بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بهداشت جسم؛ جلسۀ 18
تاریخ سخنرانی: 1398/04/19
مکان سخنرانی: بیت آیتالله مهدوی
منافع بیماریها
در حد دو جلسه پیرامون منافع بیماریها صحبت داریم. در حالیکه بیماری برای ما درد است؛ اما نگاهمان نگاه جامع باشد. فقط از یک نگاه نگوییم که این بیماری است و همهاش خسارت و درد است. در کل تمام کارهای دنیا و طبیعت همهاش دقیق و دارای حکمت است. لذا منافع را ببینیم و الا اگر هیچ منفعتی نداشت، پروردگار نمیخواهد ضرر کامل را که به ما وارد بکند. همهاش منافعی هم دارد، منتها خب در قالبش سختی و فشار هم هست. ما به یک تفریح هم که میخواهیم برویم همینطور است. یک روز که میخواهیم خستگیمان به در شود همان روز میبینیم چقدر باید زحمت بکشیم. لذا بدون زحمت إن شاء الله در بهشت، آنجا انسان اراده که بکند این درختها به پایین میآید؛ حتی نیاز نیست انسان دست یا پایش را بالا بیاورد و هیچ زحمتی نمیخواهد بکشد. دستشویی نمیخواهد برود. این برای بهشت است؛ اما اینجا همهاش این است.
1.ادبکردن انسان
حالا منافع بیماریها را داریم رویش صحبت میکنیم. در چند حدیث دارد که ادبکردن انسان است. یکی از راههای اینکه شخص از شیطنت دست بردارد، از معصیت دست بردارد و به آداب دین مؤدب بشود، این است. حالا این لفظ ادب، تعبیر خوب دارد، تعبیر بد هم دارد. تعبیر خوبش این است که امام صادق(علیهالسلام) وقتی که مریض شده بودند دعا کردند. عرض کردند که «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَدَباً لَا غَضَباً»[1] این بیماری را برای من ادب قرار بده؛ اما غضبت نباشد. اگر این باشد، این ادب معنای صحیح و خوبش است که از خدا میخواهیم که این راه سبب بشود. این بیماری، این ابزار، این وسیله بالاخره اینجا این بیماری سبب بشود من یک مقدار به خدا نزدیکتر بشوم. اما معنای بدش هم این است که یک انسان سرکش که هیچ راهی برای تربیتش جز کتکخوردن از طریق همین بیماری و این چیزها نیست. خب اگر این باشد، این بد است. این همان چیزی است که در دعای ابوحمزه همان اولش میگوییم: «الهی لا تؤدبنی بعقوبتک». این معنای بدش است که خدا یک کسی را که هیچ راهی جز کتکخوردن برای اصلاح او نیست بخواهد با کتکخوردن او را وادارش بکند تا گناه نکند. از خدای متعال تقاضا میکنند که خدایا مرا با عقوبتت ادب نکن.
ببینید دو تا جملۀ ضد هم شد. در آن جملۀ بعدی امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: این بیماری را خدایا برای من ادب قرار بده نه غضب؛ اما در جملۀ دیگر امام میفرمایند که اصلاً نمیخواهم راه ادبکردن من از راه کتکخوردن و مریضشدن و این چیزها باشد. این دو معنای خلاف هم است و مشخص است امام(علیهالسلام) سرکش نبودند که بخواهند بگویند بیماری را برای من ادب قرار بده. آن ادبی که میگویند میخواهم، مقابل غضب است؛ یعنی به من غضب نکن و این بیماری ادب من در مسیر دین باشد. اما آنجایی که میگویند «لا تؤدبنی بعقوبتک» برای اشخاصی است که دست از گناه برنمیدارند و فقط با کتکخوردن و توسریخوردن دست برمیدارد. آن را هم از خدا میخواهیم که نه، با این روش ما را مؤدب نکن و این لازمهاش این است که ما خودمان فکر بکنیم و عقلمان را به کار بیندازیم و با عقل به کار انداختن مسیر صحیح را انتخاب بکنیم. دیگر نیاز نیست که خدا بخواهد ادبمان بکند.
بیماری تازیانۀ خدا در زمین
پیامبر میفرمایند: «المَرَضُ سَوطُ اللهِ فِی الأرضِ یُؤَدّبُ بِهِ العِباد»[2] صوط، به معنای تازیانه است. مریضی را میفرماید این تازیانۀ خدا در زمین است. «یؤدب به عباده» با این بیماری که تازیانه است، بندگان خودش را مؤدب میکند. وقتی خدا میخواهد یک کسی را تازیانهاش بزند، مریضش میکند. خب این تازیانه معلوم است برای انسانهای سرکش است؛ اما آیا اهلبیت(علیهمالسلام) که مریض میشدند این هم به خاطر همین بود؟ قطعاً نه، آنها که معصیت نمیکردند. لذا برای تودههای مردم که دست از گناه برنمیدارند تازیانۀ خدا همین است. بیماری را به او وارد میکند و طرف را وادار میکند تا از گناه دست بردارد.
2.تواضع پیداکردن
یکی دیگر از منافع بیماری تواضع پیداکردن است. متأسفانه انسان حالا خودمان را میگویم، گاهی خودمان را فراموش میکنیم، یادمان میرود که فقیر هستیم و هیچ چیز از خودمان نداریم و تکبرهایی داریم. تکبر هم فقط مقابل دیگران نیست. اینکه دارم میگویم تکبر, مقابل فرمان خدا را دارم میگویم، تکبری که مقابل فرمان خداست. این است که مثلاً اول وقت باید برویم نماز بخوانیم، میگویم نه، من کار دارم. به زبانم نمیگویم، عملم این است. حالا این مردمی که سراغ نمازهایشان نمیروند، این خودش تکبر است. تکبر فقط این نیست که انسان از یک شخص دیگری خودش را بالاتر حساب بکند. بدتر از این تکبر، تکبر فرعونی است. فرعون مقابل خدا تکبر میورزید و زیر بار خدا نمیرفت. خب ما هم همین حالت را داریم. من که هر روز هنگام اذان مغرب در خیابانها را میبینیم، شما هم قاعدتاً میبینید. کدام رانندهای است که عجله کند و بخواهد نگه دارد تا خودش را به مسجد برساند؟ تقریباً هیچکس! اینکه میگویم تقریباً یعنی از صد تا یکی هم اگر بتوانید پیدا بکنید...! خب این است. این تکبر است. بدتر از تکبر جهل و نادانی است. هم متکبرند و هم نادانند، نمیفهمند. این است و الا متواضع که بشود بحث دیگری میشود. خدای متعال برای اینکه ما را از غفلت در بیاورد و متواضعمان بکند سه تا راهکار دارد که یکی فقر است، دوم بیماری است و سوم مرگ است. از سه تا راه سر ما را پایین میاندازد. دیگر این گردنکشی و گستاخی را نمیکنیم. حالا جالب است که این سه تا چیز هست، هنوز در اصفهان همان تکبر هم هست. یعنی با وجود این سه چیز میبینیم سراغ نمازشان نمیروند. رسماً میخواهند گناه بکنند. بیبندوباری زنها را ملاحظه بکنید چقدر بیحیایی و گستاخی زیاد شده است! حالا اگر این سه چیز را هم خدا برمیداشت دیگر چه کار میکردند؟! فرمودند: «لَوْ لَا ثَلَاثٌ فِی ابْنِ آدَمَ مَا طَأْطَأَ رَأْسَهُ شَیْءٌ» اگر این سه چیز در بین مردم نبود، هیچ چیز سر انسان را پایین نمیانداخت. این سرش را پایین بیندازد («مَا طَأْطَأَ رَأْسَهُ شَیْءٌ» این یعنی سرش را پایین بیندازد) کنایه از تواضع است. این سه چیز «الْمَرَضُ وَ الْفَقْرُ وَ الْمَوْتُ» با این سه چیز همه را متواضع کرده است و سرها را پایین انداخته است. بعد پیامبر میفرمایند: «کُلُّهُمْ فِیهِ وَ إِنَّهُ مَعَهُنَّ لَوَثَّابٌ.»[3] این سه تا چیز در مردم هست، با این حال مردم هنوز گستاخند. عجب تعبیری، این حدیث را باید امروز در خیابانها روی تابلوها بنویسند و صداوسیما اینها را پخش بکند. یعنی حرفهای زندۀ روز اینهاست که چقدر بیحیایی زیاد شده، گستاخ به احکام دین زیاد شده و تازه تا یک کسی هم میآید تذکر بدهد ده تا جلویش ایستادند و میگویند چرا تذکر میدهی؟! ببینید این است. «وَثَّابٌ» با (ث سه نقطه) کسی را میگویند که در دل یک کسی میپرد. عذر میخواهم سگ را دیدید که در دل یک کسی میپرد و حمله میکند، این را وثاب میگویند. حضرت میگویند این سه تا چیز را خدا گذاشته اما با این حال هنوز میبینید انسانها وثاباند.
3.بازدارندگی از فواحش
چند تا دیگر از منافع بیماریها این است. یکی اینکه بیماری انسان را فواحش باز میدارد. وقتی افراد سالمند دنبال فاحشه و رابطۀ نامشروع و این چیزها هستند. همین که مریضی به جانش میافتد بدش میآید که در مریضی افتاده است؛ اما یک خوبیاش این است که بالاخره وقتش صرف معالجه و درد و این چیزها میشود. این یک خوبی است که کمتر گناه میکند. اگر اینها نبود چه؟! آمریکا را ببینید، رئیس جمهورش با اینکه مرتب مریض میشود، همین چند وقت پیش در خبرها میگفت که در جلسه مرتب به دستشویی میرفت و میآمد و مرتب بیرون میرفت و میآمد حالا چهاش بود نمیدانم. فقط میگفتند این مرتب باید برود بیرون و بیاید. ببینید با بیماری که به جانش میافتد الآن دارد دنیا را به آتش میکشاند. همان وثابی که گفتیم برای این هم هست. حالا اگر این هم نبود دیگر چه کار میکرد؟! مرتب اطرافیانش میمیرند سَقَط میکنند، بالاخره عزای اینها را گرفته و دلش میسوزد. حالا این خوب است. اگر این نبود چه کار میکرد؟! امام صادق(علیهالسلام) یکی از فواید بیماری را همین میگویند: «یَرْتَدِعُ عَنِ الْفَوَاحِشِ» یکی هم «یَتَوَاضَعُ لِلَّهِ»[4] این همان چیزی بود که در بحث قبلی هم گفتیم. اما اینجا با صراحت میگویند بیماری سبب میشود شخص در مقابل خدا متواضع میشود.
4.مهربانشدن نسبتبه مردم
فرمودند: «وَ یَتَعَطَّفُ عَلَى النَّاسِ»[5] عطوفت و مهربان به مردم میشود. من الآن خیلیها را دیدم، اینهایی که بیمارستان میسازند یا دستگاههایی برای بیماران را میآیند کمک میکنند، تقریباً همهشان اینطوریاند که خودش در بیمارستان گرفتار شده اما خودش آدم پولداری است. وقتی گرفتار میشود میگوید من خودم حاضرم برای کمک به مردم از خارج دستگاه را وارد میکنم. ببینید این همین است، این یکی از فواید بیماری است. اگر شخص بیمار نمیشد هیچوقت این کار را نمیکرد. من چون در بیمارستانهای مختلف رفتهام دیدهام، شما هم قاعدتاً بعضی جاها که رفتید دیدهاید دیگر. دستگاههایی که میبینید، نوعاً خیرین کسانی هستند که خودش یک زمانی گرفتار شده است؛ مثلاً کلیهاش مشکل پیدا کرده و دیالیز میشده و بعد چون وضع مالیاش خوب بوده فوری واسطه شده و چند تا دستگاه خریداری کرده است. «أَ مَا تَرَى الْإِنْسَانَ إِذَا عَرَضَ لَهُ وَجَعٌ خَضَعَ» نمیبینی وقتی یک شخص مریض میشود، درد به جانش میافتد، میبینید که خاضع میشود. «وَ اسْتَکَانَ» یک مقدار دلش رنجیده میشود و دیگر نسبت به گناه حالت بیچارگی پیدا میکند. «وَ رَغِبَ إِلَى رَبِّهِ فِی الْعَافِیَةِ» این جمله را چطوری معنا بکنم؟ اینطور به ذهنم میرسد که در بیماری تصمیم میگیرد که وقتی سالم شد دیگر بندگی خدا را بکند. آنوقت که سالم بود این کار را نمیکرد، نماز نمیخواند، روزه نمیگرفت، همین که مریضی به جانش میافتد یک مقدار افتاده میشود و دیگر کمکم تصمیم میگیرد. «رَغِبَ» راغب میشود. «رَغِبَ إِلَى رَبِّهِ فِی الْعَافِیَةِ»[6] الآن راغب میشود، تصمیم میگیرد در عافیت و در سلامتی دیگر راه خدا را طی بکند.
5.صدقهدادن
و یکی دیگر از فوایدش «وَ بَسَطَ یَدَهُ بِالصَّدَقَةِ»[7] این همان است که گفتم خیرین را وامیدارد که کار خیر بکنند. قبلش حاضر نبود؛ اما الآن که بیمار شد دستش را برای صدقه باز میکند؛ یعنی به محرومین کمک بکند.
6. کفارۀ گناه
یکی دیگر از فواید بیماری، کفارۀ گناه است. این را هم شاید بیش از 50 تا روایت داریم، احادیث زیادی داریم. من فقط اشاره میکنم که در روایتها «محو الذنوب» داریم. میگوید وقتی بیمار میشوید گناهانتان پاک میشود. گاهی دارد: «یُکَفِّرُ عَنْهُ» تکفیر یعنی آن را پاک میکند، گناهانش را شستوشو میدهد. در بعضی حدیثها دارد: «غَفَرَ لَهُ» که اگر بخواهم حدیث بخوانم خیلی طول میکشد. «غفر له» یعنی آمرزیده میشود. در بعضی جاها دارد: «لَهُ حِطَّةٌ» (حطة) ریزش برگ درختان را در پاییز دیدید که همینطور میریزد. میفرماید این بیماری سبب میشود گناهانش همینطور پایین میریزد. در حدیثهای دیگر دارد: «یَسْتَأْنِفُ الْعَمَلَ» وقتی مریضیاش تمام میشود به او میگویند مثل بچهای که از مادر به دنیا آمده است، عملت را از سر بگیر. این دیگر هیچ گناهی ندارد، پاک شده است. در حدیثهای دیگر دارد: «یطهره الله» خدا تطهیرش میکند. در بعضی احادیث دارد: «أَسْقَطَ عَنْهُ مِنَ الذُّنُوبِ بِقَدْرِ عِلَّتِهِ» میگوید خدا به اندازۀ بیماریاش به همان اندازه گناهانش را ساقط میکند. لذا هرچه بیماری شدیدتر باشد، گناهان بیشتری ریزش میکند. یکوقت بیماری کم است، متناسب با این بیماری کم گناهان کمتری از او پاک میشود. حالا یک حدیثش را بخوانم، از امام هشتم(علیهالسلام): «الْمَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهِیرٌ وَ رَحْمَةٌ وَ لِلْکَافِرِ تَعْذِیبٌ وَ لَعْنَةٌ»[8] میگویند بیماری اگر به مؤمن داده بشود، این یک نوع تطهیر از گناهان است. بعد از پاکشدن اگر باز بیماریاش ادامه پیدا بکند، رحمت الهی به او نازل میشود که این یعنی همان درجه و اینهاست که این را ان شاء الله هفتۀ آینده من روایات بحث کرامت را خدمتتان میخوانم. خیلی حدیث دارم که خدا میخواهد شخص را تکریم کند. کرامت یکی از راههایش این است که بیمارش میکند. امام هشتم میفرمایند: «وَ لِلْکَافِرِ تَعْذِیبٌ وَ لَعْنَةٌ» به کافر وقتی بیماری داده میشود، بیماری برای او عذابکردن اوست و لعنت خدا بر او است. خلاصه «خسر الدنیا و الاخره» است. هم در دنیایش بیچاره است و هم در آخرتش.
یک داستان هم دارد که امام چهارم(علیهالسلام) آمدند پیش کسی که از بیماری پاک شده بود. حضرت به او تبریک گفتند. «یُهَنِّیکَ الطَّهُورُ»[9] مبارک باد بر تو پاکی، چرا؟ بهخاطر اینکه این بیمار شده بود. بیماریاش را حضرت دارند میگویند سبب شده که گناهانت پاک شده است. لذا فرمودند: «الطَّهُورُ مِنَ الذُّنُوبِ» اینکه از گناهان پاک شدی بر تو مبارک باشد. بعد حضرت بشارت به او دادند و فرمودند: «ان الله قد ذکرک فذکره و عقاب لک فشکره» خدا یادت کرد، همانوقت که مریض شدی خدا به فکرت بود. مصلحتت بود دیگر. چون خدا تو را یادت کرد تو هم او را یادش بکن و همچنین خدا به وسیلۀ این گناه «اقالک»، یعنی بدون اینکه تو استحقاق داشته باشی پاکت کرد و از گناهانت صرفنظر کرد. توبه که نکرده بود! همین توبه نکرده، همین که سختی و بیماری را دید خدا اقاله میکند؛ یعنی از گناهانش میگذرد. میفرماید خدا با تو اقاله کرد، تو هم شکرش را به جا بیاور. بگو الحمدلله که این ابزار پاکشدن را خدا برایم فراهم کرد. حالا مصلحتهای دیگری هم در منافع بیماری هست که ان شاء الله جلسۀ آینده بیان میکنیم. عمدتاً دو تا چیز دیگر است یکی بحث کرامت است و درجاتی که در اثر بیماری به آن دسترسی پیدا میکند که اگر بیمار نشود نه، جلو نمیرود. بالاخره خیلی از ماها گناهانی داریم، اخلاقهای بدی داریم و حاضر نیستیم اینها را کنار بگذاریم لذا با بیماری خدای متعال راه را برایمان باز میکند. کرامت، یکی هم ثواب. ثوابهای آخرتی که برای اینها هم حدیثهای خیلی زیادی داریم که ان شاء الله جلسۀ آینده خدمتتان عرض میکنم.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
جهت دسترسی به متن و صوت دیگر جلسات بهداشت جسم اینجا را کلیک کنید.
[1] . بحار الانوار، ج75، ص206.
[2] . نهج الفصاحه، ص782.
[3] . الخصال، ج1، ص113.
[4] . توحید مفضّل، ص89.
[5] . توحید مفضّل، ص89.
[6] . توحید مفضّل، ص90.
[7] . توحید مفضّل، ص90.
[8] . وسائل الشیعه، ج2، ص401.
[9] . عیون اخبار الرضا«علیهالسلام»، ج2، ص45.