بسم اللّه الرحمن الرحیم

    موضوع: شرح حکمت 134 نهج ‌البلاغه: میانهروی

    تاریخ: 30بهمن1393؛ 29ربیع‌الاول1436

    مکان: اصفهان، حسینیه جوادالائمه(علیه‌السلام)

    بیان حدیث

    امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در حکمت 134 می‌فرمایند: «مَا عَالَ مَنِ اقْتَصَدَ» (نهج البلاغه، صبحی صالح، ص494، [حکمت140].)  (فقیر نشد انسانی که میانه‌‏روی داشت.)

    «عال» از ریشۀ «عیل» و به‌معنای فقر است، «اقتَصَدَ» هم یعنی میانه‏روی. می‌فرمایند: تنگ‌دست نشد انسانی که در زندگی میانه‏روی داشت. در فارسی، اقتصاد را در امور مالی یاد می‏کنیم و در عربی به‌معنای «الانفاق بقدر الحاجه» است. وقتی انسان بهاندازۀ متعارف خرج کرد، نه در حد زیاد و نه در حد کم، در زبان عربی به این خرج‌کردن در حد متوسط، اقتصاد می‏گویند. زیاده‏روی، اسراف است و فشار و سخت‏گیری بیش‌ازحد در کم خرج‌کردن را «تقطیر» می‌گویند و کاشف از وجود بخل در انسان است.

    نکته‌ها

    دربارۀ این مبحث، هشت‏ مطلب خدمتتان عرض خواهم کرد:

    1. مرز انفاق؛ حد وسط یا ایثار

    در آیۀ شریفۀ 29 سورۀ اسراء است که می‌فرماید: در انفاق، نه دستت را کاملاً باز کن و نه آن را کاملاً ببند:«وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (دستت را به گردن خویش نبند و یک‌باره هم نگشاى که ملامت‌زده و حسرت‌خورده بمانى.)

    بستن دست به گردن، کنایه از این است که سفت بسته است و باز نمی‏کند. بهتعبیر فارسی «نَم، پس نمی‏دهد». «وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ»؛ یعنی دستت را کاملاً باز نکن. این کنایه از این‏ است که اگر بخواهی همۀ آنچه داری، انفاق کنی، ملامت زده شده و حسرت‏زده می‏نشینی. این نکتۀ مهمی است. جمع این حالت و حالت ایثار، بحث خیلی سختی است و هنوز هم کسی این بحث را واضح نکرده است. حدودش هم در مباحث اخلاقی چندان واضح نیست. یک‌جا قرآن کریم در سورۀ اسراء می‏فرماید: در انفاق حد وسط را بگیر و در جایی دیگر در سورۀ حشر یا در سورۀ انسان بحث ایثار را مطرح می‏کند.

    در آیۀ نهم سورۀ حشر هم می‏فرماید: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» (و [آن‌ها را] بر خود مقدم مى‌دارند، [ایثار می‏کنند]، هرچند خود به آن نیاز مبرمى داشته باشند.) «خصاصه» یعنی وقتی‌که خود شخص به‌شدت محتاج است و این درواقع، حد وسط انفاق نیست. در سورۀ اسراء چه فرمود؟ فرمود: حد وسط را رعایت کن؛ اما اینجا در سورۀ حشر کسانی را مدح می‏کند که ایثار می‏کنند؛ یعنی اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را تمجید می‏کند.

    در آیۀ 8 و 9 سورۀ انسان هم مشابه این را آورده است، می‌فرماید:

    «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»

    و طعام را با آنکه دوستش دارند، به مستمند و یتیم و اسیر دهند [و در دل گویند:] ما فقط براى رضاى خدا شما را اطعام مى‌کنیم.

    «یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ» یعنی «عَلی حُبِّ الطَعام». اگر «عَلی حُبِّ الطَعام» است؛ یعنی باتوجه به اینکه سه روز روزه بودند و به‌شدت به غذا احتیاج داشتند؛ ولی فقیر و مسکین و اسیر را اطعام کردند. آیا این، همان حد وسط است که در سورۀ اسراء فرمود که نه زیاده‏روی کن نه کم‏روی کن؟

     جمع بین انفاق متعارف و ایثار چیست؟ بیان این جمع خیلی سخت است. یکی از توجیهاتی که من بیان می‏کنم، این است که مصداق آیۀ شریفه در سورۀ اسراء توده‏های مردم است. قرآن کریم به مردمی که حد اعلای مکارم اخلاقی را ندارند، دستور میانگین را می‏دهد. چیزی می‏گوید که مردم بتوانند خود را قانع کنند و انفاق کنند. ما سخنران‏ها هم باید همین‌کار را بکنیم، باید به توده‏های مردم به حد وسط دستور بدهیم؛ منتهی به بحث ایثار که می‏رسد، قرآن دستور نداده؛ بلکه خبر از عمل معصومین(علیهم‌السلام) می‏دهد.

     به این دو آیه با هم دقت کنید، خیلی با هم تفاوت می‌کنند. آنجا که می‌خواهد به مردم دستور دهد، می‏گوید: «لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِکَ». آیۀ شریفه، از این باب است: «إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةِ» (به تو مى‏گویم ولى اى همسایۀ زن تو گوش بده). در فارسى به‌جاى این مَثَل عربى گویند: «به در مى‏گویند که دیوار بشنود.» ظاهرش خطاب به پیامبر(صلی‌الله‌‌علیه‌وآله‌وسلم) است؛ اما درواقع به مردم خطاب می‌کند؛ ولیکن وقتی می‌خواهد خبر از معصومین(علیهم‌السلام) بدهد که آن‏ها چه می‏کنند: «وَ یُؤْثِرُونَ».  «یُؤْثِرُونَ» صیغۀ جمع فعل مضارع است و حالت استمرار هم دارد. می‏گوید: این‏ها این کار را انجام می‏دهند: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ». در سورۀ انسان هم همین است: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ»؛ یعنی اطعام می‏کنند. ما نمی‌توانیم این کاری که معصومین(علیهم‌السلام) انجام می‏دهند را به‌عنوان یک دستورالعمل کلی به توده‏های مردم بگوییم، این‏ها به خواص جامعه گفته می‏شود. این یکی از توجیهاتی است که به ذهن می‏رسد.

    روایت دیگری را خدمتتان می‏خوانم که فرمود: یا جزو آن گروهی باش که در انفاق حد وسط را حفظ می‌کنند یا جزو ایثارگران باش و بعد فرمود: مواظب باش جزو دستۀ سوم نباشی. این روایت را که اخیراً دیدم، فکر گذشته‏ام را تأیید کرد. هرچند مباحث تا این‌حد دقیق را باید بزرگان اخلاقی پیش‌قدم می‏شدند و مطرح می‌کردند. از بحث‏های اسلامی، قرن‏ها گذشته است؛ اما هنوز این بحث‏های مهم مطرح نشده است. به جاهای سخت که می‏رسد، افراد جواب دقیقی نمی‌گیرند. محققان هم ننشسته‌اند در این زمینه جواب دقیق را بررسی کنند. این نکته‌ای کلی بود. اینجا هم نمی‏توانم مفصل صحبت کنم.

    2. اثر میانه‌روی

     «الِاقْتِصَادُ نِصْفُ الْمَؤونَةِ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353) یعنی میانه‏روی در خرج‌کردن خودش بار نصف خرج را بهدوش میگیرد و هزینه را نصف میکند. نصف دیگرش همان خرجی است که می‏کند.

    3. طریقۀ انفاق اهل‌بیت(علیهم‌السلام)

     اهل‌بیت(علیهم‌السلام) طریقۀ خودشان را بیان کردند و به ما یاد دادند. در این زمینه، سه‏ روایت می‏خوانم که دقیقاً ببینید طریقۀ خودشان را چگونه بیان می‏کنند.

    رشد در معنویات، میانه‌روی در مادیات

    می‌گویند: «طَرِیقَتُنَا الْقَصْدُ وَ سُنَّتُنَا الرُّشْدُ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی روش ما در زندگی مادی میانه‏روی است؛ اما سنت ما در معنویات، رشد است. ما دنبال رشد معنوی هستیم. مسائل مادی مربوط به جسم است و حالت میانه‏روی دارد.

    تأسی مؤمن به اهل‌بیت(علیهم‌السلام)

    بعد در روایت دیگر فرمودند: «الْمُؤْمِنُ سِیرَتُهُ الْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی مؤمن هم مثل اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است که وقتی می‏خواهد در زندگی خرج کند، میانه‏روی می‌کند؛ اما به عمل او که نگاه می‏کنید، می‌بینید تلاش اصلی او رشد معنوی‏‌اش است.

    خواستۀ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) از مؤمنان

    در روایت سوم، دستور می‏‌دهند که این دیگر به درد من و شما می‏خورد. «لِیَکُنْ مَرْکَبُکَ الْقَصْدُ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی باید مَرکَب تو میانه‌‏روی باشد؛ یعنی با این روش حرکت کنی. «وَ مَطْلَبُکَ الرُّشْدُ»؛ یعنی حتماً باید خواستۀ تو رشد باشد، نه امور مادی.

    4. عطانکردن بهتر از انفاق‌ بیجا

     در حالت مقایسه، ببینید کدام‌‌یک از این دو حالت بهتر است؟ اینکه کسی از حد وسط کم‏روی کند و عطا نکند که ما به آن «بخل» می‏گوییم یا اینکه اسراف کند؟ هیچ‌یک خوب نیست؛ اما کدام بهتر از دیگری است؟ این، مقداری تشخیصش مشکل است.

    امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‏فرمایند: «إِنَّ مَنْعَ الْمُقْتَصِدِ أَحْسَنُ مِنْ عَطَاءِ الْمُبَذِّرِ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی انسان میانه‏رو منع کند و ندهد، بهتر از این است که عطا کند و مُبَذِّر باشد؛ یعنی تبذیر کند، اسراف کند. درواقع «ندادن» بهتر از «بیجادادن» است. ندادن بیجا و بخل ورزیدن هم اشتباه است. حد وسط را باید رعایت کند؛ اما بخل می‏ورزد. با این وجود ندادن بیجا، یعنی بخل، بهتر از دادن بیجا، یعنی اسراف است.

    5. میانه‌روی؛ الهام الهی

     کسانی که در زندگی میانه‏روی می‌کنند، نوعی الهام خدایی در وجودشان هست و باید شکر خدا را به‌جا بیاورند. به این  روایت توجه کنید:

    إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً أَلْهَمَهُ الِاقْتِصَادَ وَ حُسْنَ التَّدْبِیرِ وَ جَنَّبَهُ سُوءَ التَّدْبِیرِ وَ الْإِسْرَافَ (تصنیف غرر الحکم، ص353.)

     وقتی خدا بنده‏ای را  دوستش می‏دارد، میانه‏روی و خوب تدبیرکردن را به او الهام می‏کند و او را از بدی تدبیر و از اسراف‌کردن دور می‏کند.

    در ایران اسلامی، استان اصفهان اول استانی است که از جهت تدبیر در خرج‌کردن از دیگران جلوتر است. ما اصفهانی‏ها باید خیلی خوشحال باشیم؛ گرچه با آنچه که اهل‌بیت(علیهم‌السلام) از ما می‏خواهند، هنوز هم خیلی فاصله داریم. برای اصفهانی‌ها این حُسن تدبیر و حد وسط را رعایت‌کردن افتخاری است؛ البته همۀ افراد هم این‌گونه نیستند، حتی بعضی مصداق بارز صفت «یا قابض» پروردگار هستند. منظورم آن‌ها نیست. همه خوشحال نباشند. میانگین را عرض می‏کنم.

    6. اقتصاد در فقر و غنا

     اقتصاد از روی نداری نیست. بعضی‏ها ندارند و میانه‏رو هستند. این میانه‏روی جبری است و فایده‌ای ندارد. آنچه مهم است، میانه‏روی اختیاری است؛ یعنی انسان وضع مالی‏‌اش خوب است، می‏تواند انفاق کند؛ اما نمی‏کند. چرا؟ می‏گوید: عقلم اجازه نمی‏دهد. برای چه خرج کنم؟! عقلش به او می‌گوید: حد وسط را نگه دار. این خیلی زیباست؛ لذا هرکسی نباید خودش را به این نکته تمجید کند، بعضی جبراً میانه‌‏رو هستند. چون ندارد، قناعت می‏کند. فرمودند: «عَلَیْکَ بِالْعَدْلِ فِی الصَّدِیقِ وَ الْعَدُوِّ وَ الْقَصْدِ فِی الْفَقْرِ وَ الْغِنَى» (تصنیف غرر الحکم، ص353.)  (برتو باد عدالتورزی [چه با] دشمن، [چه با] دوست و میانه‏روی در فقر و غنی.) دارایی و ناداری در خرج کردن تو اثر نگذارد، همیشه در حد میانه‏ خرج کن.

    7. وضعیت انفاق در گروههای مختلف

     مردم سه دستهاند:1. یا جزو توده‏های جامعه هستند و حد وسط را حفظ می‌کنند؛ 2. یا جزو خواص جامعهاند که تابع اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستند و ایثار می‌کنند؛ 3. یا جزو دسته‌ای هستند که یا اسراف می‏کنند یا بیجا تقطیر می‏کنند و بخل می‏ورزند. ما دربارۀ حرف دستۀ سوم نمی‏زنیم. ببینید این روایت چقدر زیباست: «کُنْ جَوَاداً مُؤْثِراً أَوْ مُقْتَصِداً مُقَدِّراً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ الثَّالِثَ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی همیشه جواد باش، مُؤْثر باش یا میانه‏رو باش و مواظب باش جزو گروه سوم نشوی.

    «کُنْ جَوَاداً مُؤْثِراً»؛ یعنی همیشه یا جواد باش یا مُؤْثر. به ایثارگر «مُؤْثر» می‏گویند. جواد باش؛ یعنی در حد وسط انفاق کن و مُؤْثر باش؛ یعنی ایثار کن. فرق جواد و مؤثر در این است: جواد حد وسط را می‏گیرد که آیۀ 29 اسراء است: «لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ»؛ اما ایثارگر با وجود نیاز شدید، باز می‌بخشد که همان آیۀ نهم سورۀ حشر است: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ».

    می‏گوید: یا جواد باش یا مُؤْثر. البته کلمۀ «یا» ندارد، حتی اینجا بدون عطف هم آمده: «کُنْ جَوَاداً مُؤْثِراً» (جواد باش، مُؤْثر باش). «أَوْ مُقْتَصِداً مُقَدِّراً» (یا میانه‏رو باش). «مُقَدِّر»؛ یعنی اندازه‏گیری کن، با قناعت مصرف کن. «وَ إِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ الثَّالِثَ»؛ یعنی مواظب باش جزو گروه سوم نشوی. بین این دو باش.

    8. آثار میانه‌روی

    میانهروی ده‏ اثر دارد که در نکتۀ هشتم می‌خواهم خدمتتان بگویم تا انگیزه‌تان برای خرج‌کردن در حد وسط قوی‏تر شود. آثار اقتصاد چیست؟ آثار خیلی پربرکتی دارد. اگر این‏ها را در کشور ما مطرح می‏کردند، خیلی مفید بود. همین بحثی که دیروز رهبر معظم (دامت برکاته) در بحث‏های اقتصادی مطرح کردند.

    یک. زیادشدن مال

    ««الِاقْتِصَادُ یُنْمِی الْقَلِیلَ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی اگر انسان میانه‏رو بود، مقدار کم مال او رشد می‏کند.

    دو. سبک‌شدن بار زندگی

    وقتی میانه‏رو بودید، خرج زندگی‏تان سبک می‏شود، این‌قدر روی دوشتان سنگینی نمی‏کند. «خُذِ الْقَصْدَ فِی الْأُمُورِ فَمَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ خَفَّتْ عَلَیْهِ الْمُؤَنُ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی میانه‏روی در امور را بگیر؛ پس کسی‌که میانه‏روی را در زندگی می‏گیرد، خرج زندگی‏ برایش سبک می‏شود و بر دوش خود احساس سنگینی نمی‏کند.

    سه. گونهای عدالت

    «عَلَیْکَ بِالْقَصْدِ فِی الْأُمُورِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصْدِ جَارَ وَ مَنْ أَخَذَ بِهِ عَدَلَ» (تصنیف غرر الحکم، ص353.) (بر تو باد میانه‌روی در امور، پس کسی‌که عدول ‏کند از میانه‏روی ظلم کرده و کسی‌که میانه‏روی را بگیرد، عدالت ورزیده.)

    میانه‏روی نوعی عدالت است و زیاده‏روی نوعی ظلم است و ظلم نیز همیشه نسبت به دیگران نیست؛ بلکه این هم نوعی ظلم است. می‏گوییم «وضع الشئ فی موضعه» عدالت است؛ یعنی هرچیزی را در جای خودش قرار دهیم. یکی از مواضع عدالت بحث‏های اقتصادی است؛ اما اگر من «وضع الشئ فی غیر موضع» (چیزی را در غیر جای خود قرار دادم)، درواقع به‌نوعی ظلم کرده‌ام. عبارت عربی‏اش خیلی زیباست، آن‏هایی که با عربی آشنا هستند،‏ از این عبارات خیلی لذت می‏برند.

    وقتی کلمۀ «عَدَل» با «عن» متعدی می‏شود، به‌معنای «اِعراض» است. در فارسی می‏گوییم: «عدول»؛ اما اگر این‌طور نباشد، «عَدَل» به‌معنای «عدالت» است. «فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصْدِ جَارَ» (کسی‌که عدول ‏کند از میانه‏روی، ظلم کرده است)، «وَ مَنْ أَخَذَ بِهِ عَدَلَ» (و کسی‌که میانه‏روی را بگیرد، عدالت ورزیده). امام(علیه‌السلام) دوبار کلمۀ «عدل» را به کار برده‌اند. یک‌بار به‌معنای اِعراض از عدالت است. اعراضش را هم با «عن» مشخص کرده‌اند. یک‌بار هم به‌معنای خود عدالت است. در اینجا هم عدالت را مقابل جور قرار داده‌اند و به این‌صورت فرموده‌اند: اگر از میانه‏روی عدول کردی، ظلم کردی و اگر میانه‏روی را گرفتی، عدالت کردی.

    چهار. زندگی شیرین

    عَلَیْکَ بِالْقَصْدِ فَإِنَّهُ أَعْوَنُ شَیْءٍ عَلَى حُسْنِ الْعَیْشِ وَ لَنْ یَهْلِکَ امْرُؤٌ حَتَّى یُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلَى دِینِهِ؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.)

     میانه‌‏رو باش که بهترین پشتوانه برای شیرین زندگی‌کردن و آسوده و راحت‌بودن همین میانه‌‏روی است و هرگز انسان هلاک نمی‌شود تا اینکه خواستۀ نفسش را بر دینش مقدم اندازد.

    «وَ لَنْ یَهْلِکَ امْرُؤٌ حَتَّى یُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلَى دِینِهِ»، این قسمت از روایت مربوط به زمان هلاکت انسان است. وقتی‌ انسان خواستۀ نفسش را بر دینش مقدم می‏اندازد، هلاک می‌شود.

    آثار پنج و شش و هفت را در یک روایت خدمتتان می‏خوانم. اگر در مطاعم (خوراکیها) میانه‏روی داشته باشید، برایتان سه‏ فایده دارد:

    پنج. دوری از اسراف

     «فَإِنَّهُ أَبْعَدُ مِنَ السَّرَفِ»؛ یعنی باعث دوری از اسراف است.

    شش.سلامتی بدن

    «وَ أَصَحُّ لِلْبَدَنِ»؛ یعنی مایۀ صحت بدن است. با میانه‏روی در خوراک، بدن سالم‏تر می‌ماند. کسانی‌که پرخوری می‏کنند، مثلاً ده‌رقم غذا استفاده می‌کنند، درحالی‌که یک‌رقم غذا برای بدن کافی است، بدنشان را بیشتر دچار آسیب می‌کنند. همیشه که نباید پختنی باشد. این زیاده‌روی، برای سلامت بدن ضرر دارد.

    هفت. فراغت برای عبادت

     «وَ أَعْوَنُ عَلَى الْعِبَادَةِ» (تصنیف غرر الحکم، ص353.)؛ یعنی برای عبادت فرصت پیدا می‏کند. کسانی که در زندگی میانه‏رو هستند، با پنج‌شش ساعت زحمتی که برای زندگی‏اش می‏کشد، زندگی‏اش را تأمین می‏کند و بقیه‏اش را صرف عبادتش می‏کند؛ اما اگر بیشازحد خواست در زندگی خرج کند، ناچار است درآمدش را هم بیشتر کند. درآمدش را بخواهد بالا ببرد، ناچار است از صبح تا شب مدام دنبال کاسبی باشد. ‌یکی‌دوسه شغل دارد، پشت سر هم می‌رود سر کار. برای چه؟ برای اینکه می‏خواهد خرج زندگی‏اش را دربیاورد. وقتی می‏روید داخل زندگی‌اش، می‏بینید که دوسه‏ تلفن و دوسه‏ ماشین دارد. همۀ بچه‌‏هایش هم جداجدا تلفن دارند. بندۀ خدا! همین‏هاست که بیچاره‌ات کرده است.

    هشت. آمادگی برای تحمل سختی

    «مَنِ اقْتَصَدَ فِی الْغِنَى وَ الْفَقْرِ فَقَدِ اسْتَعَدَّ لِنَوَائِبِ الدَّهْرِ» (تصنیف غرر الحکم، ص354.) (کسی‌که در فقر و بی‌نیازی میانه‏رو است، برای سختی‏های روزگار خودش را مهیا کرده است.) کسانی‌که در زندگی میانه‏رو هستند، بدنشان برای تحمل سختی‏های روزگار مهیاتر است. سختی‏های روزگار که به او می‏رسد، خوب می‏تواند تحمل کند؛ اما آن‏هایی‌که زیاده‏روی می‏کنند و نازپروردهاند، یک سختی که می‏بینند، زود از پا در می‏آیند، دادشان بالا می‏رود. این هم یکی از آثار میانه‏روی در زندگی است.

    نه. حفظ از تلف

     «لَیْسَ فِی اقْتِصَادٍ تَلَفٌ» (تصنیف غرر الحکم، ص354.) (در میانه‌روی تلف نیست.) در روایت‏ها، تعبیرهای مختلف آمده است. بعضی از آن‏ها می‏گوید: «هلاکت نیست»، بعضی می‏گوید: «تَلَف نیست.» آن‏هایی که زیاده‏روی می‏کنند، گاهی جانشان را در این راه از دست می‏دهند. ازبس این‌طرف و آن‌طرف می‏رود، مسافرت می‏کند، یک‌جا هم برایش مشکل پیش می‏آید و فوت می‏کند. اگر الان علت خیلی‏ از مرگ‌ها را بررسی کنید، می‌بینید که درصدی از آن مال کسانی است که دنبال معاش بوده‌اند، آن هم معاش بیش‌ازحد. اگر دنبال آن معاش نبود و حرص نداشت، جانش را هم از دست نمی‏داد.

    ده. تدبیر نیکو

    اثر عقل میانه‏روی است. باید بگوییم: خودِ میانه‏روی معلول عقل انسان است. هرچه عقل بیشتر باشد، به‌جا خرج می‏کند. وقتی عقل کم است، بیهوده خرج می‏کند. گاهی به‌تعبیری می‏گویند: خرپول است؛ یعنی مثل حیوان درک ندارد. خیال می‏کند که وقتی پول دارد، باید بیهوده خرج کند. زیاد تعبیر داریم. شاید اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بیش از ده‌بار این‏ها را به اصحابشان گفته‌اند. خیلی روایت دیدم. یکی از آن‏ها را خدمتتان می‏خوانم: «أَدَلُّ شَیْ‏ءٍ عَلَى غَزَارَةِ الْعَقْلِ حُسْنُ التَّدْبِیرِ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص354.) یعنی بهترین دلیل برای اینکه بدانید کسی عقل فراوانی دارد، این است که می‏بینید در زندگی‌اش تدبیر نیکویی دارد. در خرج‌کردن خیلی زیبا تدبیر می‏کند. نه بخل دارد، نه اسراف دارد. این تدبیر نیکو، بهترین دلیل برای فراوانی عقل اوست.

    «الحمد‌لله رب العالمین»

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار