بسم الله الرحمن الرحیم

    موضوع: تبییه بیانیۀ گام دوم انقلاب؛ جلسۀ 4
    تاریخ سخنرانی:97/12/18
    مکان سخنرانی: حوزه علمیۀ صدر بازار-درس خارج فقه

    چند خط از ادامۀ بیانیۀ رهبر معظم را می‌خوانیم. در این بخشی که می‌خواهیم بخوانیم، دو تا نکته را رهبر معظم بیان می‌کنند: یکی بیان مدیریت جهادی است که می‌گویند افراد اگر با مدیریت جهادی بایستند می‌توانند انقلاب را جلو ببرند. اول انقلاب هم همین‌طور بود و دوم اینکه معتقد باشیم که ما می‌توانیم. این‌هایی که می‌گویند ما نمی‌توانیم از اول به خودشان تلقین منفی می‌کنند، این‌ها نمی‌توانند در نظام جمهوری اسلامی مدیر باشند. این‌ها نگاهشان به غرب است و کشورهای دیگر. می‌گویند متخصصین خارجی از خارج بیایند ‌و یاد ما بدهند. وقتی که وزیر بهداشت سابق نه فعلی، وزیر بهداشت سابق با تمام خدماتی که داشت، بالاخره این‌ها هم بود، اطرافیانش به ما گفتند که ایشان قرص داخلی نمی‌خورد و قرصی که در جیبش بود از قرص‌های خارجی بود. ببینید این وزیر به درد نظام جمهوری اسلام نمی‌خورد. ما می‌گوییم نمی‌خورد رئیس جمهور نه، رئیس جمهور می‌گوید به درد می‌خورد. خب همین است، مشکل سر همین است که یک بار هم با بعضی اطرافیان نزاعشان شده بود و به او گفته بودند تو خودت این کار را می‌کنی، می‌آیی اینجا طرح‌ها را مرتب مطرح می‌کنی و این طرح خوب را تکرار می‌کنی؛ ولی خودت قرصی که در جیبت است قرص خارجی است. حالا چطور می‌خواهی از فعالیتی که در داخل دارد انجام می‌شود دفاع بکنی؟! این‌ها یک نکاتی است که باید به آن توجه بکنیم و حواسمان را خیلی جمع بکنیم. الآن در این بخش ببینید رهبر معظم چه می‌فرمایند:
    «به رغم همۀ این مشکلات طاقت‌فرسا، جمهوری اسلامی روز به روز گام‌های بلندتر و استوارتری به جلو برداشت. این چهل سال شاهد جهادهای بزرگ و افتخارات درخشان و پیشرفت‌های شگفت‌آور در ایران اسلامی است. عظمت پیشرفت‌های چهل‌سالۀ ملت ایران آن‌گاه به‌درستی دیده می‌شود که این مدت با مدت‌های مشابه در انقلاب‌های بزرگی همچون انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر شوروی و انقلاب هند مقایسه شود.»
    مقایسه که می‌کنیم، می‌بینیم آن‌ها ظرف مثلاً سی سال، در فرانسه چهل سال بعد از انقلابشان چقدر پیشرفت کردند؟ قطعاً نصف پیشرفت ما را هم نداشتند. اگر این‌ها را افراد مقایسه بکنند متوجه می‌شوند. تازه موانع ما را هم نداشتند. کسی سر به سرشان نمی‌گذاشت. هشت سال جنگ روی سرشان تحمیل نکردند، هشت سال کل دنیا روی سر ما ریختند! همه هم از آن‌ها دفاع کردند. از صدام، چون می‌خواستند انقلاب به هر شکلی که هست از بین برود، هدفشان این بود.
    «مدیریت‌های جهادی الهام‌گرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل ما می‌توانیم که امام بزرگوار به همۀ ما آموخت ایران را به عزت و پیشرفت در همۀ عرصه‌ها رسانید.»
    در قسمت بعدی رهبر معظم وارد برکاتی می‌شوند که نظام جمهوری اسلامی برای ما آورد. «انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار به‌شدت تحقیر شده و به‌شدت عقب مانده بود در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت. در گام نخست رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردم‌سالاری تبدیل می‌کرد و عنصر ارادۀ ملی را که جان مایۀ پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است در کانون مدیریت کشور وارد کرد. آن‌گاه جوانان را میدان‌دار اصلی حوادث و وارد عرصۀ مدیریت کرد. روحیه و باور ما می‌توانیم را به همگان منتقل کرد. به برکت تحریم دشمنان اتکاء به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشاء برکات بزرگ شد.»
    حالا این برکات را شمارش می‌کنند: «اولین برکت این بود: ثبات و امنیت کشور و تمامیت ارضی و حفاظت از مرزها را که آماج تهدید جدی دشمنان قرار گرفته بود ضمانت کرد و معجزۀ پیروزی در جنگ هشت ساله و شکست رژیم بعثی و پشتیبانان آمریکایی و اروپایی و شرقی‌اش را پدید آورد. این اولین بار بود که این همه جنگ شد و هیچ از کشور گرفته نشد.» در زمان‌های پهلوی و در زمان‌های قبل هر گاه می‌خواستند یک تکه از کشور را بگیرند، راهش همین بود. یک جنگ تحمیل می‌کردند و بعد در جنگ می‌گفتند، بالاخره طرف مقابل هم حرف دارد و مثلاً شوروی سابق، یک بار تا زنجان آمدند و آمده بودند داخل ایران را گرفته بودند. بعد می‌گفتند اگر می‌خواهید ما عقب برویم باید یک تکه از ارمنستان و آذربایجان و کجا را... این‌ها را بدهید تا ما به عقب برویم. همین شمال کشور ایران، تمام این‌ها جزء ایران بوده است. این‌ها را به آن‌ها دادند و مرزها را گذاشتند. شما اگر به تبریز رفته باشید، طرف‌های آستارا که آنجا مشخص هم هست که مسیر ایران و مرزها را گذاشتند تا لب جادۀ کشور ما گذاشتند و این‌ها زمان طاغوت این‌طور بود. طرف شرق ما همین‌طور، افغانستان و پاکستان این‌ها یک زمانی جزء ایران بود. طرف غرب هم همین‌طور، از هر طرف که نگاه کنید همین کاری که دوسال پیش می‌خواستند از کردستان ایران باز یک تکه‌اش را بگیرند. هم از کردستان ایران و هم از عراق و ترکیه و به کردها بدهند و بگویند شما هم یک کشور مستقل باشید؛ اما برای کشور خودشان حاضر نیستند که این کار را بکنند. اروپایی‌های خبیث، خباثتشان این است. اولین بار بود که در نظام ما به برکت ولی فقیه هم شد که ولی فقیه فرمان داد که خرمشهر باید آزاد بشود. همین که گفتند باید آزاد بشود دیگر جوان‌ها جلو رفتند. کردستانش را هم همین‌طور همین که امام فرمان دادند پاوه باید آزاد شود، اصلاً قبل از 24ساعت جوان‌ها حمله کردند و رفتند و آزاد کردند و امام گفته بودند تا 24 ساعت. این برکت ولی فقیه است که مردم فرمان او را فرمان امام زمانشان می‌دانند. دومین چیزی که در این بخش می‌خواهم بگویم با نظام جمهوری اسلامی پیش آمد، بحث علم و فن‌آوری است. عبارتشان این است: «ثانیاً موتور پیشران کشور در عرصۀ علم و فن‌آوری ایجاد زیرساخت‌های حیاتی و اقتصادی و عمرانی‌شان که تا اکنون ثمرات بالندۀ آن روز به روز فراگیرتر می‌شود. هزاران شرکت دانش‌بنیان، هزاران طرح زیرساختی و ضروری برای کشور در حوزه‌های عمران و حمل و نقل و صنعت و نیرو و معدن و سلامت و کشاورزی و آب و غیره، میلیون‌ها تحصیل‌کردۀ دانشگاهی یا در حال تحصیل، هزاران واحد دانشگاهی در سراسر کشور، ده‌ها طرح بزرگ از قبیل چرخۀ سوخت هسته‌ای، سلول‌های بنیادی، فن‌آوری نانو، زیست فن‌آوری و غیره با رتبه‌های نخستین در کل جهان، 60 برابر شدن صادرات غیر نفتی، نزدیک به 10 برابر شدن واحدهای صنعتی، ده‌ها برابرشدن صنایع از نظر کیفی، تبدیل صنعت مونتاژ به فن‌آوری بومی، برجستگی محسوس در رشته‌های گوناگون مهندسی، از جمله در صنایع دفاعی، درخشش در رشته‌های مهم و حساس پزشکی و جایگاه مرجعیت در آن و ده‌ها نمونۀ دیگر از پیشرفت، محصول آن روحیه و آن حضور و آن احساس جمعی است که انقلاب برای کشور به ارمغان آورد. ایران پیش از انقلاب در تولید علم و فن‌آوری صفر بود. در صنعت به جز مونتاژ و در علم به جز ترجمه هنری نداشت.»
    سوم، مشارکت مردمی را رهبر معظم بیان می‌کنند که قبل از انقلاب مردم هیچ تأثیری در کشور خودشان نداشتند. «ثالثاً مشارکت مردمی را مسائل سیاسی مانند انتخابات، مقابله با فتنه‌های داخلی، حضور در صحنه‌های ملی و استکبارستیزی به اوج رسانید و در موضوعات اجتماعی مانند کمک‌‌رسانی‌ها و فعالیت‌های نیکوکاری که از پیش از انقلاب آغاز شده بود افزایش چشم‌گیر داد. پس از انقلاب مردم در مسابقۀ خدمت‌رسانی در حوادث طبیعی و کمبودهای اجتماعی مشتاقانه شرکت می‌‌کنند» یک نمونه‌اش همین آزادی زندانیان است که سال 92 من شب قدر بود، ماه رمضان به ذهنم رسید که همین‌طور که به مردم می‌گوییم برای کارهای خیر پول بدهند، برای آزادی بعضی از زندانیانی که متدین هستند؛ اما برای جرائم غیر عمد نه، مثلاً به یک کسی چاقو زده باشد، غیر عمد مثلاً تصادف کرده و یک دیه به گردنش بوده است که نتوانسته ادا بکند. بنابراین برای او که در زندانش انداختند پول بدهند. به ذهنم رسید که این‌ها را بیاییم آزاد بکنیم. با یکی از مسئولین در زندان مطرح کردم و ایشان ده نفر را به ما معرفی کردند که این‌ها متدین هستند، اهل نماز و این‌ها هستند؛ اما خب این مشکل به‌وجود آمده است. ما شب قدر اسم این‌ها را روی منبر نگفتیم؛ چون دیدم آبرویشان را که نباید از بین ببریم. همین‌طور گفتم اسامی این‌ها الآن پیش من است و عددهای یک میلیونی و دو میلیونی هم بود. ده نفر بودند. گفتم این‌ها را بیایید به‌خاطر اینکه خدا از آتش نجاتتان بدهد هر کدام وضعتان خوب است کمک بکنید. خب کمک‌های دیگر هم بود، برای مسجدسازی بود، برای کارهای فرهنگی بود، خیلی کارهای مختلف از جمله این... . خلاصه مردم پول دادند و این ده نفر آزاد شدند. بعد مسئول آزادی زندانیان حالا نمی‌گویم چه کسی، به ما زنگ زد که این اسامی را چه کسی به شما داده است و می‌خواست ببیند این اسامی از داخل زندان از کجا به دست ما رسیده است تا او را بیرونش کنند. ما دیدیم عجب آدمی است، به جای اینکه از ما تشکر بکند که ده تا زندانی آزاد شدند، دنبال کارهای خودش است و از او خیلی بدم آمد. به استانداری زنگ زدم و گفتم این شخص را از اینجا بیرونش کنید. گفت برای چه؟ گفتم برای این جهت، ایشان اگر تا ده سال دیگر در این سمت بماند هیچ زندانی آزاد نمی‌شود. ایشان عرضه ندارد و عوض اینکه راه بیفتد در مراسم‌های مختلف مساجد برود و در شب‌های قدر و برود در هر جایی ده تا بیست تا زندانی را آزاد بکند، تازه دارد به من می‌گوید که اسامی این ده تا زندانی را چه کسی به تو داده است و دنبال شیطنت خودش است. این را بیرونش کنید، او به درد آنجا نمی‌خورد. خب استانداری بیرونش که نکرد. ما به مرگ گرفتیم که به تب راضی بشود؛ اما به طرف گفته بودند که...، حالا چطوری به او گفته بودند فهمیده بود که خیلی اشتباه کرده است. دیگر هیچ چیز نگفت و دیگر تمام شد. سال بعد صحبت ما به صداوسیمای اصفهان منتقل شد و صداوسیما دید گویا طرح خوبی است و ده تا آزاد شدند آمد و همین طرح گلریزان را مطرحکرد. سال 93 که صداوسیما در اصفهان این را مطرح کرد خبر به تهران و کل کشور رسید. یک مرتبه سال 94 اصلاً برنامه کشوری شد و بعد از خود ما هم تقاضا کردند در همین جا اصفهان گفتند شما بیایید طرح را شما راه انداختید، اینجا بیایید و در تلوزیون این را برای مردم بگو. ما همین که رفتیم در صداوسیما دیدیم همین بندۀ خدایی که شیطنت می‌کرد آنجا نشسته است و با یک قیافۀ خاصی که بله مثلاً ما داریم زندانی آزاد می‌کنیم. پهلوی خود ما هم نشسته بود. ما هم هیچ چیز به او نگفتیم؛ اما برکت طرح را می‌خواهم بگویم که گاهی انسان خودش هم حواسش نیست. من فقط حدیث امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) در ذهنم بود که حضرت عبدها را می‌خریدند و در ماه رمضان که می‌شد آن‌ها را آزاد می‌کردند. این روایت که به ذهنم آمد و به زندانیان منتقل شد و همین سال گذشته من آمارش را گرفتم که در کشور 700 میلیارد تومان پول برای آزادی زندانیان جمع شده است. چه مبلغ درشتی، صدها زندانی را آزاد کرده بودند. این مشارکت‌ها چه موقع در زمان طاغوت بود؟! در بحث زلزلۀ کرمانشاهش هم همینطور، در کرمانشاه که یک سال و نیم پیش زلزله اتفاق افتاد، اصفهان اولین شهری بود که حضور پیدا کرد؛ یعنی حتی از زودتر همدان، همدان به کرمانشاه چسبیده است. دوستان ما از هلال احمر اصفهان زودتر در کرمانشاه بودند. آن‌ها زودتر به آنجا رسیدند و کمکی هم که از اصفهان شد کمک اول بود. من اینجا از طلابی که اینجا بودند تشکر هم بکنم. همین‌جا سر درس یکی دو بار ما گفتیم و عزیزان هم در مساجدشان مدام پول جمع کردند و بعد من رقم را پرسیدم از کل کشور حتی از تهران، اصفهانی‌ها بیشترین مبلغ را کمک کرده بودند. خب این برای ما افتخار است که این همه مشارکت مردمی وجود دارد. این‌ها افتخار است. این‌ها نتیجۀ انقلاب است. زمان طاغوت چه موقع این مشارکت‌ها بود؟!

    «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار