بسم الله الرحمن الرحیم
خطبۀ اول
توصیه به تقوا؛ رکن اساسی خطبه نماز جمعه
خودم و همۀ عزیزان را به رکن اساسی خطبه و مطلب مهم آن یعنی رعایت حدود الهی و تقوای پروردگار در همۀ شئون توصیه میکنم. این بشارتی که قرآن کریم در اثر رعایت تقوا داده است، در آیۀ69 سورۀ نساء وقتی که این آیه نازل شد، اَنس بن مالک غلام پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) میگوید آنقدر مردم آن روز خوشحال بودند که من در مدینه چنین خوشحالی را در بین مردم تا آن روز ندیده بودم. بعضی نگران بودند میگفتند ما از محضر پیامبر خوب بهره میبریم اما در قیامت وقتی رتبۀ ما با آن حضرت فاصله دارد چه کنیم، دوری آن حضرت را چگونه تحمل بکنیم و این آیه نازل شد که: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ» این بشارت را داد که اگر از خدا و رسول اطاعت کنید با پیامبران هستید، با اوصیای آنها هستید، با شهدا و صالحین محشور خواهید بود.
جریان فوت ابوحمزه ثمالی از زبان امام صادق(علیهالسلام)
این هفته هم چون مناسبت دارد با شهادت امام صادق(علیهالسلام) اشارهای در همین زمینه کنم که ابابصیر خدمت امام صادق(علیهالسلام) رسید، حضرت فرمودند: وقتی ابوحمزه را ملاقات کردی به او بگو که در فلان ماه و فلان روز از دار دنیا خواهد رفت. ابوبصیر گفت: آیا ابوحمزه از شیعیان ما است؟ فرمودند: بله از شیعیان است. گفت: آیا با شما است و با شما محشور میشود؟ امام اینگونه فرمودند: بله کسیکه ترس از خدا داشته باشد و گناه را ترک بکند او با ما است و با ما محشور خواهد شد و ابوبصیر این بشارت را به ابوحمزه منتقل کرد و دیگر در نهایت در تاریخی که امام فرموده بودند از دار دنیا رفت.
ولایت و حکومت اهلبیت(علیهمالسلام) از جانب پروردگار
در این خطبه اشارهای کنم به شهادت امام صادق(علیهالسلام) و یک نکتهای که در این اواخر در کشور ما مطرح شده و آن مشروعیت حکومت امام، گاهی هم ولایت امام را به ارادۀ مردم و یا پذیرش مردم متوقف میکنند.
امام صادق(علیهالسلام) در 83هجری قمری متولد شدند و در سال 148قمری هم به شهادت رسیدند، بیست و پنجم شوال سالگرد شهادت ایشان است که خدمت امام زمان(علیهالسلام) شهادت جدشان را و همچنین خدمت همۀ مومنین، مومنات شیعیان، محبین و ارادتمندان ائمه(علیهمالسلام) تسلیت عرض میکنیم. یکی از مطالبی که در این ماههای اخیر چند نوبت از طریق چند نفر مطرح شد بعضیشان هم از رسانهها مستقیماً خود بنده شنیدم منتها زیاد تبعاتی نداشت و اینکه بعضی از مسئولین دیگر آن صحبت را به گونۀ دیگری مطرح کردند و آن این بود که مشروعیت ولایت اهلبیت(علیهمالسلام) را گفتند متوقف بر این است که مردم بپذیرند بعد که متوجه شدند این مسئله خیلی مشکل دارد باز تعبیر را عوض کردند به اینکه حکومتشان متوقف بر این است که مردم بپذیرند. درحالیکه مبانی دینی ما خلاف این را به ما تعلیم میدهد. هم ولایت معصومین(علیهمالسلام) از جانب پروردگار است و هم مشروعیت حکومت آنها و از طریق مردم نیست. پروردگار مشروعیت حکومت را مثل ولایت، برای معصومین(علیهمالسلام) قرار داده است. چیزی که هست این است که معصومین(علیهمالسلام) این مشروعیت خودشان را تا جایی که به مانع برخورد نکند اِعمال میکنند. اِعمال غیر از اِعطا است؛ یک وقت میگوییم: چه کسی مشروعیت را به امام اِعطا کرده است؟ باید بگوییم پروردگار، نه پذیرش مردم، کاری به پذیرش مردم ندارد. مردم 25سال حکومت دیگران را پذیرفتند و امیرالمومنین(علیهالسلام) را خانهنشین کردند، آیا حق حاکمیت امام از بین رفته بود؟ قطعاً چنین نبود. حق حاکمیت و حکومت از آن امام است. در زمان بنیالعباس هم همینطور فرقی نمیکند.
نمونههایی از اعمال ولایت امام صادق(علیهالسلام)
1. امام صادق(علیهالسلام) به عمربنحنظله میفرمایند: برای اختلافی که سر ارثی، سر زمینی با کسی پیدا کردید، اجازه ندارید به طاغوت مراجعه بکنید این همان اِعمال حکومت امام است. امام دارند حاکمیت خودشان را اِعمال میکنند در جایی که مردم نوعشان حکومت منصور دوانیقی را پذیرفته بودند و مشروعیت حکومت مال امام صادق(علیهالسلام) است. حضرت فرمودند: حق ندارید به قاضی که از طرف منصور دوانیقی منصوب است مراجعه بکنید. و صریحاً فرمودند: مراجعۀ به آنها مراجعۀ به طاغوت است و آیۀ 60 سورۀ نساء را حضرت تلاوت کردند: «یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ» اینها میخواهند به طاغوت مراجعه کنند درحالیکه دستوری که پروردگار به آنها داده است این است که باید کافر به طاغوت بشوید. این جملات را چه موقع امام صادق(علیهالسلام) فرمودند؟ زمانی که حاکمیت به ظاهر به دست منصور دوانیقی بود و حضرت دارند در جلسۀ خصوصی به عمربنحنظله یاد میدهند و پیام میدهند به همۀ شیعیان در طول تاریخ که ولو حکومت در دست طاغوت بود در جایی که مانعی نیست نمیتوانید به طاغوت مراجعه کنید و باید به آن مجتهد جامعالشرایط مراجعه کنید. بعد حضرت ولایت را برای مجتهد جامعالشرایط بیان کردند و قرار دادند و فرمودند: «فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً»[1] من این مجتهد را حاکمش کردم بر شما، به او مراجعه کنید و مشکلتان را از گفتار او حل بکنید. خوب این مشروعیت حکومت امام صادق(علیهالسلام) است در جایی که مانعی وجود نداشت و این را یاد ما میدهند که اگر مانعی شد خوب دیگر آن مانع نمیگذارد که اجرا شود و حکومت اعمال بشود؛ اما در همان زمانیکه طاغوت حاکم است مردم مثلاً برای دادن وجوهاتشان میتوانند به مجتهد جامعالشرایط مراجعه کنند طاغوت هم نمیتواند جلوی آنها را بگیرد باید هم همین کار را بکنند.
2. امام صادق(علیهالسلام) در همان زمان حیاتشان، زمانی که منصور دوانیقی حاکم است دارند میفرماید: ما وارث انبیا و حجتهای الهی هستیم. آنجایی که سیدحمیری اعتقاد به خلافت و امامت دیگری پیدا کرده بود در اشعاری گفته بود محمدبنحنفیه آن امام و حجت الهی است. امام صادق(علیهالسلام) گفتار او را تکذیب کردند، خود سیدحمیری آمد خدمت امام صادق(علیهالسلام) گفت: شنیدم شما نظر من را رد کردید، حضرت فرمودند: بله، حکومت و ولایت از آن پدران ما بوده است و حضرت حکومت خود را نشان دادند. دست او را گرفتند و بردند سر قبر محمدبنحنفیه و با معجزه او را قبر بیرون آوردند. محمدبنحنفیه رویش را کرد به سیدحمیری گفت: من چه کسی هستم؟ سیدحمیری گفت: من شما را نمیشناسم. محمدبنحنفیه رسماً خودش را معرفی کرد، گفت من محمدبنحنفیه هستم و به تو بگویم امام و حجت خدا در این زمان این آقایی است که در کنار شما ایستاده است. رسماً امام صادق(علیهالسلام) را به عنوان امام معرفی کرد بعد هم به اذن امام دو مرتبه در قبر خوابید. اینها و نظایر این را که ملاحظه میکنیم میبینیم در همان زمان که حکومت در دست دیگران بود امام خود را به عنوان حجت الهی معرفی میکردند.
3. آن جوان کارمندی که در دستگاه خلفای جور زندگی میکرد و مال زیادی را به دست آورده بود، تقاضا کرد از یک واسطهای بهنام علیبنابیحمزه، گفت برای من میشود یک ملاقات از امام صادق(علیهالسلام) بگیری؟ آمد خدمت امام، امام یک جملهای فرمودند. فرمودند: اگر مردم به آنها کمک نمیکردند، اینها جرأت نمیکردند حق ما را غصب بکنند. بعد آن جوان پرسید گفت: آیا راهی برای بازگشت من هست یا نه؟ حضرت فرمودند: تمام اموالی که در این دوران سمتی که در این طاغوت داشتی و از راه نامشروع جمعآوری کردی، آن بخشی که صاحبانش را میشناسی باید به صاحبانش برگردانی و آنهایی را هم که نمیشناسی از طرف مالکینش صدقه بده و من از طرف پروردگار بهشت را برای شما ضمانت میکنم. این جوان سرش را یک مدتی زیر انداخت و بعد رو کرد به امام و گفت: میروم و همۀ این موارد را عمل خواهم کرد. خوب کار خیلی سختی بود برگشت کوفه و تمام اموالی که جمعآوری کرده بود آنهایی که صاحبانش را میدانست، برگرداند و آنهایی را که نمیشناخت صدقه داد تا اینکه دیگر چیزی نداشت. به علیبنابیحمزه پیغام داد و لباسی برای او تهیه کرد، لباس حلالی به او داد، مدتی دیگر با این حالت بود تا وقتی که میخواست از دار دنیا برود، علیبنابیحمزه آمد بالین سر او یک جملهای آن جوان گفت، گفت: علیبنابیحمزه، به خدا قسم مولای تو امام صادق(علیهالسلام) به عهدی که با من بسته بودند وفا کردند و من اهل بهشت شدم. این را گفت و از دار دنیا رفت. علیبنابیحمزه بعد از این داستان سفری به مدینه کرد، میخواست بشارت را به امام صادق(علیهالسلام) منتقل بکند که میگوید در جلسهای که رسیدم قبل از اینکه سخن بگویم امام فرمودند: علیبنابیحمزه، به خدا قسم ما به آن عهدی که با آن جوان کوفی بسته بودیم وفا کردیم و او هم در جواب گفت: اتفاقاً من آمده بودم خدمتتان که بگویم آخرین جملهای که گفت همین بود.
عزیزان من توجه دارید امام صادق(علیهالسلام) خیلی دارند این جوان را دستور به او میدهند که این اموال را برگردان زمانی بود که حکومت دست طاغوت بود اما این مشروعیت برای آنها نیاورده بود. اما آنها طاغوت بودند و امام دارند میگویند نمیتوانی با او همراهی بکنی. باید اموال را برگردانی؛ پس مشروعیت چه در ولایت، چه در حکومت مال معصومین(علیهمالسلام) است و مُشرِّع پروردگار است؛ یعنی آنکه تشریع کرده و ایجاد کرده این حق را، پروردگار است. به عمل که میرسد گاهی مانع وجود ندارد، امام آن حکومت خودش را و ولایت خودش را اِعمال میکند و گاهی به مانع برخورد میکند آنجا اِعمال نمیکند نه اینکه مشروعیت حکومت از امام گرفته بشود و به طاغوت داده بشود.
4. در همین زمینه باز ابوبصیر هم میگوید من در کوفه یک همسایهای داشتم خیلی اهل معصیت بود. گاهی رفقایش را در منزل جمع میکرد شرابخواری میکردند. چندین بار من او را نهی کردم و دست از کارش نمیکشید. بالاخره یک روز به من گفت: ابوبصیر تو از یاران امام صادق(علیهالسلام) هستی. من با شما خیلی فاصله دارم. روحیۀ من با شما خیلی تفاوت میکند. نمیتوانم دست از گناه بردارم. میتوانی به مولای خودت امام صادق(علیهالسلام) بگویی یک راهی را یاد من بدهند چه بکنم که بتوانم دیگر گناه نکنم. ابوبصیر آمد خدمت امام صادق(علیهالسلام) پیغام آن جوان را گفت، حضرت اینگونه او را معالجه کردند فرمودند به او بگو که امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: اگر دست از این گناهانت برداری و گناهان را ترک بکنی من از جانب خداوند بهشت را برایت ضمانت میکنم. ابوبصیر وقتی رفت کوفه، افراد به دیدن او میآمدند. از جمله همین جوان معصیتکار، وقتی میخواست برود، نگه داشت و نخواست جلوی بقیه آبروی او را ببرد وقتی همه رفتند ابوبصیر به او گفت امام صادق(علیهالسلام) یک پیغامی برای تو دادند، عین جملهشان این است وقتی جمله را گفت این جوان به گریه افتاد. قسم داد خود امام این جمله را فرمودند؟ او گفت بله. همین جمله آنچنان انقلابی را در او ایجاد کرد که دست از همۀ گناهانش برداشت و وقتی میخواست از دنیا برود او هم شبیه به همان بود. بهشت را مشاهده کرد و ابوبصیر که آمده بود نزد او به ابوبصیر گفت به خدا قسم صاحب تو به عهد شان وفا کردند و از دنیا رفت. ابوبصیر در سفر بعدی، سفر حج بود آمد خدمت امام صادق(علیهالسلام) برسد در دالان در بود میگوید من هنوز وارد نشده بودم به اتاق، حضرت از داخل اتاق با صدای بلند فرمودند ابابصیر ما به آن عهدی که با آن جوان کوفی بسته بودیم وفا کردیم.
پروردگارا این مرد و زنی که در این هوای گرم، از راههای دور و نزدیک خود را به نماز جمعه میرسانند و برای تجلیل و تعظیم شعائر دین حضور پیدا میکنند، اینها هم قول میدهند به تو که هیچگونه گناه و معصیتی مرتکب نشوند. اینجا در حضور تو و حجت الهی ما هم تعهد میبندیم تقوای الهی را رعایت کنیم و امیدواریم امام زمان(علیهالسلام) هم برای همۀ ما بهشت و درجات بهشتی را همراهی با اهلبیت(علیهمالسلام) ضمانت کنند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، قل هو الله احد، الله الصمد، لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد.
خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
توصیه به تقوا
مجدداً خودم و همۀ عزیزان را به انجام حدود الهی، انجام واجبات و مستحبات در حد مقدور و ترک محرمات و مکروهات توصیه میکنم و سفارش میکنم. در این زمینه هم اشاره کنم به آیۀ شریفۀ قرآن آیۀ 120 آل عمران: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً» این بشارت الهی است که اگر صبور باشید و دارای تقوا باشید دشمنان شما آمریکای جهانخوار، انگلیس مکار و اسرائیل غاصب کید و مکرشان هیچ ضرری به شما نخواهد زد. قرآن نمیفرماید دشمنان مکر نمیکنند، کار آنها مکر است. میفرماید شما باید صبور باشید و دارای تقوا و بدانید آنها هیچ کاری نخواهند کرد.
موصل را خدا آزاد کرد
غرض از این آیۀ شریفهای که الآن اشاره کردم مسائل مهمی است که در هفتۀ گذشته اتفاق افتاد بشارتهای خوبی است که باید شکر الهی را به جا بیاوریم در آزادی شهر موصل که درواقع پایتخت خودخوانده برای داعشیها بود، داعشی که حدود 37 ماه پیش با نقشههایی که آمریکاییها داشتند آنها را وارد موصل کرده بودند و بسیاری از شهرهای عراق را تا حدود 60 کیلومتری بغداد هم آمده بودند، بعید نبود که خود بغداد سقوط بکند و شهرهای عراق ناامنی داشت، اختلافات شدیدی که ایجاد کرده بودند. خدا میداند اگر آنها پیروزیشان تثبیت شده بود تا الآن صدها هزار نفر یا میلیونها نفر کشته فقط در عراق و در کشورهای دیگر داشتیم. غیر از اختلافاتی که ایجاد شده بود بین شیعه و سنی، بین گروههای دیگر، تجزیهای که آمریکاییها در فکرشان بود که بخشی از عراق را تجزیه بکنند، اسلحههای فراوانی که قصد داشتند به این بهانه به فروش برسانند، مشکلاتی که برای ایران اسلامی قصد داشتند به وجود بیاورند، تمام این نقشهها نقش برآب شد گرچه باید بگویم موصل را خدا آزاد کرد، اما وظیفه دارم از اینجا تشکر بکنم از لطف الهی از حمایتها و هدایتهای رهبر معظم انقلاب(دامظلهالعالی) و همچنین از مرجعیت عراق که دستور جهاد ایشان و تشکیل حشدالشعبی عراق، بسیج مردمی آنجا و ضمیمه شدن صدها هزار نفر نیروی بسیج مردمی و قوی در کنار ارتش عراق، یک سد محکمی را ایجاد کرد در مقابل داعشیهایی که درواقع جنگ نیابتی و سربازان نیابتی آمریکا و همچنین کشورهای مزدور ارتجاعی منطقه هستند.
شکست داعشیها در اینجا درواقع شکست نقشههای آمریکا بود. شکست داعشیها و پیروزی مردم عراق در موصل درواقع شکست آن تجزیهطلبیهایی بود که در فکر آمریکاییها بود. شکست آن نقشۀ خاورمیانۀ دیگری بود که اسرائیلیها برای ما کشیده بودند. این پیروزیهای بزرگی است که برای ما هفتۀ گذشته اتفاق افتاد دشمنان نقشههای خودشان را به گور بردند و امیدوارم این نقشههای در یمن و سوریه را هم به گور خواهند برد.
مقاومت؛ دستور قرآن کریم
نکتهای که از اینجا باید اشاره کنم این بحثی است که شما عزیزان هم شعارش را دادید مقاومت، این دستور قرآن است. دستور قرآن است که اگر صبر کردید و مقاومت داشتید، پیروز خواهید شد. سختی خیلی میبینید بیش از سه سال است منطقه را اینها به آشوب کشیده بودند اما امروز جشن پیروزی مردم عراق را ملاحظه میکنید و پیروزی اینها را پیروزی خودمان میدانیم و شکست داعشیها را شکست اربابانشان آمریکا و انگلیس و اسرائیل میدانیم و این آیۀ قرآن را یاد میکنیم در آیاتی که مربوط به طالوت و جالوت است وقتی که اینها وارد شدند بر جالوت خوب بعضی آنهایی که آب زیاد خورده بودند و باید آنها بیشتر ادعا میکردند که ما مقاومت بکنیم اتفاقاً آنها که دستور پروردگار را رعایت نکرده بودند گفتند ما نمیتوانیم؛ «لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ»[2] اما قرآن میفرماید: کسانی که رعایت کرده بودند؛ «قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ» آنها گفتند مشکلی نیست ما زیاد دیدیم گروه اندکی که «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ» چرا؟ «وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ» خدا با صابرین است. آیات 249، 250 از سورۀ بقره را بعداً خودتان ملاحظه کنید آیۀ بعدش میگوید آنها وقتی رسیدند به لشکر جالوت با اینکه لشکر آنها خیلی زیاد بود گفتند: «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ» آنجا تقاضای صبر از خدا کردند. آیۀ بعدش میفرماید: «فَهَزَمُوهُمْ» یعنی تمام آنها را نابود کردند «بِإِذْنِ اللَّهِ» بله این دستور پروردگار است رعایت تقوا را اگر داشته باشید صبور باشید نهایت قرآن میفرماید: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ»[3].
پوشش امری عقلی است
نکتۀ دیگر اینکه در هفتۀ گذشته باز بحث مهمی بود که اتفاق افتاد؛ اجتماع مردمی در دفاع از حجاب بود که در سراسر میهن اسلامی ما در بسیاری از شهرها اتفاق افتاد و از جمله در شهر اصفهان ما تجمع خوبی بود که در میدان امام انجام گرفت. گرچه جمعیت بیش از این بود به ما خبر دادند در خیلی از مناطق مردم ساعتها منتظر بودند اتوبوس آنها را منتقل کند به میدان امام اما نتوانستند خود را برسانند و الا قطعاً اجتماع خیلی بیشتر از این میبود. آنچه که اینجا خدمت برادران و خواهران عرض میکنم و اشاره میکنم علاوه بر اینکه تشکر میکنم از همۀ عزیزانی که حضور پیدا کرده بودند و همۀ کسانی که این اجتماع را برپاکرده بودند.
در عین حال عرض میکنم که پوشش یک امر عقلی است. قبل از اینکه بخواهیم به امر شرعی استناد بکنیم آیات قرآن به حکم عقلی ارشاد میکند. در سورۀ بقره، در سورۀ احزاب، جاهای مختلف قرآن وقتی ملاحظه میکنید مثلاً در سورۀ احزاب آیۀ 59 مثلاً وقتی که دستور میدهد که زنها جلباب یعنی آن چادر ظاهری که کل بدنشان را گرفته این چادرشان را نزدیک به بدن بکنند و باز نکنند که لباس زیرینشان مشهود بشود؛ «یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ» دنبالش اشاره به حکم عقل میکند همان سیرۀ عقلا، روشی که عقلا در زندگی دارند. میفرماید: «ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ» این بهتر است برای اینکه این زنان به پاکدامنی شناخته بشوند، همه بدانند اینها پاکدامناند و مورد تعرض و اذیت واقع نشوند. یعنی ای زنی که خواهان عفت هستی و میخواهی عفت خودت را حفظ بکنی و نمیخواهی مورد تعرض جوانهای هوسباز و آلوده بشوی راهش حفظ پوشش است. بالاخره یک خودروی جالب توجه اگر راننده بخواهد از دستبرد سارق آن را حفظش بکند راه عقلاییاش این است که یک پوششی روی آن بیندازد. حجاب یک امر عقلی است. اینکه بعضی در فضاهای مجازی میگویند ما اجبار را نمیخواهیم از بیرون بپذیریم. اجبار از بیرون، نتیجۀ الزام درونی است و آنها این را چه میگویند؟! عقل از درون میگوید پوشش را حفظ بکن. به خاطر چه؟ به خاطر اینکه خانوادهها در جامعه استحکام پیدا بکند و این یک دلیل عقلی است. برای چه مردها و خواهران البته خواهران بیشتر پوشش داشته باشیم؟ پوشش برای این است که فکرمان از مشغولیت شهوت آزاد بشود. در جامعه اگر حرکت بکنیم فکر آزاد داشته باشیم؛ پس پوشش یک نوع احترام به حقوق دیگران و جامعه است. پوشش یک نوع اعلام به دیگران است که ما دارای عفت و پاکدامنی هستیم و نسبت به داخل هم در درونش کسی که دارای پوشش است آرامش دارد. آن آرامشی که آقای دکتر الکسیس کارل، دکتر معروف میگوید: اضطرابها سبب اکثر بیماریهای معده و روده است و اگر انسانها بتوانند اضطراب را از خودشان برطرف بکنند آرامش پیدا بکنند بسیاری از بیماریها را از خودشان دور میکنند و خود را سالم میکنند. پوشش نقش موثری در سلامتی جسم دارد. پوشش نقش کلیدی دارد برای اینکه شهوتی که خدا در وجود انسان گذاشته فقط در مسیر قانون اجرا بشود نه در مسیر نامشروع. این بحثهای عقلی است. سیرۀ عقلا است قبل از اینکه دین اسلام بیاید، خواهران پوشش داشتند. مجسمهای که مربوط به سه هزار سال پیش است از زیر خاک درآوردند مربوط به یک زن است پوشش سرتاسری بدن او را خبرنگاران همه گفتند و در روزنامهها ثبت شد و نوشته شد. آن زمان که دین اسلام اجباری نکرده بود، دین اسلامی آن زمان نبود. سه هزار سال پیش است. بنابراین پوشش یک امر فطری است امر جبلّی است، امر درونی است. آن کسی که به ندای عقل نمیخواهد جواب بدهد و به ندای نفسش میخواهد جواب بدهد جالب است که بسیاری از این توصیههایی به شهوترانی و ولنگاری از ناحیۀ مردان است. من نگاه کردم اکثر این توصیهها از ناحیۀ مردان هوسبازی است که در غالب افراد تحصیلکرده میآیند توصیه میکنند که زنها دارای حجاب نباشند آنها میخواهند سوء استفادههای خودشان را بکنند اما این فرمان عقل را نمیتوانند کاری بکنند. قرآن هم اگر دستور داده فرمان عقل را بیدار میکند در وجود وجدانهایی که آزاد است و بیدار است و الا کسانی که با چادر مشکی حجاب خود را حفظ میکنند، دارای هویت و آزادی هستند، استقلال فکری دارند، میخواهد خودش را حفظ بکند جامعه را حفظ بکند، امنیت را به جامعه ببخشد و مشکلی هم برای خود و دیگران ایجاد نکند. امیدوارم این دستورهای فطری و اخلاقی را هم به شدت رعایت بکنید.
ایجاد وزارتخانۀ امربهمعروف و نهی از منکر
در این زمینه یک اشاره بکنم مرحوم حضرت امام رضواناللهتعالیعلیه در همان اوایل پیروزی انقلاب انتظار داشتند که یک ادارهای در حد یک وزارتخانۀ امر به معروف و نهی از منکر به وجود بیاید که متن نامۀ حضرت امام در صحیفۀ نور آمده است. مرحوم حاج احمد آقا فرزند حضرت امام میفرمود وقتی حضرت امام نامه را نوشتند دولت موقت آن زمان بلافاصله آمدند پیش حضرت امام و با صحبتهای زیادی که کردند، نگذاشتند که این دستور امام اجرا بشود. میگفتند هنوز راهکار اجراییاش را ما نداریم و یکی هم نگران بودند که افرادی ممکن است نپخته در سراسر کشور در بحث امر به معروف بخواهند کارهایی بکنند مشکلاتی را برای کشور ایجاد بکنند و حاج احمد آقا میگوید ما بعدها فهمیدیم که اگر فرمان امام عملیاتی شده بود بسیاری از مفاسد آن زمان گرفته بودند و حتی مشکلاتی که دولت موقت داشت را جلویش را میگرفتند آنها بیشتر نگران مشکلات خودشان بودند. خوب عرض من این است آن زمان آن دولت موقت همراهی نکرد و نگذاشتند الآن دیگر چه مشکلی هست؟! الآن اگر یک وزارتخانهای تشکیل میشد با راهکار قانونی آن، مادۀ 8 قانون اساسی ما که تصریح میکند به این نکتۀ امر به معروف و نهی از منکر بر اساس این یک وزارتخانۀ بسیار خوب، متین، قوی با تشکیلات خوبی که برایش پیشبینی میشود اگر به وجود بیاید قطعاً خیلی از مشکلات کشور جلویش گرفته خواهد شد.
آثار و نشانههای افول قدرت آمریکا در نشست 20
مطلب آخری که عرض میکنم و این هم بشارتی است به شما عزیزان نمازگزار تشکیل گروه 20 بود که هفتۀ گذشته و بازتابی که تا دیروز و امروز در اخبار هم ملاحظه کردید این وزرای دارای بیست کشور که حدود 85 درصد اقتصاد دنیا در اختیار اینها است و با تصمیمگیریهایی که میکنند جهتدهی میدهند به اقتصاد دنیا، برای اولینبار یک اختلاف فاحشی با آمریکا پیدا شد در این نشست و آثار و نشانههای افول قدرت آمریکا در این نشست ملاحظه شد که حتی خبرنگارها رسماً آن را مطرح کردند. بین آلمان و بعضی کشورهای دیگر اختلافات جدی وجود داشت که نتوانستند آن را کتمان بکنند و امیدواریم به لطف الهی در آینده شاهد بیش از پیش افول مستکبرین جهان و در رأس آن آمریکا باشیم.
خبری هم در هفتۀ گذشته باز اتفاق افتاد مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای فیروزیان که نزدیک به یک قرن به این کشور و به اسلام و مسلمین خدمت کردند و به خصوص در مناطق محروم حضور جدی داشتند فعالیتهای فراوانی کردند، تهدیدهای زیادی چه قبل از انقلاب چه بعد از انقلاب دشمنان نسبت به ایشان داشتند و ایشان با جدیت حضور داشتند و تلاشهای فراوانی که انجام دادند و خداوند ایشان را رحمت بکند و پاداش تمام تلاشهای ایشان را بهتر از آنچه که انجام دادند را به ایشان عطا بکند. امروز بعد از اقامۀ نماز جمعه هم عزیزان نمازگزار انشاءالله جنازۀ ایشان را تشییع میکنیم. خداوند عاقبت عمر همۀ ما را ختم به خیر بگرداند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، إذا جاء نصر الله و الفتح، و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا، فسبح بحمد ربک و استغفره انّه کان توابا
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته