و پس از مدتی یوسف را بهخاطر آورد، گفت: من از تعبیر آن خبرتان میدهم، پس مرا [به زندان] بفرستید. ای یوسف، ای مرد راستین، دربارۀ این خواب که هفت گاو فربه را هفت گاو لاغر میخورند و هفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشکیدۀ دیگر، برای ما تعبیر کن، نزد مردم برگردم تا آنها [از تعبیر این خواب] آگاه شوند.