بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تبیین بیانیۀ گام دوم انقلاب؛ جلسۀ 5
تاریخ سخنرانی: 97/12/20
مکان سخنرانی: حوزه علمیۀ صدر بازار-درس خارج فقه
بیانیۀ رهبر معظم انقلاب یک مقدمۀ نسبتاً مفصلی دارد و بعد هم 7 تا توصیه دارند. در مقدمه رسیدیم به اینکه ایشان برکات انقلاب اسلامی را داشتند ذکر میکردند. ما تا الآن 3 تا از برکاتش را گفتیم که در زمان طاغوت وجود نداشت؛ اما بعد از پیروزی انقلاب، انقلاب برکاتی را برای ما آورد.
اولینش را فرمودند «امنیت و تمامیت ارضی ایران» در زمان طاغوت نبود؛ اما با انقلاب ما، هم امنیت بهوجود آمد و هم ارض کشور دیگر حفظ شد.
دوم، علم و فنآوری بود که در زمان طاغوت صفر بود، نه یک و دو، اصلاً صفر بود. در صنعت فقط مونتاژ بود. در علم هم فقط ترجمه بود. دیگر بالاتر از این چیزی نداشتیم؛ اما به مدد انقلاب صنعت چقدر پیشرفت کرد که الآن میدانید در اکثر مسائل پیشرفتی کشور ایران جزء 10 کشور اول دنیا شده است. در صنعت، در امور نظامی، در ماهواره، در انرژی هستهای، در تجهیزات نظامی، در دارو، در زمینههای مختلف، در بعضیاش هم سخن اول را دارد.
سومین برکت انقلاب مشارکت عمومی بود که در زمان طاغوت اصلاً وجود نداشت. اصلاً رأیگیری نبود. گاهی که میخواستند رأیگیری بشود تشریفاتی بود. میگفتند اسم فلانی باید در بیاید و یک بار هم یک افتضاحی بهوجود آمد که شهید مدرس(رضواناللهتعالیعلیه) وقتی که در مجلس رأیها را خواندند، رأی مدرس را اصلاً نخواندند. آنوقت دروغش در هوا رفت. شهید مدرس بلند شد داد زد گفت خودم که دیگر میدانم به خودم رأی دادم، چرا یکیاش را نخواندید؟! خب معلوم است دروغ دارید میگویید. اصلاً آراء را نخواندید. انسان دروغگو حافظه ندارد. این دستور شاه بود. گفته بودند فلانی و فلانی مثلاً اینها نماینده بشوند. آن زمان این بود؛ اما الآن ببینید مردم قشنگ شرکت میکنند و رأی میدهند.
تا این سه مورد را از بیانیه خواندیم. مورد چهارمی که الآن میخواهیم از برکات انقلاب بخوانیم، ارتقاء عجیبی است که در بینش سیاسی مردم به وجود آمده است. در زمان طاغوت مردم کاری به کشورشان و امورات کشور نداشتند. شاه با اسرائیل در ارتباط بود و اصلاً مردم کاری به این نداشتند. هر کاری میخواست شاه بکند. با آمریکاییها ارتباط داشت، کاری نداشتند. فحشا و منکراتی که شاه با تمام اطرافیان خودش داشت، همهشان به یک نحوی فحشا و منکراتی داشتند. بهخصوص خواهر شاه در خبرهایی که داشتیم این بود که بحث ارتباط زنای او اصلاً از عدد بیرون رفته بود و روی عدد سه و پنج و هفت و اینها نبود. گفته بودند مرتب هر کسی را که میخواست صدا میزد و با او ارتباط داشت. یک مورد که اصلاً یک جوان پردهدوز را آورده بودند که پردهها را آویزان بکند. ایستاده بود و بعد به او اظهار علاقه کرده بود. حالا این جوان ترسیده بود و باورش نمیآمد و بدنش لرزیده بود و نخواسته بود... . یعنی میترسید باورش نمیشد میگفت یکوقت این دارد من را امتحان میکند تا ببیند من دست درازی به او میکنم و همینطور که تردید داشت خواهر شاه اسلحۀ کلتی که داشت را برداشت و جوان را کشت. بعد خودش از جهت روانی مریض شد و بیماری روانی پیدا کرد. پزشک میخواست ببیند علتش چیست گفت که علتش این است که این جوان را کشتم. چون از او درخواست کردم جلو نیامد، من هم گفتم حالا که نمیآید بیرون که میرود برای دیگران خبر میدهد؛ بنابراین او را کشتم. یک اوضاع و احوالی بود. خود شاه هم همینطور. خود شاه هم هر کسی را علاقه به او پیدا میکرد... که یک بار در هواپیما داشت به تهران میرفت. اصلاً انسان خجالت میکشد اینها را بگوید. یکی از ارتشیها که میخواست یک مقدار به شاه نزدیکتر بشود به دخترش در هواپیما گفت بلند شو برو یک چیزی به شاه تعارف بکن تا به تو علاقمند بشود و بخواهد با تو همبستر شود تا من بتوانم یک ارتقاء درجهای پیدا کنم. آنوقت همینطور هم شد. واقعاً اینقدر خودفروخته بودند که یک چیزی به دخترش داد و رفت به شاه تعارف کرد و شاه به او علاقمند شد و درخواست کرد که بعد پهلویش برود و هیچ چیز... . بعد هم به این پدر دختر یک درجه دادند. آن زمان این بود و اوضاع و احوال دیگر. همان زمان طاغوت شما یادتان نمیآید، عکس همین استخری که الآن هست را انداخته بودند و یک نامحرمی روی فرح در آب افتاده بود. همینطور عکسش را انداخته بودند. نزدیک پیروزی انقلاب بود که این عکس لو رفت و در کشور پخش شد. از این چیزها خیلی بود. مردم آن موقع توجهی به این نداشتند؛ بلکه بهعکس اوضاعی بود که جوانها را آنچنان به شهوت آلوده کرده بودند... . رسماً در میدان امام که اینجا فحشا و منکراتی بود و جشن 2500 ساله را گذاشته بودند. حالا اینجا زیاد جرأت نمیکردند؛ اما در شیراز یک داربستی درست کردند و یک مرد و زنی در یک جایگاه بالا رفتند و عریان شدند و جلوی دید کل مردم عمل زنا انجام دادند. حالا جوانهایی که این پایین بودند، دیگر اینها همه به همین حرکت افتادند. خب این حالتها را آن موقع ببینید چه بود که در کشورهای دیگری که الآن اینقدر بیدینی هست، در این حد دیگر این کار را نمیآیند بکنند. اما این معجزۀ حضرت امام(رضواناللهتعالیعلیه) بود که شما باورتان نمیشود و من دارم اینها را برای نمونه میگویم؛ اما مجموعۀ کشور اینطور در منکرات فرورفته بود. الآن جوانهایی که عکسشان را در گلستان شهدا میبینید، با انقلابی که امام کردند جوانها را چطور متحول کردند که همانها یک مرتبه...؛ البته لطف الهی بود. خدای متعال مقلبالقلوب است. میگویم اصلاً چیزی نبود که نزدیک باشد. حالا یکوقت جوانی است که به مسجد میآید؛ اما اطلاعات دینیاش کم است شما این را تقویتش میکنید تا اینکه جوانی اهل منکرات باشد، این را بخواهید یک مرتبه فدایی دینش بکنید! این را اصلاً میگویید نمیشود. فدایی دینش بکنید که جانش را در راه خدا بدهد. انقلاب یک چنین کاری کرد و اینها از برکات مهمی است.
«رابعاً بینش سیاسی آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بینالمللی را به گونۀ شگفتآوری ارتقا داد. تحلیل سیاسی و فهم مسائل بینالمللی در موضوعاتی همچون جنایات غرب، بهخصوص آمریکا، مسئلۀ فلسطین و ظلم تاریخی به ملت آن، مسئلۀ جنگافروزیها و رذالتها و دخالتهای قدرتهای قلدر در امور ملتها و امثال آن را از انحصار طبقۀ محدود و عزلتگزیدهای به نام روشنفکر بیرون آورد. اینگونه روشنفکری میان عموم مردم در همۀ کشور و همۀ ساحتهای زندگی جاری شد و مسائلی از این دست حتی برای نوجوانان و نونهالان روشن و قابل فهم گشت.» این هم یکی از برکات انقلاب است.
یکی دیگر از برکات انقلاب «سنگینشدن کفۀ عدالت» است. در این عبارتی که میخواهیم بخوانیم نمیخواهند بفرمایند که عدالت دارد جاری میشود، عبارت اگر این باشد غلط است. ما در خیلی جاها داریم میبینیم که هنوز هم دارد ظلم میشود؛ اما دارند میگویند نسبتبه قبل از انقلاب که هیچ چیز نبود همهاش ظلم بود، الآن کفۀ عدالت سنگین شده است. بالاخره این را میپذیریم که این هم از برکات انقلاب است. اما آرزو داشتیم که حداقل کشور از عدالت پر شود. این آرزوی ماست الآن هم تلاش ما باید برای همین باشد منتها این نیاز به تربیت مردم دارد. وقتی فرض کنید مردم اصفهان، ما خودمان، خودمان را هنوز به تقوای الهی تربیت نکرده باشیم، خب چه انتظاری داریم؟! امیرالمؤمنین(علیهالسلام) وقتی در آن 5 سال به حکومت رسیدند بهترینها را حاکم بصره و کوفه و نمیدانم نجف و ... میگذاشتند، بهترینها را میگذاشتند. بعد خبردار میشدند که همین استاندار کار خلاف کرده است. این معنایش این است که بالاخره افراد باید خودشان را تربیت بکنند. وقتی تربیت نکردند، امام که مقصر نیستند. بعد به امام بگوییم خب چرا یک عده را برای این پنج سال تربیت نکردید؟! امام که جبراً نمیتوانند افراد را متقی بکنند؛ توصیه میکنند. حالا افراد یا عمل میکنند یا عمل نمیکنند. اما اگر عمل نکرد نیاییم بگوییم که یا علی بروید کنار، همان زمان غاصبین بهتر بود. اینکه دیگر خیلی غلط است. ریشه به دست ظالم برود بهخاطر اینکه یک استانداری عدالت را اجرا نکرده است. الآن بعضی این را میگویند، میگویند همان زمان طاغوت. خب زمان طاغوت که ریشۀ ظلم بود. امام زمان که به طاغوت راضی نبودند، خدای متعال که راضی نبود، چطور ما به طاغوت راضی هستیم؟ یک مرتبه نگوییم ریشه را عوض کنید؛ بلکه باید بگوییم این استاندار، این شهردار، این وزیر، این نمیدانم نماینده، هر کس، این خودش را باید اصلاح بکند.
«خامساً، کفۀ عدالت را در تقسیم امکانات عمومی کشور سنگین کرد.» این هم از برکات انقلاب بود. بعد میفرمایند: «نارضایتی این حقیر از کارکرد عدالت در کشور به دلیل آنکه این ارزش والا باید گوهر بیهمتا بر تارک نظام جمهوری اسلامی باشد و هنوز نیست.» آن وقت میفرمایند: «نارضایتی این حقیر نباید به این معنا گرفته شود که برای استقرار عدالت کار انجام نگرفته است. واقعیت آن است که دستاوردهای مبارزۀ با بیعدالتی در این چهار دهه با هیچ دورۀ گذشته قابل مقایسه نیست. در رژیم طاغوت بیشترین خدمات و درآمدهای کشور در اختیار گروه کوچکی از پایتختنشینان یا همسانان آنان در برخی دیگر از نقاط کشور بود. مردم بیشتر شهرها بهویژه مناطق دوردست و روستاها در آخر فهرست و غالباً محروم از نیازهای اولیۀ زیرساختی و خدمترسانی بودند. جمهوری اسلامی در شمار موفقترین حاکمیتهای جهان در جابهجایی خدمت و ثروت از مرکز به همه جای کشور و از مناطق مرفهنشین شهرها به مناطق پاییندست آن بوده است. آمار بزرگ راهسازی، خانهسازی و ایجاد مراکز صنعتی و اصلاح امور کشاورزی و رساندن برق و آب و مراکز درمانی و واحدهای دانشگاهی و سد و نیروگاه و امثال آن به دورترین مناطق کشور حقیقتاً افتخارآفرین است. بیشک این همه نه در تبلیغات نارسای مسئولان انعکاس یافته و نه زبان بدخواهان خارجی و داخلی به آن اعتراف کرده است ولی هست و حسنهای برای مدیران جهادی و با اخلاص نزد خدا و خلق است؛ البته مورد انتظار در جمهوری اسلامی که مایل است پیرو حکومت علوی شناخته شود بسی برتر از اینهاست و چشم امید برای اجرای آن به شما جوانها است که در ادامه بدان خواهم پرداخت.»
سؤال: یک سؤالی پیش میآید بعضی مواقع در احتجاج هایی که با مردم میشود مثلاً میگویند ما به این خدمات و پیشرفتها واقفیم که کشورمان به عنوان کشور برتر بشود؛ اما نمای این کار را در سفرۀ مردم نمیبینیم و مردم خیلی ناراضی هستند در این قضایایی که...
پاسخ: سر سفره این اصطلاحی است که میگویند سر سفره بیاییم غذا را ببینیم که بیشتر شده است. اگر سفره را کنایه بگیرید هست. این جادههایی که الآن ساخته شده، هیچکدام از این جادههایی که الآن در کشور هست زمان طاغوت نبود، یک دانهاش همین جادۀ قم و تهران است.
سؤال: بیشتر مسائل معیشتی را به رخ میکشند.
پاسخ: خب میگوییم سفره که دارید میگویید، آن هم هست. برق را میگویید، هیچ چیز نبود. کدام روستایی برق داشت؟! خود شما در روستاهای زیادی رفتید، خود ماها رفتیم، الآن کدام روستایی است که ندارد؟! گاز همینطور، نمیدانم آب همینطور. جز حالا چند درصد کمی تقریباً 94 درصد روستاها آب دارند. در زمان طاغوت بهعکس بود. اینکه سفره گفته میشود منظور این است. کلی باید بگوییم، اما در بعضی موارد هم همین است که میفرمایید. مثلاً در بحث تورم و گرانی متأسفانه مسئولین نتوانستند؛ یعنی نخواستند، نتوانستند موفق باشند. آن وقت گاهی این باعث میشود به خاطر گرانی که مردم سر سفرهشان احساس میکنند بقیۀ عدالتها و خوبیها را از آن چشمپوشی میکنند. این خیلی بد است.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»