بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلرَّحِیمِ
♦ وَأَمَّا ٱلْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَـٰمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِى ٱلْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُۥ کَنزٌ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَـٰلِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّکَ ۚ وَمَا فَعَلْتُهُۥ عَنْ أَمْرِى ۚ ذَٰلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا (82)♦
و اما آن دیوار از آن دو پسر نوجوان یتیم در شهر بود و در زیر آن گنجی برای آن دو بود و پدرشان هم مردی نیکوکار بود؛ پس پروردگارت خواست که آن دو به حد بلوغ خود رسند و گنج خود را بیرون آورند، به جهت رحمتی که پروردگارت به آن دو داشت و من آن را به خواست خود نکردم. این [اسراری که برای تو باز گفتم] تأویل آن سرگذشتها بود که نتوانستی بر آنها صبر ورزی.❋