مشروح خطبه‌های نماز جمعه اصفهان - 6 بهمن 96
مشروح خطبه‌های نماز جمعه اصفهان - 6 بهمن 96
دشمنان از داخل هم از طریق فضاهای مجازی کار می‌کنند. این را به جوان‌ها عرض کنم که می‌گویند فضاهای مجازی؛ اما درواقع نوعی استعمار فضای مجازی را ما مشاهده می‌کنیم. ما باید حداکثر بهره را از این فضاها ببریم؛ اما در خدمت منافع ملی خودمان و الآن می‌بینیم که تبادل اطلاعات نیست.

خطبه اول نمازجمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

سفارش به تقوا
خودم و همۀ حاضرین و همۀ عزیزانی که صدای بنده را می‌شنوند را سفارش می‌کنم به رعایت حدود الهی و رکن اصلی خطبه هم همین است. همۀ خطبه‌های امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در نهجالبلاغه، مقرون و پر از همین سفارش است، توصیۀ پروردگار هم همین است و آنچه در آخرت ذخیرۀ مفید برای ماست، تقواست. امیدواریم زمانی را هم درک کنیم که مولای ما حضرت ولی‌عصر(علیه‌السلام) ظهور کنند تا در نماز جمعۀ آن بزرگوار شرکت کنیم و از زبان حجت الهی مستقیم بشنویم که توصیه می‌کنند همۀ ما را به انجام فرائض دینی و انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات و جبران خلل‌هایی که احیاناً در گذشته ایجاد کردیم. پس اگ تحبات و ترک محرمات و مکروهات،ر حق کسی را ضایع کردیم، جبران کنیم و اگر حق‌اللهی، نماز یا روزه‌ای را رعایت نکردیم، اقدام به قضای آن داشته باشیم که اجتماع نماز جمعه هم اصلش بر همین است؛ «أَیْنَ جَامِعُ الْکَلِمَةِ عَلَى التَّقْوَى»[1].
لزوم تمسک به معصومین برای فهم قرآن
در این خطبه به‌مناسبت روز چهارشنبه که بنابر نظر 75 روز در 11 قمری، شهادت حضرت فاطمۀ زهرا(سلام‌الله‌علیها) است، اشاره‌ای دارم به زندگی آن حضرت. این نکته را می‌خواهم بیان کنم که خدای متعال برای تربیت ما، تربیت روحی و رشد معنوی ما، دو کار انجام داده است: 1. ارسال رسولان و حجت‌های الهی؛ 2. انزال کتب آسمانی به‌خصوص قرآن کریم. ما هم باید از قرآن تربیت روحی و معنوی خود را اتخاذ کنیم و همچنین با نگاه به الگوهای انسان کامل، به‌دنبال این تربیت باشیم. وصیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم تمسک به ثقلین بود. نفرمودند که فقط با قرآن خودتان را تربیت بکنید و «حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ»[2] با اهدافی سیاسی گفته شد. این معلوم است و همین امروز هم می‌توانید ببینید که کسانی که اکتفا کردند به قرآن، نتوانستند قرآن را درست بفهمند؛ لذا می‌بینید که گروه‌های داعشی و تکفیری و سلفی مقابل بقیۀ مسلمان‌ها ایستادند و ادعا هم می‌کنند که زیر چتر قرآن هستیم. قرآن همۀ مطالب را فرموده است؛ اما فهم آن برای همه نیست. قرآن برای هدایت همۀ انسان‌ها آمده؛ اما فهم آن را نگذاشتند برای همۀ انسان‌ها. علوم قرآن، به‌خصوص بطون آیات آن و اسرار آن، فوق درک بشری است که «إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»[3]؛ یعنی تنها مخاطبین قرآنند که می‌شناسند قرآن چه می‌فرماید. بنابراین از طرفی می‌گوییم که قرآن حاوی همۀ علوم است و از طرف دیگر می‌گوییم که اگر می‌خواهیم درست تربیت شویم، باید توسل و تمسک به دو چیز داشته باشیم: یکی قرآن و دیگری عترت؛ عترتی که مبیّن و مفسر و توضیح‌دهندۀ قرآنند. در زیارت آل‌یاسین به امام زمان(علیه‌السلام) می‌گوییم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَیِّنُ»[4]؛ یعنی سلام بر شما زمانی که قرآن را قرائت می‌کنید و بیان می‌کنید مراد از آیات آن را. ما برای تربیتمان نیاز به این دو داریم. آن‌گاه که هم قرآن و هم عترت را بالای سر خودمان گرفتیم، مطمئن باشیم که دیگر راه را گم نمی‌کنیم.
قرآن حاوی همۀ علوم بود و همه چیز را برای ما بیان کرد و در سورۀ انعام فرمود: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ»[5]؛ اما درعین‌حال ما از خدا می‌خواهیم که در راه الگوهای انسان کامل باشیم و در وصف صراط مستقیم نمی‌گوییم صراط الذی؛ بلکه می‌گوییم: «صِراطَ الَّذینَ»[6]. نمی‌گوییم آن راهی که قرآن تعریف کرده است؛ بلکه می‌گوییم راه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)؛ لذا وقتی سراغ قرآن می‌رویم، خداوند در سورۀ اسرا آیۀ 9 می‌فرماید: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدی لِلَّتی‏ هِیَ أَقْوَمُ» و ما را هدایت می‌کند به راهی که قوام بیشتر و استواری زیادتری دارد و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) صراط اقوم هستند. وقتی سراغ قرآن می‌رویم، آیۀ 119 سورۀ توبه را ملاحظه می‌کنیم که می‌فرماید: «کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ»؛ یعنی دائماً با امامان باشید و نفرمود: دائماً با قرآن باشید. از قرآن کلیات را یاد می‌گیریم؛ اما آیا آن‌چیزی که از آن، راهِ من یا راه جزئی یا راه فرد تشخیص داده می‌شود، در صراط است یا در تطبیق‌دادن رفتار من با الگوی جزئی، یعنی امام معصوم(علیه‌السلام)؟
حضرت فاطمه(سلام الله علیها)؛ الگو و حجت همۀ انسانها
همین جا عرض کنم که اهل‌بیت(علیهم‌السلام) افتخار می‌کردند به مادرشان و می‌گفتند درحالی‌که ما حجت هستیم بر همۀ مردم؛ اما «فاطِمةُ حُجَّةٌ عَلَینا»[7]؛ یعنی او هم حجت و الگو بر ماست. در نامه‌ای که امام زمان(علیه‌السلام) به شیخ مفید نوشتند، آن‌جا می‌فرمایند: «فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی‌الله‌علیه‌وآله) لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[8]؛ یعنی باصراحت بیان می‌کنند که در دختر پیامبر برای من اسوۀ نیکویی است و ما از مادرمان تبعیت می‌کنیم.  این درسی است برای همۀ ما. برادران و خواهران! همۀ ما الگوی ظاهری می‌خواهیم. فرموده‌اند: «کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ»؛ یعنی به ما دستور داده که لحظه‌ای از این الگوها جدا نشوید و همیشه با صادقین باشید. «کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ» درجه‌ای بالاتر از ارتباط با امام است. در یکی از تفسیرهای آیۀ 200 آل‌عمران گفته شده: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا». در تفسیر این آیه فرمودند که یعنی «رابِطُوا إِمَامَکُمُ الْمُنْتَظَرَ»[9]؛ یعنی می‌گویند با امام منتظر در ارتباط باشید؛ اما نمی‌گویند ارتباط دائمی یا موقت. آیۀ 119 توبه فرمود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ»؛ یعنی همیشه سعی کنید با امامتان باشید و این یعنی الآن هم که بنده و شما اینجا هستیم، همه باید خود را در محضر حجت الهی بدانیم و الگوی ما اوست و حضرت فاطمه(‌سلام‌الله‌علیها) الگویی خوب هستند برای ما که می‌توانیم از رفتارشان خوب نتیجه بگیریم.
دلایل اشتباهبودن انتقاد از معصومین
اینجا نکته‌ای را هم عرض کنم. گفته می‌شود که می‌توانید انتقاد کنید؛ حتی از پیامبر یا معصومین(علیهم‌السلام). دیدید که در فضای مجازی خیلی صحبت در این زمینه شده است و بنده کاری با گوینده ندارم؛ اما اصل شبهه‌ای را می‌خواهم مطرح کنم. فرض کنید که اینجا و در این فضا بنده گفتم که می‌توانید به بنده انتقاد کنید و بعد هم در کنارش گفتم که می‌توانید به معصومین هم انتقاد کنید، آیا انتقاد جایز است؟ نه! تفاوت می‌کند. انتقاد از بنده اشکالی ندارد؛ چون بنده معصوم نیستم و سر تا پای من پر است از خطا؛ اما اینکه بگویم انتقاد از معصوم هم می‌توانید بکنید، نه؛ چون معصوم الگوی ما هستند و ما باید رفتارمان را با او تطبیق بدهیم.
اما اینکه گفته می‌شود که در زمان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) انتقاد از آن‌ها می‌شد، بله، این درست است که انتقاد می‌شد. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هم گاهی می‌گفتند: انتقاد کنید؛ اما این به‌معنای این نیست که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) خودشان را معصوم نمی‌دانستند و احتمال خطا می‌دادند و لذا به مردم اجازه می‌دادند انتقاد بکنند تا شاید رفتارشان را بخواهند اصلاح بکنند. نه، قطعاً ما چنین اعتقادی نداریم و دفتر ریاست محترم جمهوری هم همین را تصحیح و تصریح کردند. پس اگر اهل‌بیت(علیهم‌السلام) می‌گویند انتقاد می‌توانید بکنید، انتقاد بکنید با قطع به اینکه آن‌ها معصوم هستند.
نکتۀ دیگری که به آن برخورد می‌کنیم، این است که گاهی کسی انتقادی از امام معصوم(علیه‌السلام) به ذهنش رسیده است. امام می‌خواهند او را تخلیه کنند و شبهۀ او را جواب دهند؛ نه اینکه شبهۀ او وارد باشد. اگر شبهات جواب داده شود و انسان‌ها فکر دارای یقین پیدا کنند، در دفاع از اسلام هم محکم می‌ایستند؛ اما اگر شبهاتی به ذهنشان برسد، در عمل هم با مشکل برخورد می‌کنند و دفاع محکم نمی‌کنند. علی ای حال، انتقاد از مسئولین به دو منظور است: 1. برای این است که ممکن است آن مسئول خطا کند؛ 2. برای این است که گاهی هم خطا نکرده‌اند؛ اما وقتی مردم سؤالشان و انتقادشان را بکنند، جواب می‌گیرند و مشکل حل می‌شود. این دو منظور را نباید کنار معصوم بگذاریم. انتقاد از معصوم برای اصلاح رفتار معصوم نیست و این اعتقاد ماست که باید همیشه تابلوی ما، انسان کامل باشد. رفتار حضرت فاطمه‌(سلام‌الله‌علیها) هم در زندگی شخصی‌شان الگوست برای ما و هم در تربیت اولادشان. اولادهایی که حضرت به جامعه تحویل دادند، هرکدامشان دنیایی را نجات داده‌اند و امروزه می‌بینید که موثر بودند. چه امام حسن مجتبی(علیه‌السلام)، چه قیام سیدالشهدا(علیه‌السلام) و چه حضرت زینب و حضرت ام کلثوم‌(علیهماالسلام)، هر کدام موثر در هدایت جامعۀ اسلامی امروز ما هستند و ما افتخار می‌کنیم به‌وجود آن‌ها و خوشحالیم از این‌که وجودمان پر از عشق و محبت به این خاندان است. رفتار آن‌ها برای ما درس است. رفتارشان در دفاع از ولایت که تا پای جان ایستادند، درس برای ماست.
حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) شیشهای برای نور ولایت
قرآن در آیۀ 35 سورۀ نور، آن حضرت را به عنوان «زجاجۀ» برای نور ولایت معرفی می‌کند که «الْمِصْباحُ فی‏ زُجاجَةٍ». می‌فرمایند که چراغ ولایت که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)اند، در داخل شیشه‌ای است که آن شیشه، هم حافظ نور است و هم تشدیدکننده و تقویت‌کنندۀ نور به جامعه. این شیشه درحالی‌که حجاب است، حجاب نیست؛ حجاب است از کسانی که می‌خواهند فوت بکنند و نور را خاموش بکنند که «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»[10] و نمی‌گذارد که فوت افراد نور را خاموش کند و حجاب نیست برای مرکز نور به بیرون. هرچه نور می‌خواهد به جامعه منتقل می‌شود. «الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ»؛ یعنی این شیشه از بس شفاف است، باعث می‌شود که هیچ‌گونه مانعی نباشد.
وصیتنامۀ حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) و آنچه میگوید.
وصیت‌نامۀ آن حضرت هم وصیت‌نامۀ عجیبی‌ست. نوری را در طول تاریخ آن حضرت روشن کردند که در طول تاریخ، هرکس خودش را در زیر شعاع آن نور قرار می‌دهد، کاملاً راه را از چاه تشخیص می‌دهد. وصیت کردند که کسی در تشییع من حاضر نشود و قبر من مخفی باشد. نور ظاهری قبر خودشان را و تشییع خودشان را خاموش کردند؛ اما نورافکن‌هایی را در طول تاریخ روشن کردند که الآن کسی نمی‌تواند انکار کند و بگوید: من نمی‌دانم در صدر اسلام چه گذشته است.
ذکر مصیبت حضرت
چون ایام فاطمیه هم هست، اجازه بدهید یک جمله هم ذکرمصیبت بخوانم. از سابق در ذهنم است که در جلد 43 بحارالانوار در صفحۀ 214، علامۀمجلسی(‌رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) متن وصیت‌نامۀ آن حضرت را ذکر فرمودند. آخر این وصیت این است: «یَا عَلِیُّ أَنَا فَاطِمَةُ»؛ یعنی من همان فاطمه هستم و وصیتم را به شما می‌گویم. «زَوَّجَنِیَ اللَّهُ مِنْکَ لِأَکُونَ لَکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ»؛ یعنی خداوند من را به‌ ازدواج شما درآورد تا در دنیا برای شما حامی و حافظ باشم و در آخرت هم همین‌طور و اصلاً وجود من برای شما بوده است. بعد نوشته بودند: یا علی من را شبانه غسلم بده، شبانه هم نوطم کن و همان شبانه من را کفن کن. «وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ»؛ یعنی نماز میت را شبانه بر من بخوان. «وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً»؛ یعنی هیچ‌کس را نگو. در تشییع من نمی‌خواهم هیچ‌کس حاضر شود. بعد نوشتند که یا علی شما را به خدا می‌سپارم؛ یعنی بعد از مدت کوتاهی که در منزل شما در دنیا، کنارتان بودم و در خدمت شما بودم، دیگر همین‌جا با شما وداع می‌کنم و خداحافظی می‌کنم و جملۀ آخر این است «وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِیَ السَّلَامَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ»؛ یعنی یا علی سلام من را تا روز قیامت به همۀ فرزندانم برسان. شما عزیزانی که اینجا هستید، چه آن‌هایی که از سادات هستید و از فرزندان جسمی آن بزرگوار و چه آن کسانی که از شیعیان هستید و ارادتمندان و از فرزندان روحی آن حضرت، بیایید همه با هم در این مکان مقدس، جواب سلام آن حضرت را عرض کنیم: «صلی الله علیکِ یا فاطمة الزهرا یا قرة عین الرسول، صلی الله علیک یا سیدة نساء العالمین من الاولین و الآخرین و رحمة الله و برکاته».
دعای پایان خطبه
پروردگارا! به‌حق آن بزرگوار و به‌حق آن شخصیتی که رضایتش را رضایت خودت قرار دادی، رضایت آن حضرت را شامل حال همۀ ما و همۀ جوامع مؤمنین و مؤمنات و هرکس به دعای ما آمین می‌گوید، بگردان. به رضایت آن حضرت، رحمت ظاهری خودت، بارانت را و رحمت باطنی‌ات، غفران و بخششت را شامل حال همۀ ما و همۀ جوامع مؤمنین و مؤمنات بگردان.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدُ

صدق الله العلی العظیم

 

خطبۀ دوم نمازجمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

عدل؛ توصیۀ مؤکد الهی
مجدداً ابتدا خودم و سپس همۀ عزیزان را سفارش و توصیه می‌کنم به همان وصیتی که خدای متعال در قرآن کریم امر به آن کرده است که «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ». این آیۀ 90 سورۀ نحل است و از آیات جامع قرآن. از آیاتی‌ست که اهل‌بیت(علیهم‌السلام) مکرر در خطبه‌های نماز جمعه‌شان می‌خواندند و دستور پروردگار است که امر می‌کند به اجرای عدالت و اجرای احسان و رسیدگی به ذوالقربی. در ادامه می‌فرماید «وَ یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ»؛ پس خدای متعال که دستور به عدالت داده است، خود در این آیه عدالت را رعایت کرده است؛ چون سه امر و مقابلش سه نهی کرده است. سه امرش از اوامری‌ست که مشترک بین همۀ ادیان آسمانی است. همان‌طور که می‌دانید، در طول تاریخ، انبیا که آمدند، واجب‌هایی اضافه شد؛ اما این آیۀ 90 سورۀ نحل، از آیات جامعی است که در همۀ ادیان الهی سفارش به آن شده است. اجتماع ما هم برای همین منظور است؛ منتها بنده خودم را قابل نمی‌دانم و مجدداً دعا می‌کنم که ای‌کاش بیاید روزی که آن خطیب حقیقی، حجت الهی، آخرین وصی و بقیة‌الله ظهور کند و ان‌شاءالله در خدمت آن حضرت، هم نماز اقامه کنیم و هم بشنویم صدای دل‌نشین آن بزرگوار را که به همۀ ما توصیه کنند به تقوا که قطعاً از بیان ایشان همۀ ما تأثیر می‌پذیریم.
انقلاب اسلامی ایران؛ معجزۀ الهی
در این خطبه اشاره می‌کنم به رویداد مهم دومی که در هفتۀ آینده وجود دارد و آن آغاز دهۀ فجر است. دهۀ مبارک فجر که درواقع در سی‌ونهمین سالگرد آن قرار داریم و وارد چهلمین سالگردش می‌شویم، حقیقتاً معجزه‌ای الهی بود. از دید دیگران هم حدوث انقلاب ما در قرن چهاردهم، معجزه بود. باید بگوییم در قرن پانزدهم قمری، بقای انقلاب هم  معجزۀ دیگری است. یادم است اوایل انقلاب که تازه پیروز شده بود، دشمنان می‌گفتند: این انقلاب به 5سالگی نمی‌رسد و اگر 5 سال دوام بیاورد، ریشه‌هایش تثبیت می‌شود. انقلاب 5سالگی خودش را گذراند و بعد دشمنان، سال‌های دیگری را تعیین کردند و حالا می‌گویند که اگر انقلاب به 40سالگی برسد، دیگر ما مأیوس می‌شویم و نباید بگذاریم انقلاب به 40سالگی برسد؛ اما بدانند به کوری چشم‌شان، با استقامت و ایستادگی این ملت و هوشیاری و بصیرتی که هم ملت دارند و هم رهبری معظم، ان‌شاءالله این انقلاب تا زمان ظهور حضرت ولی‌عصر(علیه‌السلام) ادامه پیدا خواهد کرد.
کودتای بختیار در سال 57 و دلایل ناکامی آن
در سال 57 آمریکا دنبال این بود که توسط بختیار، کودتای دیگری انجام دهد و جلوگیری کند از پیروزی انقلاب؛ منتها کودتای بختیار آن‌طور که خودشان می‌گفتند، به 20 تا 25 روز وقت نیاز داشت. آقای هایزر، یکی از مسئولین آن‌وقت آمریکا، آمد در ایران و در جلسات سری و مخفیانه‌اش توصیه‌هایی به بختیار کرد؛ اما از آن‌طرف حضرت امام‌(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) فرمودند: «من باید بروم ایران و در بین ملتم باشم.» دشمن از این هراس افتاد؛ چون می‌خواست در ایران توسط بختیار کودتا کند و مجدداً شاه را به ایران برگرداند و می‌دید که آمدن‌امام نقشۀ آن‌ها را از بین می‌برد. ژنرال هایزر می‌گفت: اگر شاه بیاید ایران و فردایش امام بیایند، نقشۀ ما نقش ‌بر آب می‌شود. از طرفی هم می‌خواستند امام را در فرانسه نگه‌دارند و ترور کنند و چندین بار نقشه کشیده بودند و اسرائیل پیشنهادی داده بود برای ترور امام. دولت فرانسه گفت که نه، در فرانسه برای ما مشکل‌ساز است؛ اما حاضریم امام را به کشور دیگری به نام ایتالیا که آن موقع اسمش را آوردند، بفرستیم و آنجا به‌محض ورود و به بهانه‌ای امام را ترور می‌کنیم تا دیگر بحث تمام شود. لذا پنجم‌بهمن سال 57 بختیار گفت که فرودگاه بسته است و به تمام کشورهای خارجی هم حتی اعلام کردند که ما از ورود پروازها معذوریم و فعلاً فرودگاه‌ها بسته است. منظورشان دفع الوقت بود که بتوانند مقدمات کودتا را فراهم و نقشۀ ترور امام را عملیاتی کنند؛ اما خب لطف الهی و حضور میلیونی مردم همه را و دشمنان را دست‌پاچه کرد. در تهران و همۀ شهرها مردم در خیابان‌ها حضور پیدا کردند، شعار دادند و اضطرابی که در بین دشمنان ایجاد شد، خود آنان را به حیرت انداخت که چه کنیم؟! درنهایت مجبور شد بختیار فرودگاه را باز کند و در نهم بهمن، دیگر اعلام کرد فرودگاه باز است؛ ولیکن باز دستور دادند که یا باید هواپیمای امام را در فرودگار هدف قرار بدهیم و یا حداقل هواپیمای امام را ببریم در جزیرۀ کیش و آن‌جا پیاده‌شان کنیم. قرار بود به امام هم بگویند که فعلاً از نظر امنیتی مصلحت نیست شما به تهران بروید و چند روزی امام را در آنجا به اسم محافظت، تبعید کنند و نگه دارند تا کودتا انجام شود و بعد ببینند چگونه می‌شود امام را ترور کنند. همین جا هم به کسانی دستور داده بودند؛ به خلبانی گفته بودند که شما باید امام را ترور کنی؛ اما حضور مردم همۀ نقشه‌ها را نقش‌ بر آب کرد.
ارادۀ الهی؛ مهمترین عامل پیروزی انقلاب
من باید پنج عامل عمده را برای پیروزی انقلاب عرض کنم که اولین و مهم‌ترینش ارادۀ الهی بود. از ده‌ها سال قبل، به اولیای الهی الهام شده و گفته شده بود که بناست انقلابی در ایران به‌وجود بیاید و ایشان هم کم‌وبیش در مجالس‌شان این را بیان کرده بودند. مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی، استاد اخلاق امام در سن جوانی، این را به امام گفته بودند. بااینکه ایشان قبل از سال 30 شمسی از دنیا رفتند، ولی در زمان حیات به امام گفته بودند که شما انقلابی را در ایران به‌پا می‌کنید و بعد از آن دشمنان، عراق را وادار به جنگ با ایران می‌کنند که 8 سال طول می‌کشد، پسر من در آن جنگ شهید می‌شود و شهدای زیادی را تقدیم می‌کنید. این‌ها را به حضرت امام گفته بودند. اشخاص دیگری هم مثل آیت‌الله آسید علی قاضی طباطبایی که عرفا کم‌وبیش ایشان را می‌شناسند، به حضرت امام اشاراتی داشتند و بنده از طرق مختلف صحبت‌های ایشان را شنیدم و افراد دیگری هم در جاهای مختلف می‌دانستند. کسانی که پیشگویی می‌کردند، حتی به رهبر معظم انقلاب فعلی‌مان هم در همان زمان اشاره کرده بودند. آیت‌الله مصباح یزدی یکی از این‌ها را مستقیم خودشان شنیده بودند و نقل کردند که گفته بود: ایشان در آینده رهبر خواهند شد.
باید بگویم که ارادۀ الهی را از ریشه باید از روایات بگیریم و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هم گفته بودند که انقلابی در ایران به‌وجود می‌آید و رهبرش شخصی است که از قم قیام می‌کند. امام هفتم(علیه‌السلام)  در روایتی توضیح داده‌اند که کسانی که در خدمت آن رهبر هستند، مثل پاره‌های آهن، محکم حمایتش می‌کنند و آن نظام را نگه می‌دارند و استقامت می‌کنند تا برسانند به دست صاحب اصلی آن. این وعده‌هایی‌ست که در کتب گفته شده و عشق به روح الله که در متن روایت با عنوان «تحابوا بروح الله» آمده است را بعضی معنای وصفی می‌کردند؛ اما شخصیت‌هایی مثل مرحوم آیت‌الله ادیب و مرحوم آیت‌الله صادقی که شما مردم اصفهان با این شخصیت‌ها آشنا هستید، تطبیقش می‌کنند با امام بزرگوارمان. این ارادۀ الهی و توجهات معصومین(علیهم‌السلام) بود که این انقلاب انجام شد و به‌تعبیر آیت‌‌الله میرجهانی که چندین بار به بنده گفتند، باید این انقلاب انجام می‌گرفت تا نام امام دوازدهم(علیه‌السلام) به کل مردم دنیا منتقل شود و مردم باید با شیعه آشنا می‌شدند تا وقتی حضرت ظهور می‌کنند، تازه نخواهند از صفر شروع کنند. بعد من مراجعه کردم و روایتش را دیدم. روایتش را در جلد 60 بحار الانوار، علامۀ مجلسی در قسمت بلدان بیان کردند که دیگر خودتان می‌توانید به آن مراجعه کنید.
دومین عامل پیروزی انقلاب؛ تدبیر امام خمینی
عامل دومی که پیروزی انقلاب را در پیش داشت، تدبیر امام بود. یکی از تدابیرشان همین حضورشان در ایران اسلامی بود؛ البته با آن تقدیر الهی که جان ایشان محفوظ ماند.
سومین عامل پیروزی انقلاب اسلامی؛ حضور مردم و شهدا
عامل سوم، جوان‌های عزیز و مردمی بودند که در آن زمان و الآن بسیاری از ایشان شهید شدند. بعضی هم جانباز شدند که یکی از آن جانبازان عزیز که به شهادت رسیدند، امروز بعد از نماز، از همین‌جا تشییع می‌شوند و این‌ها هم باز از عوامل مهم پیروزی انقلاب بودند.
عامل چهارم پیروزی انقلاب  اسلامی؛ بصیرت و آگاهی
عامل چهارم، بصیرت و آگاهی بود که سبب استقامت مردم و پایداری آن‌هاست؛ چیزی که دشمنان هنوز این را نفهمیدند. گاهی هم می‌فهمند؛ اما به‌روی خودشان نمی‌آورند. گاهی هم نگاه می‌کنند به عده‌ای که از آن‌ها پول و خط می‌گیرند؛ مثل کسی که پرچمی را می‌کشد پایین، بعد  که دستگیرش می‌کنند، می‌گوید که من پول گرفته بودم. این‌ها را دیگر مردم شناختند و فریب این‌ها را هم نمی‌خورند. مردم در توطئۀ سال 88، هشت ماه معطل شدند، بلکه 8 ماه صبر کردند تا این فتنه‌گران مسیرشان را جدا کنند از دشمنان و به خیل ملت بپیوندند و وقتی مأیوس از آن‌ها شدند، ریختند در خیابان‌ها و سفرۀ فتنه‌گران را جمع کردند. اگر در فتنۀ 88 این 8 ماه طول کشید، در دورۀ اخیر، مردم نگذاشتند  8 روز طول بکشد و سفرۀ آن‌ها را جمع کردند. در آینده هم بدانند که دیگر نخواهند توانست فتنه به‌پا کنند.
عامل پنچم پیروزی انقلاب؛ روحیۀ جهادی و انقلابی
آخرین عامل هم روحیۀ جهادی و انقلابی است که رهبری معظم مرتب دارند تذکر می‌دهند. بنده فکر می‌کنم از همین اصفهان خودمان شروع کنیم، خیلی خوب است. اگر استاندار محترم که حضور هم دارند، نامه‌ای بنویسند به کل ادارات که مسئؤلین کارنامۀ انقلابی سال گذشتۀ خودشان را طبق فرمایش رهبری معظم، ارائه بدهند، خیلی خوب است. در این نامه قرار است که مسئولین بگویند که در یک سال گذشته چه کردند، چه دفاعیاتی از انقلابیون داشتند و برای ترویج روحیۀ جهادی چه کردند. بعد اگر این را به تهران منتقل کنند، فکر می‌کنم برای پیش‌قدم شدن اصفهان ما خیلی خوب است. نخبگان کل کشور ما  20هزار نفرند. آن‌طوری که عددش را برای ما گفتند حدود 20هزار نفرند که 2هزار نفرش از اصفهان ماست؛ یعنی یک‌دهم. این افتخاری برای ماست و این هوشیاری مردم اصفهان را می‌رساند. در همین زلزله در حمایتی که همۀ استان‌های کشور از استان کرمانشاه داشتند، استان اصفهان اولین استان است از نظر کمک به زلزله‌زدگان و من این را به همۀ شما تبریک می‌گویم. ان‌شاءالله همه در همین جهت، در خدمت نظام و اسلام باشیم تا زمان ظهور هم ان‌شاءالله در خدمت حجت الهی باشیم.
برشماری توطئههای استکبار
اشاره‌ای می‌کنم به توطئه‌های استکبار جهانی و چون می‌خواهم فرصت کم شود، نکاتش را فهرست‌وار عرض می‌کنم. دشمنان خارجی عمدتاً 5 توطئه برای ما دارند که از بیرون انجام می‌دهند: 1. دنبال این هستند که اعتلافی منطقه‌ای بین کشورهای منطقه علیه ایران درست کنند؛ 2. رشد تفکر افراطی و تکفیری را انجام می‌دهند؛ 3. می‌خواهند آتش فتنه را در عراق، سوریه، افغانستان و جاهای دیگر روشن نگه‌دارند. 4. می‌خواهند نیروی مقاومت را مثل حزب الله لبنان، تضعیف کنند؛ 5. قدرت ایران و به‌خصوص قدرت موشکی را می‌خواهند محدود کنند.
دشمنان از داخل هم از طریق فضاهای مجازی کار می‌کنند. این را به جوان‌ها عرض کنم که می‌گویند فضاهای مجازی؛ اما درواقع نوعی استعمار فضای مجازی را ما مشاهده می‌کنیم. ما باید حداکثر بهره را از این فضاها ببریم؛ اما در خدمت منافع ملی خودمان و الآن می‌بینیم که تبادل اطلاعات نیست. اسمش را می‌گذارند تبادل؛ اما واقعش ارسال اطلاعات است و دشمنان ما آنچه را که می‌خواهند، ارسال می‌کنند. البته بسیاری از ملت هم الآن هوشیارند و می‌دانند؛ اما باید مدام تکرار شود. توطئه‌هایی که از طریق فضای مجازی و طرق دیگر انجام می‌شود، از چند طریق است: 1. ترویج فساد و منکرات است که خانواده‌ها را تضعیف کنند و ایمان‌ها را همین‌طور؛ 2. القاء شبهات است که شبهات زیادی به ذهن جوانان برسد؛ 3. سعی در حذف تدریجی انقلابیون است؛ همان‌طورکه یکی از مسئولین آمریکایی گفت: ما عمدۀ مخالفت‌هایمان با همین نیروهای انقلابی‌ست‌ که حضور در صحنه و همین نماز جمعه دارند. برای این‌ها باید کاری کنیم؛ و الا خیلی‌ها را می‌توانیم با افکاری که داریم، منحرف کنیم؛ 4. ترویج عرفان‌های کاذب یا عرفان‌های ساختگی‌ است که دفاع از حلقه‌های عرفانی و دفاع از بهاییت را دیگر به‌وضوح مشاهده می‌کنید؛ 5. تضعیف روحیه از طریق شایعاتی‌ست که می‌اندازند تا یأس ایجاد کنند و جوانان از مسجد و از نماز و از دین فاصله بگیرند.
آنچه باید در مقابل توطئه‌های استکبار انجام داد
این‌ها کارهای دشمنان است؛ ولی ما باید چه کنیم؟ ما هم باید متقابلاً سعی کنیم روی منافع ملی خودمان تمرکز کنیم به این وسیله که 1. با توجه به اینکه مهم‌ترینِ منافع ملی ما، پاسداری از اسلام است، پس برای ترویج مبانی دین، با استدلال، شبهات را جواب دهیم؛ 2. خواص جامعه سعی کنند سطح معلومات علمی و سیاسی را در سطح کشور بالا ببرند. جملۀ «العلم سلطان» که رهبر معظم مدام تکرار می‌کنند، یعنی رشد علمی که می‌بینیم الحمدلله در کشور ما خیلی جلو رفته و باید با قوت جلو برود و این یکی از وظایف سنگین ماست؛ 3. توجه داشته باشیم به ظلم‌ستیزی، مقابله با آمریکا، زنده‌ نگه‌داشتن همین شعارها، در عمل محکم ایستادن در مقابل نقشه‌های دشمنان، اعتمادنداشتن به آمریکا و دفاع از مظلوم؛ 4. حضور در صحنۀ بسیجی‌وار؛ 5. حفظ اتحاد؛ 6. جریان‌شناسی که شامل دوست‌شناسی و دشمن‌شناسی است؛ 7. زنده‌نگه‌داشتن یاد و خاطرۀ امام و اهداف شهدا که جلوی ما حرکت کردند؛ 8. استقامت و حراست از استقلالی که داریم؛ 9. امید به نصرت الهی که خدای متعال فرموده‌ اگر بایستید، قطعاً شما را کمک خواهم کرد و 10. بهبود وضع اقتصادی مردم که مرتب رهبر معظم رویش تأکید دارند و در رشد تولید، در دقت در مصرف، در تنظیم حقوق و عدالت در حقوق، در جلوگیری در اسراف، در جلوگیری از ورود قاچاق و جلوگیری از وارداتی که مشابه داخلی اجناس وجود دارد، هست.
خلاصه اگر همۀ ما با هم باشیم و استقامت داشته باشیم، امداد الهی بالین سر ماست، آن‌گونه که تا الآن بوده است و این را باید قدر بدانیم.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏
إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فىِ دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ  إِنَّهُ کَانَ تَوَّابَا

صدق الله العلی العظیم، والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته

 


[1] . مفاتیح الجنان، فرازی از دعای ندبه.

[2] . بحارالانوار، ج22، ص473.

[3] . الکافی، ج8، ص311.

[4] مفاتیح‌الجنان.

[5] . انعام، 59.

[6] . حمد، 7.

[7] . عوالم العلوم، ج11، ص7.

[8] . بحارالانوار، ج53، ص180.

[9] . البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص730.

[10] . صف، 8.


 

کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار