بسم اللّه الرحمن الرحیم

    موضوع: شرح حکمت 138 نهج البلاغه؛ بخش دوم: مال

    تاریخ: 17اردیبهشت1394؛ 18رجب1436

     

    بیان حدیث

    امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در این حکمت، سه مطلب می‌فرمایند:

    سُوسُوا إِیمَانَکُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاةِ وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاء؛ (نهج البلاغه، صبحی صالح، ص495، [حکمت146].)‌

    [اول] ایمانتان را با صدقه‌دادن سیاستمداری کنید و [دوم] اموالتان را با زکات‌دادن در قلعۀ حفاظت قرار دهید و [سوم] امواج بلا [یی که به‌سوی شما می‌آید] را با دعاکردن دفع کنید.

    زکات؛ قلعۀ محافظ اموال

    در ادامۀ حکمت 138 امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاةِ» (و اموالتان را به‌واسطۀ زکات‌دادن در حِصن قرار دهید.) یعنی وقتی زکات مال را پرداخت می‌کنید، مالتان در قلعه‌ای قرار می‌گیرد که دیگر به آن آسیبی وارد نمی‌شود.

    توجه داشته باشیم مال برایمان نافع نیست، مگر اینکه از ما جدا ‌شود. ما فکر می‌کنیم نفع مال وقتی است که کنارمان باشد؛ درحالی‌که به‌عکس است. مال با غذا و لباس و مسکن فرق می‌کند. نفع غذا و لباس و مسکن زمانی است که کنارمان باشند؛ اما نفع مال هنگام جدابودنش است: «الْمَالُ لَا یَنْفَعُکَ حَتَّى یُفَارِقَکَ» (غرر الحکم و درر الکلم، ص77.) (مال تا از تو جدا نشود، تو را نفع نمى‌دهد.) یکی از مصداق‌های جداشدن مال از انسان، پرداخت زکات است.

    دربارۀ مال ده نکته عرض می‌کنم:

    نکتهها

    1. شرط فایدهمندبودن مال؛ ادای حقوق واجب با آن

    امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند:«أَفْضَلُ الْمَالِ مَا قُضِیَتْ بِهِ الْحُقُوقُ» (تصنیف غرر الحکم، ص367.) (برترین مال‌ها آن است که انسان با آن حقوقش را اداء کند.) در بیانی دیگر از ایشان می‌خوانیم: «أَنْفَعُ الْمَالِ مَا قُضِیَ بِهِ الْفَرْضُ» (تصنیف غرر الحکم، ص367.) (نافع‌ترین مال‌ها آن است که انسان با آن واجبش را اداء کند.)

    پرداخت حقوق واجب با مال به‌این‌صورت است که مثلاً دِینش را ادا می‌کند، نفقۀ همسر و فرزندانش را می‌پردازد، حج می‌رود، به فقرا تحت عنوان زکات یا خمس رسیدگی می‌کند. پرداخت حقوق غیرواجب با مال که مرحلۀ ضعیف‌تری می‌باشد، این است که با مال مستحبات را ادا می‌‌کند؛ مثل اینکه صدقه پرداخت می‌کند.

    2. ملاک خیر و شربودن مال؛ نحوۀ استفاده از آن

    خودِ مال را نمی‌‌توانیم بگوییم خیر یا شر است. کیفیت معامله (برخورد) ما با مال سبب می‌شود که مال برایمان گاهی خیر می‌‌شود و گاهی شر. به‌طور کلی می‌گوییم: بهترین مال‌ها مالی است که هم فایدۀ دنیایی داشته باشد و هم فایدۀ آخرتی. اگر کسی در دنیا نفع و خیر مالش به دیگران برسد، موجب می‌شود آنان از او تشکر و ثناگویی کنند؛ درعین‌حال چنین شخصی چون نیتش الهی است، توانسته پاداش آخرتی و مقام زلفا، تقرب به خدای متعال، را هم کسب کند: «إِنَّ خَیْرَ الْمَالِ مَا کَسَبَ ثَنَاءً وَ شُکْراً وَ أَوْجَبَ ثَوَاباً وَ أَجْراً» (تصنیف غرر الحکم، ص367.) (بیتردید بهترین مال آن است که ستایش و شکرى را فراهم آورد و پاداشِ خیر و مزدى را واجب سازد.)

    3. برترین مال؛ اسیرشدن آزادگان با آن

    ارزشمندترین مال آن است که انسان با آن آزادگان را اسیر کند؛ به‌این‌بیان که وقتی شخص مالی را به افرادِ آزاد می‌دهد، آن‌چنان به او علاقه‌مند می‌شوند که شیفتۀ او می‌گردند. اسم این شیفتگی را «رِق» (بنده‌شدن) می‌گذارند؛ یعنی بندۀ او میشوند. البته اسیرکردنشان به این معنا نیست که این شخص مالکشان می‌شود و می‌تواند خرید و فروششان کند؛ بلکه به‌واسطۀ این کمالش (بخشش مال) مالک دل آنان می‌شود. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرماید: «أَفْضَلُ الْمَالِ مَا اسْتُرِقَّ بِهِ الْأَحْرَارُ» (تصنیف غرر الحکم، ص367.) (برترینِ مال‌ها این است که با آن آزادگان عبد شوند [ولو به اِعتاق (آزادکردن)].)

    البته عبارت «ولو به اِعتاق» در روایت نیامده. منظور این است که ولو به آزادکردن، کسی را اسیر کن؛ یعنی همان‌طورکه در زمان‌های قدیم وقتی عبدی را می‌خریدند و آزادش می‌کردند، با این کار دل عبد را اسیر خود می‌کردند، تو نیز با بخشش مال، دل دیگران را اسیر خودت کن. این مطلبی است که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به ما یاد داده‌اند و معنایش این نیست که خودخواه باش. می‌گویند: با این مالت خیری به دیگری برسان. این مال را صرف خودت نکن. مال ازنظر ظاهری خرج دیگری می‌شود؛ اما بِدان درواقع دل او را شیفتۀ خودت می‌کنی.

    4. بهترین بهرۀ مال؛ حفظ آبرو با آن

    فرمودند: «خَیْرُ أَمْوَالِکَ مَا وَقَى عِرْضَکَ» (تصنیف غرر الحکم، ص367.) (بهترین اموال تو آن قسمتی از مالت است که آبرویت را حفظ می‌کند.) آن بخش از مالت که صرف خودت و زندگی‌ات می‌شود، ارزش زیادی ندارد. اگر به‌طور مثال با مال از مهمانت در حد توان پذیرایی کنی، این مالت خرج می‌شود، اما بدان درعوض آبرویی را برای خودت کسب می‌کنی.

    5. برترین کارکرد مال؛ پشتوانه‌بودنش برای مکارم

    انسان باید از مالش علاوه بر استفادۀ دنیایی، استفادۀ معنوی هم بکند. فقط استفادۀ دنیایی نکند که فانی می‌شود. کسی‌که با مالش غذا و لباس تهیه می‌کند، این غذا و لباس فانی می‌شود؛ چراکه غذا خورده می‌شود و لباس پوشیده. می‌فرمایند: سعی کنید با مالتان کرامت‌ها را، برای خودتان یا برای دیگران، تقویت کنید: «خَیْرُ الْأَمْوَالِ مَا أَعَانَ عَلَى الْمَکَارِمِ» (تصنیف غرر الحکم، ص367.) (بهترین مال‌ها این است که بر کرامت‌ها کمک کند)؛ یعنی سعی شود با این مال مثلاً اخلاق یک انسان بهتر شود، رفتارش با پدر و مادر خوب شود، نمازش را بهتر بخواند، آداب تلاوت قرآن را یاد بگیرد، بداند با چه کسی رفیق بشود با چه کسی نشود. همۀ این‌ها بحث‌های روحی (مکارم) است. اگر مال را خرج شکم افراد کنیم، مثل اینکه کمک کنیم گوسفندی صرف شکم فقرا شود، این مال خوب است، تضعیفش نمی‌کنیم، اما بهترین مال نیست. مالی بهترین است که بگوییم: این مال خرج شد؛ ولی در ازایش یک انسان صد کار خوب یاد گرفت.

    کاری که ما در بنیاد خیریۀ المهدی(علیه‌السلام) انجام می‌دهیم، تقویت کرامت‌هاست که برای اصفهان افتخار است. خیریه‌های دیگر معمولاً به تقویت مکارم کمک نمی‌کنند؛ بلکه به زندگی دنیایی مردم کمک می‌کنند که البته آن هم لازم است. گاهی شخصی مریض است، کلیه‌اش مشکل دارد، ساختمانش مشکل دارد، می‌خواهد برای فرزندش جهیزیه تهیه بکند و... ، باید به دادش برسیم. همۀ این‌ها مهم است؛ اما درمقایسه با دین می‌بینیم دین مهم‌تر است. پولی که خرج فکر مردم می‌شود، باارزش‌تر از پولی است که خرج مادیات مردم می‌شود. اگر بتوانیم افراد را یک قدم با دین آشنا کنیم، ده نفر را مسجدی کنیم، به‌جای مُصلَّی (نمازخانه) ساختن، مُصلِّی (نمازگزار) بسازیم و در یک جمله به فکرِ فکر انسان‌ها باشیم، این خیلی مهم‌تر است. کیفیت صرف مال در مکارم هم راهکاریی دارد که تنها برای مسجدی‌کردن نوجوان و جوان با پول حدود چهل‌ پنجاه راه‌کار داریم.

    6. مال خوب؛ مال مُکفی

    اما راجع‌به خودمان بهترین مال مالی است که به اندازۀ کفاف باشد. مردم این را نمی‌گویند. آن‌ها می‌گویند بهترین مال این است که مثلاً ده برابر کفافمان برای روز مبادا باشد. درواقع منظورشان این است می‌خواهند برای روزی که اتفاق ناگهانی می‌افتد، پول داشته باشند. این کار عاقلانه‌ است؛ اما افرادی‌که در خرج زندگی اسراف و ریخت‌وپاش می‌کنند، اموالشان ارزش ندارد. فرمودند: «خَیْرُ أَمْوَالِکَ مَا کَفَاکَ» (تصنیف غرر الحکم، ص367.) (بهترین مال تو آن است که احتیاجت را کفایت کند.) کفایت هرکسی به‌حسب خودش است:کسی‌که ازدواج نکرده، کفایتش یک‌جور است. آن‌که یک بچه دارد، جور دیگر. آن‌که ده بچه دارد، به‌گونه‌ای دیگر و... .

    7. عاقل، طالبِ کمال؛ جاهل، طالبِ مال

    امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) دربارۀ کیفیت صرف وقت زندۀ افراد می‌فرمایند: «الْعَاقِلُ یَطْلُبُ الْکَمَالَ الْجَاهِلُ یَطْلُبُ الْمَالَ» (تصنیف غرر الحکم، ص367.) (عاقل کمال را طلب می‌کند و جاهل مال را.) تفاوت «مال» و «کمال» در یک «کاف» است. معنای روایت این نیست که عاقل کاری به مال ندارد. او ‌دنبال کمال می‌رود، مال هم به‌سراغش می‌آید. مال مثل سایه‌ است که فرمود: هرچه به‌دنبال سایه بروی، هیچ‌گاه به آن نمی‌رسی؛ اما اگر از آن صرف‌نظر کردی و به‌سمت دیگری رفتی، سایه به‌دنبالت می‌آید.

    8. کم‌شدن مال با اعطا؛ تزکیه‌شدن علم با آموزش

    در مقایسۀ علم با مال روایت داریم که مال با نفقه و اِعطا کم می‌شود؛ اما علم با تکرارش برای عالِم‌کردن دیگران،برای خودمان تقویت و اتفاقاً تزکیه می‌شود، یعنی هرچه علم را تکرار ‌کنیم، زوائدش را بهتر متوجه می‌شویم، آن را کنار می‌گذاریم. درحقیقت انفاق‌کنندۀ علم مثل خوشنویس است: خوشنویس هرچه بیشتر خط بنویسد، بهتر می‌فهمد که سر قلم را چه اندازه بتراشد. کسی‌که زیاد نمی‌نویسد، نمی‌داند. انفاق‌کنندۀ علم هم هرچه تکرار ‌کند، بیشتر به علم مسلط می‌شود، درنتیجه زوائد علم (آن‌ مطالبی که نافع نیست) را تشخیص می‌دهد و کنار می‌گذارد. می‌فرمایند: «الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُو عَلَى الْإِنْفَاقِ» (تصنیف غرر الحکم، ص367.) (نفقه مال را کم می‌کند و علم با انفاق صاف‌تر می‌‌شود.)

    9. رفیع‌بودن رتبۀ صاحب مال در دنیا و پایین‌بودن رتبۀ او نزد خدا

    برخورد نامناسب با مال این است: تنها در امور دنیایی صرف شود. این نکته را به‌صورت دقیق و زیبا از آیۀ 46 سورۀ کهف می‌آموزیم. این آیۀ شریفه نمی‌گوید مال اثر آخرتی ندارد، می‌فرماید: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً» (مال و فرزندان زینت دنیایند و آنچه نیکی‌های ماندگار است، ثوابش نزد پروردگار تو بهتر و امیدبخش‌تر است.) از آخرت اسم نمی‌آورد، می‌گوید: «الباقیات». چون «ال» در الباقیات موصوله است، شما باید الباقیات را «آنچه باقی می‌ماند» معنا کنید. ازآنجایی‌که کلمۀ «آنچه» مبهم است، شامل «مال» و «بنون» (فرزندان) در اول آیه هم می‌شود. شیرینی آیه همین است که نمی‌گوید غیرمال نزد خدا برتر است؛ بلکه می‌فرماید آنچه پایدار و نیک است (ولو مال و بنون باشد)، نزد خدا بهتر است.

    پس انسان باید هنر داشته باشد از این مالش که زینت زندگی دنیایی اوست، استفادۀ آخرتی کند؛ و الا مالش در دنیا سبب اکرام او و نزد خدا سبب حقارت و توهین به او میشود؛ یعنی رتبه‌اش به‌سبب همین مال پَست می‌شود:«الْمَالُ یُکْرِمُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَ یُهِینُهُ عِنْدَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ» (تصنیف غرر الحکم، ص367.) (مال صاحبش را در دنیا بالا می‌برد و نزد خداوند سبحان پَست می‌کند.)

    10. مُحبّ مال، مبغوض خدا؛ مُبغِض مال، محبوب خدا

    حب مال غیر از داشتن مال است. انسان علاقه‌مند به مال، مذمت شده است. بزرگان می‌گویند: به اندازۀ نیاز جسمتان مال، آن هم از نوع حلالش، داشته باشید؛ اما به دلتان که مراجعه می‌کنید، علاقه‌تان در رسیدن به خدا و امامزمانتان باشد و غصه‌تان در نرسیدن به آن. در این زمینه فکر کنید. علاقه باید به آن طرف باشد. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً حَبَّبَ إِلَیْهِ الْمَالَ وَ بَسَطَ مِنْهُ الْآمَالَ» (تصنیف غرر الحکم، ص367.) (وقتی خداوند بخواهد به کسی شری برساند، مال را محبوبش می‌گرداند و آرزوهایش را گسترده می‌کند.) خداوند متعال ابتداءً شر کسی را نمی‌خواهد؛ بلکه خود عبد شر را شروع می‌کند. خودش کاری کرده که خدا می‌خواهد مجازاتش کند. مجازاتش این است که مال را محبوب او می‌کند؛ یعنی می‌بیند به مال خیلی علاقه دارد. بعد با این مالی که برایش هست، آرزوهایی برای خودش درست می‌کند؛ درنتیجه آخرتش را از یاد می‌بَرد.

    مقابلش هم روایت داریم: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَبْداً بَغَّضَ إِلَیْهِ الْمَالَ وَ قَصَّرَ مِنْهُ الْآمَالَ» (تصنیف غرر الحکم، ص368.) (وقتی خداوند سبحان بنده‌ای را دوست بدارد، مال را نزد او مبغوض می‌کند و آرزوهایش را کوتاه می‌کند.)

    به‌عبارت دیگر «حُبُّ الْمَالِ یُفْسِدُ الْمَآلَ» (غرر الحکم، ص348.) (حب مال خراب‌کنندۀ آرزوهای معنوی است.) «مَآل» با «مال» یک‌شکل نوشته می‌شود؛ اما دو جور خوانده می‌شود. وقتی انسان به مال علاقه پیدا کرد، به همان اندازه علاقه‌اش به امامزمان(علیه‌السلام) و دعای کمیل کم و... می‌شود.

    عزیزی می‌گفت: «اخیراً خیلی حالم بد شده، دیگر توجه زیادی به جلسات و معنویات ندارم. آن علاقه‌ای که قبلاً برای رسیدن به جلسۀ دعا داشتم، دیگر ندارم.» عوامل زیادی باعث این رکود معنوی می‌شود. ازجملۀ این عوامل شرایط کسب‌وکار، تحریکات اطرافیان و یکی هم بحث حب مال است. شخصی گنج پیدا کرده بود، بعد از مدتی دیدم اصلاً در جلسات پیدایش نمی‌‌شود! چنین فردی مبغوض خداست و این را متوجه نیست. او گناه بزرگی کرده. گناهی عمدی که خدا برای مجازاتش این‌گونه شیفتۀ مالش کرده است. آن‌وقت آن علاقه‌ای را که باید داشته باشد، ندارد و مثلاً نمینشیند با امامحسین(علیه‌السلام) حال کند و برایشان گریه کند. 

    فرمودند: «الْمَالُ عَارِیَةٌ» (تصنیف غرر الحکم، ص368.) (مال [نزد شما] عاریه است.) حکم عاریه (امانت) موقت است. معنای روایت این است که برای همیشه مالک مال نمی‌شوید. این مال موقت در اختیارتان گذاشته شده. از آن استفاده کنید. بعد، از شما گرفته می‌شود. پس نباید به آن دل ببندید.

    «الحمد‌لله رب العالمین»

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار