بسم اللّه الرحمن الرحیم
موضوع: شرح حکمت 134 نهج البلاغه: میانهروی
تاریخ: 30بهمن1393؛ 29ربیعالاول1436
مکان: اصفهان، حسینیه جوادالائمه(علیهالسلام)
بیان حدیث
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در حکمت 134 میفرمایند: «مَا عَالَ مَنِ اقْتَصَدَ» (نهج البلاغه، صبحی صالح، ص494، [حکمت140].) (فقیر نشد انسانی که میانهروی داشت.)
«عال» از ریشۀ «عیل» و بهمعنای فقر است، «اقتَصَدَ» هم یعنی میانهروی. میفرمایند: تنگدست نشد انسانی که در زندگی میانهروی داشت. در فارسی، اقتصاد را در امور مالی یاد میکنیم و در عربی بهمعنای «الانفاق بقدر الحاجه» است. وقتی انسان بهاندازۀ متعارف خرج کرد، نه در حد زیاد و نه در حد کم، در زبان عربی به این خرجکردن در حد متوسط، اقتصاد میگویند. زیادهروی، اسراف است و فشار و سختگیری بیشازحد در کم خرجکردن را «تقطیر» میگویند و کاشف از وجود بخل در انسان است.
نکتهها
دربارۀ این مبحث، هشت مطلب خدمتتان عرض خواهم کرد:
1. مرز انفاق؛ حد وسط یا ایثار
در آیۀ شریفۀ 29 سورۀ اسراء است که میفرماید: در انفاق، نه دستت را کاملاً باز کن و نه آن را کاملاً ببند:«وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (دستت را به گردن خویش نبند و یکباره هم نگشاى که ملامتزده و حسرتخورده بمانى.)
بستن دست به گردن، کنایه از این است که سفت بسته است و باز نمیکند. بهتعبیر فارسی «نَم، پس نمیدهد». «وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ»؛ یعنی دستت را کاملاً باز نکن. این کنایه از این است که اگر بخواهی همۀ آنچه داری، انفاق کنی، ملامت زده شده و حسرتزده مینشینی. این نکتۀ مهمی است. جمع این حالت و حالت ایثار، بحث خیلی سختی است و هنوز هم کسی این بحث را واضح نکرده است. حدودش هم در مباحث اخلاقی چندان واضح نیست. یکجا قرآن کریم در سورۀ اسراء میفرماید: در انفاق حد وسط را بگیر و در جایی دیگر در سورۀ حشر یا در سورۀ انسان بحث ایثار را مطرح میکند.
در آیۀ نهم سورۀ حشر هم میفرماید: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» (و [آنها را] بر خود مقدم مىدارند، [ایثار میکنند]، هرچند خود به آن نیاز مبرمى داشته باشند.) «خصاصه» یعنی وقتیکه خود شخص بهشدت محتاج است و این درواقع، حد وسط انفاق نیست. در سورۀ اسراء چه فرمود؟ فرمود: حد وسط را رعایت کن؛ اما اینجا در سورۀ حشر کسانی را مدح میکند که ایثار میکنند؛ یعنی اهلبیت(علیهمالسلام) را تمجید میکند.
در آیۀ 8 و 9 سورۀ انسان هم مشابه این را آورده است، میفرماید:
«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»
و طعام را با آنکه دوستش دارند، به مستمند و یتیم و اسیر دهند [و در دل گویند:] ما فقط براى رضاى خدا شما را اطعام مىکنیم.
«یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ» یعنی «عَلی حُبِّ الطَعام». اگر «عَلی حُبِّ الطَعام» است؛ یعنی باتوجه به اینکه سه روز روزه بودند و بهشدت به غذا احتیاج داشتند؛ ولی فقیر و مسکین و اسیر را اطعام کردند. آیا این، همان حد وسط است که در سورۀ اسراء فرمود که نه زیادهروی کن نه کمروی کن؟
جمع بین انفاق متعارف و ایثار چیست؟ بیان این جمع خیلی سخت است. یکی از توجیهاتی که من بیان میکنم، این است که مصداق آیۀ شریفه در سورۀ اسراء تودههای مردم است. قرآن کریم به مردمی که حد اعلای مکارم اخلاقی را ندارند، دستور میانگین را میدهد. چیزی میگوید که مردم بتوانند خود را قانع کنند و انفاق کنند. ما سخنرانها هم باید همینکار را بکنیم، باید به تودههای مردم به حد وسط دستور بدهیم؛ منتهی به بحث ایثار که میرسد، قرآن دستور نداده؛ بلکه خبر از عمل معصومین(علیهمالسلام) میدهد.
به این دو آیه با هم دقت کنید، خیلی با هم تفاوت میکنند. آنجا که میخواهد به مردم دستور دهد، میگوید: «لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ». آیۀ شریفه، از این باب است: «إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةِ» (به تو مىگویم ولى اى همسایۀ زن تو گوش بده). در فارسى بهجاى این مَثَل عربى گویند: «به در مىگویند که دیوار بشنود.» ظاهرش خطاب به پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است؛ اما درواقع به مردم خطاب میکند؛ ولیکن وقتی میخواهد خبر از معصومین(علیهمالسلام) بدهد که آنها چه میکنند: «وَ یُؤْثِرُونَ». «یُؤْثِرُونَ» صیغۀ جمع فعل مضارع است و حالت استمرار هم دارد. میگوید: اینها این کار را انجام میدهند: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ». در سورۀ انسان هم همین است: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ»؛ یعنی اطعام میکنند. ما نمیتوانیم این کاری که معصومین(علیهمالسلام) انجام میدهند را بهعنوان یک دستورالعمل کلی به تودههای مردم بگوییم، اینها به خواص جامعه گفته میشود. این یکی از توجیهاتی است که به ذهن میرسد.
روایت دیگری را خدمتتان میخوانم که فرمود: یا جزو آن گروهی باش که در انفاق حد وسط را حفظ میکنند یا جزو ایثارگران باش و بعد فرمود: مواظب باش جزو دستۀ سوم نباشی. این روایت را که اخیراً دیدم، فکر گذشتهام را تأیید کرد. هرچند مباحث تا اینحد دقیق را باید بزرگان اخلاقی پیشقدم میشدند و مطرح میکردند. از بحثهای اسلامی، قرنها گذشته است؛ اما هنوز این بحثهای مهم مطرح نشده است. به جاهای سخت که میرسد، افراد جواب دقیقی نمیگیرند. محققان هم ننشستهاند در این زمینه جواب دقیق را بررسی کنند. این نکتهای کلی بود. اینجا هم نمیتوانم مفصل صحبت کنم.
2. اثر میانهروی
«الِاقْتِصَادُ نِصْفُ الْمَؤونَةِ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353) یعنی میانهروی در خرجکردن خودش بار نصف خرج را بهدوش میگیرد و هزینه را نصف میکند. نصف دیگرش همان خرجی است که میکند.
3. طریقۀ انفاق اهلبیت(علیهمالسلام)
اهلبیت(علیهمالسلام) طریقۀ خودشان را بیان کردند و به ما یاد دادند. در این زمینه، سه روایت میخوانم که دقیقاً ببینید طریقۀ خودشان را چگونه بیان میکنند.
رشد در معنویات، میانهروی در مادیات
میگویند: «طَرِیقَتُنَا الْقَصْدُ وَ سُنَّتُنَا الرُّشْدُ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی روش ما در زندگی مادی میانهروی است؛ اما سنت ما در معنویات، رشد است. ما دنبال رشد معنوی هستیم. مسائل مادی مربوط به جسم است و حالت میانهروی دارد.
تأسی مؤمن به اهلبیت(علیهمالسلام)
بعد در روایت دیگر فرمودند: «الْمُؤْمِنُ سِیرَتُهُ الْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی مؤمن هم مثل اهلبیت(علیهمالسلام) است که وقتی میخواهد در زندگی خرج کند، میانهروی میکند؛ اما به عمل او که نگاه میکنید، میبینید تلاش اصلی او رشد معنویاش است.
خواستۀ اهلبیت(علیهمالسلام) از مؤمنان
در روایت سوم، دستور میدهند که این دیگر به درد من و شما میخورد. «لِیَکُنْ مَرْکَبُکَ الْقَصْدُ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی باید مَرکَب تو میانهروی باشد؛ یعنی با این روش حرکت کنی. «وَ مَطْلَبُکَ الرُّشْدُ»؛ یعنی حتماً باید خواستۀ تو رشد باشد، نه امور مادی.
4. عطانکردن بهتر از انفاق بیجا
در حالت مقایسه، ببینید کدامیک از این دو حالت بهتر است؟ اینکه کسی از حد وسط کمروی کند و عطا نکند که ما به آن «بخل» میگوییم یا اینکه اسراف کند؟ هیچیک خوب نیست؛ اما کدام بهتر از دیگری است؟ این، مقداری تشخیصش مشکل است.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «إِنَّ مَنْعَ الْمُقْتَصِدِ أَحْسَنُ مِنْ عَطَاءِ الْمُبَذِّرِ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی انسان میانهرو منع کند و ندهد، بهتر از این است که عطا کند و مُبَذِّر باشد؛ یعنی تبذیر کند، اسراف کند. درواقع «ندادن» بهتر از «بیجادادن» است. ندادن بیجا و بخل ورزیدن هم اشتباه است. حد وسط را باید رعایت کند؛ اما بخل میورزد. با این وجود ندادن بیجا، یعنی بخل، بهتر از دادن بیجا، یعنی اسراف است.
5. میانهروی؛ الهام الهی
کسانی که در زندگی میانهروی میکنند، نوعی الهام خدایی در وجودشان هست و باید شکر خدا را بهجا بیاورند. به این روایت توجه کنید:
إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً أَلْهَمَهُ الِاقْتِصَادَ وَ حُسْنَ التَّدْبِیرِ وَ جَنَّبَهُ سُوءَ التَّدْبِیرِ وَ الْإِسْرَافَ (تصنیف غرر الحکم، ص353.)
وقتی خدا بندهای را دوستش میدارد، میانهروی و خوب تدبیرکردن را به او الهام میکند و او را از بدی تدبیر و از اسرافکردن دور میکند.
در ایران اسلامی، استان اصفهان اول استانی است که از جهت تدبیر در خرجکردن از دیگران جلوتر است. ما اصفهانیها باید خیلی خوشحال باشیم؛ گرچه با آنچه که اهلبیت(علیهمالسلام) از ما میخواهند، هنوز هم خیلی فاصله داریم. برای اصفهانیها این حُسن تدبیر و حد وسط را رعایتکردن افتخاری است؛ البته همۀ افراد هم اینگونه نیستند، حتی بعضی مصداق بارز صفت «یا قابض» پروردگار هستند. منظورم آنها نیست. همه خوشحال نباشند. میانگین را عرض میکنم.
6. اقتصاد در فقر و غنا
اقتصاد از روی نداری نیست. بعضیها ندارند و میانهرو هستند. این میانهروی جبری است و فایدهای ندارد. آنچه مهم است، میانهروی اختیاری است؛ یعنی انسان وضع مالیاش خوب است، میتواند انفاق کند؛ اما نمیکند. چرا؟ میگوید: عقلم اجازه نمیدهد. برای چه خرج کنم؟! عقلش به او میگوید: حد وسط را نگه دار. این خیلی زیباست؛ لذا هرکسی نباید خودش را به این نکته تمجید کند، بعضی جبراً میانهرو هستند. چون ندارد، قناعت میکند. فرمودند: «عَلَیْکَ بِالْعَدْلِ فِی الصَّدِیقِ وَ الْعَدُوِّ وَ الْقَصْدِ فِی الْفَقْرِ وَ الْغِنَى» (تصنیف غرر الحکم، ص353.) (برتو باد عدالتورزی [چه با] دشمن، [چه با] دوست و میانهروی در فقر و غنی.) دارایی و ناداری در خرج کردن تو اثر نگذارد، همیشه در حد میانه خرج کن.
7. وضعیت انفاق در گروههای مختلف
مردم سه دستهاند:1. یا جزو تودههای جامعه هستند و حد وسط را حفظ میکنند؛ 2. یا جزو خواص جامعهاند که تابع اهلبیت(علیهمالسلام) هستند و ایثار میکنند؛ 3. یا جزو دستهای هستند که یا اسراف میکنند یا بیجا تقطیر میکنند و بخل میورزند. ما دربارۀ حرف دستۀ سوم نمیزنیم. ببینید این روایت چقدر زیباست: «کُنْ جَوَاداً مُؤْثِراً أَوْ مُقْتَصِداً مُقَدِّراً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ الثَّالِثَ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی همیشه جواد باش، مُؤْثر باش یا میانهرو باش و مواظب باش جزو گروه سوم نشوی.
«کُنْ جَوَاداً مُؤْثِراً»؛ یعنی همیشه یا جواد باش یا مُؤْثر. به ایثارگر «مُؤْثر» میگویند. جواد باش؛ یعنی در حد وسط انفاق کن و مُؤْثر باش؛ یعنی ایثار کن. فرق جواد و مؤثر در این است: جواد حد وسط را میگیرد که آیۀ 29 اسراء است: «لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ»؛ اما ایثارگر با وجود نیاز شدید، باز میبخشد که همان آیۀ نهم سورۀ حشر است: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ».
میگوید: یا جواد باش یا مُؤْثر. البته کلمۀ «یا» ندارد، حتی اینجا بدون عطف هم آمده: «کُنْ جَوَاداً مُؤْثِراً» (جواد باش، مُؤْثر باش). «أَوْ مُقْتَصِداً مُقَدِّراً» (یا میانهرو باش). «مُقَدِّر»؛ یعنی اندازهگیری کن، با قناعت مصرف کن. «وَ إِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ الثَّالِثَ»؛ یعنی مواظب باش جزو گروه سوم نشوی. بین این دو باش.
8. آثار میانهروی
میانهروی ده اثر دارد که در نکتۀ هشتم میخواهم خدمتتان بگویم تا انگیزهتان برای خرجکردن در حد وسط قویتر شود. آثار اقتصاد چیست؟ آثار خیلی پربرکتی دارد. اگر اینها را در کشور ما مطرح میکردند، خیلی مفید بود. همین بحثی که دیروز رهبر معظم (دامت برکاته) در بحثهای اقتصادی مطرح کردند.
یک. زیادشدن مال
««الِاقْتِصَادُ یُنْمِی الْقَلِیلَ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی اگر انسان میانهرو بود، مقدار کم مال او رشد میکند.
دو. سبکشدن بار زندگی
وقتی میانهرو بودید، خرج زندگیتان سبک میشود، اینقدر روی دوشتان سنگینی نمیکند. «خُذِ الْقَصْدَ فِی الْأُمُورِ فَمَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ خَفَّتْ عَلَیْهِ الْمُؤَنُ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.) یعنی میانهروی در امور را بگیر؛ پس کسیکه میانهروی را در زندگی میگیرد، خرج زندگی برایش سبک میشود و بر دوش خود احساس سنگینی نمیکند.
سه. گونهای عدالت
«عَلَیْکَ بِالْقَصْدِ فِی الْأُمُورِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصْدِ جَارَ وَ مَنْ أَخَذَ بِهِ عَدَلَ» (تصنیف غرر الحکم، ص353.) (بر تو باد میانهروی در امور، پس کسیکه عدول کند از میانهروی ظلم کرده و کسیکه میانهروی را بگیرد، عدالت ورزیده.)
میانهروی نوعی عدالت است و زیادهروی نوعی ظلم است و ظلم نیز همیشه نسبت به دیگران نیست؛ بلکه این هم نوعی ظلم است. میگوییم «وضع الشئ فی موضعه» عدالت است؛ یعنی هرچیزی را در جای خودش قرار دهیم. یکی از مواضع عدالت بحثهای اقتصادی است؛ اما اگر من «وضع الشئ فی غیر موضع» (چیزی را در غیر جای خود قرار دادم)، درواقع بهنوعی ظلم کردهام. عبارت عربیاش خیلی زیباست، آنهایی که با عربی آشنا هستند، از این عبارات خیلی لذت میبرند.
وقتی کلمۀ «عَدَل» با «عن» متعدی میشود، بهمعنای «اِعراض» است. در فارسی میگوییم: «عدول»؛ اما اگر اینطور نباشد، «عَدَل» بهمعنای «عدالت» است. «فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصْدِ جَارَ» (کسیکه عدول کند از میانهروی، ظلم کرده است)، «وَ مَنْ أَخَذَ بِهِ عَدَلَ» (و کسیکه میانهروی را بگیرد، عدالت ورزیده). امام(علیهالسلام) دوبار کلمۀ «عدل» را به کار بردهاند. یکبار بهمعنای اِعراض از عدالت است. اعراضش را هم با «عن» مشخص کردهاند. یکبار هم بهمعنای خود عدالت است. در اینجا هم عدالت را مقابل جور قرار دادهاند و به اینصورت فرمودهاند: اگر از میانهروی عدول کردی، ظلم کردی و اگر میانهروی را گرفتی، عدالت کردی.
چهار. زندگی شیرین
عَلَیْکَ بِالْقَصْدِ فَإِنَّهُ أَعْوَنُ شَیْءٍ عَلَى حُسْنِ الْعَیْشِ وَ لَنْ یَهْلِکَ امْرُؤٌ حَتَّى یُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلَى دِینِهِ؛ (تصنیف غرر الحکم، ص353.)
میانهرو باش که بهترین پشتوانه برای شیرین زندگیکردن و آسوده و راحتبودن همین میانهروی است و هرگز انسان هلاک نمیشود تا اینکه خواستۀ نفسش را بر دینش مقدم اندازد.
«وَ لَنْ یَهْلِکَ امْرُؤٌ حَتَّى یُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلَى دِینِهِ»، این قسمت از روایت مربوط به زمان هلاکت انسان است. وقتی انسان خواستۀ نفسش را بر دینش مقدم میاندازد، هلاک میشود.
آثار پنج و شش و هفت را در یک روایت خدمتتان میخوانم. اگر در مطاعم (خوراکیها) میانهروی داشته باشید، برایتان سه فایده دارد:
پنج. دوری از اسراف
«فَإِنَّهُ أَبْعَدُ مِنَ السَّرَفِ»؛ یعنی باعث دوری از اسراف است.
شش.سلامتی بدن
«وَ أَصَحُّ لِلْبَدَنِ»؛ یعنی مایۀ صحت بدن است. با میانهروی در خوراک، بدن سالمتر میماند. کسانیکه پرخوری میکنند، مثلاً دهرقم غذا استفاده میکنند، درحالیکه یکرقم غذا برای بدن کافی است، بدنشان را بیشتر دچار آسیب میکنند. همیشه که نباید پختنی باشد. این زیادهروی، برای سلامت بدن ضرر دارد.
هفت. فراغت برای عبادت
«وَ أَعْوَنُ عَلَى الْعِبَادَةِ» (تصنیف غرر الحکم، ص353.)؛ یعنی برای عبادت فرصت پیدا میکند. کسانی که در زندگی میانهرو هستند، با پنجشش ساعت زحمتی که برای زندگیاش میکشد، زندگیاش را تأمین میکند و بقیهاش را صرف عبادتش میکند؛ اما اگر بیشازحد خواست در زندگی خرج کند، ناچار است درآمدش را هم بیشتر کند. درآمدش را بخواهد بالا ببرد، ناچار است از صبح تا شب مدام دنبال کاسبی باشد. یکیدوسه شغل دارد، پشت سر هم میرود سر کار. برای چه؟ برای اینکه میخواهد خرج زندگیاش را دربیاورد. وقتی میروید داخل زندگیاش، میبینید که دوسه تلفن و دوسه ماشین دارد. همۀ بچههایش هم جداجدا تلفن دارند. بندۀ خدا! همینهاست که بیچارهات کرده است.
هشت. آمادگی برای تحمل سختی
«مَنِ اقْتَصَدَ فِی الْغِنَى وَ الْفَقْرِ فَقَدِ اسْتَعَدَّ لِنَوَائِبِ الدَّهْرِ» (تصنیف غرر الحکم، ص354.) (کسیکه در فقر و بینیازی میانهرو است، برای سختیهای روزگار خودش را مهیا کرده است.) کسانیکه در زندگی میانهرو هستند، بدنشان برای تحمل سختیهای روزگار مهیاتر است. سختیهای روزگار که به او میرسد، خوب میتواند تحمل کند؛ اما آنهاییکه زیادهروی میکنند و نازپروردهاند، یک سختی که میبینند، زود از پا در میآیند، دادشان بالا میرود. این هم یکی از آثار میانهروی در زندگی است.
نه. حفظ از تلف
«لَیْسَ فِی اقْتِصَادٍ تَلَفٌ» (تصنیف غرر الحکم، ص354.) (در میانهروی تلف نیست.) در روایتها، تعبیرهای مختلف آمده است. بعضی از آنها میگوید: «هلاکت نیست»، بعضی میگوید: «تَلَف نیست.» آنهایی که زیادهروی میکنند، گاهی جانشان را در این راه از دست میدهند. ازبس اینطرف و آنطرف میرود، مسافرت میکند، یکجا هم برایش مشکل پیش میآید و فوت میکند. اگر الان علت خیلی از مرگها را بررسی کنید، میبینید که درصدی از آن مال کسانی است که دنبال معاش بودهاند، آن هم معاش بیشازحد. اگر دنبال آن معاش نبود و حرص نداشت، جانش را هم از دست نمیداد.
ده. تدبیر نیکو
اثر عقل میانهروی است. باید بگوییم: خودِ میانهروی معلول عقل انسان است. هرچه عقل بیشتر باشد، بهجا خرج میکند. وقتی عقل کم است، بیهوده خرج میکند. گاهی بهتعبیری میگویند: خرپول است؛ یعنی مثل حیوان درک ندارد. خیال میکند که وقتی پول دارد، باید بیهوده خرج کند. زیاد تعبیر داریم. شاید اهلبیت(علیهمالسلام) بیش از دهبار اینها را به اصحابشان گفتهاند. خیلی روایت دیدم. یکی از آنها را خدمتتان میخوانم: «أَدَلُّ شَیْءٍ عَلَى غَزَارَةِ الْعَقْلِ حُسْنُ التَّدْبِیرِ»؛ (تصنیف غرر الحکم، ص354.) یعنی بهترین دلیل برای اینکه بدانید کسی عقل فراوانی دارد، این است که میبینید در زندگیاش تدبیر نیکویی دارد. در خرجکردن خیلی زیبا تدبیر میکند. نه بخل دارد، نه اسراف دارد. این تدبیر نیکو، بهترین دلیل برای فراوانی عقل اوست.
«الحمدلله رب العالمین»