بسم الله الرحمن الرحیم

    در آستانۀ میلاد باسعادت سیدۀ نساء عالمین حضرت فاطمۀ زهرا(سلام‌الله‌علیها) هستیم و در  ایام خجسته و مبارکی قرار داریم. میلاد این بانوی گرامی را خدمت فرزندشان حضرت بقیة الله(‌ارواحنافداه) و همچنین خدمت همۀ محبین و ارادت‌مندانشان بالاخص شما سربازان حضرت ولی‌عصر(علیه‌السلام) تبریک عرض می‌کنیم. از برپایی این همایش زیبا و زحماتی که عزیزان چند ماه است در برپایی مقدمات این همایش دارند می‌کشند تا به یک خروجی خوب و نتایج عملی مناسبی برسند تشکر می‌کنم. از همۀ سروران گرامی هم که از راه‌های دور تشریف آوردید و با گرفتاری‌های فراوانی که معمولاً اواخر سال مضاعف می‌شود، به شرکت در این همایش اولویت دادید و حاضر شدید هم تشکر می‌کنم.
    بشارت انقلاب در روایات
    در روایات ما قرن‌ها بود از وقوع یک انقلاب به رهبری یک انسان پیش‌گویی کرده بودند که از حوزۀ قم انجام می‌شود. این روایات را بزرگان ما در کتب خودشان می‌نوشتند. این روایات را در جلد 60 بحار علامۀ مجلسی(‌رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) دیدم. روایت‌ها را آنجا می‌نوشتند؛ اما نمی‌دانستند چه زمانی بناست تحقق پیدا بکند. گرچه الآن هم از نظر علمی ما تطبیق کبری بر صغری نمی‌توانیم بکنیم و بگوییم الآن صددرصد در همان موقعیتی هستیم که روایات پیش‌بینی کرده‌اند؛ لکن از نظر علمی آن کبرای کلی که می‌گفتند: هر انقلابی قبل از ظهور مردود است، آن کبرای کلی دیگر از بین می‌رود. «و إذا جاء الإحتمال بطل الإستدلال» حداقل بعضی از عزیزان، این استدلالی که سال‌ها بعد می‌کردند و شبهه به ذهن شریفشان می‌رسید باید توجه بکنند. آن کبرای کلی در مقابلش این صغرای جزئی است. اینکه اهل‌بیت‌(علیهم‌السلام) تصریح دارند و این کلی را فرمودند؛ اما تصریح به یک انقلاب جزئی کردند که این انقلاب به‌حق است و بیان کردند و فرمودند. در‌هر‌صورت ما امید این داریم که إن‌شاءالله در آن زمانی باشیم که اهل‌بیت(علیهم‌السلام) پیش‌بینی آن را می‌کردند و الآن فعالیت مضاعفی را بر دوش خودمان احساس می‌کنیم.
    تحصیل سه علم اصلی در حوزه
    حوزۀ انقلابی قید آن قید توضیحی است نه احترازی. این توصیف، توصیف تأکیدی است نه تأسیسی. به‌دلیل اینکه ما سه تا علم را موظفیم در حوزه تحصیل بکنیم:
    1. علم عقائد
    یکی علم اعتقادات است باید زحمت بکشیم. در اعتقادات ایمان قوی‌داشتن است. باید وجودمان از اعتقاد به پروردگار، از یقین به آخرت «وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ»[1]، از یقین به نبوت و امامت پر بشود. به‌گونه‌ای که «لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ» و چهرۀ حجت الهی را مستقیم ببینیم؛  ولی به یقین ما افزوده نشود «مَا ازْدَدْتُ یَقِیناً»[2] باشد. ما که حوزه آمدیم، بالاترین سرمایه‌مان هم همین است. ریشۀ انسان هم در همین است. ریشۀ هر کسی در اعتقاداتش است. به تعبیر آیۀ 84 سورۀ اسراء، شاکلۀ ما اعتقادات ماست «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ»یعنی «عقیدته». اصلاً تشکیل‌دهندۀ ما این است، چنان‌چه شاکلۀ درخت تنۀ او و شاخ‌و‌برگش نیست. شاکله‌اش ریشه‌اش است که دیده نمی‌شود؛ اما اصل آن است و شاخ‌و‌برگ معلول آن ریشه است. ریشۀ ما در اعتقاداتمان است. این اولین تلاشی است که باید در حوزه داشته باشیم که علم کلام متکفل این است.
    2. علم اخلاق
    دوم باید متکفل اخلاق خودمان باشیم. همۀ ما به اخلاق خوب نیاز داریم، همه‌جا نیاز دارند؛ اما طلبه اصلاً برای همین جهت در حوزه آمده است. باید متخلق به اخلاق الهی باشد و اگر نمی‌توانیم، جایمان اینجا نیست و باید جای دیگری برویم. حالا در دانشگاه‌ها، در مراکز دیگر گاهی خلاف اخلاق‌هایی انجام می‌شود؛ اما آنجا برای تهذیب اخلاق ساخته نشده است. حوزه اگر من را نتواند تربیت بکند، نشان می‌دهد که من به درد حوزه نمی‌خورم. اگر نتوانم غضب خودم را، شهوت خودم را، حب دنیا را، حب ریاست را و بخل و نمی‌دانم کینه و این چیزها را اگر نتوانم از خودم بیرون بکنم پس اینجا برای چه آمدم و می‌خواهم چه بکنم؟! این دومین چیزی است که باید تلاش بکنیم.
    3. علم فقه
    سومین چیزی که همۀ ما به آن نیاز داریم فقه است. ترتیب اهمیتش هم به همین سه نحوی که گفتم. اهمیت اول در اعتقادات است. اول باید سراسر وجودمان نور بشود؛ «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[3] اول این است. بعد هم اخلاق مهم است؛ چون آن عادت است. عادت مقدم بر فقه است؛ ولیکن می‌دانید در فقه الزام وجوبی آمده است. همان چیزی که ساده‌تر بوده، خداوند متعال آسان گرفته است. به فقه که رسیده فرموده این‌ها واجباتی است که باید انجام بدهید و کارهای حرام را باید ترک بکنید. این سه چیزی است که پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از آن به «آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَة» و فقه را به «سُنَّةٌ قَائِمَةٌ»[4] از آن یاد کرده‌اند. حالا ما در یک موقعیتی هستیم  که خیلی با حدود 50 سال قبل متفاوت هستیم. قدیم شرایطی بود، حکومت دست طاغوت بود و الآن حکومت دست روحانی‌ها و دست مرجعیت است. یک زمانی بود که به دلایلی نمی‌گذاشتند حوزه پر و بال پیدا بکند. امروزه نظام، نظام دینی است؛ گرچه داخلش متأسفانه باید اعتراف بکنیم که هنوز بسیاری از مسئولین کار خلاف می‌کنند. چندین سال پیش که خدمت رهبر معظم انقلاب بودیم، ایشان با صراحت فرمودند: کسی حق ندارد از تخلفاتی که مسئولین ردۀ دو و سه مملکت احیاناً انجام می‌دهند، دفاع بکند. ما اصلاً برای همین جهت طلبه هستیم که حکم خدا را ببینیم. آنچه به ذهن ناقصمان می‌رسد بیان بکنیم، اجرا بکنیم و تا جایی هم که می‌توانیم از کار خلافی که انجام می‌شود جلوگیری بکنیم. اما معلوم است که در 5 سال حکومت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هم کارهای خلاف زیادی بود که امام به اختیار مردم نمی‌توانستند آن‌ها را به حق دعوت کنند. بله به جبر می‌توانستند اما حکمت الهی که جبر نیست و هیچ‌وقت قدرت امام بر حکمتشان غلبۀ پیدا نمی‌کند. این روایت درمورد پروردگار است. راجع به امام هم من همین را عرض می‌کنم. حکمت این است که باید با اختیار باشد. دربارۀ اختیار حدود 30 مورد را امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) اسم می‌آورند که نتوانستند انجام دهند و با صراحت می‌فرمایند نشد، مردم نمی‌خواهند، به جبر می‌شود؛ اما حکمت در اختیار است. حالا یک کسی بگوید که یا علی، اگر مردم نمی‌خواهند تربیت بشوند، شما حکومت را دست طاغوت بدهید و باید دیگر حکومت نکنید. قطعاً این حرف، حرف خلافی است. امام که دارند می‌گویند 30 مورد را نشد و نتوانستم؛ ولی چندین برابر این را دارند اجرا می‌کنند.  احکام فقهی در حوزه را که خدمتتان اشاره کردم، خودش به 4 بخش تقسیم می‌شود:
    بخش اول، مربوط به احکام عبادات است؛
    بخش دوم، احکام معاملات و مکاسب است؛
    بخش سوم، احکام معاشرت‌هاست که چگونه با دیگران، با پدر و مادر، همسر، رفیق و فرزند معاشرت بکنیم؛
    بخش چهارم، وظایف اجتماعی و سیاسی است که این قسمت چهارم بسیاری از آن احکام عبادات، معاملات و معاشرت‌ها را دربرگرفته است یعنی قسیم آن‌ها نیست و این‌طور نیست که مغایر با آن‌ها باشد.
    بنابراین حوزۀ انقلابی که مطرح می‌شود به اینجا منتهی می‌شود که اگر یک طلبه‌ای نخواهد انقلابی باشد، با خیلی از احکام حوزه بیگانه است و قطعاً اطلاع ندارد. اما باید عرض بکنم حال که انقلاب ما محقق شد، انقلاب اسلامی به اسلام انقلابی نیازمند است. اگر می‌خواهیم انقلاب اسلامی دوام داشته باشد،انقلاب اسلامی به اسلام انقلابی نیازمند است؛ چون حدوثاً کسانی انقلاب را ایجاد کردند که انقلابی عمل کردند. بقائاً هم وابسته به همین‌هاست و تفاوتی هم نداشته است. در چندین سال گذشته هم رهبر معظم مدام  روی حوزۀ انقلابی تأکید می‌کنند.
    امام(قدس‌سره) و حوزۀ علمیه نقش اول انقلاب
    می‌دانید که حضرت امام و به دنبالش حوزه، نقش اول انقلاب را داشتند. در دنیا هم بی‌نظیر است. ما اصلاًهیچ‌جا را در دنیا نداریم که یک دانشگاهی بیاید انقلابی را در کشوری ایجاد بکند و شاگردانش را برای ساقط‌کردن یک حکومت بسیج بکند. انقلاب فرهنگی را می‌خواهم عرض بکنم. ما جایی نداریم، در حوزه‌اش هم نداشتیم. این اولین بار بود. دشمنان هم مبهوت ماندند؛ چون سابقه نداشت که بخواهند تجربه داشته باشند. انقلاب انجام گرفت و انقلاب با حوزویان پیش رفت. بنابراین حوزه پرچم‌دار این انقلاب است و به‌حق هم هست، باید هم باشد؛ چون انقلاب ما اسلامی است و رنگ اسلام را یک روحانی باید به جامعه تزریق بکند و الا تهی می‌شود. نتیجه‌اش این است که روحانیون باید پرچم‌دار و پیش‌رو انقلاب ما باشند. آمار شهادت تعداد طلابی که بیشتر از تمام گروه‌ها و اصناف جامعه است، حاکی از همین نکته است که الحمدلله تا الآن هم همین‌طور بوده است.
    البته ما با نگاه کلان جلو می‌رویم. رهبر معظم سال گذشته گفتند: نگاه کلان هم به نظام داشته باشید. ما باید یک نگاه کلان به حوزه بکنیم. گاهی نگاه جزئی که فلانی چه کرد، فلانی چه شد، این‌ها خوب است. مدیر موفق باید به امور جزئی هم دقت بکند؛ اما اگر نگاه کلانی نکنیم، غافل می‌شویم. باید جمع‌بندی کلی داشته باشیم که آیا حوزه از اول انقلاب تا الآن پیشرفت داشته است یا نه؟ این نگاه کلان باعث می‌شوم که هم نقاط ضعف و هم نقاط قوتمان را متوجه بشویم. احیاناً بی‌دلیل امیدوار نشویم، اگر امید داریم امید حقیقی باشد تا وظایف آینده‌مان را بهتر انجام دهیم. این همایش می‌تواند کمک خوبی در این‌جهت باشد و حتی می‌تواند برای حوزه‌های دیگر کشور هم به‌عنوان یک اسوه و الگویی قرار گیرد.
    حوزۀ علمیه طبق منشور روحانیت امام‌خمینی(قدس‌سره) پیش برود
    امام بزرگوار ما هم که انقلاب را ایجاد کردند منشوری به نام منشور روحانیت دارند. من فکر می‌کنم محتوای کل همایش انقلابی باید از این منشور گرفته بشود. خیلی نکات زیبایی دارد. خلاصۀ آنچه امام بزرگوار در نهایت عمرشان، یعنی از بیش از 80 سالی که در حوزه بودند و با آن روحیۀ استثنائی‌شان، آنچه که به ذهن شریفشان می‌رسید و با آن الهامات غیبی و الهی، آن‌ها را در این منشور ذکر کردند. این برای خود ما است. اخیراً هم در قم گروهی را دیدم، راه افتادند ستادی را راه‌اندازی کردند. ستاد ترویج، توضیح و تبیینش همین منشور حضرت امام(رحمةالله‌علیه) است. در اصفهان هم این خیلی خوب است اگر همین همایش بتواند یک کارگروهی مخصوص این داشته باشد. من فکر می‌کنم گوشت‌های تمام مطالب را حضرت امام در اینجا بیان کردند، چیزی فروگذار نشده است. خیلی نکات فراوانی است که اشاره به نقاط قوت می‌کنند، چگونه انقلاب را پیش ببریم، چگونه مواظب و هوشیار باشیم و مواظب نقشه‌های دشمن باشیم. گاهی از تحجرهایی  می‌نالند که حضرت امام اشاره می‌کنند: من نگرانی‌ام از این است، من از دشمن نگران نیستم. دشمن هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.
    معیارهای حوزۀ انقلابی
    1. ایمان قوی
    اولین نکتۀ انقلابی بودن، داشتن ایمان قوی‌ است. ما اگر بخواهیم انقلابی باشیم عذر می‌خواهم من صریح می‌گویم، اول باید مثل امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) کسی که وجودشان پر از خداست، باشیم. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»[5]؛ یعنی چه می‌شود جانشان را به ازای کسب رضوان الهی به خدا می‌فروشند؟! ما اگر بخواهیم به معنای واقعی، انقلابی باشیم و همین‌طور نخواهیم اسم رویمان باشد، ابتدا باید تلاش بکنیم ایمانمان به خدای متعال قوی‌تر شود که اسم آن را «یقین» می‌گذاریم. نهایتش این است، باید به یقین برسیم. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «مَا أُوتِیَ النَّاسُ أَقَلَّ مِنَ الْیَقِینِ»[6] به افراد کمتر از یقین داده نشود؛ اما این دیگر سرمایۀ ماست که حوزوی هستیم. این است که «لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»[7] بشویم و فقط از خدا می‌ترسند. یک بار حضرت امام فرمودند: والله، تا به حال از هیچ‌چیز نترسیدم! ریشه‌اش در این است.
    2. بصیرت
    دوم؛ حالا لفظ بصیرت خیلی گفته می‌شود؛ اما من بصیرت را بازش می‌کنم: بصیرت، اطلاع‌داشتن از جریان‌های کشور است. بصیرت،اطلاع‌داشتن از انقلاب است. امام‌صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ»[8].
    3. جریان‌شناسی
    نکتۀ بعدی؛ خطوط حق و باطل را خوب تشخیص می‌دهد. منظورم ورود به جریانات حزبی و جزئی نیست. همان چیزی که رهبر معظم به دانشجویان می‌گفتند و سیاست‌زدگی را نهی کردند. حوزه هم همین است؛ اما جریان‌شناسی را باید بدانیم. خدا، دین و قرآن را خوب بشناسیم.
    4. خبرۀ علمی بودن روحانی
    نکتۀ بعدی؛ خبرۀ علمی‌بودن است. یک روحانی انقلابی باید از نظر علمی قوی باشد، باید مجتهد باشد، متخصص باشد، کارشناس دین باشد. خود امام بزرگوارمان آن خبره بودنشان باعث شده بود سخن اول را داشتند و افراد هم منقاد ایشان و متواضع در مقابل نظراتشان بودند.
    5. زیرکی و هُشیاری طلبه
    نکتۀ بعدی این است که روحانی باید عاقل و زیرک هم باشد. چون هر حقی، گفتن ندارد. این عاقلانه سخن‌گفتن، عاقلانه اقدام‌کردن یکی از محورهایش دانستن زمان و مکان است. ما گاهی انتقاداتی داریم. انتقادات به حق است؛ اما نباید ما را از این غافل بکند که چون انتقاد به حق است به نحوۀ بیانمان دیگر توجه نکنیم. چطوری داریم بیان می‌کنیم. نحوۀ بیان مهم است و الا می‌گفتند: بنشینید و بفرمایید و فلان هر سه‌اش یک معنا می‌دهد. نحوۀ بیان، عاقلانه باید باشد. چطوری صحبت بکنم که یک‌وقت انتقاد من، آن حسن فاعلی افراد را زیر سؤال نبرد. دیگر این را که ما به دوستان خودمان اعتقاد داریم. به مدیر محترم حوزه، به نمایندۀ رهبر معظم انقلاب در استان اعتماد داریم. بحمدلله این همه خدمات می‌شود. به دوستانشان همین‌طور و تمام اساتید، ما یک اعتماد 100درصدی به همۀ دوستانمان داریم. من این درس را از امام بزرگوارمان گرفتم که وقتی گفتند: «کتب شهید مطهری را من 100درصد تأیید می‌کنم.» مدام دقت کردم، گفتم آخر خیلی از نظرات حضرت امام که با شهید مطهری متفاوت است. این را که حضرت امام می‌دانند، همۀ مجتهدین می‌دانند نظراتشان با هم متفاوت است؛ اما وقتی تأیید می‌کنند نمی‌گویند 99‌درصد تأیید می‌کنم. این حمایت، حمایت 100‌درصدی است. این سخن خیلی عاقلانه است؛ یعنی می‌گویند من این جایگاه تخصصی شهید مطهری را 100 درصد تأیید می‌کنم. جایگاه را دارند تأیید می‌کنند، نه نظرات جزئی را بخواهند بگویند. ما از این، تعریف به حسن فاعلی و سوء فعلی می‌کنیم، خوب است! و الا شاید تعبیرم کمی تند باشد. دیگر حداقل بدانیم عزیزانی که تمام عمرشان را، مدیران محترم حوزه دارند وقت می‌گذارند، حسن فاعلی را که دارند. گاهی به اعتقاد من سوء فعلی است. اینکه می‌گویم به اعتقاد من، چون ممکن است تشخیص من غلط باشد، ممکن است جواب داده شود. حالا من سوء فعلی را چگونه بیان بکنم، این نحوۀ عاقلانه‌بودن را طلب می‌کند که چگونه عاقلانه جلو برویم. یک‌وقت خدای ناکرده، بعد متوجه نشویم داریم در زمین دشمن بازی می‌کنیم. ما طلبه‌ایم، لباس را پوشیده‌ایم که از حوزه دفاع بکنیم. اجازه ندهیم که دشمن در بین خودمان رخنه بکند. طلبۀ انقلابی باید نگاه کلان به حوزه و اهداف حوزه داشته باشد؛ یعنی بررسی بکند. بالاخره ببیند سال‌های سال حوزه پیشرفت علمی داشت یا نه، در اعتقادات طلاب، الآن تا ده سال پیش ایمان به خدایشان قوی‌تر شده یا نه، اخلاق‌ها چطور. من هفتۀ گذشته خدمت معاونت تهذیب حوزه بودم. دیدم بیش از یک ساعت فقط فهرست کارهایشان را برای من تعریف می‌کردند. خیلی هم لذت بردم، چند جا هم نقل کردم، تشکر کردند. این همه دارد خدمت می‌شود؛ اما گاهی افراد می‌گویند: نتیجۀ محسوس داده نشده است. یعنی کار نشده یا مانع خیلی زیاد است؟! خب بالاخره حرف خیلی است. یک موقع رهبر معظم انقلاب گفتند من هیچ انگیزه‌ای ندارم، کسی می‌تواند بهتر از من، بیاید رهبری را در اختیارش می‌گذارم، بسم الله بیاید، به دوش او باشد، بیاید انجام بدهد. کسی برای این مکان‌ها کیسه ندوخته است. افرادی که می‌توانند خدمت بهتری بکنند، بیایند طرح بیان کنند.
    6. حفظ اتحاد
    نکتۀ دیگر، بحث حفظ اتحاد است. این خیلی بحث مهمی است که یک‌وقت بین ما نباید به آن حسن فاعلی که اعتماد به یکدیگر است خدشه وارد بشود. باید اعتماد 100درصدی به همدیگر داشته باشیم. من دیروز به یکی از مدیران حوزه گفتم: من اگر ماه‌ها شما را نبینم، اعتماد دارم که شما کارتان را دارید می‌کنید؛ چون شما را می‌شناسم. بنا نیست که من اطلاع پیدا کنم، شما را بیایم ببینم. این اعتماد، روح پیشرفت حوزه است. حالا کافی است این اعتماد از بین برود و با نگاه بدی بخواهیم به همدیگر نگاه بکنیم، تضعیف بکنیم یکدیگر را، نمی‌شود.
    7. حفظ زیّ‌طلبگی
    بحث دیگر زی طلبگی است. زی ‌طلبگی‌مان را یادمان نرود. ما که طلبه‌ایم باید از حد متوسط، مقداری پایین‌تر برویم. من از این نکته خیلی لذت می‌برم. باید خدمتتان عرض بکنم که مدیر محترم حوزه را خواستم در غیابشان بگویم، مقداری سخنرانی‌ام دیر شد اما حالا از نظر اخلاقی در محذور اخلاقی هستم؛ اما شهادت می‌دهم که ایشان زی‌طلبگی را در زندگی‌شان رعایت می‌کنند. در زندگی‌شان ما رفت‌و‌آمد داریم، می‌دانیم چطوری زندگی می‌کنند و از این روحیه هم لذت می‌بریم. گاهی هم به ایشان ایراد می‌گیریم. می‌گوییم حالا اینجا شما خیلی نظرتان را تنگ می‌گیرید؛ اما از طرفی هم خوشحالم که در اموال، وجوهات و در مسائل دولتی دقتی می‌کنند. خاطرات خیلی زیبایی از ایشان دارم و از ایشان درس گرفتم. موقعی ستاد احیاء پول می‌خواست. فولاد مبارکه می‌خواست به ما پول بدهد. منتها گفتند ما قانونی نداریم که به ستاد احیاء به صورت مستقیم پول بدهیم. این پول باید به آموزش‌و‌پرورش برود. آنجا قانون داریم که به آموزش‌و‌پرورش بدهیم. واقعاً می‌خواستند به ما بدهند. من دبیر ستاد احیای امر‌به‌معروف‌و‌نهی‌از‌منکر بودم و پول را می‌خواستند به آموزش‌و‌پرورش بدهند ، بعد آن‌ها به ما بدهند تا در اسناد نوشته باشد پول به آموزش‌و‌پرورش داده شده است و سازمان بازرسی کشور نتواند ایراد بگیرد. من در جلسه دیدم که این اشکال دارد. حالا آن‌ها گمرکی‌اش را برمی‌داشتند. یک مقدارش را آموزش‌و‌پرورش برمی‌داشت و بقیه‌اش را به ما می‌داد. من دیدم اشکال دارد اگر درست است قانون باید تصویب کند فولاد مبارکه پول را به ستاد احیاء بدهد. درحالی‌که به‌شدت پول نیاز داشتیم. گفتم: اجازه بدهید من با رئیس ستاد احیا صحبت کنم. خدمت امام جمعۀ محترم رفتم، خدمتشان گفتم چنین جریانی است. ایشان را هم دیدم این اشکال به ذهنشان می‌رسد؛ اما در عین حال گفتند: به تهران که رفتم، بگذار با رهبر معظم صحبت می‌کنم. بعد از صحبت با ایشان، گفتند رهبر معظم فرمودند: این کار را نکنید. ببینید این دقت‌ها برای ما خیلی مهم است. یادمان نرود! بنده گاهی به طلبه‌ها می‌گویم ولو وضع مالی‌تان هم خوب شد، اجازه ندارید سطح زندگی‌تان را بالا ببرید. گرچه بیش از 90درصد طلبه‌ها مشکل مالی دارند. این را می‌دانید؛ اما احیاناً بعضی‌ها وضع مالی‌شان خوب شد حالا یک گنجی پیدا کردند، مثلاً یک ارثی به آن‌ها می‌رسد، باید زی طلبگی‌مان را یادمان نرود.
    8. جلب اعتماد مردم
    نکتۀ بعدی، اعتماد مردمی است. ببینید ما طلبه‌ها باید پشتوانۀ مردمی داشته باشیم. اعتماد مردمی‌مان را یادمان نرود. اعتماد مردمی، یعنی محدودیت مردمی داشته باشیم. با مردم باشیم و با مشکلاتشان همراه باشیم، حامی آن‌ها باشیم، آن‌ها هم إن‌شاءالله حامی دین هستند. اگر حامی طلبه هستند، منظورمان حامی دین بودن است.
    9. امید دادن به جامعه
    نکتۀ بعدی، امیددادن است. روحانی انقلابی روحانی است که امید به مردم می‌دهد. در امید است که حرکت انجام می‌شود.
    10. روحیۀ بسیجی‌داشتن
    نکتۀ بعدی؛ روحیۀ بسیجی‌داشتن است. روحیۀ بسیجی خود دارای یک معنای خیلی وسیعی است و تربیت نیروهای انقلابی که این کار اساتید است. مطیع 100درصد رهبری بودن که حالا چون ایام فاطمیه است از آیۀ 35 نور استفاده کنم. حضرت فاطمۀ زهرا(سلام‌الله‌علیها) را می‌فرماید: «زجاجة» هستند:«مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی‏ زُجاجَة» این نور ولایت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است؛ اما زجاجه، آن شیشۀ حافظ نور است. حضرت فاطمۀ زهرا(سلام‌الله‌علیها) زجاجۀ ولایت‌اند؛ اما زجاجه‌ای که هیچ کدر نیست که بخواهد مانع رسیدن نور به جامعه باشد؛ «کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ» همین زجاجه درحالی‌که برای انتقال نور به جامعه هیچ حجابی نیست؛ اما 100درصد برای کسانی که از بیرون هستند حجاب است و نمی‌گذارد که آسیبی به نور برسد؛ «یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»[9]. ما طلبه‌ها باید این‌طوری باشیم. از طرفی باید نور مراجع را، نور ولایت را کاملاً به جامعه منتقل بکنیم. مردم شیرینی ولایت را بفهمند. بدانند به مراتب بالاترش وقتی امام زمان(علیه‌السلام) ظهور می‌کنند اصلاً رمز دین ما در اطاعت از ولایت است. این شیرینی را مردم باید حس بکنند و این کار ماست. یک طلبۀ انقلابی باید این را انجام بدهد؛ منتها رفتارش نباید حجاب باشد. اگر یک‌وقت اخلاق من بد باشد، به جامعه منتقل نمی‌شود. ما باید زجاجۀ «کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ» باشیم هم نور ولایت را منتقل کرده و هم حامی ولایت باشیم، به گونه‌ای که نگذاریم کسی متعرض به ولایت باشد.
    11. نظم
    بحث دیگر نظم است که دیگر می‌دانید، یک طلبۀ انقلابی باید منظم باشد.
    12. دشمن‌شناس
    طلبۀ انقلابی باید دشمن‌شناس باشد. با‌ دقت باید نکات دشمن را، دسیسه‌های آن‌ها را کامل بداند و به لحظه اقدام کند. شاید معنای بسیجی هم همین است، به لحظه اقدام بکند و تأخیر نیندازد. بنده چون فرصت کم است اجازه می‌خواهم که به همین اندازه اکتفا کنم. مجدد از حضور همۀ سروران عزیز، اساتید خودم، سروران روحانی از حضورشان تشکر می‌کنم.

    والسلام علیکم و رحمة الله



    [1] . بقره، 5.

    [2] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص119.

    [3] . نور، 35.

    [4] . الکافی، ج1، ص32.

    [5] . بقره، 207.

    [6] . الکافی، ج2، ص52

    [7] . مائده، 54.

    [8] . الکافی، ج1، ص27.

    [9] . توبه، 32.


     

    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار