بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
♦ قالَ ما خَطْبُکُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ یُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَیْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزیزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقینَ ♦
پادشاه [به زنان] گفت: قصۀ شما آن دم که از یوسف کام خواستید، چه بود؟ گفتند: منزه است خدا. ما از او هیچ بدی سراغ نداریم. زن عزیز گفت: هماکنون حقیقت آشکار شد. من بودم که از او کام خواستم و بیشک او از راستگویان است.