بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلرَّحِیمِ
♦ ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا (89) حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ ٱلشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَىٰ قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا (90) کَذَٰلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا (91) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا (92) حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَیْنَ ٱلسَّدَّیْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا (93) ♦
سپس [به سوی مشرق زمین] راه و سببی را دنبال کرد. ❋ تا چون به محل طلوع خورشید [آخرین نقطه مسکونی مشرق زمین] رسید، خورشید را دید که بر قومی طلوع میکند که برای آنها در مقابل آن پوششی قرار نداده بودیم [استعداد تهیه لباس و کاشتن درخت و ساختن سایهبان و یا امکانات آن را به آنها نداده بودیم]. ❋ [آری] اینگونه بود [سرگذشت ذو القرنین و مکانها و ملتها] و ما بیتردید [از ازل] به آنچه در پیش داشت احاطۀ علمی داشتیم. ❋ سپس [به قصد سفر به طرف شمال زمین] سببی را دنبال نمود. ❋ تا چون به میان دو سد رسید، در پایین [یا جلو و نزدیک] آنها گروهی را یافت که [از کوتاه فکری یا اختلاف زبان] هیچ حرفی نمیفهمیدند.❋