بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلرَّحِیمِ
♦ وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَـٰضِبًۭا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَىٰ فِى ٱلظُّلُمَـٰتِ أَن لَّآ إِلَـٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبْحَـٰنَکَ إِنِّى کُنتُ مِنَ ٱلظَّـٰلِمِینَ (87) ♦
و [به یاد آر] ذا النون [صاحب نهنگ، یونس بن متّی] را هنگامی که خشمناک [از میان قوم خود بیرون] رفت، پس گمان کرد که ما هرگز بر او تنگ نخواهیم گرفت، پس [کارش به جایی رسید که] در میان تاریکیها [ی سهگانۀ شب و قعر دریا و شکم نهنگ] ندا درداد که [ای خدا] جز تو معبودی نیست، تو [از هر عیب و نقصی] منزه و پاکی، حقّا که من از ستمکاران بودم [زیرا عملی که نتیجهاش نقص بهرۀ من بود بدون توجه به جا آوردم].❋