بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بهداشت جسم؛ جلسۀ 6
تاریخ سخنرانی: 97/10/19
مکان سخنرانی: بیت آیت الله مهدوی
مراجعه به پزشک زن یا مرد برای جنس مخالف
در ادامۀ مباحث مسائل بهداشت جسم دو مطلب را امشب خدمتتان عرض میکنم. مطلب اول این است که در معالجه واجب است که پزشک مرد سراغ بیمار مرد برود و پزشک مرد اجازه ندارد بیمار زن را برود معالجه بکند و بالعکس زن اگر پزشک است اجازه ندارد بالای سر مرد مریض برود و معالجۀ او را انجام دهد. اینها حرام است نگاه مرد به زن و نگاه زن به مرد حرام است. ادامهاش اینکه بخواهد به بدن او دست هم بگذارد، اینها همهاش حرام است. این چیزی که امروز در جامعۀ ما رواج پیدا کرده که فکر میکنند حلال است، اینچنین نیست. حرمت که استثناء نشده است. مثل اینکه بعضی فکر میکنند که مثلاً روحانی که مرد است میتواند با زنها ارتباط داشته باشد و به آنها نگاه بکند. حالا نگاه حرام، در حالیکه اینطوری نیست. یک وقتی بعضی میگفتند که مثلاً زنها برای روحانی یا پزشک محرماند. نه اینها نیست. قانون دین هیچ تفاوتی نمیکند. چه برای روحانیاش باشد چه برای پزشکش باشد. این را باید ملاحظه بکنید. متأسفانه بیمارستانها الآن خلاف این دارند عمل میکنند و کارشان شرعاً صحیح نیست. من این را به رؤسای کل بیمارستانها که در یک جلسهای بودند، از کل استان پنجاه شصت تا جمع بودند، همهشان رئیس بیمارستان بودند، به همهشان گفتند. گفتم فکر نکنید این کارتان درست است. بخش مردان باید از زنان جدا باشد. بعد مریضهای مرد وقتی در یک بخش هستند فقط پزشک مرد آنجا برود. حالا بگویم چقدر عقب افتادیم! خوب نیست اینها را بگویم اما ببینید فاصله چه است که الآن نه تنها مرد سراغ زن میرود بلکه زن هم سراغ مرد میرود. اینها که هیچ چیز، اصلاً گاهی میبینید پزشک مرد است، چند تا پزشک زن هم همراهش هستند. همینطور راحت با هم حرف میزنند. یک کسی میگفت گاهی به همدیگر دست هم میدهند! خیلی فرهنگمان عقب رفته است. اینها را ما نباید انجام دهیم؛ چون فرهنگ عقب رفته است. من اینجا دیگر احکام دین را نگویم کمکم میخواهم ملاحظه بکنم، نه. من دوباره برمیگردم احکام صدر اسلام را به شما میگویم. وظیفۀ من این است، کاری ندارم که الآن در بیمارستان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) دارند چه میکنند، در بیمارستان نمیدانم سیدالشهدا(علیهالسلام) و الزهرا چه میکنند. اسمهای خوبی گذاشتند؛ اما در بیمارستان بروید میبینید خلافش دارد عمل میشود. اسم بیمارستان را میگذارند امین، واقعاً امین است؟ وقتی ما میرویم آنجا دیگر اوضاع را به هم میریزم و میگویم این چه وضعی است؟ اینها چنان میکنند، اینها چنان میکنند. خود بنده تقریباً دو سه هفته پیش بیمارستان بودم. بعد دیدم مرد و زن بالای سر ما آمدند. یک اشارهای کردیم. حالا بدشان هم میآید که چرا میگوییم زن برود. ایستادند مدام نگاه میکنند و با یک الفاظ خیلی بچهگانه هم حرف میزدند که دیدم اصلاً بهرۀ اخلاقی هم ندارند. حالا خوشم نمیآید بگویم، زنی آمده بود حالا من هم در حالت بیماری درست نمیتوانستم حرف بزنم. زن پزشک بود، حالا کنار ما آمده بود میگفت: چه اشکالی دارد؟ گفتم ببین اصلاً بویی از اخلاق نبرده و مسائل ابتدایی اخلاق را اصلاً سرش نمیشود. گفتم تو اصلاً بیخود بالای سر من آمدی. تو چهکارهای؟! مرد هست.
بنابراین قانون را دقت بکنید که در معالجه الآن خود شما خدای ناکرده یکوقت اگر مریض شدید، حق ندارید سراغ پزشک زن بروید. زن پزشک هم اجازه ندارد سراغ شما بیاید. این قانون است. منتها چون بحث معالجه گاهی برخورد میکند به اینکه پزشک نیست، پزشک همجنس نیست و مریض نیاز دارد، دارد درد میکشد. چهبسا ممکن است جانش در خطر باشد، استثناء دارد؛ یعنی دین ما بنبست ندارد که بگوییم حالا این زن مریض ولو بمیرد، حق ندارد این مرد او را معالجه بکند، نه. دین ما چنان خشک هم نیست. دین ما راه را باز کرده است. میگوید تا آنجایی که امکان دارد مرد معالجه میکند. وقتی که نبود حالا مرد نسبت به مرد اما حالا یک وقت میبینید نیست، خیلی خب زن پزشک هست، این مرد هم مریض است، اگر بخواهد نزد این زن نرود یا اجازه ندهد اصلاً مشکل پیدا میکند. خیلی خب اینجا دین اجازه میدهد یا عکسش، حالا ما مثال نمیخواهیم بزنیم.
چند تا روایت من میخوانم. در روایتها اضطرار را که اضافه میکنند، یک قید دیگری هم اضافه میکنند و میگویند اگر مضطر شد، به شرطی که آن زن مریض هم بخواهد که مرد او را معالجهاش بکند. دو تا شرط گفته است، نه اینکه تا دیگر زن پزشک نیست و مرد هست، دیگر فوری مرد بیاید. دو تا شرط میگوید: اول اینکه، اضطرار باشد؛ دوم اینکه، از خود زن هم اجازه میگیرد و میگوید حالا اجازه میدهی من معالجه بکنم؟ اگر اجازه دارد، آن وقت دیگر مشکلی نیست. علیبنجعفر از برادرشان امام هفتم(علیهالسلام) نقل میکند: «سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ یَکُونُ بِهَا الْجُرْحُ فِی فَخِذِهَا أَوْ بَطْنِهَا أَوْ عَضُدِهَا»؛ سؤال میکند از امام هفتم(علیهالسلام) که زنی است جراحتی در ران پای او یا شکم او یا بازوی او بهوجود آمده است. آیا مرد حق دارد و شایسته است که برای معالجه به بدن زن نگاه بکند؟ «قَالَ لَا»[1] حضرت فرمودند: نه. این روایتها را باید دقت بکنیم که استثناء هم نزدند و گفتند نه، مرد حق ندارد نگاه بکند. خب به سراغ زن طبیب برود.
ماجرای بیت الطشت
داستان بیتالطشت در مسجد کوفه یک نمونهاش است. بیتالطشت را دیگر تقریباً همهتان شنیدهاید. در وسط کوفه یک مکانی است که یک مقدار بالاتر آمده است. به اینجا «دکةالقضا» میگویند و پشتش باز یکجای دیگر بالاتر آمده است. هر دویش وسط مسجد است. این را بیتالطشت میگویند. داستانش این است که یک خانمی شوهر نکرده آبستن شد. به او تهمت میزدند که تو مخفیانه رابطۀ نامشروع داشتی و خودش میگفت به خدا قسم من هیچ رابطهای با مرد نداشتم. گفتند آخر شکمت بالا آمده و شما آبستن شدهای. خلاصه او را پیش امیرالمؤمنین(علیهالسلام) آوردند. حضرت اول از خودش پرسیدند، قسم خورد که به خدا قسم من ارتباطی نداشتم. حضرت فرمودند: بروید یک قابلۀ زن بیاورید. ببینید از همینجا این را دقت بکنیم، دیگر شما ادامهاش را ببینید چه است و الا به پزشک مرد میگفتند. خب نه، وقتی که قابلۀ زن هست مرد حق ندارد به سراغش بیاید. فرمودند: یک قابلۀ زن بیاورید، رفتند آوردند. اسمش را هم در تاریخ گفتهاند که چه کسی بود. بعد فرمودند که پردهای آویزان بکنند تا اصلاً این دختر مورد نگاه هیچکس نباشد؛ حتی زنهای دیگر هم او را نبینند. فقط قابله بماند، بهخاطر این ضرورتی که میخواستند او را بکشند. برادرهایش ایستاده بودند و ناراحت بودند. میگفتند این برای ما لکۀ ننگ است که خواهرمان یک چنین کاری کرده است. به قابله گفتند شما ببین که آیا او باکره هست یا نه و ببین حامله است یا نه. ببینید فقط زن قابله در حالت اضطرار نگاه کرد و بعد آمد خدمت امام گفت یا علی من هر دو را تأیید میکنم. ایشان هم باکره است و از آن طرف آبستن هم هست. آن وقت امام فرمودند که یک یخی بیاورید و این را در موضع همان جلوی پای این دختر بگذارید و یک مقدار صبر بکنید، یک زالویی از رحم او خارج میشود؛ حتی وزنش را هم امام گفتهاند، در تاریخ دارد. معلوم میشود از اول هم امام علم غیب داشتند و اینها را میدانستند. منتها میخواستند برای اطرافیان تفهیم بشود که یکوقت دارند تهمت میزنند. روال عادیاش طی شد. امام فرمودند که زالویی میآید و وزنش این اندازه است. این بیرون میآید و این زالو در موقعی که این دختر آبتنی میکرده زالوی کوچکی بوده است و جذب بدن این دختر شده و در رحمش رفته است و او خودش متوجه نشده و آنجا همینطور رشد کرده و الآن بزرگ شده است. الآن باید یک یخی بگذارید تا این زالو به سمت یخ از رحمش بیرون بیاید. همین کار را کردند تا گذاشتند، یکمرتبه دیدند که زالوی بزرگی از رحم او خارج شد و شکم این زن پایین رفت. پس قبلاً فکر میکردند آبستن است؛ اما آبستن نبود و مسئله حل شد.
روایت دیگر دارد که از امام سؤال کرد؛ «سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ لَهَا أَنْ یَحْجُمَهَا رَجُلٌ»؛ پرسید: زنی که بخواهد حجامت بکند، آیا مرد میتواند او را حجامت بکند، در همین حد که کمر او را برهنه بکند و کمرش را ببیند؟ فرمودند: نه[2]، حق ندارد این کار را بکند. پس روایت در این زمینه خیلی داریم. حالا همین اندازه کافی است. پس بدانیم قانون حرمت است. یکوقت جامعه را نگاه نکنید و در بیمارستانها و این بیفرهنگیهایی که ماها ملاحظه میکنیم اینها باعث نشود در جامعه هضم بشویم و ماها هم کار خلاف بکنیم.
معالجۀ جنس مخالف در صورت اضطرار
اما اضطرار؛ از امام صادق(علیهالسلام) پرسیدند که زنی است که یک بیماری در جسم او به وجود آمده است، آیا مرد میتواند او را معالجه بکند؟ فرمودند: «إِذَا اضْطُرَّتْ إِلَى ذَلِکَ فَلَا بَأْسَ»[3] اگر این زن اضطرار پیدا بکند به اینکه نزد مرد برود؛ یعنی مردی نیست. در بعضی جاها نکات دیگری هم دارد که مثلاً گاهی زن نمیتواند او را معالجه بکند، زن هست؛ اما توانایی ندارد، مرد میتواند او را معالجه بکند. اگر اضطرار بود اشکالی ندارد. در حدیث دیگر باز دارد: «یَکُونُ الرِّجَالُ أَرْفَقَ بِعِلَاجِهِ مِنَ النِّسَاءِ» هم زن طبیب هست، هم مرد طبیب؛ اما مرد «أَرْفَقَ» است یعنی مهارت بیشتری در معالجۀ زن دارد. «أَ یَصْلُحُ لَهُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهَا» حالا آیا مرد میتواند برود معالجه بکند و به بدن زن نگاه کند؟ امام اینجا دو تا شرط گذاشتند. یکی اینکه فرمودند: «إِذَا اضْطُرَّتْ إِلَیْهِ»؛ زن مضطر باشد؛ دوم: «فَیُعَالِجُهَا إِنْ شَاءَتْ»[4] زن بدنش را بخواهد جلوی آن طبیب نامحرم برهنه بکند. با این دوتا شرط فرمودند اشکالی ندارد و الا گاهی زن مضطر است؛ اما در عین حال میگوید نمیخواهم. خب وقتی نمیخواهد، دوباره مرد اجازه ندارد بالاجبار بدن زن را برهنه بکند و بگوید من میخواهم معالجهات بکنم، نخیر. این دیگر اختیارش با زن است؛ اما دقت کنید دین اسلام چقدر زیبا بیان کرده است. هیچچیز بنبست ندارد؛ یعنی مؤمن بهخاطر دینش هیچوقت گرفتار نیست. زندگیاش را دارد میکند آنوقت هم که معالجه نیاز دارد، میگویند سراغ هم جنس خودت برو، بگذار آن طبیب همجنس خودت باشد و او بیاید طبابت بکند. اما یکوقت مضطر شدی، راه بسته نیست و دین اسلام اجازه میدهد.
بررسی آیات شفا در حرام
مطلب دوم ما این است که آیا خدا در حرام شفا گذاشته یا نه؟ امروزه خیلی شنیده شده که مثلاً میگوید برای معالجۀ فلان بیماری باید شراب بخوری، حالا ولو کم. میگوید شما باید اینقدر شراب بخوری تا بیماریات خوب بشود. فریب این چیزها را نخورید. آدمهایی که اینطوریاند عذرمیخواهم یا اصلاً دین ندارند یا دین لقلقۀ زبانشان است. اصلاً آن پزشکی که این حرف را میزند را ببینید، اصلاً یا نماز نمیخواند یا اگر هم نماز میخواند نمازش اول وقت نیست، مقید نیست. خیلی خب ما روایت داریم کسی که عقلش کم است، اصلاً با او مشورت نکنید. آنوقت نشانههای کمعقلی یکیاش این است که ببینید طرف نماز اول وقت نمیخواند و به مسجد نمیرود. ببینید این یک قانون است و الا ما چقدر روانشناس داریم که دارند مشاوره میدهند. شما نگاه کنید اگر این روانشناس مسجد نمیرود، اصلاً نروید با او مشورت بکنید. این عقلش ناقص است؛ یعنی از 120 درجه 30 درجه عقلش دارد کار میکند. این را آقای مولوی به من گفتند. باورتان نمیشود که 120 درجه کجا! ایشان میگفتند عقل این مردم متعارفی که میبینید بین 25 تا 30 درجه است نسبت به کلش که 120 است. نه نصف، نصف نصف یعنی یک چهارم. میگفتند عقلهایشان در همین حد است؛ یعنی همین آقای پزشک روانشناس اگر عقلش دو برابر کار بکند، قشنگ میبینید به مسجد میرود، به نماز جمعه میرود؛ یعنی میفهمد که آن مصلحتش خیلی بالاتر است. اما اگر دیدید اهل این چیزها نیست، اصلاً با او مشورت نکنید بدانید کج میفهمد. اصلاً مصلحت خودش را نمیداند، آن وقت میخواهد مصلحت شما را بیان بکند و همینطور دیگر حالا در مشورتهای زندگیتان و اینها را مواظب باشید. خیلی دقت بکنید اینها را هنوز خیلیها نمیدانند. هنوز خیلیها پیش من میآیند و میگویند ما در زندگی اختلاف داشتیم. زن و شوهر پیش فلان روانشناس رفتیم. خب شما روانشناس را از کجا شناختی؟ یعنی آدم متدینی است. پزشک داشتیم که دندان یکی را کشیده بود و در دهانش خون بود، از او پرسیده بود من چهکار بکنم؟ گفته بود بخور و فرو بده، اشکالی ندارد. آمد از من پرسید. گفتم بابا حرام است. حالا آن پزشک چه کسی است؟! شما دیگر ملاحظه کنید چقدر سواد دارد، خودتان بگویید من دیگر نمیگویم چقدر سواد دارد؟! ببینید مسائل ابتدایی که خوردن خون حرمت دارد را اصلاً اطلاع ندارد. این کجا بزرگ شده است؟! خب بهاین دلیل است که در این جلسات حضور ندارند. در مطبشان نشستهاند و طبابت میکنند. ادعایشان هم خیلی بالاست. الحمدلله ما این را سرمان میشود که دخالت در کار آنها نکنیم. اما آنها این را سرشان نمیشود و در کار دین خیلی دخالت میکنند. حالا اگر یک پزشکی برای معالجه میگوید مثلاً باید یک مقدار شراب بخورید، آیا میتوانید بخورید یا نه؟
حرمت خوردن میته
من چند تا آیۀ قرآن است یکیاش را میخوانم. آیۀ 173 بقره است: «إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزیرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ» خداوند حرام کرده است برای شما میته را. میته یعنی مرداری که خود به خود مرده و تزکیه نشده و آن ذبح شرعی نشده است. این را میگویند میته، میته را حق ندارید بخورید. حالا اگر یک پزشکی در طبابتش گفت بروید میته را بخورید، زیر بار این حرفها نروید. خدای متعال دارد میفرماید: من برایتان حرام کردم.
حرمت خوردن خون
یکی هم خون «وَ الدَّمَ» که حالا این آقا میگفت بخور، سرش نمیشد. حالا من میخواستم چیزهای دیگر را از او بپرسم که این خونی که در دهان است، پاک است یا نجس است. دیگر اصلاً از او ناامید شدم. دیدم وقتی مسائل ابتدایی را سرش نمیشود که خوردنش حرام است، دیگر حالا بپرسم طهارت و نجاست خون چه موقع است و چه است و آیا معفوّ دارد یا ندارد؟ حکم تکلیفیاش چه است؟ حکم وضعیاش چه است؟ دیدم اصلاً این مباحث را اطلاع ندارند. این آیۀ قرآن است که میفرماید خون را خداوند برایتان حرام کرده است.
حرمت خوردن گوشت خوک
یکی هم لحم خوک است که برایتان حرام شده است. ببینید این اروپاییها که خوک میخورند چه کثافتکاریهایی میکنند! چقدر عیاشی و بیحجابی و بیبند و باری درمیآورند! این نتیجۀ این است که اگر کسی گوشت خوک را بخورد، شهوتران میشود. ببینید آنها الآن آلوده شدند، مدام هم تحریک میکنند. بعد یک عدهای همینجا در ایران دنبال همین هستند. میگویند به خارج برویم. من شنیدم در هواپیما همین که هواپیما از ایران میرود روسریها را زود برمیدارند. این فرهنگ است؟ این عقل است یا نفس؟ این چیست که یکبار نمونهاش در ترکیه برای خود من اتفاق افتاد. داشتیم به سوریه میرفتیم، با اتوبوس میرفتیم. وقتی که به کشور ترکیه رسیدیم، از مرز ترکیه میرفتیم. آن وقت در همان گمرک دیدم یک خانمی حجاب ندارد. حالا در آن گمرک در آن شلوغی، خلاصه من اول فکر کردم که این اهل ترکیه است. بعد یک مرتبه دیدم دارد فارسی حرف میزند. خلاصه بلند شدیم و گفتیم این چه وضعی است. چندتای دیگر هم ما را نمیشناختند، خلاصه به او برگشتیم و زود خودش را جمع کرد، باورش که نمیآمد. این کثافتکاریهایی بود که با چشم خودم دیدم. حالا چیزی که دلم را مجروح کرده این فیلمی بود که یکی دو ماه پیش تلویزیون گذاشت که فیلم پر کرده بودند، اسمش را هم نمیدانم چه بود. بعد اینها در ادامۀ فیلم به ترکیه رفته بودند. من خیال کردم که به دروغ میگویند رفتیم. دیدم سوار هواپیما شدند و من خیال کردم دروغ میگویند. اینها گاهی سوار میشوند؛ ولی نمیروند، دوباره همینجا فیلم بازی میکنند. بعد دیدم نه، به ترکیه رفتند؛ چون با سر باز، زنهایی که ترکیه بودند آنها آمده بودند در فیلم داشتند بازی میکردند و فیلمش را اینجا ایران داشت نشان میداد. خدا لعنتشان بکند. نفرین امام زمان شامل حالشان بشود. من که آنوقت خیلی نفرینشان کردم. آنقدر ناراحت شدم که این یعنی ایران ما شده است. این خون شهدا بود؟ آدمهای کثیفی که اهل نماز نیستند، میآیند فیلم اینطوری درست میکنند. ایکاش دچار بیماری ناعلاج بشوند که اینطور فرهنگ کشور را به هم نریزند. بعد برای من و شما در اینجا مشکل درست میکنند. حالا بعد میبینید که خانمی کشف حجاب میکند، چه میکند. این است. اخیراً هم باز یک فیلمی را دیدم که آقایی با یک خانمی دست میدهند. بعد پایینش نوشته که اینها زن و شوهر واقعی هستند. خب تو غلط کردی که داری این کار را میکنی. کدام مرجعی به تو اجازه داده است؟! پس من این همه دارم میگویم، حالا نه من، این همه علما دارند میگویند. من چند بار در همین اصفهان، به آنهایی که با من هستند گفتم زن و شوهر حق ندارند در جامعه دست همدیگر را بگیرند. این حرام است ولو زن و شوهر باشند. بعد کمکم فیلمش را دارید میگذارید. آنوقت انتظار دارند که انسان هیچ چیز نگوید. به شما هم میگویم بنویسید. من هنوز هم میبینم، هنوز جوانهای عزیز ما یاد نگرفتند. بابا من از همین جمع شما انتظار دارم. همین صد نفری که اینجا هستید هر کدامتان دو تا جمله بنویسید، همین را شکایت بکنید و به من بدهید. بعد تلوزیون فکر میکند فقط من دارم ایراد میگیرم. بابا صد تا نامه به من بدهید. من با این صد تا، یک نامه روی آن میگذارم و به صداوسیما میدهم و میگویم بابا چرا دارید چنین میکنید؟! اما شما هم دست به قلم بشوید. هرچه میگویم بنویسید، دوباره میبینم بعضی جوانها هنوز قلم در جیبشان نیست، هنوز کاغذ ندارد. این درست نیست. جوان نباید اینطوری باشد. اهمیت بدهید واینها را بنویسید. هنوز بعضیها حالش را ندارند، او میگوید تو بنویس، من امضا میکنم، تمام میشود. نه این کار را هم نمیخواهم بکنید. این را سرم میشود که یک طومار بنویسید و پایینش را امضا بکنید. نه این زیاد اثر ندارد. هرکدام بردارید به بیان خودتان بنویسید. در نوشتهتان هم توهین نکنید. فقط بگویید ما ایراد داریم، این حکم خدا را چرا زیر پا گذاشتید، چرا دارید این کار را میکنید؟! ما نمیخواهیم این کار را بکنید. و الا پس فردا دیر میشود. شیطان است دیگر، این فیلمش که ترکیه رفته است و زن بی حجاب در فیلم نشسته است و دارد بازی میکند. آن زن هم ایرانی بود، فارسی حرف میزد؛ اما دیگر بیحجاب بود، چرا؟ چون در ترکیه است و بعد هم میگویند دیگر اشکالی ندارد. بعد میآید فیلمش را اینجا در ایران پخش میکند. این هم یکی که این را دیروز من دیدم که زن و مرد داشتند مسخره بازی درمیآوردند و مرد دست زن را میگرفت یا زن دست او را میگرفت. پایینش هم مینوشت اینها زن و شوهر واقعیاند که دست همدیگر را میگیرند. امان از بیسوادی! بیسوادی خب بندۀ خدا تو که میخواهی این کار را بکنی، برو از یک مرجع تقلید سؤال کن که این زن و شوهر در فیلم حق دارند این کار را بکنند یا نه؟!
ارتباط با علما
من در خطبههای نماز جمعه چند بار گفتم: ارتباط با عالم داشته باشید، منظورم همین بود. واضح هم گفتم؛ چون یکی خیال میکرد که تا میگویم ارتباط با علما، یکی از اعضای شورای شهر گفته بود که خب پیش مهدوی میرویم. گفتم من این را که نگفتم. انگار شما نمیفهمید من دارم چه میگویم. نگفتم که پیش من بیا. من چه کسی هستم! اصفهان بزرگان زیادی دارد. وقتی میگویم ارتباط با علما یعنی کاری که میخواهید بکنید را عالم باید تأیید بکند. این ارتباط با عالم است. آنوقت چند تا مثال زدم گفتم این دوچرخه سواری دخترها که اینقدر دارید ترویج میکنید کدام عالم در اصفهان تأیید کرده است؟! خب اگر با عالم ارتباط دارید ما در اصفهان مرجعیت داریم. آیتاللهالعظمی مظاهری اجازه دادند؟! بگویید، بگویید تا من به خدمتشان بروم. من که میدانم فتوای ایشان چه است. امام جمعۀ اصفهان اجازه دادند؟! اجازه ندادند که. نمیدانم چه بگویم.
خلاصه «وَ لَحْمَ الْخِنْزیرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ» آنچه که نام غیر خدا بر آن برده شده و سرش را ذبح کردند این هم میته هست. بعد قرآن میفرماید «فَمَنِ اضْطُرَّ» اگر یک کسی مضطر شد ببیند پس دین اسلام بنبست ندارد. دنبالش میگوید حالا که مضطر شد «غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ» به شرطی که متجاوز نباشد. چون بعضیها میگوید من شراب را برمیدارم در بیابان میبرم. آنقدر میروم تا تشنگی به من فشار میآورد، دارم میمیرم، مجبور میشوم بخورم آنوقت دیگر حلال میشود. خیال میکند سر دین میتواند کلاه بگذارد. خب دین همین را دارد میگوید «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ» مضطر بشود؛ اما اضطرارش به اختیار خودش نباشد. عمداً خودش را مضطر نکند، همینطور یکمرتبه حالا اضطرار برایش بهوجود آمد. «فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ» این آقا گناهی برایش نیست و اصلاً حواسش نبود، در یکجایی یک مرتبه او را خواباندند و یک مرتبه در دهانش شراب ریختند و این داشت خفه میشد. اگر فرو ندهد خفه میشود، خب ناچار شد فرو داد. این اشکال ندارد؛ اما یک کسی میداند اگر به این جلسه برود آدمهای بیدینی آنجا هستند. او را میخوابانند و در دهانش شراب میریزند. ببینید این باغی و عادی است. باغی باغ یعنی متجاوز به حدود الهی است. رفتن او به این خانه حرام است. آنوقت عمداً میرود خودش را در گناه میاندازد. بعد میگوید من مجبور شدم شراب بخورم، نخیر بیخود! قرآن این را نمیگوید؛ پس اضطرار ناخواسته است. بعد هم میفرماید «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» ما 4 تا آیه داریم: 173 بقره، آیۀ 3 مائده، 145 انعام، 115 نحل. این آیات در این زمینه است با یک مختصر تفاوتی که دارد.
بررسی روایات شفا در حرام
حالا چندتا روایت دقت کنید:
1. پیامبر فرمودند: «مَنْ تَداوى بِحَرامٍ، لم یَجْعَلِ اللّه ُ فیهِ شِفاءً»[5] کسی که به حرام مداوا بکند، خداوند در آن شفا قرار نداده است.
2. امام صادق(علیهالسلام) فرمودند که پیامبر از دواء خبیث نهی کردند. دوا باید طاهر و پاک باشد. وقتی که نجس باشد، مثلاً شراب باشد پیامبر نهی کردند[6].
3. امسلمه که زن پیامبر است، برای شفای دخترش شراب درست کرده بود. پیامبر وارد خانه شدند دیدند شراب درست کرده است. به امسلمه گفتند چه میکنی؟ گفت دخترم مریض شده و پزشک گفته که باید شراب بخورد تا حالش خوب شود. پیامبر فرمودند: خداوند شفای شما را در حرام نگذاشته است. یعنی این توهم است که داری میکنی، خیال میکنی که با این شفا پیدا میکنی، اینطور نیست. اگر بود خدا استثناء میکرد و میگفت وقتی مجبور شدی استفاده کن. مثل همان استثناء نگاه زن به مرد یا نگاه مرد به زن که آن را گفتیم چرا، گاهی استثناء میشود.
4. امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «لَا لَیْسَ یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَسْتَشْفِیَ بِالْحَرَامِ»[7] هیچکس حق ندارد که به حرام استشفا بکند.
5. یک دوایی عجین به خمر شده بود. این را دقت کنید که شراب تنها نبود و از چند تا چیز مخلوط بود. یک بخش از آن هم شراب بود. امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: «وَ اللَّهِ مَا أُحِبُّ أَنْ أَنْظُرَ إِلَیْهِ فَکَیْفَ أَتَدَاوَى بِهِ»[8] گفتند به خدا قسم من دوست ندارم نگاهش بکنم، تا چه رسد به اینکه بخورم و معالجه بکنم. نه، اصلاً خوشم نمیآید نگاهش بکنم. ببینید اهلبیت(علیهمالسلام) اینطور به ما چیز یاد دادند؛ یعنی باید از شراب نفرت داشته باشید. اگر یکوقت جایی دیدید، اصلاً نگاهش نکنید. یعنی این نشانۀ ایمان شما است. و شخصی هم که میبینید شرابخوار است، اصلاً به چهرهاش هم نگاه نکنید؛ چون نگاه به چهرهاش اثر سوء در روحیۀ شما میگذارد. باید مدام استغفار کنید. مثل کثافت میماند که مثلاً یک کسی همینطور هوا را آلوده میکند. گرد و غبار روی لباست مینشیند مدام باید شما بتکانید. آدمهای اینطوری که شرابخوارند بینمازند مگر اینکه الآن یک روحانی است مجبور است نگاهش بکند و با او برای هدایتش حرف بزند. شما هم یک وقت میخواهید او را هدایتش کنید خویش و قومتان است خویش و قوم را که نمیتوانید اصلاً ترک بکنید صلۀرحم واجب است. خویش و قوم بحثش جدا است. اما در کوچه و خیابانها و اینطور جاها یادتان باشد کسی که اهل حرام است را اصلاً نگاه نکنید. این جملۀ امام صادق(علیهالسلام) یادتان باشد: «وَ اللَّهِ مَا أُحِبُّ أَنْ أَنْظُرَ إِلَیْهِ» من اصلاً خوشم نمیآید، دوست ندارم نگاهش بکنم تا چه رسد... . بعد فرمودند: «إِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ شَحْمِ الْخِنْزِیرِ أَوْ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ وَ إِنَّ أُنَاساً لَیَتَدَاوَوْنَ بِهِ» فرمودند: این دارویی که با شراب درست شده است و چیزهای دیگر این به منزلۀ گوشت خوک است، به منزلۀ پیه خوک است؛ اما بعضی از مردم هم با آن مداوا میکنند. خب بکنند؛ اما گفتم به منزلۀ آن است و به هیچ وجه خدا در آن شفا نگذاشته است. حالا من بخواهم وارد بحثش شوم، خیلی طول میکشد.
جهت مطالعۀ بیشتر؛ عزیزان روحانی جلد 36 جواهرالکلام صفحۀ 424 تا 446 را میتوانند مراجعه کنند.
یک داستانی هم آخر عرضم بگویم که این را هم پیرمردی از امام صادق(علیهالسلام) میگوید که یک آقایی گفت من درد دارم و «أَنَا أَشْرَبُ لَهُ النَّبِیذَ» من شراب را ناچارم برای معالجۀ دردم بخورم. شرابی که حالا از نبیذ درست میکنند از کشمش یا خرما. امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: «مَا یَمْنَعُکَ مِنَ الْمَاءِ الَّذِی جَعَلَ اللَّهُ مِنْهُ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ»[9] فرمودند: چرا از آب استفاده نمیکنی؟ چون قرآن میفرماید: هر چیزی را ما از آب زنده کردیم، آب بخور. گفت: «لَا یُوَافِقُنِی» آب با مزاجم مناسب نیست جور درنمیآید. فرمودند: «فَمَا یَمْنَعُکَ مِنَ الْعَسَلِ قَالَ اللَّهُ فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ» چه اشکالی دارد خب عسل بخور، عسل را خدا در قرآن گفته ما شفا در آن گذاشتیم. گفت: «لَا أَجِدُهُ» عسل ندارم. فرمودند: «فَمَا یَمْنَعُکَ مِنَ اللَّبَنِ الَّذِی نَبَتَ مِنْهُ لَحْمُکَ وَ اشْتَدَّ عَظْمُکَ» چرا شیر استفاده نمیکنی؟ شیر که دیگر در اختیار داری. هم گوشت تو و هم استخوان تو از شیر محکم شده است. گفت: شیر بخور تا حالت خوب شود. گفت: «لَا یُوَافِقُنِی» گفت شیر به مزاجم جور درنمیآید. امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: تو کاری میکنی تا من را مجبور کنی که به تو امر بکنم شراب بخوری؛ «تُرِیدُ أَنْ آمُرَکَ بِشُرْبِ الْخَمْرِ لَا وَ اللَّهِ لَا آمُرُکَ» به خدا قسم من به تو نمیکنم امر شراب بخوری. شما هرچه میخواهی بهانه تراشی بکنی بکن. چون سه تا چیز را حضرت به او گفتند از آب، عسل یا شیر استفاده کن. مدام گفت نه و نه و نه یکی را میگفت با مزاجم جور درنمیآید، عسل را گفت ندارم و فرمودند تو میخواهی من را وادار کنی که بگویم برو شراب بخور. به خدا قسم چنین کاری نخواهم کرد.
«اللهم صل علی محمدٍ و آل محمد و عجل فرجهم»
[1] . وسائل الشیعه، ج20، ص233.
[2] . بحار الانوار، ج10، ص33.
[3] . بحار الانوار، ج59، ص74.
[4] . الکافی، ج5، ص534.
[5] . کنز العمال، ح28318.
[6] . وسائل الشیعه، ج25، ص346.
[7] . الکافی، ج6، ص414.
[8] . الکافی، ج6، ص414.
[9] . وسائل الشیعه، ج25، ص348.