بسم اللّه الرحمن الرحیم

     

    موضوع: شرح حکمت 131 نهج ‌البلاغه؛ بخش سوم: زکات 

    تاریخ:25دی1393؛ 23ربیع‌الاول1436

    مکان: اصفهان، حسینیه جوادالائمه(علیه‌السلام)

    بیان حدیث

    امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در این حکمت، چهار مطلب می‌فرمایند:

    [اول] الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِی  [دوم] وَ الْحَجُّ جِهَادُ کُلِّ ضَعِیفٍ [سوم] وَ لِکُلِّ شَی‏ءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْبَدَنِ الصِّیامُ [چهارم] وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ؛‏ (نهج البلاغه، صبحی صالح، ص494، [حکمت 136].)

    [اول] نماز سبب تقرب هر انسان متقی است و [دوم] حج جهاد هر انسان ضعیفی است و [سوم] برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدن این است که انسان روزه بگیرد و [چهارم] جهاد زن، نیکو‌شوهرداری‌کردن است.

     روزه؛ زکات بدن

    در ادامۀ حکمت 131، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «وَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْبَدَنِ الصِّیَامُ» (همۀ چیزها زکات دارد و زکات بدن، روزه‌گرفتن است). در ترجمۀ روایت می‏فرمایند «همۀ چیزها زکات دارد»، این عبارت، قانون خیلی وسیعی را یاد ما می‏دهد. «همه‌چیز» یعنی هرچه در اختیار انسان است. به‌عنوان مثال بدن انسان که خودش اعضایی مانند چشم و گوش دارد  و همین‌طور نعمت‏های دیگری مثل مال و علم، هریک از این‏ها زکات خاص خودش را دارد. این‏ها جداگانه هم در روایت‏ها آمده. ازجمله فرمودند: زکات بدن این است که انسان روزه بگیرد.

    نکته‌‌ها

    ‌1‌. تطهیر، تزکیه، آرامش

    صحبتم را از آیۀ شریفۀ قرآن شروع می‏‌کنم: در آیۀ 103 توبه، سه‏ فایده برای زکاتی که انسان می‌‏دهد بیان شده؛ اما فواید فراوان دیگری هم در روایت‌‏ها گفته شده است.

    «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ‏»

    از اموال آن‌ها صدقه بگیر تا بِدان پاکشان کنى و رشدشان دهى و دعایشان کن که دعاى تو آرامشى براى آن‌هاست و خدا شنواى داناست.

    فایدۀ اولش را فرمود: تطهیر انسان است. دوم را فرمود: آن‏ها را تزکیه و از پلیدی‏ها پاک می‏کنیم. سوم را هم فرمود: «بر مسلمان‏ها درود بفرست»؛ یعنی ای پیامبر، برای مسلمانِ زکات‌دهنده صلوات بفرست. به این صورت که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)  بفرمایند: صلوات خدا بر تو باد. قرآن می‏فرماید: «صلوات شما بر مسلمان‏ها، سبب آرامش دلشان می‏‌شود».

    2. پلی در قیامت

     امام‌صادق(علیه‌السلام)  از جدّ بزرگوارشان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)  دربارۀ زکات نقل فرمودند:

    عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه‌السلام)  قَالَ: «عَلَیْکُمْ بِالزَّکَاةِ فَإِنِّی سَمِعْتُ نَبِیَّکُمْ(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)  یَقُولُ: الزَّکَاةُ قَنْطَرَةُ الْإِسْلَامِ فَمَنْ أَدَّاهَا جَازَ الْقَنْطَرَةَ وَ مَنْ مَنَعَهَا احْتُبِسَ دُونَهَا وَ هِیَ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ.» (بحار الأنوار، ج93، ص15.)

    از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) شنیدم: «الزَّکَاةُ قَنْطَرَةُ الْإِسْلَامِ» (زکات پُل اسلام است). منظور از پل چیست؟ فرمودند: منظور همان پل قیامت است. پلی که در آخرت برای کسانی فراهم می‏شود که در دنیا زکات می‏دهند. پل محکمی است و از آن به‌خوبی رد می‏شوند. در ادامه فرمودند: «فَمَنْ أَدَّاهَا جَازَ الْقَنْطَرَةَ وَ مَنْ مَنَعَهَا احْتُبِسَ دُونَهَا وَ هِیَ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ»  (کسی‌که زکات را پرداخت کند، از آن پل رد می‏شود و کسی‌که زکات را پرداخت نکند، هنگام عبور از پل صراط می‏ماند و نمی‏تواند رد شود)؛ یعنی پل برای ردشدن او آماده نیست. بعد فرمودند: «زکات غضب خدا را اطفاء (خاموش) می‏کند.»

    روایت‏هایی را می‏خوانم که شما می‏توانید براساس آن، فواید زکات را شمارش هم کنید.

    3. نجات از هلاکت

    در واجبات، شدیدترین چیزی که خداوند بر گردن مردم بسته، زکات است. توده‏های مردم در زمینۀ زکات‌دادن هلاک می‏شوند. بحث نماز مهم‏تر از زکات است؛ اما مسلمان‏ها در نمازخواندن هلاک نمی‏شوند بلکه به بحث مالی که می‏رسد عوام‌الناس حاضرند جان بدهند؛ اما مالشان را ندهند. زیاد هم هستند افرادی که مسلمان‌اند، نماز هم می‏خوانند، اما زکات نمی‏دهند. امام‌صادق(علیه‌السلام)  فرمودند:

    مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ شَیْئاً أَشَدَّ عَلَیْهِمْ مِنَ الزَّکَاةِ وَ فِیهَا تَهْلِکُ عَامَّتُهُمْ؛ (الکافی، ج‏3، ص497.)

    خدای متعال چیزی محکم‏تر از زکات برای مردم واجب نکرده است. در پرداخت زکات است که توده‏‌های مردم هلاک می‏شوند.

    ترجمه بر این مبناست که فعل لازم باشد و «تُهْلِکُ» بخوانیم.

    4. شرط قبولی نماز

     زکات شرط قبولی نماز هم محسوب شده؛ اما این مطلب معروف نیست. معمولاً هم بزرگان کمتر آن را ذکر کرده‌اند. این مطلب در روایتی از امام‌هشتم(علیه‌السلام) است که این روایت هم مدام باید گفته شود تا در ذهن همگان، حتی محققان، تثبیت شود. امام‌رضا(علیه‌السلام) فرمودند: «فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ یُزَکِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ» (بحار الأنوار، ج93، ص12.) (کسی که نماز بخواند و زکات پرداخت نکند، نماز او قبول نمی‌‏شود.) یعنی نماز او صحیح است و اعاده یا قضا به گردنش نیست. عبادت وقتی صحیح است که همۀ اجزا و شرایط عمل در آن جمع باشد؛ لکن قبولی، مرتبه‌ای بالاتر از صحیح‌بودن است. نمازی که صحیح است، باید امضا شود و خداوند باید قبول کند که قبول نمی‏کند. وقتی عمل صحیح است که با مأمورٌبه (فرمان الهی) مطابق است؛ یعنی تمام اجزاء و شرایطش را آورده است؛ ولیکن شرایطی هم کنارش گفته می‌‏شود که آن‏ها شرط قبولی عمل است. مثل حضور قلب یا ولایت. که این حقایق مشهور هم هست و بزرگان آن را خیلی ذکر می‏کنند: کسی‌که ولایت نداشته باشد نمازش، ولو صحیح هم باشد، قبول نیست. یا دربارۀ حضور قلب فرمودند: به اندازه‏ای که در نماز حضور قلب دارید همان اندازه هم قبول می‏شود. پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند:

    إِنَّ مِنَ الصَّلَاةِ لَمَا یُقْبَلُ نِصْفُهَا وَ ثُلُثُهَا وَ رُبُعُهَا وَ خُمُسُهَا إِلَى الْعُشْرِ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یُلَفُّ کَمَا یُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ فَیُضْرَبُ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا وَ إِنَّمَا لَکَ مِنْ صَلَاتِکَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ بِقَلْبِکَ؛ (بحار الأنوار، ج81، ص260.)

    گاهى از نماز، نمازی است که نصفش و یک‌سوم و یک‌چهارم و یک‌پنجم تا یک‌دهم آن پذیرفته مى‏گردد و برخى از نمازها مانند پیچیده شدن لباس کهنه، پیچیده مى‏شود، سپس به صورت نمازگزار زده مى‏شود و از نمازت فقط آن مقدار براى توست که با قلبت بر آن اِقبال داشته‏اى.

    در آیات زیادی از قرآن هم بحث زکات کنار نماز ذکر شده است.

    علت وجوب و برخی فواید زکات در کلام امام‌رضا(علیه‌السلام)  

    روایت دیگری از امام‌هشتم(علیه‌السلام)  هست که چند فایدۀ زکات و وجوبش را بیان می‏کند:

    عِلَّةُ الزَّکَاةِ مِنْ أَجْلِ قُوتِ الْفُقَرَاءِ وَ تَحْصِیلِ أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى کَلَّفَ أَهْلَ الصِّحَّةِ الْقِیَامَ بِشَأْنِ أَهْلِ الزَّمَانَةِ وَ الْبَلْوَى کَمَا قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوالِکُمْ بِإِخْرَاجِ الزَّکَاةِ وَ فِی أَنْفُسِکُمْ بِتَوْطِینِ الْأَنْفُسِ مَعَ الصَّبْرِ مَعَ مَا فِی ذَلِکَ مِنْ أَدَاءِ شُکْرِ نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الطَّمَعِ فِی الزِّیَادَةِ مَعَ مَا فِیهِ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ الرَّأْفَةِ لِأَهْلِ الضَّعْفِ وَ الْعَطْفِ عَلَى أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْحَثِّ لَهُمْ عَلَى الْمُوَاسَاةِ وَ تَقْوِیَةِ الْفُقَرَاءِ وَ الْمَعُونَةِ لَهُمْ عَلَى أَمْرِ الدِّینِ وَ هُمْ عِظَةٌ لِأَهْلِ الْغِنَى وَ عِبْرَةٌ لَهُمْ لِیَسْتَدِلُّوا عَلَى فَقْرِ الْآخِرَةِ بِهِمْ؛ (بحار الأنوار، ج93، ص18.)

    تأمین غذای فقرا

    فرمودند: «عِلَّةُ الزَّکَاةِ مِنْ أَجْلِ قُوتِ الْفُقَرَاءِ» (علتی که زکات برای آن واجب شده این است که غذای فقرا از طریق زکات تأمین می‏‌شود.)

     جمع‌آوری اموال ثروتمندان و هم به‌خاطر این است که «وَ تَحْصِیلِ أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ» (مال اغنیا جمع‌آوری شود).

    آزمایش

    فرمودند: «لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى کَلَّفَ أَهْلَ الصِّحَّةِ الْقِیَامَ بِشَأْنِ أَهْلِ الزَّمَانَةِ وَ الْبَلْوَى» (خدای متعال اهل هر زمانی را  مکلّف کرده که برای تأمین نیازهای مستحقان اهل زمان خودشان اقدام کنند و با این تکلیف آن‏ها را امتحان می‏کند.) ، امام رضا(علیه‌السلام)  در ادامه این آیه را خواندند و تفسیر کردند: «لَتُبْلَوُنَّ فی‏ أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ» (آل‌عمران، 186.) (قطعاً هم در اموالتان و هم در جان‏هایتان آزمایش می‏شوید). حضرت در تفسیر آزمایش در اموال گفتند: «بِإِخْرَاجِ الزَّکَاةِ». آزمایشی که در اموالتان می‏شوید این است که آیا زکات را از اموالتان بیرون می‏کنید یا نه و دربارۀ آزمایش با جان« وَ فِی أَنْفُسِکُمْ» فرمودند: «بِتَوْطِینِ الْأَنْفُسِ مَعَ الصَّبْرِ»: در زمینۀ جان‏هایتان به اینکه آیا آن‏ها را برای صبر در مشکلات زندگی آماده‏ می‏کنید یا نه، آزمایش می‏شوید.

    حضرت در ادامه فرمودند: «مَعَ مَا فِی ذَلِکَ» (فواید دیگر هم در پرداخت زکات هست.)

    شکر عملی

    «مِنْ أَدَاءِ شُکْرِ نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ یعنی کسی‌که می‏خواهد شکر نعمت الهی را به‌جا بیاورد، باید زکات مالش را بپردازد. این خودش شکر است که البته به آن «شکر عملی» می‏گویند.

    امیدواری به زیادشدن مال

     از فواید دیگر زکات این است: «وَ الطَّمَعِ فِی الزِّیَادَةِ» (امید دارید به زیادشدن مالتان.)  زکات‌دادن مثل هرس‌کردن درخت است. باغبان در زمستان خیلی از شاخه‏های درخت را قطع می‏کند، آن‏هایی که چشمشان به ظاهر است، می‏گویند: این‌چنین نکن، داری درخت را کوچک می‏کنی! می‏گوید: نه، شما خبر ندارید، من مقداری از شاخه‏هایش می‏زنم؛ اما پربارتر می‏شود و میوه‏‌های بزرگ‏تری عطا می‌کند. مال انسان نیز چنین حالتی دارد: وقتی انسان بخشی از آن را رد می‏کند و به مصرف بجا می‏‌رساند، فرمودند: «امید است که مالش زیادتر شود.» کسانی که اهل زکات هستند، این را تجربه کردند و می‌دانند.

    رحم و مهربانی به ضعفای جامعه

    فایدۀ دیگرش را فرمودند: «مَعَ مَا فِیهِ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ الرَّأْفَةِ لِأَهْلِ الضَّعْفِ وَ الْعَطْفِ عَلَى أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ» (در زکات‌دادن، نوعی ترحم و رأفت به ضعفای جامعه است و لطف‌کردن به مسکین‏های جامعه هم است.)

    انتقال مال به فقرا

    از دیگر فواید زکات این است: «وَ الْحَثِّ لَهُمْ عَلَى الْمُوَاسَاةِ» (ثروتمندان را تحریک می‏کنند برای کمک به جامعه) که زواید مالشان را به نیازمندان بدهند. اموالشان مثل تپه بالا آمده، حال سرِ تپه‏ها را می‏زنند و در گودال‏های جامعه که نیازمندی‌ها فقراست، می‏ریزند.

    تقویت دین فقرا

    از فواید دیگر زکات این است که «وَ تَقْوِیَةِ الْفُقَرَاءِ وَ الْمَعُونَةِ لَهُمْ عَلَى أَمْرِ الدِّینِ» (شما فقرا را تقویت می‏کنید و به دین‏شان کمک می‏کنید). دین گفته به فقیر زکات دهید. با این عمل شما، اعتقاد فقیر به دین خیلی بیشتر می‏شود یعنی دینش هم تقویت می‏شود. وقتی زندگی‏اش راه می‏افتد، شکر خدا را هم به‌جا می‏آورد که خدا چه دین خوبی دارد که این دستور را داده.

    پنددهی به ثروتمندان

    فرمودند زکات «وَ هُمْ عِظَةٌ لِأَهْلِ الْغِنَى وَ عِبْرَةٌ لَهُمْ» (موعظه‏ای است برای ثروتمندان و عبرتی است برای آنان). عبرت چیست؟ «لِیَسْتَدِلُّوا عَلَى فَقْرِ الْآخِرَةِ بِهِمْ»؛ یعنی به اغنیا می‏گویند: این فقیرها را ببین در دنیا، خودت در آخرت همین‌طور فقیر هستی؛ در دنیا فقیر را می‏بینی که محتاج است، عبرت بگیر که در آخرت، همه فقیر هستیم. آنجا باید به دادت برسند و ثروت داشته باشی. ثروت آنجا هم تقواست و همین زکاتی که انسان می‏دهد درواقع آخرتش را تأمین می‌کند.

    ‌5. میزان زکات؛ به اندازۀ نیاز مسکینان

    مقدار زکات در غلّه‏ها، یک‌دهم و یک‌بیستم است؛ اما به مال که می‏رسد، فرمودند: مستحب است از هر هزار درهم، بیست‌و‌پنج درهم زکات داده شود. درواقع، این در روایتی از امام صادق(علیه‌السلام)  است:

    «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ کُلَّهُمْ فَعَلِمَ صَغِیرَهُمْ وَ کَبِیرَهُمْ وَ عَلِمَ غَنِیَّهُمْ وَ فَقِیرَهُمْ فَجَعَلَ مِنْ کُلِّ أَلْفِ إِنْسَانٍ خَمْسَةً وَ عِشْرِینَ مِسْکِیناً فَلَوْ عَلِمَ أَنَّ ذَلِکَ لَا یَسَعُهُمْ لَزَادَهُمْ لِأَنَّهُ خَالِقُهُمْ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِهِمْ» (بحار الأنوار، ج93، ص19.)

    وقتی که خدای متعال مردم را آفرید، کوچک و بزرگِ مردم را می‏شناخت و ثروتمندان و فقرای جامعه را می‏شناخت؛ پس، از هر هزار نفر 25 نفر را مسکین قرار ‌داد. اگر خدا می‏دانست مقدار زکاتی که گفته شده برای رفع نیاز مساکین کافی نیست، بی‌تردید میزان زکات را بیشتر می‏کرد. زیرا خداوند خالق انسان‌هاست و از حال آن‌ها بهتر خبر دارد و می‌داند در چه وضعی هستند.

    یعنی به اغنیا می‏گفت باید بیشتر پرداخت کنید؛ اما الان عدد روی این می‌چرخد که از هر هزار نفر، 25‏ نفر مسکین باشد.

    فرق مسکین و فقیر

    مسکین یعنی کسی‌که زمین‌گیر شده و در خانه، سکونت دائمی دارد. مقداری حالش از فقیر بدتر است. در جامعه فقیر زیادند. هستند کسانی که بالأخره در زندگی‏شان احتیاج دارند. اما مسکین از کلمۀ «سکونت» است؛ یعنی کسی که دائماً در خانه افتاده. مثل کسانی که فلج هستند و دائماً سکونت دارند و سکونت فراوانشان داخل منزل سبب شده که هیچ نداشته باشند، اصلاً نمی‏‌توانند راه بروند، نمی‏توانند کاری کنند. به چنین افرادی مسکین می‏گویند. لذا مسکین ،اَسوَءَ حالاً (بدحال‌تر) از فقیر است.

    6. زیادتی در رزق و کم‌نشدن مال

    در این زمینه خیلی روایت وجود دارد. به‌عنوان نمونه:

    امام‌باقر(علیه‌السلام) می‏فرمایند: «الزَّکَاةُ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ» (بحار الأنوار، ج93، ص14.) (زکات رزق را زیاد می‏کند).

    امام‌حسن(علیه‌السلام) می‏فرمایند: «مَا نَقَصَتْ زَکَاةٌ مِنْ مَالٍ قَطُّ» (بحار الأنوار، ج93، ص23.) (هیچ‌وقت زکات از مال کم نمی‏کند.) خیال می‌کنیم کم می‌کند؛ اما مثل همان شاخه‏های درخت است که در ظاهر کم می‏شود، اما به هیچ‌وجه کم نمی‏شود.

     امام‌صادق(علیه‌السلام) فرمودند:«یَا مُفَضَّلُ قُلْ لِأَصْحَابِکَ یَضَعُونَ الزَّکَاةَ فِی أَهْلِهَا وَ إِنِّی ضَامِنٌ لِمَا ذَهَبَ لَهُمْ» (ای مُفَضَّل، به شیعیان بگو زکات را بجا مصرف کنند و من ضامن آن چیزی هستم که از مالشان کم می‏شود)؛ یعنی ضامن هستم که برگردانده شود.

    اگر نهادهای مربوط، این روایت‏ها را روی تابلوها می‌نوشتند و در مناطقی که معمولاً زکات به گردنشان واجب می‏شود نصب می‌کردند، خیلی خوب بود. مردم اصلاً از این بحث‏ها اطلاع ندارند.

    7. دژی برای اموال

    با پرداخت زکات، اموال انسان در حصن (قلعه) قرار می‌گیرد. مردم در قدیم برای حفظ جسم‏شان به قلعه می‌رفتند که تیر به آن‏ها اصابت نکند، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نیز فرمودند: «حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاةِ» (بحار الأنوار، ج93، ص13.)؛ یعنی اگر می‏خواهید دور اموال‌تان را دیواری بکشید که مشکلی برایش پیش نیاید، با پرداخت زکات این کار را بکنید.

    امام‌صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «مَا ضَاعَ مَالٌ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِتَضْیِیعِ الزَّکَاةِ فَحَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاةِ» (بحار الأنوار، ج66، ص393.) (هیچ مالی در دریا و خشکی از بین نمی‌‏رود، مگر به‌خاطر تضییع زکات؛ پس، از اموالتان با پرداخت زکات محافظت کنید.)

    مأموریت ملخ‌ها

    چند سال پیش در مسیر اصفهان‌شیراز، ناگهان چندین میلیون ملخ به منطقه‏ای حمله کرد و همۀ زراعت‏ها را از بین برد، منطقۀ خیلی وسیعی بود. ملخ‌ها شاید از میلیون هم بیشتر بودند. نمی‏دانم شما تا به حال دیده‌اید یا نه. من دیده‌‌ام. وقتی ملخ حمله می‏کند، گاهی تا چشم کار می‏کند، تمام فضای آسمان پر از ملخ است و ناگهان تمام منطقه مملو از ملخ می‌شود. این‏ها از کجا می‏آیند؟ خدا می‏داند. آن‌وقت دیده بودند فقط یک مزرعه هست که دورتادور آن را ملخ از بین برده، اما آن مزرعه سالم مانده. صاحب مزرعه خودش گفته بود که می‏دانم هیچ آسیبی به این مزرعه وارد نمی‏شود، چون من زکاتم را پرداخت می‏کنم. این قضیه در آن مناطق و بین دوستان ما که آنجا بودند، خیلی صدا کرد و مرتب تعریف می‏کردند. برای مردم خیلی عجیب بود.

    ملخ‏ها از طرف خدا مأموریت دارند. سرازخود که نمی‏توانند کار کنند. ما انسان‏ها هستیم که عقلمان کم است و گاهی در ذهن خودمان تصوراتی واهی می‏کنیم؛ اما این ملخ مأمور است به منطقه‌ای آسیب بزند. یک‌مرتبه هجوم می‏آورند و از بین می‏برند؛ ولی می‏گویند به آن زمین وارد نشوید.

    8. زکات‌ندادن؛ نوعی دزدی

     امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: دزد سه رقم است. فکر نکنید فقط دزد کسی است که از مال کسی برمی‏دارد؛ بلکه:

    السُّرَّاقُ ثَلَاثَةٌ مَانِعُ الزَّکَاةِ وَ مُسْتَحِلُّ مُهُورِ النِّسَاءِ وَ کَذَلِکَ مَنِ اسْتَدَانَ وَ لَمْ یَنْوِ قَضَاءَهُ؛ (بحار الأنوار، ج93، ص12.)

     سه‏ نوع سارق داریم: 1. کسی‌که زکات پرداخت نمی‏کند؛ 2. کسی‌که مهریۀ زن‏ها را برای خودش حلال می‏داند و مهریۀ زنش را پرداخت نمی‏کند؛ دارد و نمی‏دهد؛ 3. کسی است که از مردم قرض می‏گیرد، اما در فکرش اصلاً تصمیم به پرداخت مال ندارد.

    لذا انسانی که دارد قرض می‏گیرد باید تصمیمش در آن لحظه این باشد که بدهی‌اش را پرداخت کند. حال اگر در آینده نتوانست، مثلاً تصادف کرد و مُرد، بحث دیگری است؛ اما خود شخص باید قصد قطعی بر پرداخت همین اموالی که قرض می‌گیرد، داشته باشد.

    زکات‌ندادن؛ شرک در عبودیت

    تعبیر آیۀ قرآن خیلی تعبیر سختی است، این آیه، یک‌بار در قرآن آمده. «وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکین‏ * الَّذینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاةَ» (فصلت، 6و7.) (وای به حال مشرکان، آن‏هایی که زکات پرداخت نمی‏کنند). قرآن می‏گوید این‏ها مشرک هستند و منظور از این شرک، «شرک خفی» است، نه اینکه صریحاً بگوید دو خدا دارم و بت بپرستد. نه، یک خدا را قبول دارد؛ اما درواقع می‏گوید: «خدایا آن‌وقت که می‏گویی نماز بخوان از تو اطاعت می‏کنم؛ اما وقتی می‏گویی زکات بده، از نفْسم اطاعت می‏کنم.» پس نفس خودش را کنار خدا قرار داده، نه در خالقیت جهان بلکه در عبادت. در مقام عبودیت «مشرک» می‏شود، از دوجا فرمان می‌گیرد. این هم یک‌نوع شرک است.

    قبلاً خدمتتان گفتم این‏هایی که ولایت فقیه را قبول ندارند، مشرک هستند. چرا؟ می‏گوید: «خدایا! آن‌وقت که می‏گویی پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و امام(علیه‌السلام) را قبول کن، قبول می‌کنم؛ اما وقتی می‏گویی ولایت فقیه را قبول کن، من از نفسم تبعیت می‌کنم، دیگر از تو تبعیت نمی‌‏کنم.» او با این کار مشرک می‏شود. امام‌زمان(علیه‌السلام)  فرمودند: «وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّه»‏؛(الکافی، ج‏1، ص67.) یعنی کسی که فقیه را قبول نکند و بگوید ولایتش را قبول ندارم، مثل این است که ما را رد کرده و رد ما، رد خداست و گناه رد خدا، در حد شرک به خداست.

    بعضی که روایت را متوجه را نمی‌شوند حمل بر تعبدش می‏کنند، می‏گویند: چون امام‌زمان(علیه‌السلام)  گفتند، ما هم تعبداً می‏پذیریم که این آقایی که فقیه را رد کرد، مشرک است. درحالی‌که این موضوع استدلال عقلی دارد. دلیلش همین نکته‏ای است که عرض کردم: این آقا مشرک است و در مقام بندگی از دو جا اطاعت می‏کند؛ اما موحّد از یک جا اطاعت می‌کند. موحد می‌گوید: هرچه خدا گفته می‌پذیرم؛ ولو برخلاف میل و برخلاف نفس من باشد.

    9. انواع زکات

    به طورکلی دو نوع زکات وجود دارد: زکات ظاهر و زکات باطن. امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند:

    أَمَّا الظَّاهِرَةُ فَفِی کُلِّ أَلْفٍ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ دِرْهَماً وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَلَا تَسْتَأْثِرْ عَلَى أَخِیکَ بِمَا هُوَ أَحْوَجُ إِلَیْهِ مِنْکَ؛ (بحار الأنوار، ج93، ص39.)

    زکات ظاهر این است که در هر هزارتومانی [عبارت روایت درهم است و من به تومان برمی‏گردانم]، 25 تومان زکات پرداخت کنی و زکات باطنی این است که در آن چیزی که برادر دینی‌ات به آن بیشتر از تو نیاز دارد، خودت را بر او ترجیح ندهی.

    مثلاً وسیله‏ای است، کتاب است، دوچرخه است، گاهی پول است، گاهی لباس است و... . شما به وسیله‏ای احتیاج دارید؛ اما رفیقتان بیشتر احتیاج دارد، فرمودند: زکاتش این است که آن را در اختیار رفیقت بگذاری و نیاز خودت را بر نیاز او مقدم نیندازی. این، زکات باطنی است.

    10. نمونه‌های زکات

    درخصوص «لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ زَکَاةٌ» (همۀ چیزها زکات دارد)، به روایاتی برخورد کردم. حدوداً بیست حالت است که  فهرستشان را عرض می‌کنم تا ببینید زکات هرچیزی چیست. بیشتر این روایت‏ها از امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است.

    10‌.1. انصاف؛ زکات قدرت

    «زَکَاةُ الْقُدْرَةِ الْإِنْصَافُ» (تصنیف غرر الحکم، ص342.)؛ یعنی اگر قدرت داری، زکاتش را بده و زکاتش این است که انصاف داشته باشی؛ یعنی خودت را جای دیگران که زیر دست تو هستند، بگذار و نسبت به آن‌ها با انصاف رفتار کن. انصاف یعنی «النِّصْفُ لِی وَ النِّصْفُ لَکَ». این معنای لغوی انصاف است؛ یعنی تنصیف کن (نصف کن)، نمی‏خواهد همه را برای خودت برداری. بگویی چون زورْ دست من است، می‏خواهم سهم بیشتری بردارم. نه، انصاف داشته باش؛ منتهی انصاف در اصطلاح به‌معنای دقیق نصف‌کردن نیست که صاف ببُرد و از وسط نصفش کند. انصاف داشته باش یعنی به مقداری که متعارف و پذیرفتنی باشد، رعایت حق دیگران را هم بکن.

    10‌.2. عفت؛ زکات زیبایی

    «زَکَاةُ الْجَمَالِ الْعَفَافُ» (تصنیف غرر الحکم، ص256.)؛ یعنی اگر چهرۀ زیبایی دارید زکاتش این است که عفت داشته باشید.

    10‌.3. احسان ‌به شکست‌خورده؛ زکات پیروزی

    «زَکَاةُ الظَّفَرِ الْإِحْسَانُ» (تصنیف غرر الحکم، ص334.)؛ یعنی زکات پیروزی‌ات این است که بر مغلوب احسان کنی.

    10‌.4. نیکی‌به همسایه و صلۀ ‌رحم؛ زکات ثروتمندی

    «زَکَاةُ الْیَسَارِ بِرُّ الْجِیرَانِ وَ صِلَةُ الْأَرْحَامِ» (تصنیف غرر الحکم، ص406.)؛ یعنی اگر وضع مالی‏تان خوب است و دستتان باز است، زکاتش این است که به همسایگانتان نیکی کنید و مرتب هم به اقوامتان برسید. مواظب باشید بین اقوام و همسایگانتان کسی درمانده نباشد.

    10‌.5. تلاش برای بندگی؛ زکات سلامتی

    «زَکَاةُ الصِّحَّةِ السَّعْیُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ» (تصنیف غرر الحکم، ص181.) زکات سلامتی بدن این است که در اطاعت از خدا تلاش جدی کنید. حالا که بدنتان سالم است در بندگی خدا به کارش بگیرید.

    10‌.6. جهاد در راه خدا؛ زکات شجاعت

    «زَکَاةُ الشَّجَاعَةِ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (تصنیف غرر الحکم، ص333.) (انسانی که شجاع است زکاتش این است که در راه خدا جهاد کند.)

    10‌.7. نیکوکاری؛ زکات نعمت‌‌داری

    «زَکَاةُ النِّعَمِ اصْطِنَاعُ الْمَعْرُوفِ» (تصنیف غرر الحکم، ص383.)؛ یعنی وقتی خدا خیلی به شما نعمت داده، زکاتش این است که کار پسندیده کنید. کار پسندیده شامل خیلی چیزهاست؛ مثلاً خوراکی، نعمتی است که در اختیارتان است، نیکی این است که افراد را دعوت کنید و مرتب سفره بیندازید تا غذا بخورند. گاهی وقت‏ها نعمتی که خدا به شما داده، یک وسیله است. در خانه وسیله‌ای خوب دارید که کار را راحت‏تر با آن انجام می‌دهید، خب بگذارید دیگران از آن استفاده کنند. یک‌وقت نعمتی که خدا به شما داده، این است که چند خانه دارید. خُب در اختیار کسانی بگذارید که به خانه احتیاج دارند. ماشینِ اضافه دارید، بدهید به کسی‌که به ماشین نیاز دارد و... . زکات هر چیزی بسته به خودش است.

    کار پسندیده یعنی «ما یَنْبَغِی عِنْدَ الْعُقَلاءِ وَ عِنْدَ الْعُرْفِ». وقتی عُقلا و عرف جامعه می‏گویند این‌کار، کار پسندیده‌‏ای است، به آن کار «معروف» می‌گوییم.

    10‌.8. نشر علم؛ زکات علم

    «زَکَاةُ الْعِلْمِ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ وَ إِجْهَادُ النَّفْسِ فِی الْعَمَلِ بِهِ» (تصنیف غرر الحکم، ص44.). می‌فرماید: اگر علم دارید، زکاتش دو چیز است: یکی اینکه بخشش کنید به مستحقینش؛ یعنی کسانی‌که حقشان است، این علم را بدانند و دیگر اینکه نفس خودتان را به زحمت وادارید برای عمل به آن. حالا که عالم هستید، باید بدانید مرتب باید تلاش کنید. این تلاش در چیست؟ حالا که عالم هستید در تحصیل کمالات و تقرب به خدا، در بندگی خدا، عمل بیشتر از شما انتظار است. یا اینکه بگوییم «إِجْهَادُ النَّفْسِ» (تلاش نفس) مربوط به همان بخشش به مستحق است و تأکید آن است. یعنی حالا که عالم هستید خودتان را به زحمت بیندازید و مدام علم را به دیگران منتقل کنید.

    در روایت دیگر هم دارد: «زَکَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ» (تصنیف غرر الحکم، ص44.) (زکات علم انتشار دادن علم است).

    10‌.9. تحمل جاهل؛ زکات عقل

    «زَکَاةُ الْعَقْلِ احْتِمَالُ الْجُهَّالِ» (تصنیف غرر الحکم، ص56.)؛ یعنی اگر عقلتان زیاد است، انسان‏های نادان را تحمل کنید. «احتمال» در عربی به‌معنای تحمل‌کردن‌ است. این موضوع در خانواده‏ها خیلی به درد می‏خورد؛ مثلاً بچه‏ها بالأخره در سنین کم، تعقلشان کم است و گاهی پدر و مادر خیلی اذیت می‏شوند. زکات عقلتان این است که بچه‏ها را تحمل کنید. گاهی همسر، زن یا مرد، به دلایل خاصی مقداری عقلش کم است، خُب دیگری تحمل می‏کند: مرد، زن را تحمل می‏کند و زن، مرد را تحمل می‏‌کند.

    10‌.10. شفاعت؛ زکات آبرو

    «الشَّفَاعَةُ زَکَاةُ الْجَاهِ» (بحار الأنوار، ج75، ص268.) اگر موقعیت اجتماعی دارید که این هم خودش نعمتی است، زکاتش این است که شفاعت کنید؛ یعنی واسطه شوید و کار مردم را حل کنید. گاهی صحبتی می‏کنید، به کسی می‏گویید: «آقا قرضی به فلانی بده.» می‏گوید: «چشم.» درحالی‌که خود آن شخص اگر برود قرض بخواهد، به او نمی‏دهند؛ زیرا آبرو ندارد. شما که آبرو دارید، کارش را حل کنید. خودتان پول ندارید؛ اما می‏توانید مشکل جهیزیۀ کسی را حل کنید؛ یعنی کسی را صدا بزنید و بگویید: مشکل جهیزیۀ او را حل کن. خلاصه ببینید وجهه‏ای که خدا به شما داده، در چه حدی است و چه می‏‌توانید بکنید. شفاعت کنید و مشکلات مردم را حل کنید.

    10‌.11. عبرت‌گرفتن و چشم‌پوشی از شهوات؛ زکات چشم

     فرمودند: «فَزَکَاةُ الْعَیْنِ النَّظَرُ بِالْعَبْرَةِ وَ الْغَضُّ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَا یُضَاهِیهَا وَ زَکَاةُ الْأُذُنِ اسْتِمَاعُ الْعِلْمِ وَ الحِکْمَةِ وَ الْقُرْآنِ» (بحار الأنوار، ج93، ص7.)

    عبرتگیری

    زکات چشم چیست؟ «فَزَکَاةُ الْعَیْنِ النَّظَرُ بِالْعَبْرَةِ» (نگاه که می‏کند، عبرت بگیرد). خیال نکند که مرتب در جلسه‏های فاتحۀ دیگران شرکت می‏کند و به این زودی نوبت خودش نمی‌شود. بعضی‏ها عادت دارند مدام اعلامیه‏ها را می‏خوانند که فاتحۀ چه کسی است و کجا باید برویم؛ اما اصلاً فکر این نیست که روزی هم نوبت خودش می‏شود و عکسش را در این اطلاعیه می‏زنند.

     زکات چشم این است که انسان عبرت بگیرد، به‌خصوص وقتی می‏بینم نوجوانی یا جوانی فوت شده، این درسی است برای من که نگویم تا فردا، تا هفتۀ آینده حتماً زنده هستم. از کجا می‏گویم؟! در یک لحظه انسان سروتَه می‏شود. این‏ها را خیلی دیدیم. حتماً نباید به سر خودمان بیاید تا دیگران عبرت بگیرند و بعد خودمان بدون آمادگی از دنیا برویم! روایت می‏‌گوید: نگاه که می‌‏کنی، عبرت بگیر.

    عبرت‌گیری در تشییع‌ جنازۀ دیگران

    یکی از آداب در تشییع جنازه این است که وقتی به تشییع جنازه می‏روید، به کسی سلام نکنید. سلام این‌قدر مهم است که زشت است کسی پهلوی کسی برود و به او سلام نکند، حتی زشتی سلام‌نکردن به‌قدری است که می‏‌گویند: اگر کسی سخن آغاز کرد و سلام نکرد، جوابش را ندهید: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ:‏ مَنْ بَدَأَ بِالْکَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِیبُوهُ.» (الکافی، ج2، الاسلامیة، ص644.)  بعضی‏ها تلفن که می‏زنند، به‌جای سلام می‏گوید: بله. آن‌وقت به او باید گفت: اگر طرف مقابل پشت تلفن سکوت کند، حقت است. چرا می‏گویی بله؟! این ادب نیست. این بی‏ادبی است؛ چون شما آغاز به سخن کردی و گفتی: بله. روایت می‏گوید: اگر کسی اولین کلامش سلام نبود، «فَلَا تُجِیبُوهُ» (جوابش را ندهید)، شما هم سکوت کنید؛ چون آن آقا که تلفن می‏زند، می‏خواهد سلام بکند؛ اما نمی‏داند طرف مقابل گوشی را دم گوشش گرفته است یا نه. صبر می‏کند تا او گوشی را بردارد و سلام کند. معمولاً آنکه گوشی را برمی‏دارد، او باید آغاز به سلام کند و دیدم بعضی‏ها بی‏ادبی می‏کنند و این معارف دین را نمی‏دانند. باید خیلی دقت کنیم که سلام، اول کلام است.

    حالا دربارۀ سلام که این‌قدر مهم است، می‏گویند: بدون سلام در تشییع جنازه بروید، اصلاً حرف نزنید، همان سلام اول را هم نکنید. می‌‏دانید یعنی‌چه؟ یعنی اجازه دهید افرادی که در تشییع جنازه هستند، خوب عبرت بگیرند. فکر کسی را به خودتان مشغول نکنید که من هم آمدم به تشییع جنازه. آمدی که آمدی! سرت را زیر بینداز و یواش برو و این را تصور کن که زمانی ممکن است برای خودت این‌طور باشد، ممکن هم هست اصلاً اتفاق تشییع جنازه برایت نیفتد، ممکن است جور دیگری هم باشد که اصلاً اثری از جنازه‌‏ات پیدا نشود. روی این‏ها باید فکر کنید.

    نگاهنکرده طبق میل نفس

    باز فرمودند: «الْغَضُّ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَا یُضَاهِیهَا» (زکات دیگر چشم این است که آنچه نفس انسان شهوت دارد، چشم را از آن منصرف کند)، حالا چه شهوت جنسی و چه شهوات دیگر باشد؛ مثلاً شهوت چشم این است که می‏خواهد به نامحرم نگاه کند، زکاتش این است که چشم را بالا بیندازی. در ادامۀ روایت نیز فرمودند: «وَ مَا یُضَاهِیهَا» (و مشابه‏اش) که مشابه‏اش همان شهوت‏های نفس است. مثلاً نفس می‏خواهد به چیزهای زیبا نگاه کند، در این هنگام انسان به خود بگوید: برای چه باید نگاه کنم؟ اگر بخواهید عبرت بگیرید، طوری نیست. بگویید: خدای متعال چه منظره‏های زیبایی خلق کرده؛ اما وقتی این‏ها نیست، نگاه نکنید و نگاهتان را مراقبت کنید.

    حالا ممکن است گاهی حرام هم نباشد، یک خوراکی حلال است؛ اما فعلاً شما نمی‏خواهید بخورید. وقتی نمی‏خواهید بخورید چرا نگاه می‏کنید؟! چون بعضی‏ها دردی دارند و آن این است که به آشپزخانه که می‏روند، همین‌طور می‏رود درِ یخچال را باز می‏کند؛ درحالی‌که چیزی هم نمی‏خواهد بخورد. در این کار شهوتی نهفته است: شهوت شکم. نگاهی می‏‌کند، می‏‌خواهد ببینید چه خبر است، چیزی هست یا نیست. حالا یک‌وقت واقعاً کار دارد. آن، طوری نیست؛ اما بالأخره منبع و محل تجمع شهوت در همین جاهاست. مثلاً کسی مهمانی رفته بود. به صاحب‌خانه می‏گفت: زود غذا را بیاور ببینیم چیست تا از دلواپسی در بیاییم، ببینیم بالأخره چه پخته‏ای! این‏هایی که شهوت طعام دارند، خودشان هم متوجه نیستند که این حرف‏ها از دهانشان بیرون می‏پرد. خود ما هم خیلی باید مواظب باشیم.

    روایت دارد: کمترین درجۀ شهوت این است که نانِ خالی به دهان انسان طعم نمی‏کند. اگر نان تنها برداشت خورد و دید نه، آن‌چنان میل ندارد و حتماً پنیری، چیزی هم می‏خواهد کنارش باشد، اولین درجۀ شهوت از اینجا آغاز می‏شود. این شهوت طعام دارد و از اینجا جلوتر می‌‏رود.

    در جایی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) غذا میل می‏کردند. حضرت نفرین کردند در حق کسانی که به‌خاطر این شکم به حرام می‏افتند. گفتند: نفرین خدا بر کسی باد که با یک غذای کم می‏تواند شکمش را سیر کند؛ اما به‌سبب غذایی مختصر خودش را به حرام می‏‌اندازد.  گاهی داد می‏زند یا به دیگران فحاشی می‏کند. گاهی به‌خاطر غذایی ناچیز، به برادر و خواهرش توهین می‏کند. حالا مگر یک لقمه غذای مختصر چیست؟! امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)  نفرین کردند در حق کسی که بخواهد دین و جوانمردی‏اش را به‌خاطر شکمش لکه‏دار کند.

    10‌.12. شنیدن علم و حکمت و قرآن؛ زکات گوش

    «زَکَاةُ الْأُذُنِ‏ اسْتِمَاعُ الْعِلْمِ وَ الحِکْمَةِ وَ الْقُرْآنِ» (زکات گوش این است که علم و سخنان حکیمانه  و صدای قرآن را بشنود.)

    گاهی در ماشین‌ها دیدم، البته خیلی کم، راننده‏ها از فرصت استفاده می‏کنند و صوت قرآن گوش می‌کنند. چه اشکال دارد شما صوت قرآن داشته باشید و مرتب در ماشین که نشسته‏اید، گوش دهید؟ البته صدایش آهسته باشد و بیرون نرود که بخواهید کسی را اذیت کنید، خودتان گوش کنید و قرآن را همراه آن قاری بخوانید. این برایتان برکت است. کم‏کم با قرآن انس می‏‌گیرید و خیلی از سوره‏ها را حفظ می‏شوید. اگر مدام بگذارید که خیلی عالی است. مثلاً جزء سی‏ام را مرتب تکرار کنید، کم‌‏کم بعد از پنج‌شش ماه می‏بینید کل جزء سی را حفظ شدید.

    10‌.13. روزه؛ زکات بدن

    «عَلَیْکَ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ زَکَاةُ الْبَدَنِ» (بحار الأنوار، ج93، ص258.) (روزه بگیرید که روزه زکات بدن است.)

    پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند:

    «مَلْعُونٌ کُلُّ مَالٍ لَا یُزَکَّى مَلْعُونٌ کُلُّ جَسَدٍ لَا یُزَکَّى وَ لَوْ فِی کُلِّ أَرْبَعِینَ یَوْماً مَرَّةً فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا زَکَاةُ الْمَالِ فَقَدْ عَرَفْنَاهَا فَمَا زَکَاةُ الْأَجْسَادِ فَقَالَ لَهُمْ أَنْ تُصَابَ بِآفَةٍ قَالَ فَتَغَیَّرَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ سَمِعُوا ذَلِکَ مِنْهُ فَلَمَّا رَآهُمْ قَدْ تَغَیَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ قَالَ لَهُمْ أَ تَدْرُونَ مَا عَنَیْتُ بِقَوْلِی قَالُوا لَا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ بَلَى الرَّجُلُ یُخْدَشُ الْخَدْشَةَ وَ یُنْکَبُ النَّکْبَةَ وَ یَعْثُرُ الْعَثْرَةَ وَ یُمْرَضُ الْمَرْضَةَ وَ یُشَاکُ الشَّوْکَةَ وَ مَا أَشْبَهَ هَذَا حَتَّى ذَکَرَ فِی حَدِیثِهِ اخْتِلَاجَ الْعَیْنِ.» (الکافی، ج2، ص258.)

    «مَلْعُونٌ کُلُّ مَالٍ لَا یُزَکَّى» (خدا لعنت کند، [یعنی از رحمت خدا دور باد] هر مالی که تزکیه نمی‏شود). بعد فرمودند: «مَلْعُونٌ کُلُّ جَسَدٍ لَا یُزَکَّى وَ لَوْ فِی کُلِّ أَرْبَعِینَ یَوْماً مَرَّةً» (ملعون است هر جسمی که تزکیه نمی‏شود؛ ولو در هر چهل روز یک‌بار.)

    وقتی پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) این را گفتند،  اصحاب تعجب کردند که در ضمن چهل روز بدنمان تزکیه شود، یعنی چه؟! آن‌وقت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: متوجه نشدید من چه می‏‌خواهم بگویم. منظورم این است که در ضمن چهل روز، باید بلایی به بدن برسد و با این بلایی که می‏‌رسد، بدن تزکیه می‌شود. باید در ضمنِ چهل روز، خدشه‏ای، خراشی به بدنتان برسد، مقداری خون از بدنتان بیاید یا اینکه بلایی به شما برسد یا لغزشی کنید یا زمین بخورید یا بیماری پیدا ‏کنید و... . پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اینجا چند نمونه را مثال زدند، گفتند: منظورم این است که بالأخره باید در ضمنِ چهل روز مشکلی برای شخص پیش بیاید. همۀ این‏‌ها زکات است که داده می‏‌شود.

    «الحمد‌لله رب العالمین»

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار