بسم اللّه الرحمن الرحیم
آخرت 2
تاریخ: 13شهریور1387؛ 2رمضانالمبارک1429
مکان: اصفهان، حوزهعلمیه ملاعبدالله
موضوع سخن پیرامون حب آخرت است و بیان کردیم که اگر حب در وجود انسان راسخ شد و انسان به آن عادت کرد یکی از مکارم اخلاقی محسوب میشود.
مقدمه
آنچه برای تحصیل همه کرامت های اخلاقی لازم است شناسایی عوامل و موانع این صفات است و پس از شناخت عوامل، تلاش برای ایجاد آنها و دوری جستن از موانع آن می باشد.
در مورد حب آخرت نیز این چنین است و ما برای استفاده بیشتر از محضر قرآن کریم، آیات فراوانی را مورد دقت قرار دادیم تا بتوانیم این عوامل را از دیدگاه قرآن بررسی نماییم. در قرآن کریم لفظ «آخرت» در 155 آیه ذکر شده است و لفظ «قیامت» نیز در 70 آیه، و همچنین لفظ ساعت در 48 آیه عنوان شده است.
در غرر الحکم نیز بیش از 200 روایت از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نقل شده که حقیقتاً بسیاری از آن مورد غفلت ما واقع شده است بعلاوه روایات فراوان دیگری که در این زمینه وجود دارد. قبل از ورود به بحث و بیان عوامل حبّ آخرت جملهای را از دعای ابوحمزه مطرح میکنیم. امام سجاد(علیهالسلام)در این دعای شریف میفرمایند: «حَبِّبْ اِلَیَّ لِقائَکَ وَ اَحْبِبْ لِقائِی» یعنی خدایا لقای خودت را محبوب من گردان و تو هم لقای مرا دوست داشته باش. یعنی این مسئله باید دو طرفی باشد اگر فقط یک طرف دیگری را دوست بدارد و محبوب علاقهای به محِب نداشته باشد خیلی تفاوت میکند با کسی که محبوب مشتاق لقای اوست.
ما مشتاق زیارت امام زمان(علیهالسلام) باشیم یا آقا مشتاق زیارت ما، خیلی فرق میکند. در مورد خداوند هم همین را میگویم که خدایا ما را محب لقای خود گردان که معمولاً ما این چنین نیستیم و بعد هم میگوییم خدایا تو هم لقای ما را دوست داشته باش که انصافاً خیلی عالی می شود و ما همواره باید حسرت تحقق این جملات را در مورد خودمان داشته باشیم.
همین مطلب در زیارت امین الله که حقیقتاً زیارت جامعی است آمده است. میفرمایند: «مُشْتاقَةً اِلی فَرْحَةِ لِقائِکَ» یعنی خدایا نفس مرا به گونه ای بگردان که مشتاق خوشحالی دیدار تو باشد؛ یعنی هم در لحظۀ دیدار تو خوشحال باشم و هم حالا مشتاق آن لحظه باشم و برای آن لحظهشماری کنم.
عوامل تحصیل حب آخرت
1. حرکت به سوی نعمتهای بزرگ الهی
یکی از عوامل ایجاد حب آخرت حرکت به سوی نعمت های بزرگ الهی است، نعمتهایی که دیدنش اعظم از شنیدن آن است به طوری که تصور آنها نیز برای ما میسر نیست. نعمتهایی که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به فکر کسی خطور کرده است.[1]
معمولاً وقتی گفته میشود آن نعمتها را چشمی ندیده است انسان راحت میپذیرد و قانع میشود. اما منظور از جمله دوم چیست؟ که میفرماید: هیچ گوشی نشنیده است در حالی که در بعضی از آیات قرآن به آنها اشاره شده است و ما هم شنیدهایم و هم برای دیگران نقل کردهایم.
پاسخ این سؤال همان نکتهایست که عرض شد که وقتی تعریف نعمتهای دنیا را میشنویم، آن تعریف معمولا بزرگتر از آن است که میبینیم و تازه میفهمیم آن چنان که میگفتند نبود. اما نعمتهای آخرتی دقیقاً به عکس آن است یعنی وقتی میشنویم و نعمتهای بهشتی را تصور میکنیم با ورود به بهشت اصلاً نحوه درک انسان عوض میشود و بصیرتش چیز دیگری میشود.[2] و به قول قرآن کریم «تَتَقلّبُ فیه القُلوبُ وَ الاَبصارُ»[3]؛ «دلها و دیدهها در آن پریشان و دگرگون است».
البته این فقط در مورد نعمت های بهشتی نیست بلکه کلاّ روز قیامت چنین حالتی دارد.
حالت انسان در آخرت مانند فرزندی است که از رحم مادر وارد دنیا میشود؛ تا در رحم است تصور کوچکی از دنیا دارد؛ اما وقتی چشم به دنیا میگشاید فوق آن چیزی را میبیند که فکرش را میکرد.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «شَوِّقُوا أَنْفُسَکُمْ إِلَى نَعِیمِ الْجَنَّةِ»[4] یعنی به نفوس خودتان شوق بپا دارید، دلتان را تشویق کنید و جانتان را به سمت نعمتهای بهشتی متمایل کنید.
استشهاد قرآنی
خداوند در سورۀ اسراء آیۀ 21 میفرماید: «وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضیلاً»؛ «و البته آخرت از نظر درجات و برترىها بزرگتر است».
یعنی آخرت درجات و تفضیل و برتریاش خیلی بزرگتر از آن چیزی است که در دنیا است.
در سورۀ نحل آیه 41 میفرماید: «وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ»؛ «و البته پاداش آخرت بزرگتر است».
و باز در سورۀ نساء آیه 77 میفرماید: «وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى»؛ «سرای آخرت برای پرهیزگاران بهتر است».
یکی دیگر از آیات قرآن کریم که پیامی استثنایی میدهد، آیه 17 از سورۀ سجده است فرمود: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» در قسمت قبل از این آیه مؤمنینی که اهل نماز شباند را توصیف میکند و به دنبال آن این چنین میفرماید: «پس هیچکس نمىداند چه چیزهایى از مایههاى روشنىبخش دیدگان، به پاداش کارهایى که مىکردهاند براى آنها پنهان داشته شده است».
کلمۀ «نَفْس» در این جا به صورت نکره آمده که در سیاق نفی مفید استغراق است؛ یعنی هیچ کسی نمیداند حتی اولیاء خدا هم نمیدانند که این چه پاداشی است که خداوند متعال از آن به «قُرَّةِ أَعْیُن» تعبیر میکند.
تصدیق بدون تصور!
آنچه در علم منطق گفته میشود که تصدیق همیشه بعد از تصور است استثنائاتی هم دارد. و آن جائی است که انسان به طرف مقابل اعتماد دارد. در اینجا چون ما به قرآن کریم اعتماد داریم، به خدای متعال اعتماد داریم بدون تصور، وعدهها و بشارتهایش را تصدیق میکنیم.
در دنیا نیز بسیاری از چیزها را انسان بدون تصوّر تصدیق میکند؛ مانند ذات پروردگار یا حقیقت روح و.... .
2. آخرت، محل دریافت رضوان الهی
عامل دوم برای تحصیل حبّ آخرت این است که خشنودی پروردگار در آنجا به انسان میرسد و آن را درک میکند. اگر چه گاهی در دنیا هم نصیب انسان میشود اما در بسیاری از مواقع انسان خبر ندارد و نمیتواند مطّلع شود که آیا خدا از او راضی هست یا خیر.
منتقل شدن رضایت الهی به انسان در دنیا غالباً مصلحت نیست چرا که ممکن است موجب توقّف انسان ها از حرکت در مسیر معنویت شود.
استشهاد قرآنی
قرآن کریم در آیه 72 سوره توبه میفرماید: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَر»؛ «و خشنودیى از جانب خداوند (از همۀ نعمتهای بهشتی) بزرگتر است».
در روایت آمده است وقتی اهل بهشت مشغول نعمت های بهشتی میشوند و نعمت ها را هم فوق تصور خودشان مییابند، گمان میکنند که بالاتر از این نعمت ها دیگر چیزی نیست. ناگهان از جانب خدای متعال خطاب میشود که: ای اهل بهشت آیا میخواهید نعمت بالاتر از این را بگویم؟ اهل بهشت پاسخ نمیدهند. علت پاسخ ندادنشان هم این است که باورشان نمیشود نعمتی بالاتر از این باشد. بار دوم هم همینطور خطاب میشود و آنها جواب نمیدهند.
اما وقتی برای نوبت سوم خطاب میشود بعضی میگویند خوب است سؤال کنیم شاید نعمت بهتری هم باشد. خداوند میفرماید: آن نعمت بالاتر خشنودی من است از شما. وقتی اهل بهشت این جمله را میشنوند تصدیق میکنند.[5]
چرا خشنودی خدا بزرگترین نعمت است؟
برای پاسخ به این سؤال عواملی به ذهن می رسد.
یکی این که شاید سرچشمه تمام نعمت های بهشتی همان خشنودی خداوند از انسان باشد. مانند پدر و مادری که از فرزند خود خشنودند و برای همین او را غرق در نعمت میکنند و یقیناً ارزش علت (خشنودی خدا) بالاتر از معلول (نعمتهای الهی) است.
نکته دوم این است که خشنودی خداوند لذت روح است در حالی که نعمت های بهشتی صرف جسم انسان می شود یعنی لذّتی که انسان در بهشت از نعمتهای بهشتی میبرد محدود به همان زمان و لحظهای است که از آن استفاده میکند و بعد از آن تمام میشود. اما روح انسان لذت دیگری میبرد و آن اینکه میبیند خالق او که همه چیزش از اوست خشنود است.
مثال
فرض کنید امام زمان(علیهالسلام) شما را به سفره غذایی دعوت کنند، طبیعتاً که سر از پا نمیشناسید و همینطور که از غذا استفاده میکنید لذت میبرید. اما آیا از اینکه در محضر امام (علیهالسلام)هستید بیشتر لذت میبرید یا از استفاده کردن از غذا؟ معلوم است که این دو اصلاً با هم مقایسه نمیشوند. اما فرض کنید امام (علیهالسلام) از شما رضایت ندارند آیا باز از خوردن آن غذاها لذت میبرید؟
چرا؟ زیرا خشنودی مربوط به لذت روح انسان است و استفاده از آن غذاهای بسیار عالی لذت جسم انسان، و به عبارت دیگر لذت رضایت الهی دائم و لذت استفاده از نعمتهای بهشتی موقت است.
3. قیامت؛ دار قرار
عامل سوم توجه به این است که قیامت دار قرار و ثبات است و دنیا محلّ عبور و مرور، و در واقع دنیا مانند پلی است که انسان در حال گذر از آن است تا به محلّ استقرار ثابت و دوام برسد.
برای مثال کسی که در حال مسافرت است، در مسیر راه خود به منظرههای اطراف نگاه میکند و لذت میبرد اما چون در حال گذر است دل نمیبندد و بیشتر سعی میکند در مقصد اسباب لذت و آسایش خود را فراهم کند. و وقتی بداند وسایل سکونت و آسایش در مقصد برایش مهیا است لذت فوق العادهای میبرد که این لذت او را از لذّتهای موقت در طول سفر منصرف میسازد و به طرف هدف سوق میدهد.
استشهاد قرآنی
قرآن کریم نیز میفرماید: «یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ»[6]؛ «اى قوم من، جز این نیست که این زندگى دنیا برخورداریى (محدود و موقت) است و همانا (زندگى) آخرت است که خانه ثبات و پایدارى است».
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «لِکُلِّ شَیْءٍ مِنَ الْآخِرَةِ خُلُودٌ وَ بَقَاءٌ»[7] یعنی تمام اشیائی که در آخرت هست دائماً و ابداً در آنجا میماند.
لذا وقتی انسانها وارد بهشت میشوند از جانب پروردگار به آنها خطاب میشود: «مِنَ الحَیِ القَیّومِ الَّذی لا یَموتُ اِلی الحَیِّ القَیّومِ الّذی لا یَموتُ»[8] یعنی خطاب از طرف خدایی است که هیچ گاه نمیمیرد و همیشه زنده است بسوی انسانهایی که آنها هم زندهاند و هیچ وقت نمیمیرند و وقتی انسان این خطاب را میشنود لذت زیادی میبرد و معنای خلود را میفهمد.
خلود در جهنم
البته خلود و بقاء دائمی در آخرت در مورد جهنم هم صادق است و اعمالی هم چون تفسیر به رأی باعث خلود در جهنّم میشود.[9]
اما اینکه بعضی قائلند به اینکه خلود در جهنم خلودِ نسبی و در مقایسه با دنیاست و اصلاً خلود در آتش به صورت ابدی محقق نمیشود، نوعی تفسیر به رأی است؛ چرا که خلاف ظاهر آیات قرآن کریم است و همانطور که در آخر آیتالکرسی میفرماید «هُمْ فِیها خالِدُونَ»[10] یعنی اینها در جهنّم دائماً به سر میبرند.
به هر حال یکی از کمالات بزرگ انسانهای کامل حب آخرت است و اگر بخواهیم همرنگ و همسنخ با امام زمان(علیهالسلام) شویم باید این حالت را در خود ایجاد کنیم.
4. ورود به آخرت عامل یقین به آن
از عوامل دیگر برای تحصیل حبّ آخرت این است که بدانیم ورود به آخرت باعث یقین به آخرت میشود.
توضیح اینکه در روایت آمده است یقین باعث فرح و خوشحالی انسان میشود و شک غم و غصّه به همراه میآورد.[11] در دنیا نیز چنین است؛ کسی که شک و تردید گریبانگیر اوست، همیشه نگران است. برای مثال کسی که شک دارد خدا هست یا نه، فکر بیماری دارد و باید خودش را معالجه کند و الا این بیماری فکری به تمام اعمال او نیز سرایت میکند و تمام کارهای خوب را با شک و تردید انجام میدهد. برای همین اعمال او ارزش کمی دارد و از عبادت هم لذّتی نمیبرد.
انسانهایی که اهل شکاند در مناجات و دعا هم نمیتوانند درست استفاده کنند و به راحتی وصل به خدا و اهلبیت(علیهمالسلام) نمیشوند.
اما تحصیل یقین انسان را به سلامت فکر فرا میخواند و زندگی او را تغییر می دهد و این یقین، به تمام اعمال ورفتار و کردارش تأثیر میگذارد و حتی در معاشرت با همسر و خانواده اش نیز تغییر حاصل میشود.
کسی که یقین دارد اگر چه در خدمت امام زمانش نیست اما حضور امامش را همواره باور دارد.
یقین و اولیاءخدا
وجود یقین در پیشوایان دین همچون امیرالمؤمنین(علیهالسلام) چه کرده بود که فرمودند: خدایی را که ندیدم عبادت نکردم[12] و چه لذّتی از این عبادت میبردند.
شخصی از مرحوم آیت الله انصاری همدانی رحمه الله علیه سؤال کرد که آیا امام زمان (علیهالسلام) را دیده اید؟ ایشان در پاسخ نگفتند دیدم یا ندیدم بلکه فرمودند: «لَوْکُشِفَ الغِطاءُ ما ازْدَدْتُ یَقیناً» یعنی اگر پرده ها کنار رود و امام را با چشم ظاهر ببینم به یقین من افزوده نمیشود!
همچنین کسی که میگفت غیبت امام(علیهالسلام) با ظهورشان برایم یکسان است چه لذتی از این حالت یقین میبرد. براستی لذتی که آنها از عبادت میبردند با لذت بردن ما از عبادت بسیار متفاوت است و برای همین است که تعجب میکنیم که چطور امام(علیهالسلام) در یک شب هزار رکعت نماز خواندند[13] و خسته نشدند.
انسان اهل یقین نه تنها در عبادت خدا لذت میبرد بلکه ترک گناه نیز او را ناراحت نمیکند و از گناه متنفر میشود. پس یکی از ارمغانهای ورود به آخرت یقین است و انسان از هنگام مردن به یقین میرسد.
انسانی که طالب حب آخرت است باید متوجّه باشد که آخرت برایش یقینآور است و یقین لذت و شیرینی فوقالعادهای برایش به همراه دارد.
برای همین است که قرآن کریم گاهی به جای کلمه مرگ از یقین استفاده میکند[14] چرا که با مرگ پردهها کنار رفته و همه چیز واضح میشود و شک وتردید از بین رفته، یقین جای او را میگیرد.
امام سجاد(علیهالسلام) نیز میفرمایند: «الدُّنْیَا سِنَةٌ» یعنی دنیا چُرت است، «وَ الْآخِرَةُ یَقَظَةٌ» و آخرت بیداری است، «وَ نَحْنُ بَیْنَهُمَا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ»[15] و ما هم بین این چُرت و آن بیداری در خواب شیرین فرورفتهایم. چون انسان ابتدا چُرت می زند و سپس میخوابد و خوابش سنگین میشود و بعد هم بیدار میشود. در روایت دیگری امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمودند: «النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»[16] یعنی مردم در خواب آلودگی به سر میبرند و وقتی میمیرند تازه بیدار میشوند.
5. لذت های ناب و بیغصه
عامل پنجمی که حب آخرت را در دل انسان قرار میدهد توجه به این است که لذتهای آخرتی با هیچ مصیبت و غم و غصهای مخلوط نیست. در حالی که لذات دنیایی غالباً با اندوه و نگرانی مخلوط است و انسان نمیتواند از دنیا لذت آسوده و بدون مشکل و سختی ببرد و لذا هر لذّتی برای خود دردسری دارد.
در روایت نیز میفرماید: «الدُنیا حُفَّت بِالمَکارِه» یعنی تمام دنیا به مکاره و سختیها پیچیده شده است. کسی از بیپولی غصّه میخورد و دیگری از پولداری و ثروتمندی. اما در لذت های آخرتی هیچگونه درد و غصه و ناراحتی نیست.
قرآن کریم میفرماید: «عَلى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ»[17] تختهای بهشتی با رنگ سبز روبروی یکدیگر به ترتیب چیده شدهاند و بهشتیان روبروی هم می نشینند و از نعمتهای بهشتی لذت می برند بدون اینکه کوچکترین زحمتی برای به دست آوردن آن نعمتها بکشند.
مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی روی منبر فرمودند: کسی از کسی پرسید خوش گذشت؟ و او هم در جواب میگوید خوش گذشت. این چه خوشی است که میگذرد؟! خوشی آن است که نگذرد. عوامل دیگری هم برای ایجاد حبّ آخرت وجود دارد که انشاالله در جلسات آینده مورد بحث قرار میگیرد.
«الحمدلله رب العالمین»
[1]. عَنِ النَّبِیِّ صلّی اللهُ علیه و آله و سلّم أَنَّهُ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ: أَعْدَدْتُ لِعِبَادِیَ الصَّالِحِینَ مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ الحدیث» بحارالأنوار (ط – بیروت)/ج8/ص92.
[2]. قالَ علیٌ علیهالسّلام: «... کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الدُّنْیَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِیَانِهِ وَ کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِیَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ الحدیث» نهجالبلاغه (للصبحیصالح)/ص170.
[3]. نور، 37.
[4]. غررالحکم و دررالکلم/ص414.
[5]. عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهالسّلام قَالَ: «إِذَا صَارَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ وَ دَخَلَ وَلِیُّ اللَّهِ إِلَى جِنَانِهِ وَ مَسَاکِنِهِ وَ اتَّکَأَ کُلُّ مُؤْمِنٍ مِنْهُمْ عَلَى أَرِیکَتِهِ حَفَّتْهُ خُدَّامُهُ وَ تَهَدَّلَتْ عَلَیْهِ الثِّمَارُ وَ تَفَجَّرَتْ حَوْلَهُ الْعُیُونُ وَ جَرَتْ مِنْ تَحْتِهِ الْأَنْهَارُ وَ بُسِطَتْ لَهُ الزَّرَابِیُّ وَ صُفِّفَتْ لَهُ النَّمَارِقُ وَ أَتَتْهُ الْخُدَّامُ بِمَا شَاءَتْ شَهْوَتُهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَسْأَلَهُمْ ذَلِکَ قَالَ وَ یَخْرُجُ عَلَیْهِمُ الْحُورُ الْعِینُ مِنَ الْجِنَانِ فَیَمْکُثُونَ بِذَلِکَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ إِنَّ الْجَبَّارَ یُشْرِفُ عَلَیْهِمْ فَیَقُولُ لَهُمْ أَوْلِیَائِی وَ أَهْلَ طَاعَتِی وَ سُکَّانَ جَنَّتِی فِی جِوَارِی أَلَا هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِمَّا أَنْتُمْ فِیهِ فَیَقُولُونَ رَبَّنَا وَ أَیُّ شَیْءٍ خَیْرٌ مِمَّا نَحْنُ فِیهِ نَحْنُ فِیمَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُنَا وَ لذت أَعْیُنُنَا مِنَ النِّعَمِ فِی جِوَارِ الْکَرِیمِ قَالَ فَیَعُودُ عَلَیْهِمْ بِالْقَوْلِ فَیَقُولُونَ رَبَّنَا نَعَمْ فَأْتِنَا بِخَیْرٍ مِمَّا نَحْنُ فِیهِ فَیَقُولُ لَهُمْ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى رِضَایَ عَنْکُمْ وَ مَحَبَّتِی لَکُمْ خَیْرٌ وَ أَعْظَمُ مِمَّا أَنْتُمْ فِیهِ قَالَ فَیَقُولُونَ نَعَمْ یَا رَبَّنَا رِضَاکَ عَنَّا وَ مَحَبَّتُکَ لَنَا خَیْرٌ لَنَا وَ أَطْیَبُ لِأَنْفُسِنَا ثُمَّ قَرَأَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهالسّلام هَذِهِ الْآیَةَ وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» بحارالأنوار (ط – بیروت)/ج8/ص140.
[6]. غافر، 39.
[7]. غررالحکم و دررالکلم/ص542.
[8]. مصباح الهدایة إلی الخلافة و الولایة/ص53.
[9]. عَنِ النَّبی صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ فَلْیَتَبَوَأ مَقْعَدَهُ مِنَ النَارِ»؛ «کسیکه قرآن را به رأی و نظر خود تفسیر کند، جایگاهش آتش جهنّم است» تفسیر الصافی/ج1/ص35.
[10]. بقره، 257.
[11]. عن أبیعبدالله علیهالسّلام، قال: «... إِنَّ اللَّهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ فِی الْیَقِینِ وَ الرِّضَا، وَ جَعَلَ الْهَمَّ وَ الْحَزَنَ فِی الشَّکِ وَ السَّخَطِ» اصولکافی (ط – الإسلامیة)/ج2/ص57.
[12]. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام)، قَالَ: «بَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیهالسلام) یَخْطُبُ عَلَى مِنْبَرِ الْکُوفَةِ إِذْ قَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ- ذِعْلِبٌ ذُو لِسَانٍ بَلِیغٍ فِی الْخُطَبِ شُجَاعُ الْقَلْبِ فَقَالَ :یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ؟ قَالَ: وَیْلَکَ یَا ذِعْلِبُ مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ الحدیث»؛ «در آن میان که امیر المؤمنین(علیهالسلام) در کوفه بر منبر سخنرانى میفرمود مردی که نامش ذعلب بود برخاست و او مردى شیوا سخن و قوى القلب بود، پس گفت: اى امیر مؤمنان ! آیا پروردگارت را دیدهاى؟ امام فرمود: واى بر تو اى ذعلب من پروردگارى که ندیدهام عبادت نکنم» اصولکافی (ط – الإسلامیة)/ج1/ص138.
[13]. قالَ ابوعبدالله(علیهالسلام): «... إِنَّ عَلِیّاً علیهالسّلام فِی آخِرِ عُمُرِهِ کَانَ یُصَلِّی فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ أَلْفَ رَکْعَةٍ الحدیث» اصولکافی (ط – الإسلامیة)/ج4/ص154.
[14]. قالَ اللهُ تعالی: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقین»؛ «و پروردگارت را پرستش کن تا آن امر یقینى (مرگ که براى هر زندهاى حتمى است) بر تو فرا رسد» حجر، 99.
[15]. مجموعة ورام/ج2/ص24.
[16]. بحارالأنوار (ط – بیروت)/ج4/ص43.
[17]. «بر تختهایى بافته شده (از طلا، آراسته به جواهر، و چیده شده در ردیف هم» واقعه، 15.